آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

شعر آن صخره ی سختی است که در قلبِ کوهِ سنگی نه فقط فریاد که انعکاس دهنده ی زمزمزمه های درِگوشی و گاه سکوت های پر از فریاد است. در کنارچهره ی لطیف چهره ای دارد از جنس انفجار، رسانه ای است به تیزی رعد و برق،و هدف از این نوشتارآشکار سازی این تیزی در چهره دیالکتیکی شعرِ شاملوست. صورتی به وسعت سیرت جامعه و آنچه در اوست. مبانی نظری مبتنی بر مفاهیم اصلی یورگن هابرماس نماینده اصلی مکتبِ انتقادی فرانکفورت می باشد. روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و کتابخانه ای و روش دسته بندی اطلاعات با مدل عینی - ذهنی است همچنین روش تحلیل یافته ها با استفاده از روش کیفیِ مقایسه ای و تطبیقی انجام گردیده است .یافته های مقاله نشان می دهد که مفاهیم شاملویی در چارچوب مفاهیم هابرماسی می تواند انعکاس دهنده ی بخشی از واقعیتهای اجتماعی از جمله ستیزِاجتماعی باشد، و نتیجه تحقیق نشان از همسویی «شعر» و «نظریه» در توضیح و تبیین مسایل اجتماعی دارد. همانگونه که شعر به عنوان یک پدیده ی اجتماعی می تواند با رویکردهای مختلف جامعه شناختی مانند رویکردِ ساختاری و تضادی مورد مطالعه قرار گیرد؛خود حاوی رویکردهای مختلفِ نظری است و شعر چیزی جز خودِ این رویکردها نیست. شاعرانِ بزرگ همانندِ نظریه پردازان اجتماعی نه فقط بازتاب دهنده ی مسایل اجتماعی بلکه در پی توضیح، روشنگری، و درمان مسایل اجتماعی نیز هستند.

تبلیغات