فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱۳٬۹۱۴ مورد.
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
107 - 124
حوزه های تخصصی:
مفهوم آزادی در دیدگاه کانت مفهومی عام است که نقدهای سه گانه و بسیاری از رساله ها و نوشته های او را در بر می گیرد. وی آزادی را بنیاد اخلاق معرفی کرده و آن را ویژگی بنیادی سوژه می داند. در نظر کانت آزادی به دو معنای سلبی و ایجابی وجود دارد که وی از میان این دو معنا، معنای دوم را برمی گزیند و آن را پایه اندیشه خویش قرار می دهد. این نوع آزادی به صورت فردی قابل تحقق نیست، بلکه در سایه اجتماعی شدن انسان ظهور می یابد. همچنین کانت تحقق آزادی را به تاریخ حواله داده و آن را تقدیری تاریخی به شمار می آورد. نویسندگان مقاله پیش رو را با هدف توصیف مفهوم آزادی در اندیشه کانت و اشاره به برخی کاستی های آن، با روش تحلیلی_انتقادی تدوین کرده اند. نگارندگان در نهایت با تحلیل مفهوم آزادی در اندیشه کانت به این نتیجه دست یافته اند که چند مسئله مهم در تحلیل مفهوم آزادی وجود دارد که کانت در تحلیل خود از مفهوم آزادی به آنها توجه نداشته است؛ از جمله معانی متنوع آزادی، جنبه های تاریخی و فرهنگی و زبانی عقلانیت، التزام مفهوم آزادی با رضایت و شادی.
تبیین دیدگاه صدرا در مسئله ابدان دنیوی و اخروی و همسویی آن با نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
93 - 112
حوزه های تخصصی:
از مسائل اساسی نفس شناسی فلسفی در راستای تبیین چگونگی تعلق نفس به بدن، حشر نفس و حقیقت ابدان دنیوی و اخروی است. ملاصدرا بر مبنای حرکت جوهری استکمالی نفس، نفس را وجودی متّسع در مراتب ادراکی معرفی می کند و نفسیت نفس را در تعلق به بدنی می داند که از سنخ ادراک بوده و حائز حیات ذاتی و متغایر با بدن عنصری است که ذاتا میّت بوده و با مشارکت ماده تحقق می یابد و با علم حصولی و وساطت موجود مجرد حاضر نزد نفس قابل درک می باشد. از منظر ملاصدرا نفس تا زمانی که برای انجام افعال در حیات دنیوی به بدن مادی اشتغال دارد، آثار مرتبه خیالی نفس، توان ظهور و بروز ندارد؛ اما وقتی این اشتغال تضعیف یا مرتفع شود، بدن اخروی که حاصل تظاهرات قوه خیال و متناسب با ملکات نفسانی است، به صورت متغیر و متبدل، تحقق عینی می یابد. نوشتار پیش رو با شیوه اسنادی-تحلیلی در صدد وانمایی ابدان عنصری و ادراکی بر اساس آرای ملاصدرا و بر مبنای تعابیر آیات و روایات در حالات اخروی نفس انسانی است تا هم راستایی این دو منظر به روشنی نمایان شود و درنتیجه معلوم شود آنچه در شرع راجع به ابدان بیان شده، درواقع مراتب مختلف از یک حقیقت است که از بدن عنصری شروع شده و به مراتب اخروی می رسد و مراتب فرامادی آن بر اساس وجود ادراکی نفس تبیین می گردد.
Is it more reasonable for a critical rationalist to be non-religious?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
317 - 331
حوزه های تخصصی:
This paper argues that it is not reasonable for a critical rationalist to be a religious believer in the Abrahamic tradition. The argument is distinctive, in that it takes seriously the critical rationalist view that we should abandon ‘justificationist’ argument. What this means, is that the structure of argument then becomes a matter of offering theories as resolutions of problems, and then judging how they fare in the face of ongoing critical appraisal. The paper surveys issues in several areas, including God and what is good; homosexuality; mysticism; and messianic ideas. It argues that, unless the believer engages in intellectual retreat (something that is unacceptable for the critical rationalist), the problem-situation facing the believer appears to be so daunting that it would be unreasonable for them to hope that they can overcome it.
نقد و بررسی روش ولفسون در بازخوانی متون فلسفی و الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
93 - 117
حوزه های تخصصی:
ولفسون، فیلسوف نام آشنای یهودی، با نگارش مجموعه ای از آثار، در صدد بازنویسی تاریخ فلسفه غرب با محوریت یهودیت برآمد. او برای انجام این مهم، روش فرضی-استنتاجی یا روش تلمودی مطالعه متون را به کار بست. ولفسون از این طریق به دنبال مسائل حل ناشده، منابع ناشناخته، روابط ناشناخته و مسیرهای ناشناخته فلسفه بود. چالش درک و کشف منشأ و خاستگاه، ساختار و تنوع نظام های فلسفی برای او جذاب بود. با این که هیچ گونه ارتباطی بین مطالعه تلمودی و تحقیقات فلسفی وجود نداشت و ولفسون کاملاً غرق در دومی بود، از یک قرابت روش شناختی بین آن دو بهترین بهره برداری را کرد. این روش مبتنی بر این پیش فرض است که تناقض واقعی در اندیشه های یک متفکر واقعی وجود ندارد. بدیهی است با یافتن یک مورد نقضی می توان پیش فرض فوق و به تبع آن، روش مورد نظر ولفسون را زیر سوال برد. منسجم و نظام مند نشان دادن اندیشه های یک متفکر و بیان ناگفته ها و نانوشته های اندیشه وی، مرتبط ساختن مطالب غیرمرتبط و رفع تناقضات ظاهری اندیشه های یک اندیشمند، از جمله کارکردهای روش پیش گفته است. استفاده ولفسون از اصطلاحات، بدون توجه به تطور تاریخی آن ها، تحمیل چارچوب فکری خود بر متفکر مورد بحث، گزافی و دل بخواهی انتخاب کردن متن و یهودی سازی تاریخ تفکر و جانبداری او از تفکر یهودی، از مهم ترین نقدهایی است که بر او وارد است. افزون بر این، ابهامات یا خطرات قرائت متنی نیز می تواند دستمایه روش او قرار گیرد.
تقریری تازه از نقد داماسکیوس بر مبدأ متعالیِ نوافلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
320 - 337
حوزه های تخصصی:
مهمترین مشخصه تفکر نوافلاطونی در نظر گرفتن مبدئی فوق عقل و ورای وجود است؛ مبدئی که مطلقاً ناگفتنی است و هیچ عنوانی شایستهاش نیست و تنها به طریق سلب میتوان راجع به آن سخن گفت؛ اما چنین مبدأ متعالیای، که ابتکار افلوطین به حساب میآید، در میان دیگر نوافلاطونیان بدون نقض و ابرام باقی نماند. مفصلترین نقدی که به این نظریه از سوی یک نوافلاطونی به دستمان رسیده بخش نخست از کتاب درباره مبادی نخستینِ داماسکیوس است. او که آخرین رئیس آکادمی آتن بود در این متن استدلال میکند که واحد افلوطینی اگر بناست مبدأ نخستین باشد نمیتواند متعالی از وجود دانسته شود و اگر بناست متعالی از وجود فرض شود نمیتواند در عین حال مبدأ و آرخه باشد. میان مبدئیت و تعالی ناسازگاری وجود دارد و از این رو واحد نوافلاطونی که مبدأ نخستین است باید موجود دانسته شود، نه متعالی از وجود. از قضا این ادعا، یعنی موجودیت مبدأ نخستین که اساس استدلال داماسکیوس است، از سوی پژوهشگران مورد توجه واقع نشده است و ایشان به دنبال تقریرهای دیگری برای سخن داماسکیوس گشتهاند. با شواهد متنی استدلال کردهایم که میتوان این مدعا را به داماسکیوس نسبت داد و همین را مبنای اعتقاد او به امری مطلقاً متعالی و غیر از واحد دانست، امری که درباره آن هیچ نمیتوان گفت و اندیشید و تنها سکوت در موردش رواست.
درهم تنیدگی فلسفه سیاسی دولت و مبانی فکری اقتصاد لیبرال در آراء آدام اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
256 - 276
حوزه های تخصصی:
بحث هایی که امروزه تحت عنوان نظریه های اقتصاد کلاسیک و نظام لیبرال میراث دار آن مطرح می گردد، بیشتر بر نقش انقلاب صنعتی در شکل گیری این نظام تاکید دارد، حال آن که به نظر می رسد؛ برای فهم صحیح اندیشه ها و معناشناسی مفاهیمی مانند؛ «دست نامرئی» و «اقتصاد آزاد» که بنیانگذاران این نظام اقتصادی بویژه آدام اسمیت از خود بر جای گذاشتند، باید بر ماهیت سیاسی - حقوقی و حتی اخلاقی نظام مذکور نیز توجه نمود. به همین خاطر این تحقیق سعی دارد با بررسی برخی ویژگی های بنیادین نظام مشروطه انگلستان عصر اسمیت هم چون؛ مفهوم «دولت»، «نفع عمومی»، «آزادی» و سیر تکامل بعدی آنها، به این پرسش که چه عواملی در پدیداری مبانی نظری اقتصاد لیبرال توسط آدام اسمیت و نظریه پردازان بعد از وی نقش مهمی را ایفاء نمودند؟ پاسخ مناسب دهد. نتایج تحقیق نشان می دهد، مفاهیم کلیدی اقتصاد کلاسیک مورد تأکید آدام اسمیت، در واقع نسخه هایی برای رفع آثار سوء اخلاقی - سیاسی بود که نظام مشروطه تازه تاسیس پس از انقلاب به دلیل عدم طرد سنت های کهن فئودالیسم، ناگزیر بر اقتصاد سیاسی انگلستان تحمیل می کرد. لذا هر چند تأملات فکری او امروزه در معنا و مفهومی متفاوت از خوانش اولیه خود توسط نئوکلاسیک ها و دیگران درک می شوند، اما به دلیل آنکه این مبانی فکری نزدیکی و همسوئی معناداری را میان نظام سیاسی و اقتصادی انگلستان بوجود آوردند، هنوز هم مورد توجه اقتصاددانان غرب قرار دارند و نظام اقتصادی آنان را علی رغم روندهای تکاملی پس از اقتصاد کلاسیک، تاکنون نظامی بر پایه مبانی «فردگرایانه» نگاه داشته است.
کاهش رنج مؤمنان از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در الهیات عملی مسئله رنج انسان ها است. در جهان اسلام نیز متکلمان و عارفان به انحای مختلف به این مسئله توجه داشته اند. ما در این مقاله برآنیم که با روش توصیفی-تحلیلی دیدگاه قاضی عبدالجبار -متکلم عقل گرای معتزلی- را درباره کاهش رنج مؤمنان واکاویم. قاضی عبدالجبار برای کاهش رنج مؤمنان سه راه پیشنهاد می کند: اصلاح بینش مؤمنان نسبت به رنج، داوری نکردن یا دفع نگرانی مؤمنان نسبت به عقوبتِ اعمال بودن رنج ها، و وعده جبران رنج هایی که در این دنیا متحمل شده اند در آخرت. وی ابتدا سعی در اصلاح نگرش مؤمنان نسبت به رنج دارد و با طرح این که هر رنجی بد نیست و همچنین هر رنجی ظلم نیست، در جهت منطقی و عقلانی نشان دادن رنج ها و اصلاح بینش مؤمنان حرکت کرده است. از دید او این دو پیش فرض اصلی ترین عوامل نگاه نادرست انسان ها نسبت به رنج است و تغییر در این دو باعث می شود مؤمنان نگاه متفاوتی نسبت به رنج پیدا کنند. در مرتبه دوم او با تمسک به چند دلیل عقلی و نقلی و بطلان تناسخ نشان می دهد که نمی توان مصائب و رنج های این دنیا را عقوبتِ اعمال انسان -چه در زندگی مفروض پیشین (مطابق باور اهل تناسخ) و چه در زندگی کنونی- قلمداد کرد و لذا مؤمنان نباید با این رنج و دغدغه که مورد خشم خدا قرار گرفته اند درگیر باشند. در نهایت او با بحث جبران اخروی در قالب عِوض سعی می کند گامی در جهت کاهش رنج مؤمنان و ایجاد آرامش در آنان بردارد.
Love, Compassion and Reason in The Open Society and Its Enemies(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
242 - 257
حوزه های تخصصی:
One may say that The Open Society and Its Enemies (OS) offered in 1945 the first complete elaboration of the general approach proposed by Karl Popper, namely his ‘critical rationalism’, a bold generalization of the fallibilist falsificationism in the domain of the empirical sciences masterly proposed in Logik der Forschung (1934). The political content of The OS has been critically discussed. Nevertheless, not all people insist on the equally important moral dimension of the book, giving it its unity, I submit. Without morality, no critical discussion, no reason, no open society, let us say in a nutshell. I would argue that according to Popper, a strictly Christian morality of love would not be the appropriate emotional companion of critical rationalism, but that the less demanding moral emotion of sympathy or compassion is perhaps necessary to give it its force against violence. I give some support to this line of argument. In my view, Popper proposed a somewhat unarticulated critical rationalist ‘emotivism’ of sorts. The emotion of compassion is necessary for triggering our moral decisions and values, which are the ultimate basis of the choice for a reason against violence.
What a World! The Pluralistic Universe of Innocent Realism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
29 - 35
حوزه های تخصصی:
The method of metaphysics: Metaphysics is empirical but depends not, like the sciences, on recondite experience but on close attention to aspects of everyday experience we ordinarily scarcely notice. "Real" is a broader concept than "exists" (which applies only to particulars) and also applies to phenomena, kinds, and laws, which are real, but not, of course, existent entities. But "there are real kinds, laws, etc." doesn't imply that all the kinds and laws we believe are real, are. I call my approach "Innocent Realism" because--though it's certainly not naive--it requires attending to experience, so far as possible, without substantial preconceptions. There is one real world, enormously varied but also integrated. It includes physical stuff, kinds, laws, etc. and, here on earth, a vast array of human artifacts, physical, social, intellectual, and imaginative, all intimately interconnected. All this requires human mindedness (a better word than "mind" because it doesn't suggest that human mentality is an organ like the heart or the liver). Rather, it's a complex congeries of dispositions and abilities: to understand even such a relatively simple thing as what's involved in someone's believing something, we need to take account of the person's dispositions to behavior, verbal and otherwise; to the neurophysiological realizations of these dispositions; and to their connections to the world and to words in the person's linguistic community--this last requiring other people's words-world connection. "Virtual" reality is just one more computer artifact, clever, no doubt, but not metaphysically startling. It's oversold, but this is advertising hype, not serious metaphysics.
نظریۀ فرآیند معکوس و کاربرد آن در تبیین نحوۀ مشاهده و اطلاع از امور غیبی توسط ابن سینا و شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 100
حوزه های تخصصی:
ابن سینا نحوۀ مشاهدۀ موجودات غیرمادی (عقلی) را دارای فرآیندی معکوس مشاهدۀ موجودات مادی دانسته است. پس از وی شیخ اشراق به کمک این فرآیند، نحوۀ مشاهدۀ موجودات عالم مثال را نیز از همین طریق تبیین کرده است. در این فرآیند به جای آنکه حسگرهای پنج گانۀ بیرونی اطلاعاتی به حس مشترک ارسال کنند، این اطلاعات از نفس و یا مستقیماً از متخیله به حس مشترک منتقل می شوند. شرط لازم برای این اتفاق، آن است که قوای ظاهری و باطنی مشغول نباشند و این فرصت وجود داشته باشد که ادراک نفسانی بر مغز و حس مشترک تأثیر گذاشته و از این طریق موجود مجرد برای فرد متمثّل شود. این فرآیند در مواردی نیازمند تعبیر یا تأویل است که در این مقاله شرایط و نحوۀ تبیین ایشان بررسی شده است. همچنین این فرآیند کاربردهای مختلفی در فلسفۀ اسلامی دارد و به کمک آن نحوۀ مشاهده و تمثل فرشتگان، اجنه و شیاطین و نیز نحوۀ الهام و نزول وحی و مشاهدۀ رؤیای صادقه و انجام سحر و جادو و اطلاع از علم غیب و نیز هذیان گویی برخی از بیماران تبیین شده است. همچنین می توان از این طریق مشاهدات و ادراکات حسی و شنیدن اصواتی را که شیخ اشراق در مراحل سلوک توصیف کرده است، تبیین کرد. در این مقاله فرآیند معکوس و کاربردهای آن بیان و نقد و بررسی شده و نشان داده شده است که شیخ اشراق در این بحث تحت تأثیر ابن سینا قرار دارد.
مروری انتقادی بر نظریات هستی شناسانه مصنوعات تکنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
135 - 157
حوزه های تخصصی:
مسئله هستی شناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث می شود یک شیء به عنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق می کند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداخته اند. دسته ای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی مصنوعات پرداخته اند، برخی دیگر بر مقاصد عامل ها در طراحی و کاربرد مصنوعات تأکید کرد ه اند و کارکرد را همان قصد عامل تلقی کرده اند. برخی نیز تطور یک مصنوع یعنی تاریخچه انتخاب و بازتولید یک مصنوع را در هستی آن مؤثر دانسته اند.با توجه به نواقص نظریه هایِ نقش علی، قصدی و تطوری، تلاش هایی برای ارایه نظریه های ترکیبی صورت گرفته است. ما در این مقاله ضمن مرور مهم ترین نظریات هستی شناسی مصنوعات تکنیکی، از رهگذر نقد و بررسی آن ها توضیح می دهیم که یک نظریه هستی شناختی مناسب برای مصنوعات باید به چه مسائلی پاسخ دهد.
از تصرّف تا عشق: فهم کار معمار در مکتب صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
17 - 49
حوزه های تخصصی:
مکتب صدرایی قابلیت بالایی برای پاسخ گویی به پرسش های حوزه معماری در زمینه های مختلف دارد. این نوشته نیز در تلاش است تا کار معمار را بر مبنای این مکتب با استفاده از منظومه مفاهیمی که از کلام ملاصدرا استخراج شده، تبیین کند. روش کار تفسیر و استنتاج از آرای ملاصدراست، به گونه ای که بتوان کار معمار را در وجوه مختلف تبیین نمود. در مکتب صدرایی کار معمار یکی از سه صناعت پایه است که به نیاز اساسی انسان یعنی جایی برای زندگی پاسخ می دهد؛ و این پاسخ ذومراتب است. بنابراین منظومه ای از مفاهیم مرتبط با این کار از صنع، غایت، احاطه و تصرف گرفته تا نظم، علت، زیبایی و عشق مورد بحث قرار می گیرد. چنین می توان گفت که معمار به عنوان یک صانع غایتمند، می تواند صوری خیالی، وهمی و یا عقلی از زندگی انسانی و کارهای انسان داشته باشد و در تلاش است تا با تصرف در محیط، تغییر اندازه ها و روابط در طبیعت جایی برای زندگی او فراهم کند تا بستر بروز افعال متعدد انسانی شود. معمار با توجه به جایگاه وجودی اش به مرتبه ای از احاطه ادراکی بر هستی و شناخت علت ها و معلول ها در نظام احسن وجود می رسد و با تصرف در محیط در راستای ایجاد جایی برای زندگی انسان، نظمی را در طبیعت تحقق می بخشد که زمینه رسیدن او به کمال مطلوب خویش می شود. معمار با درک زیبایی و برگزیدن محبوب، قوای درونی خویش را نظم می بخشد و از مجرای این نظم درونی، تصرفی در عالم می کند که کارش تجلی گاه حسن صورت محبوب و افعال مطلوب او باشد.
نزاع میان جلال الدین دوانی و غیاث الدین دشتکی درباب تبیین جسم نزد شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
19 - 37
حوزه های تخصصی:
در برهه ای از تاریخ که گمان می کنند دوران فترت حکمت اسلامی است، بین صدرالدین دشتکی و جلال الدین دوانی در مدرسۀ فلسفی شیراز مناظرات و مباحثات و گاه مجادلاتی شفاهی، کتبی، حضوری و گاه غیابی روی داد که در زمان خود موجب گرمی حوزۀ فلسفی شیراز و در اعصار بعدی سبب عمق بخشیدن به مباحث حکمت اسلامی شد. ازجمله موضوعات موردبحث آنان در شرح هیاکل النور شیخ اشراق است. در این نوشتار، به طور خاص به بررسی شرح دو حکیم از تعریف جسم نزد شیخ اشراق پرداخته می شود. در این بررسی مشاهده می شود که شارحان بر سر معنای دو اصطلاح «قصد» و «اشاره» اختلاف نظر دارند. همچنین، ازنظر دوانی، وجه افتراق و اشتراک میان اجسام، «هیئت لازم» است و ازنظر دشتکی، «هیئت غیرلازم». سومین محل نزاع، ذیل مبحث جزء لایتجزی است. دوانی بر این عقیده است که آنچه قبول اشارۀ حسی می کند، منقسم در جهات ثلاث است؛ درحالی که بنا به قول دشتکی، مقصود به اشارۀ حسی بودن، اعم است از قابلیت انقسام در جهات ثلاث. پس از طرح منازعات آنان، با روش تحلیلی تطبیقی به بررسی نزاع میان این دو شارح و درنهایت محاکمۀ آنان پرداخته می شود.
کارکردهای فلسفه اسلامی در استنباط معارف دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
113 - 130
حوزه های تخصصی:
فقها همواره علومی را مقدمه و نیاز اجتهاد در فقه دانسته اند. نیاز به علوم مقدماتی برای استنباط نظر دین، در سایر بخش های معارفی دین نیز وجود دارد. فلسفه اسلامی یکی از علومی است که در اجتهاد و تفقّه در دو حوزه اعتقادات و آموزه های دینی مرتبط با علوم انسانی روز دارای جایگاه مهم و کارکردهای متعدد است. مباحث و یافته های فلسفه اسلامی به خصوص در بعضی بخش های آن از جمله مباحث خداشناسی، نحوه و کیفیت صدور و ربط عالم با خدا، معادشناسی و انسان شناسی، در استنباط صحیح و عمیق در این دو حوزه استنباطیِ تعالیم دین کارکردهای متعددی دارد. تبیین این کارکردها علاوه بر آنکه اهمیت و ارزش پرداختن به علم فلسفه اسلامی را آشکارتر می کند و پاسخ محکمی به مخالفان این علم است، آگاهی و شناخت ما از نحوه بهره برداری گسترده تر از فلسفه اسلامی در عرصه استنباط معارف دین را بیشتر می کند. نگارنده در این نوشتار به آثار فلاسفه مسلمان معاصر و همچنین آیات و روایات رجوع کرده و ضمن بیان برخی مشترکات فلسفه اسلامی و معارف دین، چهار کارکرد فلسفه اسلامی را در اجتهاد و استنباط معارف دین تبیین کرده است.
بررسی تطبیقی نظریه اخلاقی کانت و هگل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
131 - 144
حوزه های تخصصی:
کانت و هگل از فیلسوفان نظریه پرداز در حوزه اخلاق اند. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به دنبال تطبیق نظریه اخلاق کانت و هگل و کشف اشتراکات و افتراقات این دو نظریه ایم. براساس یافته های مقاله، کانت اخلاقی را که خودش هدف است به جای اخلاقی می نشاند که وسیله رسیدن به هدف است و معتقد است باید احکام اخلاقی را به دلیل تکلیف و انگیزه انجام وظیفه انجام داد، نه به عنوان وسیله. طبق قانون کلی کانت، تنها اراده خیر است که بدون قید و شرط خیر است و بقیه موارد هنگامی خیر می شوند که با اراده خیر همراه باشند. کانت با ترکیب ایده قانون و ایده غایت فی نفسه، ایده خودمختاری را مطرح می کند و از همین جا وارد عرصه «آزادی» می شود. هگل نیز بیش از هر چیزی بر آزادی تکیه می کند، اما برخلاف کانت، به دنبال آن است که اخلاق را جزئی نماید و در حوزه های فردی و اجتماعی انسان نیز وارد سازد. همچنین میان اخلاق و عمل براساس طبع و امیال درونی، آشتی برقرار کند. به عقیده هگل، هنگامی می توان رضایت فردی و آزادی و اخلاق را با هم جمع کرد که از باورها و ارزش های اجتماعی جامعه ای اندام وار پیروی کنیم. برخلاف کانت، در نظریه اخلاقی هگل، اولاً تعارض میان ارضای تمایلات طبیعی و عمل به تکلیف برطرف شده است؛ ثانیاً میان منافع فردی و جمعی یگانگی برقرار شده است؛ ثالثاً وظایف و تکالیف خرد و جزئی اخلاقی فرد نیز روشن شده است.
نقد کتاب "دیگر دوستی مؤثر: رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می دهد"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
246-235
حوزه های تخصصی:
کتاب دیگردوستی مؤثر، کمک به دیگری را هم در حوزه مبانی نظری و هم در حوزه مبانی عملی مورد توجه قرار داده است. در واقع کمک به دیگری شامل کمک به انسان های دیگر، حیوانات، محیط زیست و هر چیزی است که سبب بهبود شرایط انسان ها و جهان می شود و پرداختن به این موضوع سابقه ای به قدمت وجود انسان دارد. کتاب دیگردوستی مؤثر، توسط پیتر سینگر از متفکران معاصر در حوزه اخلاق عملی نگاشته شده و شامل چهار بخش و پانزده فصل است. کتاب به شیوه بسیار مناسب و البته مؤثر و کاربردی در زمینه کمک به دیگران سخن گفته است و در این زمینه در حوزه خود کم نظیر است؛ اما مهم ترین نقطه ضعف کتاب، عدم توجه به نقش سازمان های جهانی در پیشگیری از جنگ و ... است که این امر خود می تواند نقش مؤثر و بلکه اساسی در زمینه دیگردوستی ایفا نماید.
آفرینش ذوات در متافیزیک موجهات اراده گرایانه برایان لفتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
291-271
حوزه های تخصصی:
الهی دانان ادیان ابراهیمی فاعلیت ایجادیِ خدای یگانه را منشأ وجود ممکنات می دانند. اما پیش از آن می توان پرسید «چرا ممکنات ممکن اند؟». برایان لفتو با بازاندیشی سنت الهیات فلسفی می گوید اغلب الهی دانان علم ذاتی خدا را منشأ امکانِ ممکنات می دانند؛ خدا به علم ذاتی سیب را می داند پس سیب ممکن است. لفتو از این پاسخ خرسند نیست، زیرا به باور او ذات الهی بی نیاز از فرض امکانِ ممکنات است. چه سیب ممکن باشد چه نباشد، خدا خداست. از طرفی امکانِ هر ممکنی ضروری می نماید، اما به باور لفتو منشأ این ضرورت نیز مندرج در ذات خدا نیست، بلکه مجعول به آفرینش ارادی او در ساحت علم است. خدا نه تنها نگارنده واقعیتِ مخلوق بلکه مبدع زبان سازنده آن است. مقاله پیش رو ماجرای تصویر لفتو از این آفرینش را بازگو می کند و بر آن است که این تصویر برخلاف سودای لفتو، در پشتیبانی از الهیات موجود کامل با کاستی هایی روبه روست.
تأملی بر مفهوم «تعادل» در فلسفۀ سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 17
حوزه های تخصصی:
تعادل، یکی از ایده های محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن می توان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزش های انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمک گرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی می کند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوب شده را تحلیل می کند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوب شده ناکارآمد می داند. سیمون وی نشان می دهد که آدمی چگونه می تواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدین نحو، تعادلی که وی مطرح می کند، نه تنها به هیچ گونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکی بودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
توجیهِ تیغِ اُکام در چارچوبِ نظریۀ ساختارهای دیالکتیکیِ بِتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
63 - 88
حوزه های تخصصی:
مطابق با تیغ اُکام، مفروضات نباید بیش از ضرورت افزوده شوند. اگرچه این تجویز اصلی همه پذیر را پیش می نهد، توجیه آن بحث برانگیز است. به سخن دقیق تر، چه دلیلی داریم که تیغ اُکام راهنمای صدق باشد؟ پژوهش پیش رو قصد دارد تا این مسألۀ را در چارچوب نظریۀ ساختارهای دیالکتیکی، منطبق بر دیدگاه بِتس، واکاوی کند. در این راستا، نخست آن اندازه از نظریۀ بِتس که بحث ما در گروی فهم آن است، توضیح داده می شود. سپس تبیین می کنیم که چرا نظریۀ بِتس به جای رویکرد رایج بیزگرایی مبنای مواجهۀ ما قرار گرفته است. در گام بعد استدلال می شود دست کم در وضعیت هایی که از پیچیدگی حداقلی برخوردارند، تا تیغ اُکام به میان نیاید دیگر ملاک هایی که رقیب بالقوۀ آن به شمار می آیند، نقشی ایفا نمی کنند. پس از آن نشان می دهیم که در وضعیت های یادشده برتری این ملاک ها تنها در درجۀ توجیه بالاتر قریب الوقوعی شاهد در پرتو فرضیه نمود می یابد در حالی که برتری تیغ اُکام، افزون بر آن، بالاتر بودن درجۀ توجیه پسین فرضیۀ مربوط را نیز در پی دارد. به نظر می رسد یافتۀ اخیر می تواند تا حدودی تیغ اُکام را توجیه کند. این یافته زمانی برجسته تر می شود که می بینیم در چنین شرایطی با وجود اختلاف بیشتر مقبولیت اولیۀ فرضیه هایی که تیغ اُکام ملاک انتخاب میان آن هاست، سرانجام فرضیه ای که مقبولیت اولیۀ کمتری دارد درجۀ توجیه پسین بالاتری را به دست می آورد.
معماری و فصاحت؛ بازخوانی کتاب «دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن 1750-1950» اثر پیتر کالینز، بر اساس ساختارگشایی دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
296 - 311
حوزه های تخصصی:
کتاب دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن 1750-1950 ، اثر پیتر کالینز را می توان به عنوان یکی از رفرنس های مهّم در تاریخ تئوری معماری نام برد که درآن کالینز تلاش می کند با بهره گیری از تفاوت آرای تاریخ کلاسیک و مدرن در فصل های مختلف کتاب و با فرض میان رشته ای بودن علم معماری، به قیاس آن با دیگر رشته های تخصصی بپردازد . به خصوص در فصل قیاس با علم «زبان شناسی» و پیوند آن با واژه «فصاحه» در مبانی بلاغت و کلام، مخاطب را به برداشت تازه ای از پیرامون معماری حول مبانیِ «زبان» می رساند . امری بینارشته ای که بنیادی تاریخی-ساختاری دارد و چنان که از تحلیل هایش برمی آید فراتر از نظر معماری صِرف به گستره فراگیر بینامتن این رشته با دیگران اشاره دارد . در نوشتار پیش رو نگارندگان تلاش می کنند که ضمن خوانشی انتقادی (از یک کتاب)، ابعاد تفکر کالینزی را حول کلید واژه مفهومی «فصاحه» با استناد به استراتژی دکونستروکسیون دریدایی برگرفته از متن های ساختاری سوسوری، در قیاس زبان با معماری، ساختارگشایی کند و به این سؤال پاسخ دهد که چرا در مصادیق معماری و فصاحت، همانند ترکیب واژگان در زبان، دلالتِ به متن مطرح می شود؟ و چگونه این «تفاوت»، در شیوایی معماری موثر است؟ مطابق آنچه از فحوای متن کتاب مذکور در این پژوهش انتقادی، بازخوانی می شود، فارغ از نتایج مشترک استنباط شده از اشارات صریح یا در لفافه و ابهام کالینز، نقد این کتاب بزرگ، با هدف مطالعات مهم در زمینه های رابط و میان رشته ای، راهگشاست .