فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۹۲۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
طی یک دهه گذشته استفاده از تحریم به عنوان ابزاری جهت مهار و جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی به سرعت گسترش یافته و کاربرد آن دستخوش تحولات ژرفی شده است. به منظور درک نقش منع گسترش سلاح های کشتار جمعی در سیاست خارجی قدرت های بزرگ به طور عام و در اعمال تحریم از سوی اعضای دائم شورای امنیت به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا به طور اخص، می بایست پایه ساختار ادبیات گوناگون و مهم تر از همه مطالعات بر نظریه روابط بین الملل و تحریم ها بررسی شود. این مقاله تلاش دارد با توجه به شرایط حساس تحریم کشورمان این خلاء مطالعاتی را پر نماید. اگرچه دو ساختار تحریم و تئوری های روابط بین الملل دارای روابط غیرقابل انکاری هستند اما به بندرت به صورت پیوسته بررسی شده اند.
سه مناظره در تحلیل جایگاه آمریکا در سیاست بین الملل
حوزه های تخصصی:
"با افول اتحاد جماهیر شوروی، پایان جنگ سرد و فروافتادن نظام دوقطبی در روابط بینالملل، ایالات متحدة امریکا به عنوان تنها ابرقدرت نظامی و اقتصادی رقابتناپذیر در جهان قد برافراشت. با این وجود، بحثها در خصوص وضعیت کنونی نظام بینالملل و چگونگی بازیابی نظم جهانی همچنان جریان دارد. آنچه میتوان اذعان داشت این است که قطع نظر از ساختار، شکل و صورتبندی هرگونه نظم تازهای در جهان، امریکا به عنوان تنها قدرت مسلط موجود جهان، در چنین نظمی نقش مهم و حیاتی خواهد داشت.
هر یک از مناظرههای سهگانه در این نوشتار مقاصد و نقش امریکا در سیاست بینالملل را در گذشته و حال به نحوی جداگانه ترسیم مینماید. در مناظرة نخست که به نحلة فکری موسوم به نومحافظهکاران در امریکا متصف میباشد، با بهرهگیری از نگرشی تاریخی به تلاش برای توجیه نمودن نظم نوینی برپایة موقعیت منحصر به فرد هژمونیک برای امریکا پرداخته شده است.
مناظرة دوم نیز از منظری تاریخی و با نگاه به پیشینة مداخلات استعمارگرایانه، به نقد ماجراجوییهای امریکا در نقاط مختلف جهان از سدة 19 میپردازد. از نگاه این دسته، امریکا با هدف تحمیل ارزشهای مسیحی ـ پروتستانی و دستیابی به سهم بیشتر در بازارهای جهانی، مداخلات و دستاندازیهای خود را صورت داده است.
مناظرة سوم با تلاش برای در پیش گرفتن یک زمینة فکری بینابین، در عین وارد کردن ایراد و انتقاد به رویکردهای یکجانبهگرایانة جورج دبلیو بوش و زیانبار دانستن آن برای منافع ملی امریکا در جهان، بهرهگیری از مناسبات چندجانبه و نهادهای بینالمللی را برای تحقق یافتن رهبری امریکا در سیاست جهانی توصیه میکند.
"
نقد نظریه تاریخی حاکمیت در پرتو مفهوم میراث مشترک بشر
حوزه های تخصصی:
هیچ عاملی نمی تواند به اندازه مفهوم میراث مشترک بشر، نظریه تاریخی حاکمیت دولتها را نادیده گرفته و یک منفعت مشترک را به جای آنچه منافع ملی دولتها نامیده می شوند، منعکس کند. این مقاله، ابتدا به این نکته می پردازد که میراث مشترک بشر، محصول وابستگی متقابل اقتصادی و بوم شناختی جهان است. اهمیت وابستگی متقابل در حوزه میراث مشترک بشر در این است که زوال مفهوم سنتی دولت حاکم مستقل را روشن می کند. از آنجا که نظام دولت ـ ملت بر مبنای حداکثر منافع دولتهای مستقل و در تضاد با منافع نوع بشر پایه گذاری شده، این واقعیت را که در یک جهان وابسته به هم، حاکمیت بزرگترین مانع در اجرای جهانی میراث مشترک بشر است، مورد بحث قرار می دهد.سپس هدف این خواهد بود که زوایایی از رویارویی و تقابل اصل حاکمیت و میراث مشترک بشر را روشن سازد. محور بحث این است که اجرای موفق میراث مشترک بشر منوط به تعریف مجدد اصول حاکمیت مطلق و حاکمیت دائمی بر منابع طبیعی است. همچنین به طور آزمایشی و تجربی، انتظارات هنجاری برای یک اصلاح اساسی در نظم بین المللی بیان خواهد شد. به عبارت دیگر، در دو زمینه، راه حل آزمایشی برای برچیدن موانع اجرای موفق میراث مشترک بشر و تحقق اهداف اصولی و مطلوب را ارائه می دهد.
منافع ملی حیاتی دولت ها در پرتو معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند بین المللی خلع سلاح و کنترل تسلیحات، عرصه تقابل و جدال مداوم بین تمایلات بین المللی و منافع ملی حیاتی دولت هاست. تعارض منافع ملی حیاتی و امنیتی دولت ها است که نظام خلع سلاح هسته ای و کنترل تسلیحات را عقیم نموده است. حقوق بین الملل معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات به عنوان یک نظام حقوقی درحال تکامل، به طرق مختلفی به وسیله دولت ها به بهانه و با استناد به منافع ملی حیاتی به عنوان یک سپر در مقابل موازین حقوقی و سازوکاری برای فرار و رهایی از معاهدات به کار گرفته شده و محدودیت هایی بر موازین و قواعد آن اعمال می کنند و درعین حال اقدامات خود را قانونی جلوه داده و مدعی رعایت حقوق بین الملل می شوند. بنابراین، این مفهوم و مفاهیم مشابه به عنوان مفهومی ماهیتاً سیاسی از موانع و دشواری های اصلی در راه توسعه و پیشرفت موازین حقوق معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحات در جهت جهانشمولی تلقی می شود زیرا می تواند باب سوء استفاده خودسرانه دولت ها را باز کند. به همین دلیل، کندی روند توسعه تدریجی موازین حقوق بین الملل در این عرصه، معلول منافع ملی و حاکمیت دولت ها است. همچنین در این حوزه در مقایسه با سایر حوزه های حقوق بین الملل به دلیل محتوای تعهدات و سازوکارهای نظارت بر پایبندی دولت ها به این تعهدات و پیوند عمیق این معاهدات با صلح و امنیت بین المللی، روند محدودیت حاکمیت و منافع ملی حیاتی دولت ها به نفع حاکمیت و منافع بین المللی بیشتر و محسوس تر است. این مقاله برآن است تا به نقش و تأثیر منافع ملی حیاتی در فرایند تکوین و شکل گیری موازین حقوق خلع سلاح و کنترل تسلیحات با تأکید بر آرای دیوان بین المللی دادگستری بپردازد.
نظم نوین جهانی
آینده اسلام سیاسی
منبع:
راهبرد ۱۳۸۲ شماره ۲۷
مسئولیت بین المللی دولت های ارسال کننده تسلیحات به گروه های تروریستی در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آغاز بحران سوریه در سال 2011 میلادی، دولت های مخالف نظام سوریه به اشکال مختلف کوشیدند تا نظام مردمی سوریه را تضعیف و در نهایت ساقط کنند. در این راستا اصلی ترین تلاش آنها ارسال تسلیحات، به ویژه تسلیحات شیمیایی به تروریست ها با تابعیت های مختلف علی الخصوص داعش بوده است که بالاخص از زمان وقوع حملات شیمیایی به وسیله تروریست ها در اوت 2013، تشدید شده است. این تلاش ها امروزه محکوم به شکست شده و دول تسلیح کننده تروریست ها در سوریه درصدد آن هستند تا با طرح ادعاهایی همچون مستقل بودن گروه های تروریستی در سوریه، از مسئولیت بین المللی شانه خالی کنند. در این مقاله، کوشیده شده است که علی رغم بدیهی بودن موضوع، از طریق اتخاذ یک روش تحلیلی- توصیفی و با استناد به اصول و قواعد الزام آور حقوق بین الملل و قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به این پرسش ها پاسخ داده شود که چه دولت هایی در جنگ سوریه در ارسال تسلیحات به گروه های تروریستی، مسئول بین المللی تلقی خواهند شد؟ به چه نحوی مسئولیت بین المللی دول بیگانه در ارسال تسلیحات به تروریسم در سوریه به اثبات می رسد؟ نتیجه تحقیق حاضر بدین صورت است که ارسال تسلیحات توسط ایالات متحده آمریکا و چندین کشور اروپایی و عربی مخالف نظام سوریه به گروه های تروریستی در سوریه به دلیل نقض تعهدات قواعد آمرهِ بین المللی همچون منع حمایت از تروریسم به انحای مختلف، اصل عدم مداخله، عدم تجاوز که نقض فاحش قواعد بین المللی در حقوق بین الملل محسوب می شود و نیز قابلیت انتساب جنایات بین المللی ارتکابی گروه های تروریستی همچون داعش، جبهه النصره، سکورالشام که همگی از گروه های تابعه القاعده هستند به دول فوق الذکر، مسئولیت بین المللی دول غربی و عربی به ویژه ایالات متحده آمریکا در ارسال تسلیحات به گروه های تروریستی در سوریه اثبات می شود.
تروریسم به مثابه یک جنبش اجتماعی جدید در مواجهه با دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با نفی بعضی رویکردهای روان شناسی، علوم سیاسی و حقوق به دنبال بررسی این مفهوم با استناد به تئوری های جامعه شناسی در سطح جنبش های اجتماعی می باشد. از آن جا که پایه های شکل گیری برخی از اشکال تروریسم جدید در جهان بیش از آن که اهداف سیاسی- نظامی باشد ریشه در عوامل اجتماعی- هویتی دارد؛ از این رو تروریسم جدید یک جنبش اجتماعی جدیدِ معکوس در دنیای مدرن سیاست می باشد که «استراتژی زندگی» را که مهمترین مفهوم لیبرال دموکراسی است به چالش کشانده است. گسترش فزایده تروریسم همزمان با مسلط شدن نظام های دموکراسی و جامعه مدنی نشانگر شکل گیری مقاومتی جدید از سوی نیروهای اجتماعی مدافع حقوق اقلیت ها است. مجادلات جامعه شناسان درباره مفهوم تروریسم در قالب 2 دیدگاه طرح می شود:1) دموکراسی می تواند امنیت را به جامعه جهانی بازگرداند. 2) دموکراسی خود عامل تنش زا و تولید کننده تروریسم تلقی می شود. این مقاله با تحلیل های نظری و شواهد آماری اثبات می کند که جنبش های تروریستی مقاومتی علیه گونه های خاصی از نظام های دموکراتیک می باشند.
دیدگاههای متعارض در مورد نقش آمریکا در جهان
حوزه های تخصصی:
از سال 1990 و فروپاشی شوروی، جایگاه بازیگران اصلی نظام بین المللی بخصوص تنها ابرقدرت باقیمانده از زمان جنگ سرد، موضوع پرسش اساسی میان فعالان و صاحب نظران روابط بین الملل است. پرسش این است که ایالات متحده در قرن بیست ویکم چه نقشی دارد؟ آیا آمریکا را می توان امپراتوری دانست یا این کشور قدرتی امپریالیستی است که ضمن غارت ثروت کشورهای پیرامونی، با طرح و گسترش ارزش های فرهنگ سرمایه داری در جهان، در پی تثبیت موقعیت خویش در جهان می باشد؟ برخی از صاحب نظران، آمریکا را قدرت هژمون می دانند که در ایجاد و حفظ نظم در جهان نقش اصلی را بازی می کند و بدون هدایت و رهبری آن ثبات و امنیت جهانی از بین خواهد رفت. گروهی نیز با نگرش ها، انگیزه ها، و اهدافی متفاوت، نقش آزادی خواهانه برای ایالات متحده در جهان قائلند که می تواند ضمن گسترش دموکراسی، به تأمین اهداف خود بپردازد. در این نوشته، مبانی فکری و استدلال های موافقان و مخالفان سه دیدگاه اصلی فوق و دیدگاههای فرعی موجود در درون هر کدام از آنها بررسی شده است. همچنین مقاله تلاش دارد نشان دهد که در بررسی جهت گیری های ایالات متحده، کدام یک از دیدگاههای مزبور از توان تشریحی مناسب تری برخوردار است .
تروریسم در فراز و فرود تاریخ
منبع:
راهبرد ۱۳۸۰ شماره ۲۱
تحول مفهومی و مولفه های رژیم بین المللی امنیت غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امنیت غذایی از جمله پدیده هایی است که سیاستگذاری جهانی را در سال های اخیر تحت تاثیر خود قرار داده است و به عنوان بحثی جدی در ادبیات روابط بین الملل وارد شده است . طی دو دهه گذشته از طریق نهادهای مربوط به سازمان ملل بحث امنیت غذایی در کانون توجه بازیگران بین المللی قرار گرفته و به مرور شاهد شکل گیری رژیم بین المللی امنیت غذایی هستیم . ماهیت رژیم بین المللی امنیت غذایی چیست؟ چه عناصری در شکل گیری این رژیم موثر هستند؟ چگونه رژیم بین المللی امنیت غذایی در مقایسه با سایر رژیم های بین المللی قابل ارزیابی است؟ در این پژوهش سه عنصر یک رژیم بین المللی یعنی «کارکردهای هنجار سازی» و «ایجاد مقررات بین المللی» و« سیسستم نظارتی» به مورد امنیت غذایی تعمیم داده خواهد شد و روشن خواهد گردید که رژیم بین المللی امنیت غذایی به عنوان یک رژیم مستقل قابل شناسایی است . رژیم بین المللی امنیت غذایی خود روشن کننده نیاز نظریه های امنیتی به ابعاد نرم و غیر نظامی در تحلیل مولفه های ناامنی می باشد . در این پژوهش در مقایسه با سایر رژیم های بین المللی مدلی برای رژیم بین المللی امنیت غذایی ارائه گردیده است.
جنگ دادگرانه ، جنگ تجاوزکارانه و حقوق بشر دوستانه
حوزه های تخصصی:
حقوق مخاصمات مسلحانه در محیطی توسعه یافت که توسل به جنگ قانونی بود. حق توسل به جنگ یکی از خصایص حاکمیت است و هر حاکمی که فکر کند دلیل خوبی برای دست به اسلحه بردن دارد آزاد است این کار را انجام دهد. امروز محیط حقوقی به طور کامل متفاوت شده است، معاهده پاریس در 27 اوت 1928 و نیز منشور سازمان ملل متحد جنگ تجاوزکارانه را ملغی کرده است. هدف مقاله حاضر نیز تحلیل رابطه میان منع توسل به زور از یک طرف و بهکارگیری قوانین و عرفهای جنگی از سوی دیگر است. از آنجا که نظریه جنگ دادگرانه دیروزی؛ امروزه دوباره در بخشهای مختلف جهان در حال سر بر آوردن است، بررسی موضوع فوق اهمیت ویژهای دارد.