بررسی گرایش ایران به سوی شرق (مشخصاً روسیه) و اتخاذ ""سیاست شرقی"" در پی افزایش تنش میان ایران و آمریکا در سال های آغازین دهه 1990 میلادی است. در این مقاله ضمن توضیح و تشریح تغییرات سیاسی-اقتصادی جهان پس از فروپاشی شوروی و ترسیم وضعیت مبادلات اقتصادی-سیاسی جهان و با این استدلال که در این زمان جهان از نقظه نظر قدرت سیاسی تک قطبی، از نقطه نظر قدرت نظامی دوقطبی( آمریکا و فدراسیون روسیه) و از نقظه نظر اقتصادی سه قطبی شده است براهمیت نقش اتحادیه اروپا و ژاپن در کنار آمریکا و فرادستی آمریکا در این رابطه تأکید می گذارد.نویسنده در نتیجه بحث هایش تمایل ایران به سوی ""شرق"" و اتخاذ ""سیاست شرق"" را به دلیل نقشی که دیگر قطب های اقتصادی می توانند در توسعه صنعتی کشور ایفا کنند موافق منافع ملی ایران نمی داند.
استراتژی دریایی نقش اساسی سیاست دریایی را مشخص می سازد. توجه به دریا و مسایل و توسعه آن نقش اساسی در توسعه منطقه ای و پایدار دارد و دولتها همیشه در تلاش بوده اند به نحوی به دریا دسترسی داشته باشند . جمهوری اسلامی ایران به دلیل نداشتن استراتژی دریایی و داشتن سیاست برّی یا خشکی در برنامه ها هنوز نسبت به توسعه قلمرو دریایی و جزایر و بنادر آن بی توجهی دارد و آثار این غفلت در جزایر و بنادر مشهود است .و حتی در تهیه طرح آمایش سرزمین این نگاه به دریا تغییر نیافته است. دراین تحقیق تلاش شده است علل این بی توجهی مشخص گردد و راهکارهای عملی برای تغییر این دیدگاه ارائه شود.
حقیقت انقلاب اسلامی در بعد بین المللی اعتراضی به نظام ناعادلانه و بدون معنویت بین الملل است. با گذشت 31 سال از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، نیاز به کار علمی در انسجام بخشی به چهارچوب سیاست خارجی بیشتر آشکار شد. لذا در این پژوهش با دو پرسش روبه روییم: الگو و نظریه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست و چه شاخص هایی دارد؟ در پاسخ به این پرسش ها نخست این فرضیه اثبات می شود که انقلاب اسلامی پدید آورنده سیاستی نوین در عرصه روابط بین الملل با عنوان الگوی «سیاست تعاملی ضد نظام سلطه» است و سپس ثابت خواهد شد که این الگو دارای شاخص هایی برخاسته از دو رویکرد ایجابی و سلبی است که همان اصول ثابت حاکم بر نظام و دولت اسلامی و عناصر مقوم این الگو در مواجهه با شرایط است.