در حقیقت حسابداری مالی سنتی قادر به محاسبه ارزش واقعی شرکتها نمیباشد و تنها به اندازه گیری ترازنامه مالی و دارایی های ملموس اکتفا می کند. سرمایه فکری یک مدل جدید کاملی را برای مشاهده ارزش واقعی سازمانها فراهم می آورد و با استفاده از آن می توان ارزش آتی شرکتها را نیز محاسبه کرد. در این تحقیق، ابتدا بر اساس روشی کاربردی، ارزش سرمایه فکری شرکتهای سرمایه گذاری برای دوره زمانی 6 ساله از 1380 تا 1385 محاسبه، سپس در مرحله بعد، ارتباط بین ارزش سرمایه فکری و بازده مالی شرکتهای سرمایهگذاری فعال در بورس اوراق بهادار تهران مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تحقیق حاضر، روش آماری استفاده شده به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، روش حداقل مربعات تعمیمیافته (GLS) می باشد. یافته ها حاکی از رابطه معنادار مثبت بین سرمایه فکری و بازده مالی؛ سرمایه فکری و بازده مالی آتی؛ نرخ رشد سرمایه فکری و نرخ رشد بازده مالی آتی شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران، میباشد.با توجه به این نتایج، میتوان بهرهگیری شرکتها، سهامداران، سرمایهگذاران و سایر گروههای ذینفع در استفاده از این مدل را برای کسب بازده مالی بالاتر در آینده، پیشنهاد کرد.
یکی از نظریه های معاصر در روانشناسی شناختی، نظریه پردازش اطلاعات است. این نظریه بیان می دارد در نتیجه آموزش، ساختارهای دانشی در حافظه بلندمدت فرد شکل می گیرد که کلیه فرآیندهای ذهنی او را تحت تاثیر قرار می دهد. برنامه های فعلی آموزشی رشته حسابداری تاکید زیادی بر گزارشگری مالی و اصول پذیرفته شده حسابداری دارد که در آن هزینه های فرصت از دست رفته تاکید نشده است. هدف اصلی این تحقیق بررسی ارتباط بین سطح دانش حسابداری افراد با میزان به کارگیری هزینه های فرصت از دست رفته در حل مسایل مربوط به تخصیص منابع در دو زمینه حرفه ای و فردی (شخصی) است. در این تحقیق از روش میدانی استفاده شده و نتایج، حاکی از آن است که افراد دارای دانش بالای حسابداری نسبت به افراد دارای دانش کم حسابداری در تصمیمات خود راجع به تخصیص منابع در زمینه حرفه ای، تعداد هزینه های فرصت بیشتری را نادیده می گیرند در حالی که در زمینه فردی میان دو گروه یاد شده اختلاف معنی داری مشاهده نمی شود.به طور کلی، نتایج نشان می دهد به کارگیری هزینه های فرصت در تصمیمات مرتبط با تخصیص منابع متاثر از سطح دانش حسابداری افراد است.
هدف اصلی شرکت ها به حداکثر رساندن ثروت سهامداران است. یکی از عوامل مؤثر بر این امر، ساختار سرمایه می باشد. پژوهش حاضر، پس از بررسی همبستگی ساختار سرمایه و سودآوری 300 شرکت پذیرفته شده در 12 صنعت و حصول اطمینان از وجود رابطه معنی دار بین این دو متغیر، به تعیین ساختار بهینه سرمایه در سطح کل شرکت ها و همچنین در صنایع مختلف پرداخته است. نتایج همبستگی حاکی از آن است که رابطه ساختار سرمایه و سودآوری به تعریف متغیر سودآوری بستگی دارد. به دلیل وجود رابطه معنی دار بین ساختار سرمایه و نرخ بازده دارایی ها در سطح کل شرکت ها و همچنین صنایع مختلف، از این متغیر به عنوان معیار سودآوری و عامل تعیین کننده ساختار بهینه سرمایه در الگوریتم ژنتیک استفاده شده است. به منظور مدل سازی داده های ورودی (ساختار سرمایه) و خروجی (نرخ بازده دارایی ها) از رگرسیون بردارهای پشتیبان و به منظور تعیین ساختار بهینه سرمایه از الگوریتم ژنتیک استفاده شد. نتایج الگوریتم ژنتیک حاکی از آن است که بیشترین سودآوری در ازای استفاده کمتر از اهرم مالی (بدهی) حاصل شده است. این یافته با نتایج همبستگی، مبنی بر وجود رابطه منفی بین ساختار سرمایه و نرخ بازده دارایی ها مطابقت دارد.