فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۳٬۲۸۲ مورد.
مشارکت در حفظ محیط زیست
حوزه های تخصصی:
در نظر آقای اکرمی، محیط زیست زمین بهشدت به خطر افتاده و همه انسانها با هر مبنای فلسفی و فکری باید در فکر حفاظت از آن باشند. این امر ممکن نمیشود مگر با مشارکت همگانی و احساس همبستگی انسانی فراملیتی و پدیدآمدن جهانی واحد. تنها در سایه نظام جهانی واحد است که تنازع بر سر ربودن هرچه بیشتر امکانات حیات پایان میپذیرد.
روش شناسی ارتباط با جوان
منبع:
حصون ۱۳۸۶ شماره ۱۱
حوزه های تخصصی:
گوهر گرانبهاى جوانى ، به سبب برخوردارى از استعدادها و قابلیت شکوفایى و رشد، بـزرگـان ـ اعـم از والدیـن و اجـتماع ـ را به دقت در ارتباط با جوانان وا مى دارد. یکى از پـرسـش هـاى بـنـیـادى در راه نمودن به جوان آن است که با چه شیوه اى و چگونه با این نـسـل رو بـه رو شـویـم ؟ شـایـد در ابـتـداى امـر ایـن سـئوال آسـان و سـهـل نـمـاید ولى آن گاه که با پیچیدگى هاى دوران حساس و سرنوشت سـاز جـوانـى و ظـرافـت هـاى شـخـصـیـتـى او مـواجـه شـویـم . اهـمـیـّت سئوال و نیز سختى پاسخِ به آن ، خود را بهتر آشکار مى سازد. این مقاله بر آن است تا بـا اسـتـفـاده از آمـوزه هـاى دیـنـى و تـوصـیه هاى متخصصانِ ارتباطى ، روش هاى صحیح ارتباط با نسل جوان را به اختصار تبیین نماید.
سنجه های دین و دین داری
حوزه های تخصصی:
در این میز گرد ابتدا آقای ملکیان مشکلات و موانع نظری سنجههای دینداری را در چهار دسته برمیشمرند. به نظر ایشان در چهار مبحث تعریف دین، انواع و اقسام دین، انواع و اقسام دینداری و نیز ملاک دینداری و معیار تشخیص آن مشکل وجود دارد و به همین دلیل باید تعریف خود را از دین و دینداری ارائه کرد. اما آقای شجاعی زند معتقد است که میتوان از مشکلات دسته اول و دوم صرفنظر کرد و به مسئله سوم و چهارم پرداخت، به نظر ایشان میتوان از طریق هستیشناسی و انسانشناسی ادیان به مؤلفههای دینداری دست یافت، هرچند دریافت برخی مؤلفهها به دلیل درونی بودن بسیار دشوار است.
از عقل قدسی تا عقل ابزاری
حوزه های تخصصی:
اسلام و مبانی قدرت
حوزه های تخصصی:
مقالهى حاضر در واقع به معرفى کتاب الاسلام و أصول الحکم از على عبدالرازق اختصاص دارد که اخیراً با نام اسلام و مبانى قدرت به فارسى ترجمه شده است.(1) وى از نخستین نویسندگانى است که در دنیاى عرب نظریه جدایى دین از سیاست را مطرح کرد. او بر این عقیده است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم جنبهى استثنایى دارد و قابل انتقال به دیگران نیست. نویسندهى مقاله، ضمن موافقت با سکولارگرایى عبدالرازق، معتقد است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هم، جنبهى عرفى و دنیوى داشته است.
تمدن و تمدن سازی در اسلام (علم، سلطان شماست)!
حوزه های تخصصی:
غرب، هویت و اسلام سیاسی: تصورات و پنداشت های غرب از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله «اسلام گرایی» و «اسلام سیاسی» در برگیرندة مباحثی گسترده، دامنه دار و مجادله برانگیز است که ابعاد و دامنههای آن در سال های اخیر به واسطة شکلگیری آثار و نظریات گوناگون، غنیتر شده است. در درون مباحث و نظریات موجود میتوان مجموعهای متنوع و متفرق از مباحثات و مجادلات فکری را در ارتباط با «هویت اسلام سیاسی» و چرایی و چگونگی پدیدار شدن آن، ملاحظه نمود. اما علی رغم این تلاش ها، آنچه که در این زمینه موجب ابهام مفهومی «اسلامگرایی» و «اسلام سیاسی» میشود، ماهیت سیال و مبهم این پدیده است که موجب شده است طیف گستردهای از گفتمان های متفاوت را از جریان های نوگرا، میانهرو و پذیرای تحول، تا رادیکالیسم نامتسامح و خشونت طلب را در برگیرد. پرسش اولیه ما در این پژوهش، این است که منظور از «اسلام سیاسی» چیست؟ در نظریههای متفکرین غربی، هویت اسلام سیاسی چگونه پیبندی میشود؟ اسلامگرایان نیز در ارتباط با «غیریت» متمایز از خود، یعنی «غرب»، چه هویتهایی یافتهاند؟ چه عواملی در «برساخته شدن» هویت سیاسی مسلمانان از سوی متفکرین غربی تأثیرگذار بوده است؟ فرضیه اصلی در پژوهش حاضر این است که «شناخت غرب از اسلام بیانگر انگارههای پدیدارشناسانه است که مبتنی بر روابط پیچیدة میان متن، کلام، شناخت اجتماعی، قدرت و جامعه است و در پرتو آن تصوراتی درباره «دیگران» در چارچوب گزارههایی قابل بیان ارائه میشود». بنابراین تمرکز بحث ما، بیشتر بر نحوه شکلگیری ایدههایی متمرکز است که دیدگاه غرب نسبت به اسلام سیاسی (به خصوص در یک دهة اخیر) از یک سو و دیدگاه اسلامگرایان را در ارتباط با غرب از سوی دیگر شکل داده است. بر این اساس با بهرهگیری از روش های «پدیدار شناسی» و «تحلیل گفتمان»، درصدد درک چگونگی شکلگیری الگوهای هویتی پیرامون اسلام سیاسی برمیآییم. در ادامه با نگاهی از درون، گفتمان های هویتی شکل گرفته را مورد کندوکاو قرار داده و نحوه به چالش کشیده شدن آنها را مورد مداقه و بررسی قرار می دهیم.
تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر
حوزه های تخصصی:
مفهوم عدالت در اسلام و غرب
حوزه های تخصصی:
اسلام، آخرین دین الهی و راه نجات بشریت، بر عدالت تاکید بسیار داشته و آن را از زوایای مختلف تعریف و تبیین کرده است که متأسفانه به دلیل کم توجهی شماری از اندیشمندان گاه از این مفهوم اساسی سوءبرداشت هایی شده است، به طوری که در مواقع و برهه هایی از تاریخ چیزی جز نام آن باقی نمانده است. مسئله ای که برای دوستداران دانش در این عرصه پیش می آید، شناخت حقیقت عدالت و پذیرش یکی از تعاریف متفاوت آن به عنوان جهان بینی خود بوده است.این مقاله در پی فهم این موضوع است که آیا عدالت اسلامی از لحاظ مفهومی با تعاریفی از عدالت که توسط اندیشمندان غیردینی به ویژه غربی ارائه شده، قابل انطباق است و یا اینکه اساساً مفهومی متفاوت را بیان می کند؟فرضیه این مقاله این است که بسیاری از اندیشمندان مذکور در تعریف و تفسیر مفهوم عدالت تا حد بسیار زیادی راه صحیح را پیموده اند. اما ایرادی که به آن ها وارد است، این است که تنها به یک بعد از حقیقتی چندبعدی پرداخته و دیگر ابعاد و ارکان آن را مورد توجه قرار نداده اند؛ در حالی که اسلام با نگرشی جامع به این موضوع پرداخته و عدالت را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است، به گونه ای که در جامعه اسلامی حقی از کسی ضایع نشود. در این راستا مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و با بهره مندی از ابزار کتابخانه ای ابتدا سیر تطور عدالت در غرب و اسلام را مطالعه کرده و سپس آن ها را به صورت منطقی مقایسه کرده است. این پژوهش از منابع متعدد و متنوعی بهره جسته است که از مهم ترین آن ها می توان به منابع دسته اولی چون قرآن کریم، نهج البلاغه، آثار افلاطون، شهید مطهری و... اشاره کرد.
پروتستانتیسم اسلامی، پروژه ی ناتمام شریعتی
حوزه های تخصصی:
دربارهى استراتژى شریعتى آراى گوناگونى مطرح شده است. نویسندهى مقالهى حاضر راهکار پیشنهادى او را استقرار پروتستانتیسم اسلامى، با روایتى سازگار با وضعیت ذهنى و عینى جامعهى ایران، مىداند در جوامعى که مذهب در حیات اجتماعى حضورى زنده و فعال دارد، شریعتى راهبرد اصلاح دینى را در فراهمآورى شرایط براى ورود به تمدن جدید ضرورى مىدانست.
بررسی مقایسه ای دیدگاه های هگل ، مارکس و کرامشی در باره دولت و جامعه مدنی
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی مقایسه ای آرای سه تن از نظریه پردازان تضادگرا، یعنی هگل، مارکس و گرامشی در باره دولت و جامعه مدنی و مناسبات بین آن دو است. هگل جامعه مدنی را به منزله ترکیبی از سه نظام اقتصادی، حقوقی و انسجامی (پلیس و اصناف) قلمداد می کرد که بین خانواده و دولت قرار می گیرد و در نهایت، جانشین دولت می شود و مارکس از جامعه مدنی به عنوان حوزه کار و زندگی روزمره که حوزه ای صرفاً اقتصادی و غیرسیاسی است، نام می برد. بر خلاف هگل و مارکس، گرامشی جامعه مدنی را به مثابه فضایی فرهنگی قلمداد می کند.نتیجه این تحلیل نظری ـ تطبیقی نشان می دهد هر چند هر سه نظریه پرداز تضادی اصول فلسفه هر چند اجتماعی مشترکی را پایه های تحلیل خود قرار داده اند، نتیجه گیری آنها از الگوسازی جامعه با یکدیگر فرق دارد. هگل طرح سه وجهی خانواده ـ جامعه مدنی ـ دولت را جانشین طرح کلاسیک دو وجهی خانواده ـ دولت شهر ارسطو نمود. همچنین الگوی مارکسیستی زیربنا (جامعه مدنی) و روبنا (دولت)، در نزد گرامشی به الگوی زیربنا (اقتصاد) و روبنا (جامعه مدنی ـ نهادهای غیردولتی + دولت) تغییر پیدا کرد. دولت گرامشی یک دولت ترکیبی است که از رضایت (سلطه) + زور (قدرت) تشکیل شده است و از این رو، هم زیربنایی است و هم روبنایی.
دیدگاههای جهانی امام خمینی (ره)
منبع:
حصون ۱۳۸۴ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسى دیدگاههاى جهانى رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران تنظیم شده است؛ بنابراین، سئوال مورد نظر در این نوشته عبارت است از این که «بنیانگذار و موسس انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى(ره) چه رویکردى نسبت به نظام بین الملل و مسائل جهانى داشته است؟» با هدف نظم بخشیدن به شیوه پاسخگویى به این سئوال، مطالعات انجام شده در این مقاله، براساس آزمون این فرضیه انجام پذیرفته است که «رویکرد کلى حضرت امام(ره) نسبت به نظام بین الملل، رویکردى فعال و مقتدرانه بوده است.» به عبارت دیگر، فرضیه این مقاله آن است که حضرت امام(ره) برخلاف بیشتر رهبران کشورهاى جهان سوم و جهان اسلام، در رویارویى با مسائل بین المللى و جهانى، به جاى مقهور شدن در مقابل قدرتهاى بزرگ و مستکبر و ارائه تصویرى منفعلانه و ضعیف از خود، رویکردى تهاجمى و مقتدرانه داشته است. این رویکرد، از یک سو، موجب نگرانى و ترس قدرتهاى استکبارى مسلط بر نظام بین الملل شده و از سوى دیگر، نور امید را در دل مستضعفان جهان تابانده است. بررسى هاى انجام شده در این مقاله نشان مى دهد که فرضیه مورد نظر، داراى اعتبار بوده و وجود این رویکرد در روش برخورد حضرت امام(ره) نسبت به مسائل جهانى، امرى مشهود و غیر قابل انکار است.
فیلسوف علیه فیلسوف
حوزه های تخصصی:
ویژگی های معرفت شناختی اندیشه در پیشامدرن ، مدرن و پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روی هم رفته، می توان تاریخ اندیشه در مغرب زمین را به سه دوره بسیار بزرگ تقسیم کرد. شاید به شایع بتوان از سه پارادایم ماقبل مدرن، مدرن و پسامدرن نام برد. به نظر می رسد سرشت رادیکال و شالوده شکن اندیشه پسامدرن در مقایسه با اندیشه های دو دوره پیشین نمایان می شود. لذا نگارنده با بهره گیری از مبانی نقادی شناختی پسامدرن بر آن است تا ویژگی های متفاوت هر دوره را نسبت به دوره بعدی مورد بررسی قرار دهد. طبق چنین مدعایی این فرضیه به آزمون گذاشته می شود که سیر اندیشه دربرگیرنده پنج بخش اصلی است که عبارتند از؛ معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و فرجام شناسی. در نتیجه می توان با درآمیختن سه دوران طولی یا تاریخی با پنج بخش اندیشه و مقایسه ای که در این نوشتار صورت گرفته به ژرفای سرشت ناهمسانی و علت آن در ادوار سه گانه پی برد.
آسیب شناسى معنویت
منبع:
حصون ۱۳۸۷ شماره ۱۶
حوزه های تخصصی:
بـررسـى پـیـونـد دین و معنویت ، بخش نخست مقاله حاضر است . در این بررسى کوتاه ، ارتـباط دین و معنویت و مبادى تصدیقى این پیوند ارگانیک از چندین منظر طرح مى گردد. پـس از آن دربـاره نـیـاز روزافـزون انـسـان مـعـاصر به معنویت سخن مى گوییم . اثبات روزافـزونـى گـرایـش جـوامـع مـعـاصـر بـه زیـسـت مـعـنـوى بـراسـاس نمودهاى عینى و تـحـلیـل هـاى جـامعه شناختى است . بحث اصلى ، یعنى آسیب شناسى معنویت ، با توضیح دربـاره زمـیـنـه هـاى آسـیب پذیرى آغاز مى شود و سپس درباره پنج آفت مهم سخن مى رود. آفات و آسیب ها که اثر حاضر به طرح و توضیح آنها مى پردازد، عبارت اند از: یک . معنویت و مناسک ؛ دو. معنویت و عقلانیت ؛ سه . معنویت و نیازمندى هاى مادى انسان ؛ چهار. معنویت و عمل گرایى ؛ پنج . معنویت و فرقه گرایى . در ذیل توضیح درباره هریک از آفات مذکور، راهکارهایى براى رهایى از آنها پیشنهاد مى شـود. مـهـم تـریـن راه صـیـانـت مـعـنـویـت از آسـیـب هـاى آن ، بـازگـشـت بـه مـذهـب اصـیل و ریشه دار است . نیز بهره گیرى از خرد و تجربه هاى تاریخى ، یکى دیگر از راه هـاى دفـع آفـات اسـت . هـمـچـنـیـن اهـتـمـام مـدیـران و مـسـئولان فـرهـنـگى به استفاده از کـارشـنـاسـان خـبـره و دلسـوز در بـرنامه هاى معنوى ، کمک بسیارى به تعمیق معنویت در جامعه مى کند
انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی جهان اسلام: چالش ها و فرصت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک، انقلاب اسلامی ایران منشأ بیداری اسلامی در خاورمیانه بوده است. به همین دلیل نظام جمهوری اسلامی نقش الگو و جهت دهندگی برای تحولات سیاسی اخیر منطقه خواهد داشت. بیداری اسلامی در کشورهای عربی توانست گفتمان مسلط حکومت های استبدادی در منطقه خاورمیانه را زیر سؤال برده و اساس آن نظام ها را برچیند. مجموعه این تحولات حاوی فرصت هایی چون مسلط کردن گفتمان مقاومت، تعیین سرنوشت مردم توسط خودشان، برپایی حکومت های اسلامی و ... است. همچنین حضور بیگانگان و غربیان در منطقه و تحولات آن، مصادره شدن انقلاب های مردم مسلمان منطقه به نام برخی اشخاص و گروه ها، انحراف مسیر تحقق اهداف انقلابی مردم و استحاله یافتن آنها از جمله تهدیدهای اصلی فراروی انقلاب های مردمی کشورهای منطقه به شمار می رود. لذا ما در این نوشتار برآنیم تا چالش ها و فرصت هایی که این تحولات ژئوپولوتیک در آینده برای انقلاب اسلامی ایران فراهم خواهد کرد را با استفاده از روش کتابخانه ای و اسنادی مورد بررسی قرار دهیم.
بررسی تطبیقی مکتب انتقادی فرانکفورت و مطالعات فرهنگی بیرمنگام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دو مکتب «مطالعات فرهنگی بیرمنگام» و «انتقادی فرانکفورت» ضمن تاثیرپذیری از جریان های سیاسی-اجتماعی قرن بیستم، نقش مهمی در تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علمی جهان معاصر ایفا نموده اند و مطالعه تطبیقی این دو مکتب با رویکرد انتقادی، مواجهه منطقی و خودآگاه، با این مکاتب را به دنبال خواهد داشت. ازاین روی، تلاش شده است، با بهره گیری از روشهای مقایسه ای توافق و اختلاف پرزوسکی و تیون، ضمن بیان وجوه اشتراک و افتراق، با عطف توجه بیشتر به مکتب بیرمنگام، نکات ضعف نیز برجسته گردد.
دو مکتب با وجود مشترکاتی همچون؛ خاستگاه اروپایی، تعلق به قرن بیستم، مبانی معرفتی همسان، ریشه های مارکسیستی، واکنش به مارکسیسم کلاسیک، فرهنگ گرایی، رویکرد انتقادی به جهان مدرن، به لحاظ سطح تحلیل، یعنی؛ کل گرایی فرانکفورت و خردنگری بیرمنگام، مبانی معرفت شناختی، یعنی؛ نگاه فراروایتی فرانکفورت و شالوده شکنانه بیرمنگام، مبانی روش شناختی، یعنی؛ تحلیل ذهنی فرانکفورت و مطالعات تجربی بیرمنگام، و همچنین تفسیر انسان به عنوان مخاطب منفعل از سوی فرانکفورت و مخاطب فعال از سوی بیرمنگام، از همدیگر متمایز می شوند. در نهایت اینکه، هر دو مکتب، به ویژه مکتب بیرمنگام، به دلیل نفی «ذات گرایی»، عدم ارائه معیاری برای روایی پژوهش ها، خوشه چینی و عدم ارائه مفاهیم «مستقل»، و ابهام در مفهوم «فرهنگ گرایی» مورد نقد قرار گرفته است.