"هدف اصلی این مقاله بررسی برخی شیوههای ایجاد بحران اطلاعاتی و به دنبال آن، بحران روانی است که به مثابه جنگ روانی علیه مخاطبان نیز شناخته میشود. جنگ رسانهای در مناقشه بحران مدتها قبل از حمله فیزیکی شکل گرفت و همزمان با آن شدت یافت. در این نوشتار برخی از شیوههای رسانهای آمریکا و انگلیس در حمله به عراق (2003) ذکر شده است، از جمله: کنترل خبرنگاران، استفاده از خبرنگار همراه، آگاهیهای کاذب، کسب وجهه در جنگ روانی، نبود تحلیل خبری، پخش تصاویر جنگی بدون ذکر دقیق محل رویداد، انگارهسازی، سانسور، استفاده از رادیوهای برونمرزی، تأکید بیش از حد بر قوانین، انهدام تأسیسات تبلیغی و رسانهای دشمنان و رقبا، شعار دموکراسی در توجیه اعتراضات مردمی و... . نویسنده میکوشد نقش رسانههای غربی به ویژه برخی شبکههای خبری مثل CNN و فاکس نیوز را در ایجاد و تشدید بحران در جریان مناقشه عراق، مورد بررسی قرار دهد. در جریان جنگ عراق و آمریکا رسانههای آمریکایی سعی داشتند تا کنترل کامل اخبار و اطلاعات را در دست گیرند اما نفوذ برخی شبکههای خبری ماهوارهای مثل الجزیره، العربیه، شبکه خبر ایران و ... باعث شکست این انحصار خبری شد. با اینحال بررسی دقیقتر رویدادهای جنگ 2003 عراق و آمریکا، ماهیت رسانهای آن را آشکار میکند.
"
با وجود آن که ماهیت بحران های فرهنگی با بحران های حاصل از حوادثی نظیر آتش سوزی، سیل و زلزله به میزان معتنابهی متفاوت است، اما به نظر می رسد بحران های فرهنگی از آن حیث که مخاطرات و خسارات جبران ناپذیری در میان مدت و دراز مدت به اندوخته و سرمایه اجتماعی ملت ها وارد می کنند، باید در شمار بحران هایی ارزیابی شوند که مستلزم مدیریت موشکافانه است. در همین حال، از آن جا که عنصر فرهنگ نقش غیرقابل انکاری در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تداوم آن داشته و دارد، و به عنوان عنصری محوری و مسلط در تمامی مناسبات و تحولات اجتماعی عمل می کند، دشمنان جمهوری اسلامی همواره می کوشند با نفوذ و اشاعه فرهنگ غربی، موجب ایجاد بحران در کشور از طریق تغییر باورها و نگرش و رفتار مردم شوند و استقلال کشور و دستاوردهای انقلاب را به مخاطره اندازند. این در حالی است که برای تحقق مدیریت بحران های فرهنگی و یا پیشگیری و مصونیت جامعه از فرهنگ مهاجم، راهبردهای جامع تدوین نشده است. هدف این مقاله تدوین راهبردهای بهینه برای مدیریت بحران و مصون سازی جامعه از آسیب پذیری در مقابل تهاجم فرهنگی و نفوذ فرهنگ اجانب است. به عنوان یک تحقیق موردی زمینه ای و با استفاده از روش میدانی، پس از بررسی دیدگاه ها و نظرات مختلف و مطالعه محیطی از طریق ارسال پرسشنامه و انجام مصاحبه و نیز بهره گیری از تکنیک دلفی نقاط قوت و ضعف، و آسیب پذیری های فرهنگی، و نیز فرصت ها و تهدیدات فرهنگی احصا شده است و راهبردهای مدیریت بحران جنگ نرم و مصون سازی جامعه در برابر تهاجم فرهنگی و ایجاد امنیت فرهنگی ارائه می شود.
در پی میآید تحلیلی بر نظریه هنجاری حاکم بر رسانههای کشورهای همسایة ایران است.
دادههای این گزارش به جز منابعی که در پینوشت آمدهاند، عمدتاً مبتنی بر پایگاه اطلاعاتی عظیمی است که دکتر محسنیانراد در تحقیق «ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی» در دانشگاه امام صادق (ع) پدید آورده است. رویکرد نظری منتخب در این مقاله، برداشتی توسهیافته از نظریه هنجاری شش گانه دنیس مککوئیل، استاد هلندی رشته ارتباطات در دانشگاه آمستردام است.
مهمترین یافته این نوشته، آگاهی از سیاستهای رسانهای در کشورهای پیرامون ایران و درک چالشها، تهدیدها، فرصتها و راهبردهای مختلفی است که به تصور یک نظام سیاسی از خود و مخاطبان خود شکل میبخشند.
امروزه هیچ حوزه ای از زندگی بشری نیست که تحت تأثیر فناوری ها به ویژه اشکال رایج تر آن شامل اینترنت و تلفن همراه نباشد. در دنیای سیاست نیز موبایل و کارکردهای مختلف آن از جمله پیامک، توانسته تأثیرگذاری خود را به خوبی نشان دهد و به عنوان یک عامل اطلاعاتی و تبلیغاتی به کار گرفته شود. در این مقاله تلاش شده است تا نقش و کارکرد موبایل در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی امروزی و پیامک متنی به عنوان الگوی تأثیرگذاری این رسانه جدید مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد. به نظر می رسد تلفن همراه به عنوان وسیله ای فراگیر، ارزان، قابل دسترس برای همگان و تقریباً همیشه در دسترس توانسته جایگاه خود را- به عنوان یک رسانه و عامل اجتماعی اثرگذار در جاممعه امروز- پیدا کند و با فهم همین اهمیت و جایگاه ، سیاستمداران و فعالان سیاسی اجتماعی تلاش دارند تا حداکثر استفاده از این فرصت را برای خود فراهم آورند .
این مقاله به بررسی نقش گردشگری به ویژه گردشگری فرهنگی (که تکیه بر منابع و جاذبه های مشترک فرهنگی اجتماعی دارد) در توسعه مناسبات بین کشور ایران و آذربایجان می پردازد. در این مقاله با الهام از رویکرد گردشگری فرهنگی در مطالعات گردشگری، نشان داده شده که مشترکات فرهنگی عمیق و ریشه دار بین این دو کشور می تواند به توسعه گردشگری پایدار در هر دو کشور منجر شود. همچنین در این مقاله راهکارهایی ارائه شده است که به تحقق گردشگری پایدار کمک می کند. روش اصلی تحقیق، کیفی و مصاحبه عمیق با مطلعین کلیدی در حوزه گردشگری در دو کشور بوده است. بر اساس نتایج، منابع اجتماعی و فرهنگی مهم ترین عامل در جذب گردشگران دو کشور به سوی هم بوده و مهم ترین مانع در نقش آفرینی این منابع فرهنگی اجتماعی، قوانین، مقررات، سیاست گذاری ها و تصمیمات سیاسی و دولتی و ساختارهای نامطلوب در نظام گردشگری بوده است.