در دوران سلطه تمدنی که آن را به نام تمدن غرب می شناسیم، ارتباطات و رسانه ها نقش و کارکرد بسیار مهمی در تثبیت این سلطه جهانی دارند. آنچه در این میان شایان توجه است، استفاده از توان باور نکردنی رسانه های توده خلق تصاویر دستکاری شده از تمدن غربی و همچنین از ویژگی های تمدن ها و فرهنگ های متقابل آن است. با نگاهی دقیق تر به تاریخ شکل گیری این سلطه در می یابیم که تمدن غربی در راه تحکیم خویش، همزمان با به کارگیری رسانه های جمعی از دیگر فرایندهای ارتباطی نیز بهره جسته است.
"رسانههای قرن 18 و 19 (که تنها به صورت مکتوب وجود داشتند) نقش آگاهیبخشی در جهت کسب آزادیهای اجتماعی و سیاسی را برای مردم ایفا میکردند، اما به نظر میرسد رسانههای عصر حاضر، اعم از الکترونی و نوشتاری در جهت مهار دموکراسی به نفع صاحبان قدرت عمل میکنند.
یافتن پاسخ پرسشهای زیر دغدغة امروز صاحبنظران وسایل ارتباط جمعی است:
ـ معنای واقعی دموکراسی چیست؟
ـ کارکرد اساسی تلویزیون از بدو پیدایش چه بوده است؟
ـ آیا کارکردهای تلویزیون با پیشرفت دموکراسی هم سو بوده است یا هر یک از این دو در خلاف جهت یکدیگر در حرکت بودهاند؟
ـ آیا تلویزیون همان پیامبری است که مکلوهان وعده داد؟
تمام این پرسشها را میتوان در بررسی نقش و جایگاه تلویزیون در پیشبرد یا توقف دموکراسی پاسخ داد. مقاله حاضر کوششی در این زمینه است.
"
جنگ دوم خلیج فارس(عراق- کویت+ ائتلاف امریکایی) برای بررسی رابطه سانسور و لحن احساسی و انتقادی موجود در اخبار تلویزیون، فرصت منحصر به فردی را فراهم آورد. پخش اخبار تلویزیونی مربوط به این جنگ، نه ازجهت اعمال سانسور، که از جهت مزین بودن مطالب و تصاویر خبری به برچسب یا زیرنویس «سانسورشده»، منحصر به فرد و بیهمتا بود. در مجموع، 424 مطلب خبری تلویزیونی در طول جنگ دوم خلیج فارس مورد تحلیل محتوایی قرار گرفت. وجود یا فقدان برچسب یا زیرنویس «سانسور شده»، منبع اعمال سانسور و شبکه تولیدکننده از جمله سر مولفههایی بودند که در این تحلیل محتوایی مدنظر قرار داشتند. مطالب خبری همچنین براساس ظرفیت احساسی، میزان غلظت احساسی
(Emotional Intensity)و نیز لحن انتقادی مطلب در قبال منبع، درجهبندی شدند. نتایج بهدست آمده برحسب تفاوتهای بیننده محور و تولید کننده محور
(Production and Viewer-based differences)،مورد بحث قرار گرفتند. بحث اینکه آیا سانسور«کارآمد» است، مستلزم لحاظ کردن مولفههای مختلفی از جمله جنبه منفی خبر و غلظت و نحوه نگاه انتقادی به منابع است که با نوعی نتایج پیشبینی نشده همراه است.
امروزه رسانههای گروهی نقش اساسی و مهمی را در شکل دادن به حیات ملتها ایفا میکنند و ازجمله عوامل موثر در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع و مخصوصا کشورهای درحال توسعه بهشمار میآیند.
اما به رغم کارکردهای مثبت رسانهها، متاسفانه امروزه کشورهای سلطهجو با نفوذ در عرصه های گوناگون نظام ارتباطی و رسانهای، تمایلات و خواستههای نامشروع خود را به مخاطبان جهان سوم تحمیل میکنند.
از یکسو شبکههای وسیع خبررسانی که عمدتا در اختیار مجموعههای سیاسی و اقتصادی غرب قرار دارند با ارسال اخبار و اطلاعات تحریف شده و مغرضانه، افکارعمومی جهان سوم را گمراه میکنند و از سوی دیگر با برنامههای تلویزیونی و سینمایی جذاب به القاء اطلاعات و باورهای نادرست درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، به مخاطبان جهان سوم میپردازند.
در مقاله حاضر تلاش شده است جنبههای مختلف این جریان و علل آن بررسی شود.
امروزه رسانههای گروهی نقش اساسی و مهمی را در شکل دادن به حیات ملتها ایفا میکنند و ازجمله عوامل موثر در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع و مخصوصا کشورهای درحال توسعه بهشمار میآیند.
اما به رغم کارکردهای مثبت رسانهها، متاسفانه امروزه کشورهای سلطهجو با نفوذ در عرصههای گوناگون نظام ارتباطی و رسانهای، تمایلات و خواستههای نامشروع خود را به مخاطبان جهان سوم تحمیل میکنند.
از یک سو شبکههای وسیع خبررسانی که عمدتا در اختیار مجموعههای سیاسی و اقتصادی غرب قرار دارند با ارسال اخبار و اطلاعات تحریف شده و مغرضانه، افکار عمومی جهان سوم را گمراه میکننند و ازسوی دیگر، با برنامههای تلویزیونی و سینمایی جذاب، به القاء اطلاعات و باورهای نادرست درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به مخاطبان جهان سوم میپردازند.
در مقاله حاضر تلاش شده است جنبههای مختلف این جریان و علل آن بررسی شود.
مجموعهای از فرایندهای پیچیده در دنیای معاصر پدیدار شدهاند که دولتهای ملی را به نحو فزایندهای به یکدیگر مرتبط و وابسته کردهاند. از این فرایندهای پیچیده با عنوان «جهانی شدن» یاد میشود. در واقع، جهانی شدن ادامه مرحله رشد و گسترش نظام سرمایهداری است و امروزه به ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی توسعه سرمایهداری اطلاق میشود.اجزای اصلی فرایند جهانی شدن عبارتاند از: گسترش ارتباطات جهانی از راه پیشرفتهای فناورانه، افزایش اهمیت نهادهای سیاسی، اقتصادی و تجارتی بینالمللی، پیدایش سازمانهای صنعتی و مالی چند ملیتی و افزایش قدرت بازارهای ارزی. آنچه دراین مقاله مطرح میشود تاثیر «گسترش ارتباطات جمعی»(به منزله یکی از اجزای اصلی فرایند جهانی شدن) در «ارتباطات بینالملل»،یا به تعبیر قدیمیتر «روابط بینالملل» به منزله یکی از حوزههای اصلی علوم سیاسی است. در مقاله حاضر، از دیپلماسی عمومی دولتها به مثابه رکن اصلی ارتباطات بینالملل، باسوی گیری منافع ملی یاد میشود و به استفاده برنامهریزی شده دولتها از وسایل ارتباطی نوین برای دیپلماسی عمومی و تاثیر در افکار عمومی جهانی اشاره میشود.