فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱٬۲۷۷ مورد.
۲۲۴.

تحلیلی از شعر حافظ بر اساس اصول نقد ادبی آی . ا . ریجاردز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: شعر حافظ ارتباط نقد نو حل تعارض های روانی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه حافظ پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
  3. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد فرمالیستی (صورتگرا)
تعداد بازدید : ۴۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۸۱۴
آی. ا. ریچاردز (1965-1893) یکی از تاثیرگذارترین متفکران قرن بیستم در حوزه های روان شناسی، نقد ادبی، زبان شناسی و فلسفه است. وی تحت تاثیر مکتب پوزیتیویسم با جسارتی فوق العاده، بر شیوه های نقد ادبی گذشته زبان اعتراض می گشاید و قلم رد می کشد. او بر پایه ی مطالعاتش در روان شناسی و اخلاق، نظریه ی کاملا متفاوت خود را در نقد ادبی بر اساس سه مفهوم تجربه، ارزش و ارتباط بنیاد می نهد. در مقاله ی حاضر، نخست با نگاهی به زمینه های فکری و فلسفی ریچاردز، کوشش شده مهم ترین اندیشه های وی در نقد ادبی، در پیکره ای کلی و منسجم ترسیم گردد. در دومین بخش، شعر حافظ بر اساس دیدگاه ریچاردز بررسی و تحلیل شده است. برای انجام بهتر این تحلیل، ابتدا مهم ترین اصول نقد ادبی ریچاردز در قالب پنج گزاره ی فشرده بیان شده و آن گاه مصادیق هر کدام از این گزاره ها در دیوان حافظ جست وجو شده است. نتیجه ی این مطالعه نشان می دهد که یافتن مناسب ترین راه برای حل تعارض انگیزه ها و امیال متناقص انسانی که در نظریه ی ریچاردز کارکرد اصلی شعر شمرده می شود، در شعر و اندیشه ی حافظ نیز نقشی اساسی دارد. این نگاه تازه، از برخی جنبه های شعر حافظ، فهمی ژرف تر به دست می دهد. از این گذشته، نشان می دهد که ریچاردز در تدوین نظریه ای عمومی در نقد ادبی ، موفقیت بسیار داشته است.
۲۲۵.

مبانی عیش و خوشدلی در غزلیات حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شعر حافظ شعر کلاسیک غزلیات حافظ خوشدلی در عرفان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۹۷ تعداد دانلود : ۱۱۴۴
شادی یکی از ویژگیهای هویت ایرانی است و در ایران بعد از اسلام تا عصر حافظ در اشعار فردوسی، منوچهری، خیام، مولانا و حافظ بیشترین نمود را دارد. عیش و خوشدلی در غزلیات حافظ به دو نوع ابژکتیو یا بیرونی یا آفاقی و سوبژکتیو یا درونی یا انفسی تقسیم میشود. خوشدلی بیرونی بر عواملی مانند باغ و بهار، طرف جویبار و می خوشگوار و ... بویژه بر سه عنصر می، مطرب و معشوق زمینی یا نمادین استوار، و نتیجه آن، احساس آرامش ناپدیدار درونی است. خوشدلی درونی، محصول عواملی چون پیوند با امر قدسی و تبدیل شدن حالت شادی به مقام است و براحساس حضور معشوق حقیقی در دل، اشراق و روشنی ضمیر تکیه دارد و موجب آرامش پایدار درونی می شود. مبانی عیشها و خوشدلیهای حافظ را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد: 1. روانشناختی 2. فلسفی 3. دینی 4. سیاسی – اجتماعی 5. عرفانی. این مقاله به بررسی و تحلیل هر یک از این مبانی پرداخته است
۲۲۸.

بنیان های تفکر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اختیار جبر هستی شناسی مرگ حافظ جاودانگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۶۷ تعداد دانلود : ۲۳۳۶
اندیشه حافظ بر خلاف آنچه که حافظ شناسی سنتی ارائه می دهد، شالوده های استواری دارد که شرح و گزارش شعر حافظ بدون دخالت دادن آنها، به نتیجه مطلوب و موجهی دست نخواهد یافت . این بنیآنها که در حقیقت همان دغدغه ها و دل مشغولی های روزانه حافظ است و استخوان بندی تفکر او را تشکیل می دهند، در شعر حافظ متعدد است اما از آن میان می توان چهار شالوده و بنیان اصلی آن را بدین گونه برشمرد: اندیشیدن به مرگ و ناکامی انسان؛ جبر گرایی؛ هستی شناسی شکاکانه؛ لذت جویی و هدنیسم؛
۲۳۶.

کارکردهای معرفتی- روانشناختی شعر حافظ برای انسان معاصر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای روانشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای علوم اسلامی مفاهیم دینی و مذهبی
  3. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه حافظ پژوهی
تعداد بازدید : ۲۱۱۲ تعداد دانلود : ۱۱۲۲
"انسان معاصر با پدیده جهانی شدن و فرصت ها و تهدیدهای ناشی از آن مواجه است. در کنار دستاوردهای تمدن غرب مانند: حقوق بشر، دموکراسی و توسعه، خارهای اضطراب، افسردگی و پوچی نیز روییده اند. با معنا زیستن و خشنود زیستن از نیازهای اساسی انسان امروز است که از آن دور افتاده است. آیا ادبیات و فرهنگ ایرانی می تواند به این نیازها پاسخ دهد؟ این مقاله در پی آن است که با بازخوانی شعر حافظ، برای مشکلات معرفتی و روانی انسان امروز راه حل هایی بیابد. شعر حافظ چون جویباری است که می توان در آن آلودگی های زندگی مدرن را از خود دور ساخت و مثل بوستانی است که به انسان امروز آرامش و خوشی می بخشد. در پرتو شعر حافظ می توان با معنا زیستن و خشنود زیستن را تمرین کرد. حافظ با خدا باوری و تکیه بر عنایت او و زیبا دیدن جهان به زندگی انسان معنا می بخشد و با پیام های روانشناختی- اجتماعی خود به آدمی آرامش و دوستی و مدارا؛ ترک ریا و تنبلی و یاس می آموزد. روش تحقیق این مقاله توصیفی و بر پایه منابع کتابخانه ای است. نویسنده پس از استخراج مواد لازم از دیوان حافظ به بررسی و تحلیل آنها پرداخته است. "
۲۳۸.

شمـع آفتـاب

نویسنده:

کلید واژه ها: استعاره شمع آفتاب شمع ماه چراغ خورشید چراغ قمر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۶۵ تعداد دانلود : ۷۴۷
در این جستار ترکیب « شمع آفتاب» در بیت: زروی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا (حافظ، 1371: 3) بررسی شده و اختلاف نظر حافظ پژوهان درباره آن نقد شده است. توجه به آثار معاصران حافظ و شاعران پیش از وی در استعمال ترکیب کلیشه ای « شمع آفتاب» توضیح بهاءالدین خرمشاهی، حافظ شناس بزرگ روزگار ما را که در آن آمده است: « شمع آفتاب: اضافه تشبیهی نیست. مراد مشعل و شعله آفتاب است و گرنه شمع عادی از نظر نورانیت با آفتاب مناسبتی ندارد...» رد می نماید. گشتگی مصراع دوم بیت مورد نظر در میان یازده نسخه دیوان حافظ به صورتهای « قرص آفتاب (چهار نسخه) و شمع و آفتاب (دو نسخه) و شمع آفتاب (پنج نسخه)، آمده است. نویسنده تنها صورت « شمع آفتاب» (پنج نسخه) را درست دانسته و برای اثبات این مطلب که در این ترکیب « آفتاب» به « شمع» مانند شده است، نه برعکس، شواهد فراوانی در متون گذشته یافته و نیز به نکاتی جالب توجه رسیده است: ترکیب « شمع آفتاب» ترکیب کلیشه ای بوده است که به صورتهای « شمع خورشید» و « شمع مهر» نیز آمده است. گاه نیز برعکس شمع به خورشید مانند شده است. اینکه شمع گردون، شمع افق، شمع روز، شمع آسمان، شمع فلک و شمع خاورگاه استعاره از آفتاب اند، دلیلی دیگر بر این ادعاست. نکته دیگری که از شواهد به دست می آید، این است که در قدیم چراغها را از شمع روشن می کرده اند. آخرین نکته که در خصوص شمع و چراغ قابل تامل است، این است که در زمان قدیم شمع بزرگتر و بسی برتر از چراغ بوده است: در مصراع مورد بحث حافظ « شمع آفتاب» در برابر « چراغ مرده » نشسته است؛ یعنی « چراغ» با « آفتاب» مقایسه شده، نه با « شمع »؛ هرچند شمع نیز از چراغ بزرگتر و در روشنایی برتر بوده است. حافظ، روی دوست را به شمع مانند نمی کند، بلکه آن را آفتاب می داند تا چراغ را در برابر آفتاب نشانده باشد. چراغ در زمان قدیم با روغن می سوخته است و ضعیف و اندک نوربوده و هنگام خاموشی سیاه و تیره؛ به طوری که خاقانی آن را دل سیاه نیز خوانده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان