شناخت

شناخت

شناخت پاییز و زمستان 1401 شماره 87 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تابعیت علم از معلوم و رابطه آن با شناخت واثبات وجود خدا از منظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 515 تعداد دانلود : 589
حکیمان مسلمان و غزالی بر این باورند که عقل نظری قادر است وجود یک واجب الوجود تهی از زمان، مکان را با قطع نظر از نِسب و اضافاتی که با مخلوقات خود پیدا می کند بشناسد و درنتیجه می گویند معلوم، یعنی وجود خدا و کمالات او، تابع علم ما به وجود اوست، بدین معنا که علم ما سبب می شود به وجود خدا آگاه شویم و در این جهت تفاوتی میان شناخت ذات و اسما و صفات خدا قائل نشده اند. لیکن ابن عربی میان اثبات و شناخت اسما و صفات خدا و ذات او قائل به تفکیک شده است و می گوید ما هیچ راهی برای شناخت و اثبات ذات نداریم. گفت وگو از ذات الهی از بوالفضولی های عقل است و شناخت ما نسبت به خدا منحصراً ازطریقِ اسما و صفات او حاصل می شود و این شناخت نیز بر ظهور و تجلّی خدا در عالم متوقف است. درنتیجه، علم ما به خدا تابع معلوم است و نظریه تابعیت علم از معلوم را به شناخت خدا مرتبط می سازد و آن را مقدمه ای برای شناخت و اثبات وجود خدا قرار می دهد و، برخلافِ اهلِ نظر، اختلاف علوم از یکدیگر را به لحاظِ معلوم می داند و نه در خود علم. 
۲.

اقتراح تبیین چگونگی ارتباط میدان های کلاسیک و کوانتومی براساسِ نظریه حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 73 تعداد دانلود : 903
 تبیین تغییر و دگرگونی در حکمت متعالیه بر تئوری قوه- فعل مبتنی است. قوه ساحت آن دسته از کمالاتی است که به صورتِ استعداد در موجودی مادی مندمج هستند. این ساحتِ سیال و ناپایدارِ شیء است که همواره رو به سویِ تعالی و تکامل دارد. درمقابل، فعلیت حالت ثابت و کاملی است که شیء در استمرار وجودی به نحوِ نسبی حفظ می کند. نظریه حرکت جوهری در حکمت متعالیه منطق دوگانه تغییرات در نظام مشائی را به منطقی واحد و یکپارچه تعالی می دهد. فرضیه مقاله این است که نظریه حرکت جوهری توانایی تبیین فلسفی ایده وحدت علم در فیزیک -در ربط میان فیزیک کلاسیک با فیزیک کوانتوم- را دارد. بر همین اساس، در این مقاله سعی شده است که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظریه حرکت جوهری میان میدان های کلاسیک و کوانتومی نوعی ارتباط اتحادساز برقرار شود و مفاهیمی همچون ذره مجازی و حد کلاسیکی نظریه بازتعریف شود. همچنین، با توجه به تقسیم موجودات فیزیکی به دو دسته ذره کلاسیک و ذره کوانتومی، در هستی شناسی آنها چالش می شود. 
۳.

«کاربردشناسی صوری» فراتر از نظریه معنا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 914 تعداد دانلود : 814
ابرماس، در اندیشه متأخر خویش، در تلاش برای رفع نقصان نظریه انتقادی و تدارک بنیادی برای نظریه اجتماعی با الهام از الگوی کارکردهای زبان کارل بوهلر و نظریه افعال گفتاری، نظریه «کاربردشناسی صوری» را ارائه می دهد. کاربردشناسی صوری، با اصل اولیه قراردادن زبان به مثابه رسانه خاصِ حصول فهم، ضمن رفع محدودیت های نظریه های رایج معناشناسی و استفاده از نقاط قوت آن ها، نقشی فراتر از صِرف یک نظریه معنا ایفا می کند؛ به این طریق که هم در مباحثِ جاری فلسفی در خصوصِ صدق، عقلانیت و معنا نقش آفرینی می کند و هم شالوده نظریه جامعه شناختی کنشِ ارتباطی را فراهم می آورد. این نظریه برپایه درهم تنیده بودنِ معنا و دعاوی عامِ اعتبار، یعنی، صدق، درستی هنجاری و صداقت عمل می کند. سه دعویِ عامِ اعتبارِ مذکور برای هر دو آموزه فلسفه زبان و اجتماعی هابرماس استلزاماتی به همراه دارد. از سویی، اساسِ متقاعدکننده تری برای طبقه بندی افعال گفتاری نسبت به پیشنهادهای آستین یا سنخ شناسی نظری سرل فراهم می آورد و، از سوی دیگر، با طرح آموزه ارتباط درونی زبان با دعاوی عام اعتبار، امکان بازتولید مفهوم خاصی از نظم اجتماعی ازطریقِ کنش ارتباطی را پیش می کشد. به این ترتیب، کاربردشناسی نه صرفاً نظریه معنا و منحصر به فلسفه زبان، بلکه به مثابه بنیاد نظریِ حوزه های متفاوت شناخت رخ می نماید. این مقاله با روایتی از فرایند شکل گیری این نظریه، چیستی، اهمیت و فراروی کاربردشناسی صوری از صرف نظریه معنا را نشان می دهد.
۴.

تحقیقی در سازمان نوافلاطونی اندیشه ابن سینا در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 523 تعداد دانلود : 501
در این مقاله سعی بر این است که به سازمان فکری ابن سینا در اخلاق پرداخته و نشان داده شود که نظام اخلاق ابن سینا در قالبی کاملاً نوافلاطونی بروز پیدا می کند. علاوه براین، به استفاده او از بسیاری از مفاهیم نوافلاطونی نیز در درون این سازمان فکری پرداخته خواهد شد. برای نشان دادن سازمانِ نوافلاطونیِ فکر ابن سینا در اخلاق، در مهم ترین قدم تلاش بر این است نشان داده شود که اخلاق ابن سینا در تمام ابعاد آن، از جایی که ابن سینا بحث اخلاق را آغاز می کند تا آنجا که صحبت از غایت نهایی انسان از عمل اخلاقی می کند، دارای مراتب است که مهم ترین خصیصه متافیزیکی سازمان فکر نوافلاطونی است. در قدم بعد، به مفاهیمی می پردازیم که او از اندیشه نوافلاطونیان استفاده کرده و در سازمان فکری خود پذیرفته و به کار گرفته است. مفاهیمی چون لحاظ مراتبی سه گانه برای اخلاق شامل اخلاق عامیانه، عالمانه و عاقلانه یا درنظرگرفتنِ عمل اخلاقی انسان به عنوانِ تکمیل کننده خلقت خداوند یا درنظرگرفتنِ مفهوم تشبه به مبادی عالیه یا خداوند به عنوانِ غایت اخلاق از جمله این مفاهیم اند. علاوه بر لحاظ مراتب، وجود بسیاری از این دست مفاهیم نوافلاطونی در شکل دهی به این سازمان فکری نقش داشته است. 
۵.

تکثرگرایی و مدارا در اندیشه ابن عربی با تأکید بر فتوحات مکیه(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 283 تعداد دانلود : 93
از نتایج ضروریِ تکثرگراییِ دینی مسئله مداراست و شخص تکثرگرا در اجرای احکامِ اجتماعی دین به سمتِ تساهل وتسامح می رود. ابن عربی در عین باور به تکثرگرایی به اجرای شریعت در تمام شئون ملتزم است. وی قائل است که اندیشه تکثرگرایی لوازمی دارد که مؤمنان و سالکان بایستی آن را بپذیرند تا درنهایت به حقیقت راه یابند. اما تکثرگراییِ حقیقی شایسته انسان کامل است و هرکس از این تکثرگرایی بهره ای متناسب با خود دارد. ابن عربی برای رسیدن به مدارا و رواداریِ سازگار با اسلام دو راه را طی می کند. یکی از این راه ها طرح گونه ای جهان بینی عرفانی است که نشان می دهد هر عقیده ای به نحوی با حقیقت مرتبط است و، پس از اجرای حدود الهی در آخرت، اسم الرحمن همه را دربرمی گیرد و راه دیگر ترسیم نوعی سلوک عملی است که با پذیرش عقاید گوناگون منطبق است. بنابراین، ابن عربی در عین حفظ احکام شریعت تلاش دارد جامعه را به سمتِ مدارا و رواداری سوق دهد.
۶.

«استقرای جدید» استنفورد: آیا در مقایسه با «استقرای بدبینانه مشهور» استدلالی قوی تر است؟(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 635 تعداد دانلود : 324
 استقرای بدبینانه را معمولاً مهم ترین استدلال علیه رئالیسم علمی به شمار می آورند. طبق این استدلال، تاریخ علم نشان داده است که نظریه های گذشته به رَغمِ موفّقیّت، درنهایت کاذب از آب آمده اند و لذا (باتوجه به اینکه تنها معیار موردادعای واقع گرایان، یعنی موفّقیّت، نشانه صدق نیست)، نظریه های موفق امروزی نیز کاذب اند. کایل استنفورد معتقد است که استقرای بدبینانه یادشده این ایراد را دارد که واقع گرایان می توانند با تأکید بر تفاوت موفّقیّت هایی که نظریه های گذشته و امروزی داشته اند آن را به چالش بکشند. ازاین رو، او استقرا(ی بدبینانه) جدیدی را طراحی می نماید که، ضمن غلبه بر چنین ایرادی، از قوّت و استحکام بیشتری برخوردار باشد. تفاوتی که او در استقرای خود نسبت به استقرای بدبینانه معروف ایجاد می کند این است که موضوع و محور استقرا را از نظریه ها به نظریه پردازان منتقل می نماید: نظریه پردازان پیشین مکرّراً عاجز از تصور بدیل های جدیِ نظریه های خود بوده اند، بااین حال، تحولات علمی بعدی همواره از وجود چنین بدیل هایی پرده برداشته اند. ازآنجاکه نظریه پردازان امروزی نیز در سایه همین عجز به انتخاب نظریه خود اقدام می کنند، پس صدق (تقریبی) نظریه های امروزی نیز قابل باور نیست.  ما در این مقاله قصد داریم ضمن ارائه استقراء جدید استنفورد، ادعای برتری این استقراء را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که استقراء جدید علی رغم کسب شکل و شمایل جدید نسبت به استقراء قبلی، چندان به پیشرفت مهمّ و مطمئنی که بیانگر قوّت و استحکام بیشتر آن بوده باشد دست نیافته است.
۷.

عدم تعین داده حسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 781 تعداد دانلود : 690
نظریه داده حسی عین تجربه ادراک حسی را داده حسی و نه عین واقع در جهان خارج در نظر می گیرد. حال، در بسیاری از موارد، اگرنَه تمام موارد، تجربه ادراکی درجه ای را از عدم تعین دارد، اگرچه اوضاع امور در جهان خارج متعین است. اگر داده حسی عین تجربه ادراکی باشد، آنگاه، در این موارد از عدم تعین تجربه ادراکی، داده حسی متعین است یا نامتعین؟ من سه نمونه از این موارد عدم تعین را بررسی می کنم: مثال مرغ سرخدار، رابطه تعدی میان دقیقاً-مشابه ها و آزمایش فکری زن بلندمو. نشان می دهم که در هر سه مورد، خواه داده حسی متعین فرض شود خواه نامتعین، نظریه داده حسی در توضیح آن عدم تعین توفیق نخواهد داشت. اگر داده حسی نامتعین باشد، آنگاه رابطه آن با عین خارجی متعین مشخص نیست: گویی آنچه به ادراک حسی درمی آید آن داده حسی نیست. اگر داده حسی متعین باشد، آنگاه این داده حسی مشخصه هایی دارد که سوژه تجربه ادراکی از آن آگاه نیست و این نتیجه با مشوّق اصلی نظریه داده حسی سازگار نیست. بنابراین، نظریه داده حسی، با تبدیل عدم تعین شناختی به عدم تعین وجودشناختی، خود را دربرابرِ مسئله عدم تعین بی دفاع می کند. 
۸.

کریپکی، سومز و مسأله متر استاندار(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 220 تعداد دانلود : 209
مطابق نظر کریپکی، کسی که مرجع «یک متر» را با توصیف معین «طول میله S، در پاریس، در زمان t» تثبیت می کند می تواند به صورتِ پیشینی بداند که یک متر طول میله S، در پاریس، در زمان t است. اسکات سومز ادعای کریپکی را به صورتِ استدلال بازسازی کرده و نشان داده است که این استدلال مبتنی بر سه اصل است. او سپس ادعا کرده است که اصل سوم معنایی را از مفهوم پیشینی مفروض می گیرد که با معنای سنتی این مفهوم هم خوانی ندارد. بنابراین، اگر استدلال کریپکی مبتنی بر همان معنای سنتی از مفهوم پیشینی باشد، این استدلال کار نمی کند. من در این مقاله ابتدا صورت بندی دقیقی از تفسیرهای متفاوت از مثال متر، و مثال های شبیهِ آن، ارائه می کنم. این صورت بندی به ما کمک می کند تا بفهمیم که بازسازی سومز را از استدلال کریپکی ذیل کدام تفسیر باید فهمید. سپس سعی می کنم نشان دهم که منازعه اصلی میان سومز و کریپکی درباره معنای سنتی از مفهوم پیشینی نیست، بلکه درباره چیستی شاهد تجربی است. اگر ادعای من درست باشد آنگاه نتیجه می گیرم که نقد سومز علیه استدلال کریپکی، در بهترین حالت، مصادره به مطلوب است.
۹.

درآمدی به زیبایی شناسی زشتی، جستاری در چیستی زشتی و کارکردهای آن در دنیای هنر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 795 تعداد دانلود : 738
بخش اعظم مطالعات هنر، در طول تاریخ، در حول مفهوم زیبایی به مثابه مهم ترین کیفیت آثار هنری گردیده است و اگر هم گهگاه سخن از زشتی به میان آمده است غالباً به عنوانِ مفهومِ متضاد یا متناقض با زیبایی بوده است و نه بیش از آن. اما در دو سده اخیر آرام آرام تحقیقات به سمتِ مفهوم زشتی در عالم هنر نیز معطوف شده اند و خود این مفهوم، فارغ از نسبتش با زیبایی، محل توجه و تأمل قرار گرفته است، هرچند هنوز نمی توان از زیبایی شناسی زشتی به مثابه حوزه ای غنی در ذیل زیبایی شناسی به معنایِ عام آن سخن گفت. ازاین رو، در جستار حاضر کوشیده ایم، با پرداختن به مهم ترین مسائل این حوزه تازه، به نحوی، درآمدی بر این حوزه پژوهشی عرضه کنیم. زیرا، چنان که نشان خواهیم داد، زشتی کارکردهای مهمی در عالم هنر دارد و، بالتبع، نمی توان و نباید از آن به سادگی گذشت. براین قرار، نخست به چیستی زشتی و انواع آن پرداخته ایم و سه نوع زشتی را از هم تمییز داده ایم: زشتی روان شناختی، زشتی زیبایی شناختی، و زشتی اخلاقی. آنگاه به مسئله مهم دیگر در این حوزه، یعنی کارکردهای بروز و ظهور زشتی در عالم هنر، پرداخته ایم. به عبارتِ دیگر، تلاش کرده ایم ببینیم که هنرمندان به چه اهداف و اغراضی انواع زشتی -اعم از روان شناختی و زیبایی شناختی و اخلاقی- را در آثارشان ترسیم و تصویر می کنند. و، درنهایت، نشان داده ایم که، همان طور که نمود زیبایی در آثار هنری کارکردهای خاص خود را دارد، ظهور زشتی نیز کارکردهایی دارد. کارکرد زیبایی شناختی، کارکرد معرفتی، کارکرد روان شناختی، کارکرد اخلاقی، و کارکرد پروپاگاندیک از مهم ترین علل بروز زشتی در آثار هنری اند.
۱۰.

نسبت فلسفه موسیقی فارابی با افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 841 تعداد دانلود : 966
 در مقاله حاضر، نسبت فلسفه موسیقی فارابی با افلاطون در چهار موضوعِ (1) موسیقی و جهان، (2) ήθος و παιδεία، (3) لذت، (4) دولت شهر و موسیقی عملی بررسی شده و نشان داده شده که باآنکه فارابی در حکمت عملی از افلاطون تأثیراتی گرفته، اما در فلسفه موسیقی و در تمام موضوعات با افلاطون اختلاف اساسی دارد و بااینکه در بعضی مواضع آرای مشابهی صادر شده، اما مبادی یا غایات رأی تفاوت داشته است. افلاطون که فیثاغورسی است، با گرایش اخلاقی پررنگ، با تغییر در نظر و عملِ موسیقی زمانه خویش مواجه است و سعی در اثبات اصول موسیقایی و حفظ سنت و آیین موسیقایی پیشین دارد، درحالی که فارابی در چنان بزنگاه تاریخی مشابه افلاطون قرار ندارد، اما در مرکز تمدن اسلامی با پیشینه های فرهنگی متفاوت و آرای مختلف موسیقایی قرار گرفته و همین طور کتب موسیقیِ نظری یونانی را نیز پیش دست دارد و دغدغه اصلی وی تشکیل علمِ جامع موسیقی در نظر و عمل است. فارابی، با غایت قراردادن سعادت در حکمت عملی، استفاده از موسیقی را نیز در جهت سعادت تبیین می کند. او، با انکار منشأبودنِ روابط کیهانی در علم موسیقی و با گرایش به فلسفه علم ارسطویی، مبادی علم موسیقی را بر تجربه بنا نهاده و از گفتمان فیثاغورسی ای که افلاطون در آن قرار داشته گذر کرده است.
۱۱.

تجربه های نزدیک مرگ به عنوانِ بحرانی در پارادایم علوم زیست-پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 546 تعداد دانلود : 625
تجربه های نزدیک مرگ حکایت اشخاصی است که، در آستانه مرگ بالینی، با تلاش کادر درمان یا عواملی دیگر به زندگی بازگشته اند و، پس از بازگشت، گزارش هایی حیرت انگیز از وضعیت نزدیک مرگ روایت می کنند. این تجربه ها اغلب با مشخصه هایی در اقصی نقاط جهان گزارش شده است که، براساسِ بررسی های آماری پژوهشگران، دارای مؤلفه هایی با هسته مشترک است و، به دلیلِ وجود هسته مشترک و فراگیر بودن تجربه ها، به عنوانِ مقوله مهم تجربی در پارادایم زیست-پزشکی حاضر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. بااین حال و به رغمِ توجه جامعه پزشکی به این تجربه ها، این سؤال همچنان مورد بحث است که آیا پارادایم حاضر تبیین موفقی از علت پدیدارشدنِ این تجربه ها ارائه می دهد؟ اگر پارادایم حاضر در تبیین موفقِ این تجربه ها ناکام باشد، آیا می توانیم این تجربه ها را اعوجاج پارادایم علوم زیست-پزشکی بدانیم؟ در این پژوهش برآنیم تا موضوع تجربه های نزدیک مرگ را به عنوانِ یک نمونه موردی در ساختار پارادایم زیست-پزشکی و باتوجه به تفسیر انقلاب های علمی تامس کوهن ارزیابی کنیم.  نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که موضوع تجربه های نزدیک مرگ در ساختار پارادایم زیست-پزشکی به اعوجاجی مقاوم  تبدیل شده و پارادایم حاضر در مواجهه با این تجربه ها در دوران فوقِ عادی به سر می بَرد. زیرا به رغمِ فرضیات گوناگونی که در 48 سال گذشته و پس از انتشار کتاب ریموند مودی در تبیین این تجربه ها مطرح شده است، هیچ فرضیه ای تاکنون پدیده منسجم تجربه کنندگان را با تمام ملزومات آن توضیح نداده است. علاوه براین، تکثر مفصل بندی ها و منطق های بدیعی که به منظورِ حل معمای تجربه کنندگان مطرح شده است نشان می دهد که پارادایم حاضر در ارائه الگوی حل به دانشمندانی که بر موضوع تجربه های نزدیک مرگ متمرکز شده اند دچار ابهام شده و هرچند هنوز پارادایمی وجود دارد، اما هیچ اتفاق نظری درباره چیستی آن در میان آزمایش ها و نظریه پردازی پژوهشگران مشاهده نمی شود. 
۱۲.

نظریه سلسله مراتب موجودات در اندیشه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 876 تعداد دانلود : 795
یکی از راهکارهایی که فلاسفه برای توجیه پدیدآمدنِ کثرت از وحدت ارائه داده اند درنظرگرفتنِ سلسله مراتبی برای موجودات بوده است. سنایی غزنوی ازجمله اندیشمندانی است که به سلسله مراتبی برای موجودات قائل بوده و در این بحث تحت تأثیر نوافلاطونیان بوده است. اما سنایی از حکمت دینی نیز تأثیر پذیرفته است. همین امر موجب شده که نظر او در عین تأثّر از اندیشمندان نوافلاطونیِ مسلمان، متفاوت از آنان باشد. آنچه بیش از هر چیز نمایانگر اختلاف سنایی با فیلسوفان نوافلاطونی است، تأکید وی بر اراده الهی و وابستگی عقل کلی و نفس کلی به امر است. سنایی، ضمن درنظرگرفتن نقشی برای واسطه ها در آفرینش، تأکید دارد که آنها وجهی از امر الهی هستند و آنچه واقعاً علت پدیدآمدنِ موجودات است قدرت الهی است و خداوند مستقیماً موجودات را خلق کرده است. سنایی بیشتر قصد تنزیه خداوند را دارد و عقل و نفس کلی را هم برای همین موضوع به کار می برد اما آنچه از نظر او واقعاً وجود دارد نه عقل و نفس بلکه خداوند است. 

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹