آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۸

چکیده

مطالعه و تحقیق در حوزه های مرتبط با دولت و حکامیت را باید از جمله مطالعات میان رشته ای به شمار آورد که با توجه به موضوع مورد بررسی،‌ علوم و گرایشهای مختلف علمی در تبیین آن مشارکت و دخالت دارند.

متن

مقـدّمـه‌‏
مطالعه‌ و تحقیق‌ در حوزه‌های‌ مرتبط‌ بادولت‌ و حاکمیت‌ را باید از جمله‌ مطالعات‌میان‌ رشته‌ای‌ ‏به‌شمار آورد که‌ با توجه‌ به‌موضوع‌ مورد بررسی‌، علوم‌وگرایشهای‌مختلف‌علمی‌ در تبیین‌ آن‌مشارکت‌ و ‏دخالت‌ دارند.‏
موضوع‌ امنیت‌ ملی‌ از مهمترین‌ وبرجسته‌ترین‌ مصادیق‌ این‌ سخن‌ می‌باشد که‌رشته‌های‌ مختلف‌ ‏مانند علوم‌ سیاسی‌، حقوق‌و علوم‌اجتماعی‌، ریاضی‌ و آمار، مدیریت‌،مهندسی‌ و علوم‌ زیست‌ ‏محیطی‌ با سطوح‌گوناگون‌ آن‌ ارتباط‌ پیدا می‌کنند و همین‌ امر ازجهت‌ دیگر این‌ موضوع‌ را پیچیده‌ ‏می‌سازد.به‌ دلیل‌ آن‌که‌ شناخت‌ مفهوم‌ و مصادیق‌ امنیت‌ملی‌ و تهدیدات‌ آن‌ به‌ دلایل‌ متعدد با ‏دشواری‌زیادی‌ مواجه‌ است‌، اندیشه‌گران‌ وتصمیم‌سازان‌ این‌ حوزه‌ درصدد عرضه‌‏
‏ شناخت مفهوم و مصادیق امنیت ملی به دلایل متعدد با دشواری زیادی مواجه است. به‏طورکلی ‏امنیت ملی اصطلاحی است که معمولا در متون سیاسی و اجتماعی و حقوقی به‏کار می‏رود. ‏نویسنده بر این باور است که در تبیین و تغییر امنیت ملی در کشورهای جهان سوم به علت وضعیت ‏سیاسی - اقتصادی حاکم بر آنها در تعریف امنیت به بُعد داخلی آن توجه می‏شود و تهدیدات درونی ‏در اولویت قرار می‏گیرد. در کنار تعبیر امنیت ملی از اصطلاحاتی همچون منافع ملی، منافع حیاتی، ‏ارزشهای اساسی یک دولت یا ملت در زمینه‏های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز استفاده ‏می‏شود که فهم همه آنها مهم است. نویسنده مقاله در ادامه بحث برخی از مقدمات حقوقی را به ‏صورت کلی و فشرده ذکر کرده و بیان می‏کند که امنیت ملی از مفاهیمی است که برای وصول به ‏آن مصادیق خود یا بالعکس مصادیق امنیتی برای دستیابی به مفهوم و اصول امنیتی از شبکه‏های ‏پیچیده‏ای گذر می‏کنند. استخراج اصول کلی اولویت‏بندی شده از قانون اساسی بخش پایانی این ‏مقاله است که نویسنده به منزله شاهد می‏آورد.‏
ملاکها و شاخصهایی‌ برای‌ روشن‌ ساختن‌ این‌ موضوع‌ برآمده‌اند. یکی‌ از ملاکها و در واقع‌ روشهایی‌ ‏که‌ از آن‌ به‌طور عملی‌ در این‌ خصوص‌ استفاده‌ می‌گردد ملاک‌ یا روش‌حقوقی‌ و قانونی‌ است‌. به‌ ‏عبارت‌ دیگر تعیین‌ ضوابط‌ حقوقی‌ و مقررات‌ قانونی‌ می‌تواندهمچون‌ وسیله‌ای‌ مناسب‌ و سودمند ‏هدف‌ فوق‌ را تأمین‌ کند. البته‌ همان‌گونه‌ که‌ مشاهده‌خواهد شد علاوه‌ بر ملاک‌ فوق‌ با توجه‌ به‌ نظام‌ ‏سیاسی‌، فرهنگی‌ و حقوقی‌ هر کشورمی‌توان‌ از معیارها و ضوابط‌ دیگری‌ نیز بهره‌ برد امّا در این‌ ‏نوشتة‌ کوتاه‌ تأکید بر طرح‌ملاکهای‌ حقوقی‌ در تحدید مفهوم‌ امنیت‌ ملی‌ بوده‌ است‌.‏
‏ ‏
الف‌) مفهوم‌ و ویژگیهای‌ امنیت‌ ملی‌‏
امنیت‌ ملی‌ اصطلاحی‌ است‌ که‌ معمولاً در متون‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و حقوقی‌ به‌کارمی‌رود. این‌ ‏اصطلاح‌ درعین‌ اهمیت‌، دارای‌ ابهام‌ و تسامح‌ است‌ و همچون‌ برخی‌ ازمترادفهای‌ خود به‌آسانی‌ِ ‏کاربردش‌ قابل‌ تفسیر و معنا کردن‌ نیست‌.(1)‏
امنیت‌ ملی‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ در معانی‌ وسیعی‌ بین‌ ملل‌ مختلف‌ به‌کار رفته‌است‌. معنای‌ ‏روشن‌ آن‌، حفظ‌ مردم‌ یک‌ کشور و سرزمین‌ در مقابل‌ حمله‌ فیزیکی‌ و به‌معنای‌ سنتی‌، «دفاع‌» بوده‌ ‏است‌ و در معنای‌ وسیع‌تر بر حفظ‌ منافع‌ حیاتی‌ سیاسی‌ واقتصادی‌ و فقدان‌ تهدید نسبت‌ به‌ ‏ارزشهای‌ اساسی‌ و حیاتی‌ یک‌ دولت‌ اطلاق‌می‌گردید.(2)‏
تفسیر این‌ مفهوم‌ به‌شدت‌ نسبی‌ است‌ و به‌ اعتبار شرایط‌ و اوضاع‌ متفاوت‌ ازدگرگونی‌ و تحول‌ ‏برخوردار می‌گردد و حتی‌ در یک‌ کشور خاص‌ ممکن‌ است‌ درطول‌زمان‌ تفسیر و تقریرات‌ مختلفی‌ از آن‌ ‏صورت‌ گیرد. در کشور امریکا، تعریف‌ کلی‌ ووسیعی‌ که‌ در دوران‌ جنگ‌ سرد از امنیت‌ ملی‌ مطرح‌ ‏می‌شد عبارت‌ بود از:‏
‏«حیات‌ ایالات‌ متحده‌ چونان‌ ملتی‌ آزاد و مستقل‌ و شیوه‌ زندگی‌ امریکایی‌ درحالی‌ تعالی‌ خواهد ‏یافت‌ که‌ ارزشهای‌ بنیادی‌ آن‌ مخدوش‌ نشود و نهادها و مردم‌ ایمن‌ باشند؛نظام‌ اقتصادی‌ امریکا ‏حفظ‌ شود و رشد یابد و جهان‌ استوار و امن‌ باشد به‌نحوی‌ که‌ آزادی‌سیاسی‌ و اقتصادی‌، حقوق‌ ‏بشر و نهادهای‌ دمکراتیک‌ موجود باشند».(3)‏
در این‌ دوران‌ جنبه‌های‌ نظامی‌ امنیت‌ ملی‌ برای‌ کشور امریکا از اهمیت‌ بالایی‌ برخورداربود امّا پس‌ از ‏جنگ‌ سرد تغییراتی‌ در تفسیر امنیت‌ ملی‌ و منافع‌ ملی‌ پیدا شد. نای‌ در این‌زمینه‌ می‌گوید:‏
‏«به‌طور سنتی‌ بزرگی‌ قدرت‌ را در برتری‌ در جنگ‌ می‌دانستند امّا امروزه‌ تعریف‌ قدرت‌، تأکید خود بر ‏نیروی‌ نظامی‌ را از دست‌ داده‌ است‌. عوامل‌ تکنولوژی‌،آموزش‌ و رشد اقتصادی‌ اهمیت‌ بیشتری‌ در ‏قدرت‌ بین‌المللی‌ پیدا کرده‌اند، امنیت‌ ملی‌پیچیدگی‌ بیشتری‌ پیدا کرده‌ است‌ به‌طوری‌ که‌ تهدیدات‌ از ‏نظامی‌ به‌ اقتصادی‌ منتقل‌ شده‌است‌.»(4)‏
به‌ اعتقاد برخی‌ از سیاستمداران‌، پس‌ از جنگ‌ سرد، اقتصاد در قلب‌ استراتژی‌ امنیت‌ملی‌ امریکا قرار ‏گرفته‌ است‌. (5) به‌ دلیل‌ ویژگی‌ نسبی‌ بودن‌ در برخی‌ از کشورهای‌اروپایی‌ همچنان‌ بر مسأله‌ ‏تهدید نظامی‌ تأکید می‌شود وامنیت‌ به‌مثابة‌ شرایطی‌ که‌ در آن‌تهدید نظامی‌ خارجی‌ و اشکال‌ ‏مختلف‌ فشار سلاحهای‌ هسته‌ای‌ به‌ حداقل‌ برسدشناخته‌ شده‌ است‌.(6)‏
در مقابل‌، در برخی‌ از کشورهای‌ اروپایی‌ مثل‌ آلمان‌ تغییر نگرش‌ از تسلیحات‌ به‌اقتصاد به‌ دلایل‌ ‏مختلف‌ از دو دهة‌ پیش‌ مطرح‌ شده‌ است‌، به‌ طوری‌ که‌ صدراعظم‌ آلمان‌در سال‌ 1977 در بیان‌ ‏معنای‌ امنیت‌ ملی‌ به‌ بعد اقتصادی‌ آن‌ اشاره‌ می‌کند و با ذکرمصادیقی‌ از این‌ بعد، از معنای‌ سنتی‌ ـ ‏نظامی‌ امنیت‌ ملی‌ فاصله‌ می‌گیرد.(7)‏
‏ ‏
ب‌) مؤلفه‌های‌ امنیت‌ ملی‌‏
در تبیین‌ و تفسیر امنیت‌ ملی‌ در هر کشور باید به‌ مجموعة‌ شرایط‌ آن‌ کشور توجه‌ کرد.به‌ همین‌ دلیل‌ ‏غالباً در کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ به‌ علت‌ وضعیت‌ سیاسی‌ ـ اقتصادی‌ حاکم‌ برآنها در تعریف‌ امنیت‌ به‌ ‏بعد داخلی‌ آن‌ توجه‌ می‌شود و تهدیدات‌ درونی‌ در اولویت‌ قرارمی‌گیرد، (8) امّا در کشورهای‌ دارای‌ ‏اقتدار سیاسی‌ و اقتصادی‌ به‌ ابعاد خارجی‌ امنیت‌نگریسته‌ می‌شود، به‌طوری‌ که‌ در امریکا، امنیت‌ ‏ملی‌ باعنایت‌ به‌ امنیت‌ و منافع‌کشورهای‌ دیگر تعریف‌ می‌گردد (9) و به‌ همین‌ جهت‌ رابطة‌ سیاست‌ ‏خارجی‌ و امنیت‌ملی‌ در این‌ کشور بسیار نزدیک‌ است‌. (10) حتی‌ این‌ تعریف‌ از امنیت‌ ملی‌ می‌تواند ‏به‌صورت‌ فرهنگ‌ عمومی‌ و سیاسی‌ در جامعه‌ مطرح‌ گردد. در سال‌ 1994در یک‌نظرخواهی‌ درمورد ‏وجود منافع‌ حیاتی برای‌ امریکا در کشورهای‌ دیگر نتایج‌ زیرمنتشر شد که‌ جهت‌ آگاهی‌ در زیر ‏می‌آید:(11)‏
 
این‌ نوع‌ نگرش‌ به‌ امنیت‌ ناشی‌ از اصول‌ امنیتی خاصی‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ با مبانی‌ایدئولوژیکی‌ ‏‏(صرف‌نظر از جنبه‌ ارزشی‌ آن‌) آمیخته‌ شده‌ باشد و همان‌گونه‌ که‌ در آینده‌مشاهده‌ خواهد شد در ‏مورد اصول‌ امنیتی‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز مشابه‌ آن‌یافت‌ می‌شود.‏
البته‌ به‌ علت‌ خصوصیات‌ ذکر شده‌ برای‌ مفهوم‌ امنیت‌ ملی‌ از جنبة‌نظری‌ درکشورهایی‌ مثل‌ امریکا ‏نیز در سالهای‌ اخیر برداشتهای‌ مختلفی‌ از تهدیدات‌ امنیتی‌ وجودداشته‌ است‌ و به‌ دلیل‌ بروز ‏مشکلات‌ داخلی‌، تهدیدات‌ داخلی‌ نیز برجسته‌ شده‌ است‌.اختلاف‌نظرهای‌ برخی‌ از نمایندگان‌ کنگره‌ ‏و رئیس‌جمهور در زمینة‌ تعیین‌ اولویتهای‌امنیتی‌ در گزارشهای‌ کنگره‌ بازتاب‌ داشته‌ است‌. برخی‌ از ‏قانونگذاران‌ امریکایی‌معتقدند که‌ امروزه‌ تهدیدات‌ امنیتی‌ از جرائم‌ داخلی‌ تا زرادخانه‌های‌ اتمی‌ ‏روسیه‌گسترده‌ شده‌ است‌ و مسأله‌ جرم‌، مواد مخدر و فروریختن‌ نهادهای‌ اساسی‌ مانند خانواده‌و ‏مدرسه‌ از بزرگترین‌ تهدیدات‌ داخلی‌ است‌.(12)‏
در کنار تعبیر امنیت‌ ملی‌، استفاده‌ از اصطلاحاتی‌ همچون‌ منافع‌ ملی‌، منافع‌ حیاتی‌،ارزشهای‌ ‏اساسی یک‌ دولت‌ یا ملت‌ در زمینه‌های‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و اجتماعی‌ در این‌نوع‌ مباحث‌ رواج‌ ‏دارد.(13) این‌ نوع‌ تعابیر درواقع‌ به‌ قصد توضیح‌ امنیت‌ ملی‌ و کاستن‌ ازابهام‌ آن‌ به‌کار می‌رود و اگر ‏چه‌ تعابیر مذکور نیز به‌ نوعی‌ مبهم‌ و کلی‌ می‌باشند امّادرهرحال‌ با توجه‌ به‌ کثرت‌ استعمال‌ و ذکر ‏مصادیق‌ آن‌ تا حدی‌ مفید هستند. وزیرخارجه‌ امریکا برای‌ نشان‌ دادن‌ اهمیت‌ منافع‌ حیاتی‌ امریکا و ‏دفاع‌ از آن‌ چنین‌ می‌گوید:‏
‏«اگر تهدیدی‌ برای‌ ما یا دیگران‌ به‌وجود آید برای‌ حفظ‌ منافع‌ خود ممکن‌ است‌ اقدامات‌ مختلفی‌ را ‏انتخاب‌ کنیم‌؛ از طریق‌ سازمان‌ ملل‌، ناتو، ائتلاف‌ یا ترکیب‌ آنها و یا به ‌تنهایی‌ عمل‌ کنیم‌، مهم‌ آن‌ ‏است‌ که‌ به‌هرحال‌ از منافع‌ حیاتی‌ ایالات‌ متحده‌ دفاع‌شود.»(14)‏
در تعریف‌ معمول‌ منافع‌ ملی‌ نیز به‌ سیاست‌ و استراتژی‌ امنیت‌ ملی‌ که‌ برای‌ بقای‌دولت‌ حیاتی‌ ‏است‌ توجه‌ شده‌ است‌.(15)‏
اصول‌ امنیتی‌ و ملی‌، مدلها، رفتارها و راهنماهای‌ نهادینه‌ و بنیانی‌ را ترسیم‌ می‌کند که‌برای‌ توصیف‌ ‏و شخصیت‌سازی‌ یک‌ ملت‌ خاص‌ لازم‌ است‌. (16) البته‌ در بیان‌ این‌ اصول‌می‌توان‌ به‌طور کلی‌ ‏اولویتهای‌ امنیتی‌ و ملی‌ آن‌ ملت‌ و نظام‌ سیاسی‌ خاص‌ را در سطح‌کلی‌ تعیین‌ کرد. امّا در تبیین‌ ‏استراتژی‌ امنیت‌ ملی‌ در مرحلة‌ پایین‌تر بین‌ وسایل‌(امکانات‌) و اهداف‌ توازن‌ و تعادل‌ برقرار می‌گردد ‏‏(17) و حتی‌ ممکن‌ است‌ برای‌ مدت‌خاصی‌ شکل‌ ویژه‌ای‌ از تعادل‌ تصویر شود.‏
شاید مهمترین‌ سؤال‌ در این‌ بحث‌، شناخت‌ ملاکهای‌ تجزیه‌ مفهوم‌ امنیت‌ ملی‌ ومعیارهای‌ عرضة‌ ‏اصول‌ ملی‌ و امنیتی‌ باشد. بدون‌ شک‌ برای‌ دریافت‌ این‌ ملاکها،معیارهای‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ به‌ ‏معنای‌ عام‌ خود نقشی‌ اساسی‌ را ایفاء خواهند کرد.برخی‌ از این‌ ملاکها به‌ صورت‌ عرفی‌ و نانوشته‌ ‏در فرهنگ‌ جامعه‌ وجود دارد و برخی‌ نیزمدون‌ و به‌ صورت‌ قوانین‌ و مقررات‌ مورد تأیید قرار گرفته‌ ‏است‌.‏
د) ملاحظات‌ حقوقی‌‏
به‌نظر نگارنده‌ با توجه‌ به‌ شرایط‌ فرهنگی‌ و با عنایت‌ به‌ نظام‌ حقوقی‌ داخلی‌، ملاکها وهنجارهای‌ ‏مدون‌؛ یعنی‌ قوانین‌ و مقررات‌، می‌تواند در توضیح‌ و تفسیر مباحث‌ امنیت‌ملی‌ ج‌.ا.ا. مفید باشد و از ‏طریق‌ شناخت‌ این‌ معیارها تا حد قابل‌ قبولی‌ از ابهامات‌ این‌بحث‌ کاسته‌ خواهد شد. برای‌ این‌ منظور ‏برخی‌ از مقدمات‌ حقوقی‌ به‌ صورت‌ کلی‌ وفشرده‌ ذکر می‌گردد و پس‌ از آن‌ نخستین‌ گام‌ در تبیین‌ ‏اصول‌ امنیتی‌ و ملی‌ ج‌.ا.ا. واولویت‌بندی‌ آنها با توجه‌ به‌ ضوابط‌ حقوقی‌ برداشته‌ خواهد شد:‏
‏1ـ حقوق‌ مجموعه‌ای‌ از ضوابط‌ و ملاکهاست‌ که‌ به‌ قصد تنظیم‌ روابط‌ اجتماعی‌ وبرقراری‌ نظم‌ عمومی ‏‏ ایجاد شده‌ است‌.‏
تعبیر نظم‌ عمومی‌ به‌طورکلی‌ به‌ معنای‌ آرامش‌ و امنیتی‌ است‌ که‌ بین‌ اعضای‌ جامعه‌وجود دارد که‌ ‏معمولاً بر حالت‌ نبود نقض‌ صلح‌، جنگ‌، آشوب‌، مزاحمت‌ یا رفتاری‌ که‌سبب‌ برهم‌ خوردن‌ نامعتدل‌ ‏زندگی‌ آرام‌ باشد اطلاق‌ می‌گردد.(18)‏
این‌ تعبیر و برخی‌ تعابیر مشابه‌ مانند اخلاق‌ حسنه‌، همچون‌ مفهوم‌ امنیت‌ ازخصوصیت‌ کلی‌ بودن‌ و ‏سیالیت‌ برخوردارند. امّا در هر حال‌ در کشورهای‌ مختلف‌خصوصاً کشورهای‌ دارای‌ سیستم‌ حقوقی‌ ‏نوشته‌، قوانین‌ و قواعد حقوقی‌ از مهمترین‌معیارهای‌ درک‌ نظم‌ عمومی‌ می‌باشند.‏
‏2ـ قاعدة‌ حقوقی‌، قاعده‌ای‌ الزام‌آور است‌ که‌ تخطی‌ از آن‌ خلاف‌ نظم‌ عمومی‌ ورعایت‌ آن‌ لازم‌ است‌. ‏درحقوق‌، قوانین‌ و مقرراتی‌ وجود دارد که‌ اصطلاحاً جنبه‌ امری‌دارد. این‌ نوع‌ قواعد به‌ شکل‌ جدی‌ با ‏نظم‌ عمومی‌ جامعه‌ درگیر است‌، برای‌ مثال‌ قوانین‌مربوط‌ به‌ جرائم‌ و مجازاتها از این‌ قبیل‌ است‌. در ‏مقابل‌، برخی‌ از قوانین‌ جنبه‌ تفسیری‌ وتکمیلی‌ دارد. این‌ قواعد بیشتر به‌ تنظیم‌ روابط‌ خصوصی‌ افراد ‏ارتباط‌ دارد و قانونگذاردر عین‌ دادن‌ راه‌حلهای‌ مشخص‌، به‌ دلیل‌ فاصلة‌ آنها از نظم‌ عمومی‌ اجازة‌ ‏توافق‌برخلاف‌ آن‌ راه‌حلها را داده‌ است‌، قواعد مربوط‌ به‌ قراردادها و تعهدات‌ خصوصی‌ افرادبه‌ طور ‏کلی‌ از این‌ قسم‌ می‌باشند. بنابراین‌ قواعد امری‌ عموماً، معیارهای‌ امنیت‌ (به‌معنای‌ عام‌ آن‌) تلقی‌ ‏می‌شوند و نقض‌ آنها را می‌توان‌ نقض‌ امنیت‌ جامعه‌ یا کشور دانست‌.‏
‏3ـ ملاحظة‌ دیگر در این‌ بحث‌، شناخت‌ طبقه‌بندی‌ قواعد و قوانین‌ است‌. قوانین‌ ازنظر اهمیت‌ و تفوق‌ ‏نسبت‌ به‌ یکدیگر از درجات‌ مختلفی‌ برخوردارند. اصول‌ قانون‌اساسی‌ مهم‌ترین‌ قواعد حقوقی‌ و حاکم‌ ‏بر تمام‌ مقررات‌ می‌باشند و پس‌ از آن‌ به‌ترتیب‌قوانین‌ عادی‌ و آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌ها از اهمیت‌ ‏نسبی‌ برخوردار هستند. بنابراین‌ به‌منزله‌ یک‌ اصل‌ کلی‌ می‌توان‌ پذیرفت‌ که‌ قواعد امری‌ در سلسله‌ ‏مراتب‌ قوانین‌ دارای‌شدت‌ نسبی‌ هستند و هرچه‌ به‌ نوک‌ هرم‌ این‌ سلسله‌ نزدیک‌ می‌شویم‌ قواعد ‏امنیتی‌شدیدتر می‌گردند.‏
‏4ـ در تفکیک‌ بین‌ قواعد مربوط‌ به‌ امنیت‌ عمومی‌ و امنیت‌ ملی‌، شاید تقسیم‌ قواعد به‌اعتبار موضوع‌ ‏قاعده‌ و قانون‌ معیار مناسبی‌ باشد. قوانین‌ مربوط‌ به‌ مبانی‌ و ارکان‌حاکمیت‌ و ارزشهای‌ اساسی‌ و ‏بنیادی‌ نظام‌ سیاسی‌ که‌ به‌طور عمده‌ در قانون‌ اساسی‌ برآنها اشارت‌ رفته‌ است‌ قواعد امری‌ مرتبط‌ ‏با امنیت‌ ملی‌ تلقی‌ می‌گردند و سایر قواعدهمسو با امنیت‌ عمومی‌ دانسته‌ می‌شوند.اخلال‌ در ‏قواعد نوع‌ اول‌، امنیت‌ ملی‌ را به‌مخاطره‌ می‌اندازد و مخدوش‌ ساختن‌ قواعد نوع‌ دوم‌ امنیت‌ عمومی‌ ‏را متزلزل‌ می‌سازد.5ـ رابطة‌ حضور و ظهور عینی‌ قواعد حاکمیت‌ و ارزشهای‌ اساسی‌ پیش‌بینی‌ ‏شده‌ درقانون‌ اساسی‌ در کشور با امنیت‌ ملی‌ و سایر قواعد امری‌ با امنیت‌ عمومی‌، ‏رابطه‌ای‌مستقیم‌ است‌؛ یعنی‌ هرچه‌ قواعد ذهنی‌ و انتزاعی‌ قانونی‌ بیشتر در کشور و جامعه‌ ‏عینیت‌یابد در آن‌ نظام‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ خاص‌، امنیت‌ بیشتری‌ وجود دارد.‏
‏6ـ براساس‌ مطالبی‌ که‌ در گذشته‌ درخصوص‌ رابطة‌ مفهوم‌، اصول‌، استراتژی‌ ومصادیق‌ بیان‌ شد، ‏باید شأن‌ قانون‌ اساسی‌ هر کشور را القای‌ کلیات‌ و اصول‌ اساسی‌دانست‌. البته‌ این‌ امر مانع‌ از آن‌ ‏نیست‌ که‌ در قوانین‌ عادی‌ جزئیات‌، فروع‌ و مصادیق‌ آن‌اصول‌ مطرح‌ گردد؛ به‌طورمثال‌، «استقلال‌» از ‏مهمترین‌ اصول‌ پذیرفته‌ شده‌ در قانون‌اساسی‌ است‌ که‌ با امنیت‌ ملی‌ رابطه‌ نزدیک‌ دارد و جرائم‌ ‏مربوط‌ به‌ جاسوسی‌، براندازی‌، توطئه‌ علیه‌ نظام‌ و برخی‌ مقررات‌ مربوط‌ به‌ اتباع‌ بیگانه‌ در قوانین‌ ‏عادی‌پیش‌بینی‌ شده‌ است‌.‏
‏7ـ همان‌گونه‌ که‌ گذشت‌، کلی‌ بودن‌ اصول‌ و مفاهیم‌ موردبحث‌ در مقام‌ اجرا، احراز وشناخت‌ مصادیق‌ ‏را با دشواری‌ روبرو می‌کند. این‌ مسأله‌ در شناسایی‌ روی‌ دیگر سکة‌امنیت‌، یعنی‌ تهدیدات‌ بیش‌ از ‏پیش‌ خودنمایی‌ می‌کند، زیرا در عمل‌ معمولاً مباحث‌امنیتی‌ اعم‌ از امنیت‌ عمومی‌ و ملی‌ با نقطة‌ ‏مقابل‌ خود؛ یعنی‌ تهدید، محک‌ می‌خورد. دراین‌ بخش‌، قواعد و مقررات‌ حقوقی‌ می‌تواند کارگشا ‏باشد. یعنی‌ بعد از اصول‌ قانون‌اساسی‌، مقررات‌ و قوانین‌ پایین‌تر تا حد امکان‌ حدود و ثغور مفاهیم‌ ‏کلی‌ را روشن‌ وشناخت‌ مصادیق‌ را تسهیل‌ می‌کنند. در بسیاری‌ از کشورها کمبود مقررات‌ در ‏حوزه‌امنیت‌ ملی‌ مشکلاتی‌ را ایجاد کرده‌ است‌. به‌ باور برخی‌ از نویسندگان‌ تا قبل‌ از سال‌1947 و ‏تصویب‌ قانون‌ امنیت‌ ملی‌ در امریکا، هنوز مفهوم‌ امنیت‌ ملی‌ نهادینه‌ نشده‌بود. (19) پس‌ از این‌ قانون‌ ‏نیز مجموعه‌های‌ گوناگونی‌ از مقررات‌ و آیین‌نامه‌ها در تبیین‌اصطلاحات‌ و حتی‌ مصادیق‌ امنیتی‌ تصویب‌ ‏گردید که‌ کمک‌ مؤثری‌ در رفع‌ مشکلات‌بوده‌ است‌.(20)‏
وجوداین‌نقایص‌باعث‌می‌گرددکه‌علی‌رغم‌اجماع‌ووفاق‌براصول‌کلی‌،درمراحل‌پایین‌تر،مصادیق‌، مورد ‏اختلاف‌ واقع‌ شوند. البته‌ یقیناً به‌ دلیل‌ اختلاف‌ سطح‌ دو لایة‌ مفهوم‌ (وحتی‌ اصل‌) و مصداق‌، امکان‌ ‏رفع‌ اختلاف‌ مطلق‌ وجود ندارد امّا با تبیین‌ بیشتر و قانونمندکردن‌ موضوعات‌ می‌توان‌ به‌ طور نسبی‌ از ‏بروز اختلاف‌ کاست‌ و فضا را شفاف‌تر کرد.‏
‏8ـ پیچیدگی‌ ارتباط‌ مصادیق‌ با اصول‌ و مفاهیم‌ در هر مورد که‌ مفهوم‌ مبهم‌تر و کلی‌ترباشد بیشتر ‏است‌. امنیت‌ ملی‌ از مفاهیمی‌ است‌ که‌ برای‌ وصول‌ به‌ مصادیق‌ خود یابه‌عکس‌ مصادیق‌ امنیتی‌ (یا ‏تهدیدات‌) برای‌ وصول‌ به‌ مفهوم‌ و اصول‌ امنیتی‌ ازشبکه‌های‌ پیچیده‌ای‌ گذر می‌کنند. به‌ طور مثال‌ ‏‏«اسلامی‌ بودن‌» از اصول‌ امنیتی‌ و ملی‌نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ است‌ و فقدان‌ آن‌ تهدید و ضد ‏امنیت‌ تلقی‌ می‌گردد.‏
بدون‌ شک‌ مصادیق‌ این‌ تهدید (اسلامی‌ نبودن‌ یا ضداسلامی‌ بودن‌) طیف‌ وسیعی‌ راتشکیل‌ ‏می‌دهند که‌ ممکن‌ است‌ فاصله‌ دو سر طیف‌ بسیار زیاد و با توجه‌ به‌ ملاحظات‌نوعی‌ امنیتی‌ در ‏تطبیق‌ مفهوم‌ و اصل‌ بر برخی‌ مصادیق‌ تردید وجود داشته‌ باشد. همچنین‌ ممکن‌ است‌ طیفهای‌ ‏دیگری‌ به‌ اعتبارات‌ گوناگون‌ در این‌ زمینه‌ وجودداشته‌ باشد که‌ مجموعاً شبکة‌ پیچیده‌ای‌ از روابط‌ را ‏ایجاد کند. برای‌ نمونه‌ در مثال‌ فوق‌ممکن‌ است‌ طیفها و روابط‌ سادة‌ زیر درنظر گرفته‌ شود:‏
 
‏ ‏
هریک‌ از خانه‌های‌ فوق‌ می‌تواند معارض‌ اصل‌ «اسلامی‌ بودن‌» تلقی‌ شود امّا آیا تک‌تک‌آنها یا جمع‌ ‏برخی‌ از آنها امنیت‌ ملی‌ را به‌ مخاطره‌ می‌اندازد یا خیر؟ برای‌ تشخیص‌ این‌امر همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ ‏شد یا باید مقررات‌ دقیق‌تر شوند ـ که‌ این‌ راه‌حل‌ از منظر حقوق‌ایران‌ منطقی‌تر به‌نظر می‌رسد ـ و یا ‏براساس‌ دیدگاههای‌ برخی‌ نظامهای‌ حقوقی‌ رویه‌هاو ارتکازات‌ حقوقی‌ شفاف‌تر گردد. درهرحال‌ ‏گریزی‌ از مقید کردن‌ مفاهیم‌ کلی‌ درحدامکان‌ وجود ندارد. البته‌ همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ شد این‌ بحث‌ بر ‏ملاحظات‌ حقوقی‌ تأکید داردو به‌ معنای‌ نفی‌ سایر ملاکهای‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نیست‌.‏
‏ ‏
ح‌) تحدید حقوقی‌ امنیت‌ ملی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌‏
به‌هرحال‌ صرف‌نظر از تعاریف‌ کلی‌ امنیت‌ ملی‌ که‌ به‌ تمامیت‌ ارضی‌، حاکمیت‌ وآزادی‌ عمل‌ بین‌المللی‌ ‏‏(21) یا دفاع‌ ملی‌ و روابط‌ خارجی‌ (22) اشاره‌ کرده‌اند و همچنین‌آن‌چه‌ که‌ به‌ طور خاص‌ در ‏کشورهای‌ مختلف‌ مطرح‌ شده‌ است‌ و بخشی‌ از آن‌ ازنظرگذشت‌، قدم‌ اول‌ در تحدید حقوقی‌ امنیت‌ ‏ملی‌، شناخت‌ اصول‌ کلی‌ مرتبط‌ با امنیت‌ ملی‌است‌ و با توجه‌ به‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ ج‌.ا.ا. می‌توان‌ ‏اصول‌ کلی‌ زیر را با اولویت‌استخراج‌ کرد. شناخت‌ این‌ اصول‌ و اولویت‌بندی‌ آنها با عنایت‌ به‌ تأکیدهای‌ ‏کمّی‌ ومحتوایی‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ قابل‌ درک‌ است‌. البته‌ در اولویت‌بندی‌ این‌ اصول‌ احتمالاًمی‌توان‌ ‏تا حدی‌ تغییر ایجاد کرد و شاید تأمل‌ بیشتر در این‌ زمینه‌ مفید باشد. به‌طور کلی‌اصول‌ ملی‌ و ‏امنیتی‌ قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ را با توجه‌ به‌ موضوع‌ مقاله‌حاضر می‌توان‌ به‌ شرح‌ ذیا ‏دسته‌بندی‌ کرد:‏
‏ ‏
اول‌) اسلامی‌ و شیعه‌ اثناعشری‌ بودن‌ ‏
‏            مستندات‌: اصول‌ 2، 4، 12، 72، 85، 91، 94، 105، 170، 177.‏
نهادهای‌ سیاستگزار عالی‌ و ناظر براین‌ اصل‌ عبارتند از:‏
یک‌/الف‌ ـ ولایت‌ فقیه‌:‏
‏            مستندات‌: مقدمة‌ عشیرة‌ حکومت‌ در اسلام‌، مقدمة‌ ولایت‌فقیه‌ عادل‌‏
‏            اصول‌: 5، 57، 107، 109، 110، 130، 177 ‏
دو/الف‌ ـ شورای‌ نگهبان‌:‏
‏            مستندات‌: مقدمة‌ شیوة‌ حکومت‌ در اسلام‌.‏
‏            اصول‌: 4، 72، 85، 91، 93، 94، 96، 99.‏
دوم‌) کرامت‌ و ارزش‌ انسانها، جمهوری‌ بودن‌، اتکاء به‌ آراء عمومی‌‏
‏            مستندات‌: مقدمة‌ شیوة‌ حکومت‌ در اسلام‌.‏
‏            اصول‌: 2، 6، 7، 12، 13، 19، 20، 26، 27، 56، 59،100، 175، 177.‏
سوم‌) استقلال‌ ـ تمامیت‌ ارضی‌ ـ حفظ‌ ارکان‌ حاکمیت‌ و نیروهای‌ مسلح‌‏
‏            مستندات‌: اصول‌ 2، 9، 57، 77، 78، 80، 81، 82، 100، 145،146، 152،        153،176. ‏اصول‌ مربوط‌ به‌ سه‌ قوه‌.‏
چهارم‌) وحدت‌ ملی‌ و همبستگی‌ ملی‌‏
‏            مستندات‌: اصول‌ 2، 9، 12، 13، 15، 100.‏
پنجم‌) قسط‌ و عدل‌، تساوی‌ حقوق‌، رشد اقتصادی‌ و فنون‌‏
‏            مستندات‌: اصول‌ 2، 19، 20، 44، 142، 175.‏
ششم‌) تشکیل‌ امت‌ واحد جهانی‌، حمایت‌ از مستضعفان‌‏
‏            مستندات‌: مقدمة‌ شیوة‌ حکومت‌ در اسلام‌، اصول‌ 11، 152، 154.‏
هفتم‌) حفظ‌ بنیان‌ خانواده‌‏
‏            مستندات‌: مقدمة‌ زن‌ در قانون‌ اساسی‌، اصل‌ 10.‏
هشتم‌) محیط‌ زیست‌‏
‏            مستندات‌: اصل‌ 50.‏
‏ ‏
‏          البته‌ همان‌گونه‌ که‌ بیان‌ شد ممکن‌ است‌ با توجه‌ به‌ تحلیل‌ و تفسیر اصول‌ قانون‌اساسی‌ ‏در برخی‌ از اولویت‌بندیهای‌ فوق‌ جای‌ بحث‌ وجود داشته‌ باشد امّا غرض‌ اصلی‌در این‌ قسمت‌ تبیین‌ ‏موضوع‌ از جهت‌ روش‌شناسی‌ است‌ و دقت‌ در تفسیر و استنباط‌ ازاصول‌ فوق‌ می‌باید در محل‌ دیگری‌ ‏مورد توجه‌ قرار گیرد.‏
‏ ‏
یادداشتها
‎ ‎
‎1. Congressional Quarterly‎‏,‏weekly Report, Defining the National Interest: A Process of trail ‎and error, March 26, 1994, Vol. 52, Issue 12.‎
‎2- Jordan, Amos A. , William J.Taylor, Jr. Lawrence J. Korb, American National Security: ‎Policy and Process,3rd ed., Hopkins University Press, Baltimore and London, 1989, p. 3.‎
‎3- Sarke Sian Sam C. & John Mead Flanagin,U.S. Domestic and National Security ‎Agendas: into the Twenty First Century,Green Wood Press, U.S.A 1994, p. 16.‎
‎4- Ibid, p. 18: See: Nye Joseph S , Jr., Soft Power,Foreign Policy, Vol. 80, Fall1990, pp. ‎‎151 - 171.‎
‎5- Christopher Warren, The U.S.- China Relationship: The Right Balance, Dispatch, March ‎‎28, 1994, Vol. 5, Issue 13.‎
‎6- Job Brain L ,The Insecurity Dilemma: National Security of Third World States, Lynne ‎Rienner Publishers, U.S.A., 1992, p. 51.‎
‎7- Jordan Amos A , op.cit. p. 3.‎
‎8- Job Brian L , op.cit. p. 18.‎
‎9- Sardesian Sam C , op.cit. p. 9.‎
‎10- Jordan Amos A , op.cit. p. 4.‎
‎11- Kenneth Jost ,Foreign Policy and Public Opinion,CA Researcher, 7/15/94, Vol. 4, ‎Issue 26.‎
‎12- Congressional Quarterly, Weekly Report. op.cit.‎
‎13- Singh Jaswant ,National Security, An Outline of Our Concerns, Lancer Publishers, ‎New Delhi - London, 1996, p. 19.‎
‎14- Albright Madeleine K , American And The League of Nations: Lessons For Today, ‎Dispatch, April 4, 1994, Vol. 5, Issue 14.‎
‎15- Watson Bruce W , Susan M. Watson, Gerald W. Hopple,United States Intelligence: An ‎Encyclopedia,Garland Publishing, INC., New York & London, 1998; "National Interest."‎
‎16- Ibid., "National Principles.‎
‎17- Sardesian Sam C , op.cit. p. X.‎
‎18- Walker David M ,The Oxford Companion to Law, Clarendon Press, Oxford, 1980, ‎‎"Public Order".‎
‎19- Graebner Norman A ,The National Security: Its Theory and Practice, 1945-1960, ‎Oxford University, New York , Oxford, 1986, p. 39.‎
‎20- See: Watson Bruce W. , op.cit, Appendixes.‎
‎21- Ibid., "National Security".‎
‎22- Excecutive Order 12356, April 1, 1982, National Security information, Part 6/Sec. ‎‎6./-e, See: Ibid,. Appendixes.‎‏ ‏

تبلیغات