این مقاله با اتکاء به برگه هایی از اسناد دفتر مخصوص شاهنشاهی در اوایل دوره سلطنت رضاشاه، اسناد آرشیو ملی بریتانیا در لندن و اسنادی از آرشیو ملی امریکا در مریلند، موضوع گسترش موازنه تجاری و سیاسی ایران با شوروی را به بحث می گذارد و نقش عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه را در این زمینه بررسی می کند. این اسناد علل و عواملی را که بعدها باعث فروگرفتن تیمورتاش شد، در روندی تاریخی به بحث می گذارند و روایتی جدید از این موضوع عرضه می کنند. مسأله اصلی مقاله حاضر به نقش تیمورتاش در برقراری توازن در مناسبات خارجی با قدرت هایی مانند انگلیس، شوروی و آلمان اختصاص دارد، اما مخالفان داخلی و خارجی او را هم معرفی می کند و تأثیر این مخالفت ها را بر سرنوشت آتی وی به اختصار شرح می دهد.
حوزه های کردنشین غربِ کشور به چند بخش تقسیم شده اند که هر یک از پیشینه تاریخی و فرهنگی خاصی برخوردارند؛ حوزه مکریان که آن را با مرکزیت مهاباد، مشتمل بر بخش های وسیعی از آذربایجان غربی و مناطق همجوار آن می توان دانست یکی از این بخش های عمده است که در این بررسی ضمن اشاره به سوابق تاریخی آن، از نوع پیوندهایش با اندیشه ایران نیز تعریفی ارائه خواهد شد. پیوندهایی که در دوره معاصر و در تقابل با آراء شکل گرفته در بخش هایی از دیگر حوزه های کردنشین منطقه با توان آزمایی هایی جدی روبرو می باشد.
در جریان وقایع سال 56 و نیمه اول سال 57 کسان بسیاری ایفای نقش کردند. مرگ مشکوک آیتالله سیدمصطفی خمینی و برگزاری مجالس ختم فراوان و باشکوه در سراسر کشور، مانور قدرت انقلابیون بود که خشم رژیم را برانگیخت تا آنجا که روز 17 دی ماه پس از اخذ مجوز از آمریکا، دستگاه شاه با اهانت به امام، چالش بزرگ خویش با ملت ایران را آغاز کرد. چالشی که جز نابودی برای آن رژیم پوسیده و جهنمی حاصلی نداشت. کارگزاران آن دوران که از جمله مهمترین ایشان میتوان جمشید آموزگار (نخستوزیر) و داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی) را نام برد با تحلیل غلط از شرایط روز، نشان دادند کوتولههایی هستند که به غلط بر مسندهای ملتی بزرگ تکیه زدهاند.
سخن از شادروان جلال آلاحمد، جلال آل قلم است؛مردی که در برهه حساس 15 خرداد 42 در صف بندی اردوی حسینی و یزیدی یک سو ملت بزرگ ایران به رهبری امام خمینی و دیگر سو رژیم دیکتاتوری پهلوی با همه امکانات سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و خیل روشنفکران سلطنتیاش اردوی حسینی را برگزید، یعنی صف مردم و رهبری دینی آن را و ارزش و اهمیت جلال نیز همه در همین شجاعت و شهامت شگرفی است که در «انتخاب بزرگ» خویش انجام داد؛ در حریت فکری و سیاسی او و به دیگر تعبیر: در «حر» بودن او.
غلامرضا تختی فرزند رجب در پنجم شهریور 1309 در خانوادهای مذهبی در خانیآباد تهران پا به عرصه وجود نهاد. دوره ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی گذراند و بعد هم به دبیرستان منوچهری واقع در خیابان خانیآباد رفت ولی به سبب مشکلات مالی تحصیل را در نیمه راه رها ساخت و در یک کارگاه نجاری به شاگردی مشغول شد. از همان هنگام به ورزش باستانی تمایل نشان داد و ابتدا به زورخانه گردان رفت و سپس در باشگاه پولاد که شماری از بهترین کشتیگیران ایران عضو آن بودند، به ورزش پرداخت.
در شماره قبل قسمتی از نقد کتاب «پاسخ به تاریخ» محمدرضا، شاه مخلوع را تقدیم حضورتان کردیم، در این شماره دومین قسمت از آن را مطالعه خواهید کرد و گوشه هایی از اشتباه ها و ایرادهای آن را خواهید دانست.در این قسمت بخش های سوم و چهارم کتاب فوق نقد شده که به ترتیب مسائل گوناگون داخلی و سیاست های رژیم شاه و سپس مباحث مربوط به شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را در برگرفته است.