In search to depict the problems which have forced the Middle Eastern nations to acquire conventional arms and the ramification of militarization on regional and international levels، the present article examines three categories of: Regional (driven by the need to fight wars or guarantee security against specified external threats); Systemic (driven by supplier-client relationships، technological factors، or the pursuit of status
and hegemony); and Internal (driven by the need to secure the regime against internal threats or the desire to use military development as a vehicle for social and economic modernization) as the significant factors which force theses nations to buy arms from various sources. It concludes that each category results in varying conclusions and these results vary in intensity with respect to each nation in the Middle East.
مهمترین مشخصه و ویژگی ساختار سیاسی جامعه لبنان مساله ژئوپلتیک قومی است و آن به معنای وجود اقلیتهای مختلف دینی، قومی و زبانی است که همین مساله تاثیری انکارناپذیر بر سیاست و حکومت در لبنان گذاشته است. از جمله اقلیتهای قومی و مذهبی می توان به شیعیان، سنی ها، مسیحیان مارونی و دروزی ها اشاره کرد که هر کدام از این گروهها و اقلیتها منافع و اهداف خاصی را در حوزه سیاست داخلی و خارجی لبنان دنبال می کنند و وقتی مساله لبنان پیچیده تر می شود که بازیگران داخلی لبنان به طور مستقیم یا غیرمستقیم از حمایت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برخوردار می گردند و ارتباط محکم و تنگاتنگی بین اهداف و منافع برخی از بازیگران درونی و بیرونی ایجاد شده است.
پست صهیونیسم یکی از جریان های فکری در بین یهودیان و روشنفکران اسرائیلی طی دو دهه اخیر است. درباره تاثیر این جریان فکری بر صهیونیسم و آینده اسرائیل اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را برای اسرائیل مثبت و راهی برای برون رفت از بحرانها می داند و برخی آن را منفی و متزلزل کننده بنیادهای فکری صهیونیسم و نظریه دولت یهود و در نتیجه بی ثبات کننده اسرائیل معرفی می کنند. در این مقاله سعی شده است با توجه به این دو دیدگاه و با توجه به تاثیر و تاثر متقابل بین پست صهیونیسم و تحولات سیاسی و اجتماعی در اسرائیل تاثیر پست صهیونیسم بر آینده اسرائیل تبیین شود.
رژیم صهیونیستی به عنوان بازیگر اشغالگر در جنگ 22روزه، ابتدا هدف اصلی خود را نابودی حماس اعلام کرد؛ اما پس از مدت کمی، تحت تاثیر مقاومت در غزه، به تدریج با عدول اهداف اولیه، از بین بردن توان موشکی حماس را هدف خود دانست. این رژیم اهداف دیگری از قبیل تلاش برای تمدید آتش بس با جنبش حماس و احیای قدرت بازدارندگی خود پس از شکست در لبنان را نیز در سر می پروراند. بازیگران بین المللی از جمله آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد نیز به دنبال تامین منافع خود و امنیت رژیم صهیونیستی و تثبیت جایگاه منطقه ای آن بودند. مهم ترین پیامد این جنگ، شکست رژیم صهیونیستی در یک نبرد نامتقارن و نابرابر از یک گروه کوچک چریکی بود. این نتیجه موجب ارتقای جایگاه حماس و مقاومت از یک سو و پایان افسانه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی از جانب دیگر شد. در سطح بین المللی هم افول قدرت آمریکا محرز و ضعف ابزارهای این کشور در منطقه برای تثبیت هژمونی آن آشکار شد. جنگ غزه کاهش اعتماد به نهادهای مدافع امنیت بین المللی را به دنبال داشت و مرز بین ادعا و واقعیت، در نحوه عملکرد این نهادها شفاف تر شد.