سلامت روان کودک

سلامت روان کودک

سلامت روان کودک دوره نهم پاییز 1401 شماره 3 (پیاپی 32) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

اثربخشی آموزش رایانه ای مهارت های دیداری - حرکتی بر شدت نشانه های کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 944 تعداد دانلود : 367
زمینه و هدف: مطالعات پیشین نشان داده اند که آموزش شناختی رایانه ای می تواند جهت بهبود نشانه های کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی به کار رود، اما درباره تأثیر آموزش رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی در این کودکان، مطالعات اندکی انجام شده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی بر شدت نشانه های کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد. روش : پژوهش حاضر، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. با نمونه گیری خوشه ای، 30 دانش آموز پسر در سال تحصیلی 1399-1398 در مقطع ابتدایی شهر مشهد با بیشترین نمرات در مقیاس درجه بندی کانرز- فرم معلم (1969) و ملاک های مصاحبه ساختاریافته بالینی، به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش، مداخله را در 9 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کرد، ولی گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای استفاده شده، مقیاس درجه بندی کانرز فرم معلم (1969)، مصاحبه ساختاریافته بالینی، و بازی رایانه ای پژوهشگر ساخته رایاپویا بود. داده ها به شیوه تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره در محیط نرم افزار SPSS-25 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که پس از کنترل نمرات پیش آزمون، تفاوت آماری معناداری بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در متغیر نشانه های نارسایی توجه/ فزون کنشی وجود دارد (0/01>P). نتیجه گیری: آموزش رایانه ای مهارت های دیداری- حرکتی (رایاپویا)، یک روش یادگیری امیدوار کننده است که باعث بهبود نشانه های نارسایی توجه/ فزون کنشی شده است. بنابراین می توان از آن به عنوان یک روش جایگزین یا مکمل برای مداخلات معمول این اختلال استفاده کرد.
۲.

طراحی و اعتباریابی پرسشنامه ارزیابی هوش هیجانی کودکان (فرم والد)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 61 تعداد دانلود : 202
زمینه و هدف: به دلیل اهمیت ارزیابی هوش هیجانی از سنین کودکی، هدف این پژوهش طراحی و اعتباریابی پرسشنامه هوش هیجانی مطابق با فرهنگ ایرانی بود. روش: طرح پژوهش توصیفی و از نوع توسعه ای است. در این راستا نسخه نخست پرسشنامه با 68 گویه طراحی شد. جامعه آماری پژوهش تمامی مادران دارای فرزند 6 تا 9 سال شهر تهران در سال تحصیلی1400 بودند. حجم نمونه شامل 618 مادر بود که به شیوه در دسترس از مدارس انتخاب شدند. تعیین روایی محتوایی پرسشنامه توسط 10 نفر از استادان دانشگاه و متخصصان انجام شد. برای روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و برای تعیین همسانی درونی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. یافته ها: براساس تجزیه و تحلیل پرسشنامه 9 گویه که نسبت روایی محتوایی آنها کمتر از 62/0 و شاخص روایی محتوایی آنها کمتر از 79/0 بودند، حذف شدند و نسخه نهایی پرسشنامه 59 گویه ای اجرا شد. بر اساس تحلیل عاملی اکتشافی 7 عامل، قابلیت تبیین واریانس ها را داشتند و بعد از چرخش با روش واریمکس مجموع عامل ها 516/62 درصد از واریانس را تبیین کردند. در تحلیل عامل تأییدی شاخص نیکویی برازش به 943/0 و حد قابل قبول رسید. همچنین همسانی درونی سؤال ها 95/0 به دست آمد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که پرسشنامه ساخته شده، ابزاری مناسب و معتبر برای ارزیابی کودکان 6 تا 9 سال است.
۳.

اثربخشی مداخلات روان شناختی بر تمایلات بی رحمی – بی عاطفگی کودکان دارای مشکلات سلوک: مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 489 تعداد دانلود : 144
Background and Purpose: Children with conduct problems and callous-unemotional traits form a separate group who exhibit persistent, widespread, and more severe patterns of delinquent, antisocial, and aggressive behaviors and are generally assumed to be resistant to therapeutic interventions and improvement. Accordingly, this study seeks to answer these questions: 1- What interventions have been used for this group so far? 2- Have the interventions effectively reduced this group's problems? 3- What factors have influenced the effectiveness of the interventions? Methods: A systematic review was used in this research. Articles between 2000 and 2021 with the keywords Callous-unemotional traits, intervention, treatment, and therapy were reviewed in PubMed، ProQuest، ،PsycINFo sciencedirect، Google scholar & Springer databases. They were reviewed using the Prisma guidelines and 17 articles were selected according to the inclusion and exclusion criteria. Findings: The results of this study showed that the interventions that have been carried out so far for the group of children with conduct problems and callous-unemotional traits are in three categories: interventions based on behavioral approach, based on parent-child interaction therapy. And they are divided based on the training of individual, cognitive, and social skills. Ten studies have reported low effectiveness and seven studies have reported appropriate effectiveness. Among these, the interventions based on behavioral approaches were the least effective, the interventions based on parent-child interaction were the most effective, and skills training was effective only in combination with the parent education program. Conclusion: In general, the response to treatment of children with conduct problems and callous-unemotional traits compared to those without callous-unemotional traits was low, and among different interventions, behavioral interventions had a more insufficient improvement. Innovative programs focusing on the warm and emotional relationship between parent and child have responded well.
۴.

مقایسه میزان اختلال نافرمانی مقابله ای، خودمهارگری، و سبک های دلبستگی در کودکان با و بدون والد معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 248 تعداد دانلود : 511
زمینه و هدف: خانواده به عنوان زیربنای شخصیت و رفتارهای بعدی کودک شناخته می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اختلال نافرمانی مقابله ای، خودمهارگری، و سبک های دلبستگی در کودکان با و بدون والد معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان 7 تا 12 ساله، با و بدون والد معتاد شهر تهران در سال 1398 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 62 کودک (31 کودک با والد معتاد و 31 کودک با والد غیرمعتاد) بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه علایم مرضی کودکان (گادو و اسپیرافکین، 1984)، مقیاس ارزیابی خودمهارگری (کندال و ویلکاکس، 1979) و پرسشنامه دلبستگی (کولینز و رید، 1990) بود. تحلیل داده ها با نسخه 24 نرم افزار SPSS و با استفاده از روش آزمون t برای گروه های مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها: یافته های به دست آمده در این پژوهش نشان داد که بین کودکان با و بدون والد معتاد در متغیرهای اختلال نافرمانی مقابله ای، خودمهارگری، و سبک های دلبستگی (ایمن، اجتنابی و دوسوگرا) تفاوت معنادار وجود دارد (0/05 < p) و کودکان با والد معتاد، نمرات بالایی در اختلال نافرمانی مقابله ای، سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، و نمرات پایینی در خودمهارگری و دلبستگی ایمن به دست آوردند (0/05 < p). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که در کودکان با والد معتاد، اختلال نافرمانی مقابله ای بالا بوده و از سبک دلبستگی ناایمن و خودمهارگری پایین تری برخوردارند. بنابراین ضروری است توجه بیشتری نسبت به اثرات شیوه های تربیتی و فرزندپروری و پیامدهای آن شود.
۵.

مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس هویت تحصیلی با میانجی گری بهزیستی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 973 تعداد دانلود : 391
زمینه و هدف: سلامت و سرزندگی روانی- اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان، تأثیر زیادی در پیشرفت های آتی آنان دارند. بدین جهت پژوهش حاضر با هدف مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس هویت تحصیلی و با میانجی گری بهزیستی تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، همبستگی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه مورد نظر شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از بین آنها با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای تعداد 501 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه اشتیاق به مدرسه (وانگ و همکاران، 2011)، پرسشنامه هویت تحصیلی (واز و ایزاکسون، 2008) و پرسشنامه بهزیستی تحصیلی (تومینن- سوینی و همکاران، 2012) بود. تحلیل داده های پژوهش با ر روش الگویابی معادلات ساختاری و با به کارگیری نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار است. بر اساس نتایج، هویت تحصیلی موفق و زودرس پیش بین های مثبت و هویت تحصیلی دیررس و سردرگم، پیش بین های منفی اشتیاق تحصیلی بودند (0/01>P). همچنین بهزیستی تحصیلی نیز با اشتیاق تحصیلی رابطه مثبت و معناداری داشت (0/01>P). نقش واسطه ای بهزیستی تحصیلی نیز در رابطه بین اشتیاق و هویت تحصیلی مورد تأیید قرار گرفت (0/01>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان گفت که متغیر بهزیستی تحصیلی در رابطه بین اشتیاق تحصیلی و هویت تحصیلی در دانش آموزان مقطع دوم متوسطه نقش میانجی گرانه به عهده دارد و با بهبود سبک های هویتی می توان به افزایش اشتیاق تحصیلی آنان کمک کرد. از سویی افزایش بهزیستی تحصیلی می تواند به تقویت این رابطه منجر شود.
۶.

اثربخشی توانبخشی شناختی در بهبود حافظه فعال، پردازش دیداری، و درک فضایی کودکان با اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 914 تعداد دانلود : 185
زمینه و هدف: توانبخشی شناختی متشکل از مجموعه برنامه هایی هدفمند است که به منظور ترمیم یا ارتقای کارکرد های شناختی احرا می شوند. از آنجا که مهارت های شناختی پیش بینی کننده اصلی توانایی ریاضی در نظر گرفته شده است و نارسایی در این مهارت ها با اختلال ریاضی ارتباط دارد، پژوهش حاضر با هدف اثربخشی توانبخشی شناختی در بهبود عملکرد حافظه فعال، پردازش دیداری، و درک فضایی کودکان با اختلال یادگیری ریاضی انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری اطلاعات از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. از جامعه آماری دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی شهر تهران، ۳۰ نفر گروه نمونه با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. به منظور تشخیص اختلال ریاضی از آزمون تشخیصی کی- مت (کانلی، 1988) استفاده شد. گروه آزمایش طی 8 جلسه 50 تا 60 دقیقه ای به مدت چهار هفته در برنامه مداخله ای با وسیله محقق ساخته به نام مروا شرکت کردند، ولی گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. عملکرد کودکان در پیش و پس از ارائه مداخله، به وسیله مجموعه آزمون وکسلر چهار کودکان (وکسلر، 2003) مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با روش تحلیل کوواریانس در محیط نرم افزار spss 22 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه تفاوت معنا داری در عملکرد حافظه فعال، پردازش دیداری، و ادراک روابط فضایی وجود دارد (0/001 > P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت که برنامه توانبخشی شناختی با تأثیر بر حافظه فعال، پردازش دیداری و درک فضایی توانسته است باعث بهبود در عملکرد کودکان دارای اختلال یادگیری ریاضی شود.
۷.

تأثیر درمان راه حل محور بر تنظیم عاطفی بین فردی و خودمهارگری دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 624 تعداد دانلود : 401
زمینه و هدف: توجه به سلامت روانی و جسمی دانش آموزان به خصوص دانش آموزان دوره ابتدایی به عنوان آینده سازان و نیروی انسانی فردای کشور از اهمیت بسیاری برخوردار است. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان راه حل محور بر تنظیم عاطفی بین فردی و خودمهارگری دانش آموزان دوره دوم ابتدایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهرستان فولادشهر بود که به روش در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفرِ آزمایش و گواه جایدهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش 8 جلسه پروتکل درمان راه حل محور را دریافت کردند، در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه های خودمهارگری (اشنایدر، 2005) و پرسشنامه تنظیم عاطفی بین فردی (هافمن و همکاران، 2016) بود. در پایان تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری یک راهه توسط نرم افزار spss26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادند که تفاوت گروه آزمایش و گواه در مرحله پس آزمون در متغیرهای خودمهارگری، تنظیم عاطفی بین فردی و مؤلفه های عاطفه مثبت، توجه مثبت به عواطف دیگران، آرامش دهی عاطفی، و توجه به عواطف اجتماعی معنادار است (0/05P<)؛ بنابراین می توان گفت تفاوت معناداری بین اثربخشی درمان راه حل محور در متغیرهای خودمهارگری و تنظیم عاطفی بین فردی وجود دارد (0/05P<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، روش درمان راه حل محور از اندوخته ها و توانایی های کودکان در فرایند تغییر الگوهای ارتباطی استفاده می کند که تصویری از امید را در مراجعان ایجاد کرد؛ در نتیجه درمان راه حل محور، حس خودمهارگری و مدیریت روابط و مهارگری عواطف را در مراجعان تقویت می کند.
۸.

اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 460 تعداد دانلود : 814
زمینه و هدف: ارتقای توانایی های شناختی از جمله اهداف مهم برای بسیاری از نظام های آموزشی است. در این زمینه نظریه هوش موفق کاربردهای آموزشی مختلفی را برای ارتقای توانایی های شناختی دارد. با توجه به محدود بودن مطالعات انجام شده درباره اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی های شناختی پایه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه هفتم شهرستان هلیلان در سال تحصیلی 99-1398 بود. نمونه شامل 30 نفر از دانش آموزان جامعه ذکر شده بودند که ابتدا از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. پس از اجرای پیش آزمون، دانش آموزان گروه آزمایش در 30 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش مؤلفه های هوش موفق قرار گرفتند و افراد گروه گواه آموزش های معمول مدارس خود را دریافت کردند. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای گردآوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر (نسخه پنجم) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تحلیل قرار گرفت. برای این منظور از نسخه 24 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله آموزشی باعث افزایش معنادار نمره متغیرهای توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات در دانش آموزان گروه آزمایش شده است (001/0p<). نتیجه گیری: آموزش مؤلفه های هوش موفق با تأثیر بر افزایش نمرات توانایی بصری – فضایی و سرعت پردازش اطلاعات، موجب ارتقای توانایی های شناختی پایه دانش آموزان می شود.
۹.

نقش سبک های دلبستگی، تنظیم شناختی هیجان، و نشاط ذهنی در پیش بینی رفتارهای پرخطر نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 596 تعداد دانلود : 435
زمینه و هدف: شناسایی عواملی که بتواند میزان خطرپذیری نوجوانان دختر را کاهش دهد یا از بروز آن پیشگیری کند، بسیار ضروری است؛ بنابراین، این پژوهش با هدف تعیین نقش سبک های دلبستگی، تنظیم شناختی هیجان، و نشاط ذهنی در پیش بینی رفتارهای پرخطر در نوجوانان دختر انجام شد. روش : جامعه آماری این پژوهش توصیفی-همبستگی شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس دولتی شهر تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بود که از این میان تعداد 282 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده های مورد نیاز به وسیله پرسش نامه های دلبستگی بزرگسال (بشارت، 1384)، تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001)، نشاط ذهنی (رایان و فردریک، 1997) و خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده محمدی و همکاران، 1390) گردآوری شد. داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام) در نرم افزارPSS.23 تحلیل شدند. یافته ها: رفتارهای پرخطر با سبک های دلبستگی اجتنابی (002/0p=، 184/0 r=) و دوسوگرا (001/0p=، 201/0 r=) رابطه مثبت و معنا دار و با نشاط ذهنی رابطه منفی و معنا داری دارند و نشاط ذهنی (001/0p=، 313/0- β=) و سبک دلبستگی دوسوگرا (011/0p=، 147/0 β=) توانایی تبیین تغییرات رفتارهای پرخطر را دارند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه نشاط ذهنی و سبک دلبستگی دوسوگرا توانایی تببین تغییرات رفتارهای پرخطر را دارند؛ بنابراین ارائه برنامه های مداخله ای به منظور ارتقاء نشاط ذهنی و ایمنی دلبستگی برای پیشگیری از رفتارهای پرخطر در نوجوانان دختر پیشنهاد می شود.
۱۰.

عوامل مؤثر بر اجازه والدین در پذیرش بازاریابی شرکت های ارائه دهنده خدمات (مهدهای کودک) با تأکید بر نقش حریم خصوصی در سلامت روان کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 241 تعداد دانلود : 793
زمینه و هدف: دستیابی به والدین، برقراری ارتباطات تعاملی و ارائه توضیحات و خدمات مهدهای کودک، مهم ترین عامل تصمیم گیری والدین در انتخاب بهترین مرکز جهت شروع تربیت کودکان بوده که در سلامت روان آنان در بدو ورود به جامعه تأثیر فراوانی دارد. پژوهش حاضر با هدف شناخت مجموعه عوامل مؤثر در اجازه والدین در برقراری ارتباط مهدهای کودک (شرکت های ارائه دهنده خدمات) با آنان با تأکید بر نقش حریم خصوصی والدین و کودکان اجرا شد. روش: این پژوهش در دو مرحله کیفی اجرا شد: مرحله ۱: فراترکیب (متاسنتز) با بررسی بالغ بر150 مقاله داخلی و خارجی، مرحله ۲: تحلیل محتوا با مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 25 تن از استادان، مدیران، و مشتریان (والدین) خاص مهدهای کودک استان گیلان. در مرحله ۲ کدگذاری انجام و از روش دلفی فازی مدل حاصل از مرحله ۱ مورد واکاوی قرار گرفت. سنجش پایایی با ضریب کاپا-کوهن انجام شد. یافته ها: شاخص های مدل حاصله از مرحله فراترکیب «نگرانی درباره حریم خصوصی»، «تمایل به حریم خصوصی» و «اجازه» به طور مشترک هر 3 با وزن 0/065 بیشترین وزن را داشته و در رتبه 2 شاخص «فرهنگ» 0/062 بود. در مرحله ۲ از دیدگاه مدیران و صاحب نظران «حضور اجتماعی»، «نگرانی های مربوط به مجوز برنامه»، «تجربه آنلاین قبلی» و «هزینه ها (مداخله گری)» پایین تر از حد میانگین بوده و می بایست از مدل حاصله از مرحله فراترکیب حذف می شدند. با توجه به ضریب کاپا-کوهن (0/795) و سطح معناداری آن، از نظر خبرگان پژوهش، آزمون دارای پایایی قابل قبول در بخش فازی بوده است. در این فاز بر اساس نظر خبرگان، «فرهنگ» به عنوان یک عامل مؤثر در مدل لحاظ شد. نتیجه گیری: در مرحله 2 بعد از سنجش مدل (حاصله از مرحله فراترکیب) توسط خبرگان و حذف 4 عامل رد شده از نظر آنان، مدل نهایی حاصل شد که آزمون کمّی آن در پژوهش های آتی پیشنهاد شد. استلزامات پژوهش حاضر و نقش حریم خصوصی در سلامت روان کودک نیز مقاله مورد بحث قرار گرفت.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶