آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

متن

آیا تنبیه یک روش تربیتى است؟ کارایى آن در چه‏سطحى است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانى‏اجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در این زمینه چه‏مى‏گوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتى چه مى‏گویند؟ اینهاو پرسشهایى از این دست، پرسشهایى است که در محافل‏تربیتى زیاد مطرح است. چنین مشهور و معروف شده که‏تنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفى که از خودبرجاى مى‏گذارد مطرود و ممنوع است و باید از آن‏اجتناب کرد. اما بیشتر دانشمندان و علماى اسلامى تنبیه رااز نظر اسلام جایز دانسته و براى آن شرایط و حدودى راتعیین مى‏کنند. در مورد تنبیه در اسلام بحثهاى مختصرى‏از سوى برخى از دانشگاهیان صورت گرفته است که‏معمولا به ذکر نظرات و فتواى برخى از فقها اکتفا نموده وتفحص کمترى در روایت‏شده است. از سوى دیگرفقهاى اسلامى نیز معمولا به بیان حکم فقهى مساله اکتفاکرده و به جنبه‏هاى تربیتى و اخلاقى مساله و کم و کیف‏تنبیه در روایات کمتر وارد شده‏اند. از آنجایى که روشن‏شدن این بحث، بویژه از نظر اسلام، در محافل تربیتى ازاهمیت‏خاصى برخوردار است‏برآنیم تا در روایاتى که دراین زمینه وارد شده است جستجوى بیشترى نموده و به‏سؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوئیم. در پایان نیزاشاره‏اى به نظر برخى از روانشناسان و مربیان تربیتى‏خواهیم داشت تا نشان دهیم که نظر روانشناسان و مربیان‏تربیتى چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.
تنبیه در لغت‏به معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف‏گردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است. (1) ودر اصطلاح به عملى گفته مى‏شود که لازمه آن آگاه وهوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:
1. حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن‏پاسخ منفى به آن. از نظر اسکینر تنبیه به این معنا بکار رفته‏است. وى مى‏گوید: «تنبیه زمانى رخ مى‏دهد که پاسخ‏مثبتى را از موقعیت‏حذف و یا چیزى منفى به آن‏بیافزاییم. به زبان متداول مى‏توان گفت تنبیه دور ساختن‏چیزى از ارگانیسم است که خواستار آن است‏یا دادن‏چیزى است‏به او که طالب آن نیست. » (2)
جان ایانز و همکاران نیز مى‏گویند: «تنبیه عبارت است‏از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت‏بلافاصله‏بعد از انجام یک رفتار.» (3)
تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى عام مى‏گوییم.
2. ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم. دکتر سیف مى‏گوید:«تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیه کننده(تقویت کننده منفى) بدنبال یک رفتار نا مطلوب براى‏کاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجام‏رفتارى نامطلوب از سوى کودک مثلا گفتن یک حرف‏زشت‏با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلى زدن به اوخواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در اوکاهش دهیم او را تنبیه کرده‏ایم.» (4) تنبیه به این معنا را تنبیه‏به معناى خاص مى‏گوییم.
3. تنبیه بدنى یا کتک زدن. گاهى مراد از تنبیه، به‏همین معناست که ما آن را تنبیه به معناى اخص مى‏گوییم.
روشن است که بر طبق معناى اول - معناى عام -تنبیه، طیف وسیعى را در بر مى‏گیرد که عبارتست ازتغافل، بى اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر،محروم سازى، جریمه، جبران، تغییر چهره، روى‏برگرداندن و تنبیه بدنى. اما بر طبق معناى دوم - معناى‏خاص - تنبیه دیگر شامل تغافل، بى اعتنایى محروم‏سازى و به عبارت دیگر حذف تقویت مثبت نمى‏شود.
آنچه از میان این معانى سه گانه تنبیه مورد تردید وبحث واقع شده است قسم سوم یا تنبیه به معناى اخص‏است، گرچه برخى از مصادیق تنبیه به‏معناى دوم - خاص -نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش موردرد و انکار واقع شده است. بنابراین، ما بیشترین کوشش‏خود را بر این مصروف مى‏داریم که ببینیم روایات‏معصومین «علیهم السلام‏» درباره تنبیه بدنى کودک چه‏مى‏گویند. انحصار بحث‏به تنبیه کودک نیز به دلیل اهمیت‏تربیتى آن در این دوران مى‏باشد.
تنبیه کودک در روایات
قبل از ورود به بحث روایات تذکر این نکته اهمیت داردکه قطع نظر از روایات، تنبیه کودک جایز نیست چون‏خداى تعالى انسان را آزاد آفریده است و کسى را بردیگرى تسلط نیست مگر آنکه او اجازه کند بعلاوه تنبیه وزدن دیگرى ایذاء، اذیت و ظلم به اوست و این اعمال درشرع نهى شده است‏بطورى که برخى روایات آن راحرب با خدا و کفر مى‏دانند. ابن ابى عمیر از معاویه نقل‏مى‏کند که از امام صادق(ع) درباره قول خداى سبحان «ومن یرد فیه بالحاد» سؤال کردم امام فرمود:
«هر ظلمى الحاد است و زدن خادمى که گناه نکرده‏است از این الحاد است.» (5)
بنابراین اگر نتوانیم از روایات باب تنبیه جواز آن رااستفاده کنیم اصل عدم جواز بجاى خود باقى است.همینطور در مواردى که شک در جواز داریم باید به اصل‏عدم جواز تمسک کرد. در مورد تنبیه کودک، روایات‏متعددى از پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) وارد شده‏است که از مجموع آنها مى‏توان استفاده کرد که اصل تنبیه‏کودک به منظور تربیت و تادیب او جایز است. از این‏روست که تقریبا تمام فقهاء به جواز تنبیه کودک فتواداده‏اند. اما در کم و کیف آن و اینکه چه کسى چنین‏اجازه‏اى را دارد اختلاف کرده‏اند. در اینجا نظر برخى ازفقهاء را به اختصار ذکر مى‏کنیم:
آیة‏الله العظمى اراکى (ره):
سؤال: هرگاه، پدر، فرزند خود را به قصد تادیب موردضرب قرار دهد آیا دیه دارد یا نه؟
جواب: هرگاه تادیب طفل متوقف باشد بر ضرب‏جائز است ولى باید سرخ و کبود نشود... (6)
آیة‏الله العظمى بروجردى: اگر بچه یکى از گناهان‏کبیره را انجام دهد، ولى یا معلم او مى‏تواند به قدرى که‏ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند. (7)
آیة‏الله العظمى گلپایگانى: اگر بچه یکى از گناهان کبیره‏را انجام دهد ولى یا دیگرى با اذن ولى او مى‏تواند به‏قدرى که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند. (8)
آیة‏الله العظمى امام خمینى (ره): گفته شده است که درادب کودک زدن بیش از ده شلاق کراهت دارد. ولى‏ظاهر این است که ادب کودک باید با توجه به نظر ادب‏کننده و ولى کودک باشد گاهى مصلحت کودک اقتضامى‏کند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهى اقتضاى بیشتراز ده شلاق مى‏کند ولى در هر حال نباید از تعزیر فرد بالغ‏بیشتر شود بلکه احتیاط این است که از تعزیر فرد بالغ هم‏کمتر باشد و احوط از آن این است که به پنج و شش‏شلاق اکتفا شود. (9)
در زمینه تنبیه سه دسته روایت از ائمه معصومین(ع)وارد شده است:
دسته اول روایاتى است که اجازه تنبیه کودک را به‏حاکم مى‏دهد تا در برابر گناهانى که کودک انجام مى‏دهدمانند سرقت، زنا، لواط و... او را تنبیه و یا تعزیر کند. به‏دلیل اینکه این دسته از روایات در مورد حقوق کیفرى‏است و تحقق آن به دست قاضى است و با بحث ما که‏تنبیه کودک در ارتباط با معلم و والدین است‏بیگانه است،از بحث درباره آنها صرف نظر مى‏کنیم.
دسته دوم روایاتى است که تنبیه کودک را در جهت‏تربیت و تادیب او براى پدر و معلم جایز مى‏شمارند.
دسته سوم روایاتى است که تنبیه کودک را بر ترک‏نماز جایز مى‏شمارند.
روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط مى‏باشند،بنابراین به بررسى برخى از آنها در این جا مى‏پردازیم.
1. اسحاق بن عمار مى‏گوید به امام صادق(ع) گفتم‏گاهى‏من غلام خود را به خاطر خلافى که مرتکب مى‏شودمى‏زنم، امام پرسید چقدر او را مى‏زنى؟ گفتم چه بسا صدتا او را مى‏زنم امام فرمود: صدتا! صد تا! و این را دو بارتکرار کرد سپس فرمود: حد زنا را مى‏زنى؟ از خدا بترس‏به او گفتم جانم بقربانت پس چقدر جایز است‏بزنم؟ امام‏فرمود یکى، گفتم به خدا قسم اگر او بداند که بیش از یکى‏او را نمى‏زنم همه چیز را از بین مى‏برد. امام فرمود: پس‏دو تا بزن، گفتم اگر چنین باشد هلاک خواهم شد، اسحاق‏مى‏گوید باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضى شد.سپس ناراحت‏شد و فرمود: اى اسحاق اگر حد جرم رامى‏دانى آن را اقامه کن و از حدود خدا تجاوز نکن. (10)
2. حماد بن عثمان مى‏گوید از امام صادق(ع) در موردادب کودک و عبد پرسیدم امام فرمود: پیج‏یا شش ضرب‏و تا مى‏توانى مدارا کن. (11)
3. امام صادق (ع) مى‏گوید: کودکان مکتبى نوشته‏هاى‏خود را نزد امیرالمؤمنین آوردند تا بهترین آنها را انتخاب‏کند امام فرمود این کار قضاوت است و جور در آن مثل‏جور در قضاوت است. به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سه‏ضربه براى تادیب به شما بزند قصاص خواهد شد. (12)
4. از پیامبر اکرم(ص) نیز نقل شده است که ادب‏کودک سه ضربه است و افزون بر آن روز قیامت قصاص‏مى‏شود. (13)
5. زراره مى‏گوید از امام صادق(ع) پرسیدم در موردزدن مملوک چه مى‏گویید؟ امام فرمود هر کارى که‏خودش انجام داد چیزى بر او نیست اما اگر تو را عصیان‏کرد زدن او اشکالى ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سه تایا چهارتا و یا پنج تا. (14)
در این جا تذکر این نکته لازم است که در روایات‏حکم عبد و کودک دست کم از حیث تنبیه و تادیب یکى‏است در روایت دوم نیز از امام راجع به ادب کودک و عبدسؤال شد امام تفاوتى قائل نشدند و براى هر دو یک‏پاسخ فرمودند.
6. حضرت رسول (ص) فرمودند: نماز را در هفت‏سالگى به کودک یاد دهید و در ده سالگى او را بر ترک‏نماز تنبیه کنید. (15)
روایات دیگرى هم در این مورد هست که جهت‏اختصار آنها را ذکر نمى‏کنیم.
اکنون با توجه به این دو دسته از روایات باید جواب‏سؤالات طرح شده در صدر بحث را بیابیم.
1. آیا از نظر اسلام تنبیه کودک جایز است؟
با توجه به روایات ذکر شده کاملا روشن است که‏اصل زدن کودک براى تادیب و تربیت او جایز است، و ازاین روست که عموم فقهاى شیعه و حتى اهل سنت‏به‏جواز تنبیه کودک فتوا داده‏اند، به طورى که کرکى درجامع المقاصد در شرح قول علامه مى‏گوید: «اما ان له‏الضرب المعتاد فلا بحث فیه...» (16) و نیز عاملى در مفتاح‏الکرامه مى‏گوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه‏کما فى جامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبى ذا عقل‏و تمییز کما نبد علیه فى التذکره والتحریر و الحواشى لانه‏یاخذونه مسلما فى الباب [الاجاره] و باب الدیات... (17)
روشن است که دلیل عدم بحث، روایاتى است که ذکرشد. علاوه بر اینها از روایاتى که امر و توصیه به تادیب‏کودک مى‏کنند نیز چنین استشمامى را مى‏توان کرد چرا که‏گاهى انسان در تربیت کودک ناچار از تنبیه اوست و اگرتنبیه جایز نباشد تربیت میسر نشود.
2. چه کسانى اجازه تنبیه کودک را دارند؟
همه فقها این اجازه را براى پدر، پدر بزرگ و جدپدرى و حاکم شرع اثبات کرده‏اند، اما در مورد معلم ومؤدب کودک برخى این اجازه را مطلق دانسته و برخى‏دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانسته‏اند.ظاهر روایات اول و دوم نیز این اجازه را براى پدر اثبات‏مى‏کند و چون پدر بزرگ و جد پدرى حکم پدر را دارندبراى آنها نیز ثابت است. شاهد این مطلب هم دو روایتى‏است که در آنها از ادب یتیم سؤال مى‏شود امام‏مى‏فرمایند در مواردى که فرزند خود را تادیب مى‏کنى‏یتیم را نیز تادیب کن. (18) همچنین امیرالمؤمنین در روایت‏سوم این اجازه را به معلم مى‏دهد. بنابراین در این دومورد بحثى نیست اما آیا مادر هم چنین اجازه‏اى را دارد؟شاید بتوان به این سؤال جواب مثبت داد; زیرا هدف ازتنبیه تادیب و تربیت کودک است و کسى که امر تربیت رابر عهده دارد باید چنین اجازه‏اى را داشته باشد. شاهد این‏مدعا این است که حضرت على علیه‏السلام این اجازه را به‏معلم مى‏دهد و آن را مشروط به اذن پدر نمى‏کند (رویات‏سوم) و این از آن جهت است که معلم تربیت کودک را برعهده دارد پس ما در نیز باید چنین اجازه‏اى را داشته باشدچون تربیت کودک بر عهده او نیز هست.
3. تا چه مقدار مى‏توان کودک را تنبیه کرد؟
به این پرسش از دو جهت‏باید پاسخ گفت‏یکى ازجهت کمیت و دیگرى از جهت کیفیت. اما از حیث‏کمیت‏باید گفت روایات، جوابهاى مختلف داده‏اند.برخى سه تا، برخى چهارتا، برخى ، پنج و برخى دیگرشش تا را مطرح کرده‏اند ولى در جمع بین این روایات‏مى‏توان گفت‏براى معلم زدن بیش از سه تا جایز نیست‏چون در معتبره سکونى امام، بیش از سه تا را براى معلم‏جایز ندانسته‏اند و فرمودند قصاص خواهد شد. اما براى‏پدر، پدر بزرگ، جد پدرى و شاید مادر بیش از شش تازدن جایز نیست که البته بحسب تفاوت موارد، تعدادضرب هم متفاوت مى‏شود ولى در هر حال بیش از شش‏تا جایز یست‏بزنند و اختلاف در روایات و یا تردید بین‏سه و شش در یک روایت را به اختلاف موارد بر حسب‏سن کودک، قوت و ضعف، مقدار تخلف و مصلحت اوحمل مى‏کنیم. اما در مورد کیفیت تنبیه کودک آنچه ازروایات استفاده مى‏شود چند نکته است:
1. باید خلاف کودک را نادیده انگاشت و در صورتى‏که کودک عمل خلاف را تکرار نکند و بر آن اصرارنداشته باشد، این عمل را به رخ نیاورد. پیامبر اکرم (ص)در پاسخ به سؤال جزى نسبت‏به عصیان اهل و خانواده اوتا سه مرتبه مى‏فرماید آنها را ببخش و عفو کن و در مرتبه‏چهارم مى‏گوید اگر تنبیه کردى به اندازه جرم و گناه آنها راتنبیه کن. (19)
2. همواره باید با کودک حتى در تنبیه او با نرمى ومدارا برخورد کرد. امام صادق (ع) به حماد بن عثمان‏فرمود پنج تا شش تا بزن و با او مدارا کن که مسلمامداراى در کیفیت مراد است اگر نگوییم که مداراى درکمیت هم مراد است. (20)
3. باید از زدن به جاهاى حساس بدن کودک پرهیزکرد. رسول اکرم (ص) در روایتى فرمود از زدن به سر وصورت بپرهیز. (21)
4. تنبیه کودک نباید آنقدر شدید باشد که موجب‏سرخ شدن یا کبود شدن بدن او شود، چه در این صورت‏موجب پرداخت دیه توسط تنبیه کننده مى‏شود حتى اگرتنبیه کننده پدر باشد. (22)
4. در چه سنى مى‏توان کودک را تنبیه کرد؟
آنچه از روایاتى که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایزمى‏دانند استفاده مى‏شود این است که وقتى کودک خوب‏و بد را درک کند و بتواند بین خوب و بد تمییز دهد و عقل‏خود را در این زمینه بکار گیرد، مى‏توان او را تنبیه کرد.زیرا برخى از این روایات تنبیه بر ترک نماز را در7 سالگى جایز مى‏دانند، (23) برخى در 9 سالگى (24) و برخى‏در 10 سالگى. (25)
از این رو، مى‏توان گفت این سنین سنینى است‏که کودکان بر حسب تفاوتهاى فردى مى‏توانند بین‏خوب و بد تمییز دهند و مسائل را درک کنند. شاهداین جمع روایتى است که مى‏گوید کودک هرگاه نمازرا درک کرد باید نماز بخواند بعد سؤال مى‏شود چه موقع‏کودک مى‏تواند نماز را درک کند، امام مى‏فرماید در نه‏سالگى. (26) و در روایتى دیگر امام کاظم(ع) مى‏فرماید:«هنگامى که کودک نزدیک به احتلام رسید و نماز و روزه‏را شناخت.» (27)
بنابراین، مى‏توان گفت گر چه این روایات در موردتنبیه کودک بر ترک نماز است ولى در موارد دیگر هم‏جارى است; زیرا هدف از تنبیه کودک تادیب و تربیت‏اوست و وقتى کودک نتواند بدى و خوبى امور راتشخیص دهد و علت تنبیه را درک کند، اگر او را تنبیه‏کنیم به هدف نخواهیم رسید. همچنین در روایتى امام‏صادق(ع) در مورد کودکى که دزدى کرده بود فرمود:
از او بپرسید آیا مى‏داند که دزدى عقوبت دارد، اگرمى‏دانست‏بپرسید عقوبت آن چقدر است، اگرنمى‏دانست رهایش کنید. (28) حال اگر علم به عقوبت داشتن‏در تنبیه دخالت دارد آیا درک خوبى و بدى عمل وشناخت علت تنبیه دخالت ندارد؟
5. بر چه اعمالى مى‏توان کودک را تنبیه کرد؟
آیا بر هر عمل خلافى که از کودک سر زد مى‏توان اورا تنبیه کرد یا فقط بر گناهان مى‏توان او را تنبیه کرد؟کسانى گفته‏اند که روایات باب تنبیه از گناهانى که کودک‏ممکن است انجام دهد منصرف است، چرا که براى آنهاتعزیر معین شده است و یا به دلیل وحدت پاسخ امام‏نسبت‏به تنبیه کودک و عبد (29) به این بیان که چون در آن‏روایت جواب امام نمى‏تواند شامل عبدى که یکى ازگناهان را انجام داده است‏بشود، زیرا در این صورت براى‏او حد یا تعزیر معین شده است پس تنبیه کودک نیز در این‏روایت و نظائر آن باید منصرف به غیر گناهان باشد. ولى‏این استدلال چندان صحیح نیست چرا که:
اولا در این روایات سؤال از تعداد ضرب شده است‏نه مواردى که تنبیه جایز است.
ثانیا مانعى ندارد که ادب عبد در امور عادى باشد ولى‏ادب کودک در اعم از امور عادى و محرم چه اینکه براى‏عبد در امور محرم حد و تعزیر است ولى براى کودک‏نیست‏بلکه براى او تادیب است. علاوه بر این، بعضى ازاین روایات در امور محرم صریح هستند مانند روایاتى که‏تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مى‏دانند و یا روایت‏اولى که ما در صدر بحث ذکر کردیم (روایت اسحاق بن‏عمار). در نسخه کافى از این روایت‏بجاى عبارت‏«فى بعض ما یجرم‏»، عبارت «فى بعض ما یحرم‏» آمده‏است و اینکه راوى مى‏گوید من غلام خود را تا صدتازیانه زده‏ام خود حاکى از این است که مرتکب گناه بوده‏و او بخیال خودش حد جارى مى‏کرده است و امام نیز درپایان مى‏گوید اگر حد جرم را مى‏دانى آن را جارى کن.بنابراین نمى‏توان روایات باب تنبیه را از گناهان منصرف‏دانست اما آیا شامل امور عادى، اخلاقى و اجتماعى هم‏مى‏شود یا تنها شامل امور محرم مى‏شود؟ آنچه از روایات‏استفاده مى‏شود این است که در مواردى که به تادیب وتربیت کودک مربوط مى‏شود مى‏توان او را تنبیه کرد خواه‏این خلاف، از خلافهاى اخلاقى، عرفى یا اجتماعى باشدکه از نظر شرع گناه محسوب نمى‏شود و یا خلافى باشد که‏از نظر شرعى گناه محسوب مى‏شود. زیرا در غالب این‏روایات سؤال از ادب کودک است که تقریبا معادل تربیت‏امروزى است و اگر نگوییم مراد آنها تنها امورى است که‏از لحاظ شرعى گناه محسوب نمى‏شوند، دست کم آنها رانیز شامل مى‏شود. البته نسبت‏به برخى از گناهانى که بیشترجنبه اجتماعى دارند حاکم شرعى مى‏تواند بر حسب‏مصلحت کودک را تنبیه کند.
بحث اخلاقى
تا اینجا ما جواز فقهى مساله را اثبات کردیم. تنها جوازفقهى کافى نیست‏بلکه باید دید آیا این امر از لحاظ‏اخلاقى و تربیتى نیز مطلوبیت دارد؟ در این باره باید دودسته دیگر از روایات را مد نظر قرار داد. یک دسته‏روایاتى است که به رحم، رفق، مدارا و عفو نسبت‏به‏کودک امر مى‏کنند مثل: احبوا الصبیان و ارحموهم (×1) ... (30) ،لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه (×2) ، (31) اعف عنهم (×3) (32) ، ونظائر این روایات که در منابع روایى ما فراوان است.
دسته دوم روایاتى است که از تندى، غضب و عتاب‏و خطاب نسبت‏به کودک منع مى‏کنند مانند: ان الله لیس‏یغضب (×6) (35)
با توجه به این دو دسته از روایات مى‏توان گفت‏محبت، رحمت، احترام، عفو و بخشش همیشه مطلوب‏است و تندى و عتاب و خطاب و غضب نسبت‏به کودک‏نه تنها مطلوب نیست‏بلکه نهى هم شده است. امااگر برخى از روایات تنبیه کودک را جایز مى‏دانند درمواردى است که راه دیگرى جز تنبیه براى اصلاح‏و تربیت کودک در کار نباشد و یا کارایى خود را نسبت‏به افرادى از دست داده باشد و گرنه با توجه به این دودسته از روایات تا وقتى راه اصلاح و تادیب کودک‏منحصر به تنبیه نباشد و یا دست کم کارایى روش تنبیه درمواردى خاص بیشتر و یا بهتر از روشهاى دیگر نباشد،استفاده از تنبیه جایز نخواهد بود. به علاوه، اگر راههاى‏دیگرى در کار باشد که کارایى بهترى از روش تنبیه داشته‏باشند به موجب آیه «ادفع بالتى هى احسن‏» (36) باید از آن‏روشها استفاده کرد.
پس راه اصلى تربیت راه رفق، مدارا، محبت، رحمت‏و عفو است و استفاده از تنبیه در مواردى جایز است که ازراه اصلى نتوان راه به منزل برد. پزشک وقتى کاردجراحى را بدست مى‏گیرد که از درمان بیمار یا دارومایوس شده باشد. شاهد این مدعا این است که در سیره‏معصومین(ع) مشاهده نشده است که آنها فرزندان خود راو یا کودکان دیگرى را تنبیه کرده باشند; البته در مواردنادرى برخى از ائمه عبد خود را تنبیه کرده‏اند و بلافاصله‏پس از آن پشیمان شده و حتى طلب قصاص از عبد خودنموده‏اند (37) ولى تا آنجا که - بنده تحقیق کردم - مشاهده‏نشده است که امامى فرزند خود را تنبیه بدنى کرده باشد واین مطلب مى‏تواند شاهد بر این باشد که راه اصلى غیر ازتنبیه است و ائمه از آن راه اصلى استفاده مى‏کرده‏اند ونیازى به تنبیه بدنى پیدا نمى‏کرده‏اند.
آیا تنبیه اثر تربیتى دارد؟
برخى معتقدند که تنبیه تنها اثرى که ممکن است داشته‏باشد این است که کودک را از دست زدن به عمل خلاف‏مادامى که بداند تنبیهى در کار است‏باز مى‏دارد و همین‏که مطمئن شد که دیگر تنبیهى در کار نیست دوباره به آن‏کار ست‏خواهد زد. کسان دیگرى گفته‏اند اگر تنبیه به جاو به موقع و در حد مطلوب اجرا شود مى‏تواند رفتارنامطلوب را براى همیشه از بین ببرد. اما باید دید روایات‏در این زمینه چه مى‏گویند. ما در اینجا دست کم دوروایت را نقل مى‏کنیم که مى‏توان از آنها استفاده کرد که‏تنبیه اثر اصلاحى دارد:
1. حضرت على(ع) مى‏فرماید: «من لم یصلحه حسن‏المداراة یصلحه حسن المکافاة‏» (38) کسى که خوشرفتارى اورا اصلاح نکند خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.
2. و نیز آن حضرت مى‏فرماید: «استصلاح الاخیارباکرامهم و الاشرار بتادیبهم.» (39) راه و روش اصلاح خوبان‏به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقاب‏آنهاست.
با توجه به این دو روایت روشن است که تنبیه اثراصلاحى دارد و در مواردى که اثر اصلاحى هم نداشته‏باشد دست کم اثر بازدارندگى خواهد داشت که این نیزدر امر تربیت مطلوب است گرچه مطلوب اصلى اصلاح وجایگزینى رفتار مطلوب بجاى نامطلوب مى‏باشد.
نکاتى در باب تنبیه
1. تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت‏رسول(ص) در روایت اسد بن وداعه پس از آن که سه‏مرتبه از تنبیه نهى کرد فرمود: اگر تنبیه کردى باندازه گناه‏تنبیه کن. (40)
2. در تنبیه باید قوت بدنى، سن و شخصیت افراد رادر نظر داشت در روایت‏حماد بن عثمان امام صادق(ع)فرمود: هر مقدار که حاکم مصلحت‏بداند بر حسب مقدارگناه و یا قدرت بدنى شخص تعزیر کند. (41) و نیز ازحضرت على(ع) نقل شده است که گاهى نصف یا ثلث‏شلاق را مى‏گرفت و بر حسب سن کودکان آنها را حدمى‏زد. در مورد شخصیت افراد نیز حضرت على(ع)مى‏فرماید: «کیفر عقلاء با اشاره است و کیفر جهال باتصریح و صراحت‏» و یا مى‏فرماید: «کنایه و تعریض براى‏عاقل شدیدترین عقاب است.» (42)
3. از تنبیه در حال غضب باید اجتناب کرد چرا که‏پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤنین(ع) از ادب کردن در حال‏غضب نهى کرده‏اند. (43)
4. اگر کودک قبل از اینکه تنبیه شود، متنبه شد نباید اورا تنبیه کرد; زیرا هدف از تنبیه آگاهى و اصلاح کودک‏است و وقتى هدف حاصل شد دیگر تنبیه معنى ندارد.همین طور اگر پس از تنبیه کودک رفتار او اصلاح شددیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانه‏اى‏براى تنبیه و سرزنش او قرار دهیم. قرآن کریم مى‏فرماید:«زنانى را که به وظائف همسرى عمل نمى‏کنند، موعظه‏کنید و از همبسترى با آنها بپرهیزید و آنها را بزنید، اگراطاعت کردند دیگر بهانه‏اى براى ستم و آزار آنهامجویید» (44) این آیه گرچه در مورد تنبیه زنان است اما باتنقیح مناط مى‏توان آن را به تنبیه کودک نیز سرایت داد.
5. در صورتى مى‏توان کودک را تنبیه کرد که علم به‏خلاف و بد بودن عمل و کیفر داشتن آن داشته باشدمحمد بن خالد مى‏گوید در مدینه بودم غلامى را آوردندکه مرتکب دزدى شده بود از امام صادق(ع) در مورد اوپرسیدم، حضرت فرمود: از او مى‏پرسى اگر مى‏دانست که‏دزدى کیفر دارد و کیفر آن چقدر است او را عقاب‏مى‏کنى و اگر نمى‏دانست رهایش مى‏کنى. (45)
6. نباید کودک را به خاطر تشفى خاطر خود تنبیه کردبلکه هموراه باید صلاح کودک مد نظر باشد. حضرت‏على(ع) عمر بن عبدالعزیز را امر کرد تا بر شخصى اجراى‏حد کند، عمر موقع اجراى حد آن را ترک کرد، علت رااز او پرسیدند در جواب گفت «وجدت فى نفسى غضبا»بعد امام على(ع) فرمود: کذا ینبغى لمعلم الاطفال ان‏یراعى منهم حتى یخلص ادبهم لمنا فعهم و لیس لمعلمهم‏فى ذلک شفاء من غضبه و لا یریح قلبه من غیضه فان‏ذلک ان اصابه فانما ضرب اولاء المسلمین لراحة نفسها وهو لیس من العدل (×7) (46) .
7. در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد وباید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجراى‏مرحله‏اى ضعیف از تنبیه مثلا یک تغییر چهره کودک به‏اشتباه خود پى‏ببرد و اصلاح شود که در این صورت دیگرنیازى به تنبیه بدنى نخواهد بود. قرآن کریم نیز نیست‏به‏تنبیه زنانى که به وظایف خود عمل نمى‏کنند مى‏گویدفعظوهن واهجروهن فى المضاجع و اضربوهن... (47) مفسرین گفته‏اند در اینجا تربیت مراد است‏یعنى ابتداموعظه مى‏کنى اگر اطاعات نکرد از همبسترى با او پرهیزمى‏کنى و اگر باز اطاعت نکرد او را مى‏زنى. بنابراین یعنى‏از مرحله ضعیف شروع مى‏کنى و فورا سراغ تنبیه بدنى‏نمى‏روى.
تنبیه از نظر روانشناسان
استفاده از تنبیه در امر تربیت همواره مخالفان و موافقانى‏را بر انگیخته است‏با این تفاوت که در گذشته موافقان‏بیشترى داشته ولى اکنون مخالفان بیشترى دارد. معروف‏است که روانشناسان تنبیه را (دست کم تنبیه بدنى را) جایزنمى‏دانند و عدم کارایى و یا اثرات و مضرات جانبى آن رادلیل بر این امور مى‏دانند. ولى باید گفت اولا چنین نیست‏که تنبیه کارایى نداشته باشد. در بسیارى از موارد، تنبیه‏اصلاحگر است‏به طورى که عموم کسانى که در اصلاح‏رفتار کتابى نوشته‏اند تنبیه را به عنوان یکى از روشهاى‏اصلاح و تغییر رفتار ذکر کرده‏اند و ثانیا در مواردى که‏تنبیه اصلاحگر نباشد دست کم اثر بازدارندگى و عبرت‏آموزى براى دیگران را دارد که این خود اثرى کمى‏نیست چه اینکه مواردى وجود دارد که رفتار نامطلوب‏باید فورا متوقف شود به طورى که اگر متوقف نشوداثرات جبران ناپذیرى را ببار خواهد آورد در این صورت‏است که تنبیه، خصوصا تنبیه بدنى تنها راه ممکن است‏زیرا سایر روشها زمان زیادى را براى اصلاح و یا توقف‏رفتار نامطلوب لازم دارند و از این روست که یکى ازمزیتهاى روش تنبیه بر سایر روشها را فوریت تاثیر آن‏مى‏دانند بدین جهت معمول روانشناسان، حتى کسانى که‏بشدت با تنبیه مخالف هستند در مواردى تنبیه را، حتى‏تنبیه بدنى را، جایز مى‏دانند. بنابراین چنین نیست که ازنظر روانشناسان تنبیه بدنى بکلى مطرود و ممنوع باشد. مادر اینجا نظر برخى از روانشناسان و یا فلاسفه‏اى که درباب تربیت‏بحث کرده‏اند نقل مى‏کنیم تا شاهدى بر این‏مدعا باشد.
گیج و برلاینى در روانشناسى تربیتى مى‏گویند: «روش‏دیگر براى از بین بردن یک پاسخ این است که دانش‏آموز را هنگامى که آن پاسخ روى مى‏دهد تنبیه کنیم‏»سپس در ادامه مى‏گویند: «آیا تنبیه مؤثر است؟ آیا تنبیه‏چیز خوبى است؟ به این سؤالات در دهه‏هاى اخیرپاسخهاى متفاوتى داده شده است. تحقیقات بسیار اخیرنشان مى‏دهد که در اوضاعى خاص بویژه زمانى که تنبیه‏شدید مورد استفاده قرار گیرد رفتار مى‏تواند براى همیشه‏از بین برود (ماتون و ویلورنزو 1966 ص 426). آیا تنبیه‏رفتار را کاهش مى‏دهد؟ پاسخ این سؤال قطعا مثبت است(آذرین و هولز 1966 ص 426). بر طبق شواهدى که‏جانستون (1972) خلاصه‏اى از آن فراهم آورده است‏طرق دیگر کاهش بسامد رفتار (مثل خاموشى سازى، و (DRL در مقایسه با تنبیه در صورتى که بطورصحیح مورد استفاده قرار گیرد تاثیرى دیرتر، کم دوامتر وغیر مؤثرتر دارند.» آنها در ادامه مى‏افزایند: «آیا تنبیه باآنکه مى‏تواند مؤثر باشد چیز خوبى است؟ پاسخ به این‏سؤال به عوامل گوناگونى بستگى دارد. اگر رفتارى را که‏مى‏خواهید مانع از آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایندباشد در آن صورت تنبیه به عنوان راهى براى دفع آن‏رفتار چیز خوبى است.» (48)
گاترى که نظریه بادگیرى خود را بر اصل مجاورت‏استوار ساخته است تنبیه را در امر تربیت و یادگیرى مؤثرمى‏داند. وى مى‏گوید: «تنبیه نه به سبب ناراحتى‏اى که‏تولید مى‏کند، بلکه به سبب اینکه نحوه پاسخ دهى فرد به‏محرکهاى معین را تغییر مى‏دهد مؤثر است... تنبیه به این‏علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتارناهمساز با رفتار تنبیه شده را ایجاد مى‏کند.» (49) وى‏همچنین مى‏گوید: ما هنگام بحث درباره راههاى ترک‏عادت سه تدبیر میکانیکى را بررسى کردیم که مى‏تواننددر تغییر تداعى بین محرکها و پاسخها بکار روند. تنبیه‏یکى دیگر از این تدابیر است. تنبیه وقتى که بطور مؤثربکار رود سبب مى‏شود محرکهایى که قبلا پاسخ نامطلوبى‏را فرا مى‏خواندند، پاسخ مطلوبى را ایجاد کنند». (50)
جان لیانز و همکاران (1988) مى‏گویند: «بسیارى ازمطالعات بیانگر تاثیر تنبیه بر رفتار هستند. این یافته‏هامى‏گویند میزان تاثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب‏وابسته‏است‏به:الف)شدت،مدت،فراوانى‏وتوزیع پیامدهاى‏ناخوشایند تنبیه; ب) فواصل زمانى اجراى تنبیه; ج)شدت‏رفتارى که بخاطر آن تنبیه صورت مى‏گیرد; د) وجودپاسخهاى جانشین و ه) محدوده‏اى که در آن رفتار متضادیا مطلوب پاداش داده مى‏شود... تنبیه مى‏تواند براى‏سرکوب. با حذف تقریبا هرگونه رفتار نامطلوب از کودکى‏اولیه به بعد بکار رود... در روان درمانى تنبیه در اصلاح‏رفتارهایى که براى کودکان یا دیگران خطر فورى دارد یاجاهایى‏که نتیجه‏فورى‏لازم‏است‏بهترین کاربرد را دارد.» (51)
موریس در اصلاح رفتار کودکان مى‏گوید: «درست‏همانطور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتارمطلوب را انجام مى‏دهد مى‏توان آن رفتار را نیرومند کردبا پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجراى رفتارنامطلوب نیز مى‏توان این رفتار را در او کاهش داد... به هرحال در مواقع نادرى از تنبیه بدنى (مثل یک سیلى‏دردناک، یا یک فریاد) باید استفاده شود.» (52)
سیف در کتاب تغییر رفتار و رفتار درمانى در پایان‏بحث تنبیه چنین مى‏گوید: «با توجه به زیانهاى متعدد ناشى‏از تنبیه و سایر روشهاى تنبیهى بهتر است هرگز از آن به‏عنوان روشهاى تربیتى و اصلاحى استفاده نشود و به جاى‏آنها از روشهاى دیگرى که در این فصل مورد بحث قرارگرفت استفاده شود. با این حال ممکن است رفتار فردچنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگرى‏باصطلاح جواب ندهد و ناچار کاربرد روش تنبیه تنهاروش ممکن باشد مثل وقتى که رفتار نامطلوب فرد،سلامت و بقاى خود او یا افراد دیگر را تهدید مى‏کند.» (53)
سال آکسلرد مى‏گوید: «على رغم بعضى از نواقصى‏که به این روش [تنبیه] نسبت داده‏اند من معتقدم که‏تکنیکهاى تنبیه مى‏توانند ابزار مفید براى آموزگار باشند.یک دلیل این است که تنبیه احتمالا در شرایطى مؤثر واقع‏مى‏شود که تکنیکهاى دیگرى مانند تقویت‏یک رفتارناهمساز و خاموشى کارگر نیستند، همینطور روشهاى تنبیه‏اغلب رفتارهاى نامطلوب را سریعتر از تکنیکهاى دیگرکاهش مى‏دهند.» (54)
والترچین و بنکس (1972) معتقدند: «هر کودکى بایدبفهمد که در صورت نافرمانى و سرپیچى از اطاعت‏بزرگسالان با او برخورد نا مطلوبى خواهند داشت. اگرکودک به خاطر عمل اشتباه خود تنبیه نشود تصور مى‏کندکه عمل او بطور ضمنى تایید شده است.» (55)
رونالدس. ایلنگورث مى‏گوید: «بسیارى از والدین براین باورند که تنبیه بدنى نادرست و نامطلوب است و به‏جاى آن اغلب از تنبیه ذهنى و روانى که به مراتب‏خطرناکتر است، استفاده مى‏کنند. هیچ پدر و مادرى هرگزنباید از سلاح تهدید به ترک کودک، یا دوست نداشتن اوو یا فرستادن کودک به شبانه روزیها استفاده کند. در تمام‏مواقع، چه در خانه و چه در مدرسه، سلاح تمسخر، انتقادو تحقیر کودک بد و نامطلوب است و نتیجه‏اى جز اینکه‏کودک را غمگین و دچار نا امنى سازد نخواهد داشت. درمورد کودکان سنین پیش از دبستان که به اندازه کافى‏مى‏فهمند زدن ضربه‏اى آرام به پشت او بدون خطر است.همین تنبیه نیز پس از آن سن، غالبا غیر ضرورى ونامطلوب است. بهر حال باید توجه داشت که تنبیه بدنى.بهیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید درحضور خواهران و برادران خود تنبیه بدنى شود احیانا اگرتنبیه شد، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد.» (56)
با توجه به آنچه که از برخى از روانشناسان و مربیان‏نقل شد روشن است که در روانشناسى نیز تنبیه، حتى تنبیه‏بدنى، بکلى مطرود و ممنوع نیست‏بلکه در مواردى آن راجایز و حتى لازم مى‏دانند.
نتیجه اینکه به نظر ما روایات معصومین «علیهم‏السلام‏»تنبیه کودک را در جهت تربیت او جایز مى‏دانند. گرچه‏این روش مطلوبیت اولى را ندارد. یعنى مادام که براى‏تربیت کودک از روشهاى دیگرى بتوان استفاده کرد بهتراست از این روش استفاده نشود و چه بسا اگر از روشهاى‏دیگر به نحو صحیح استفاده شود هیچگاه نیازى به تنبیه‏کودک حاصل نشود ولى در هر حال اگر در امر تربیت‏کودک از نظر مربى به تنبیه او نیاز شد تنبیه او جایز است ومضرات فرضى در برابر اصل هدایت و تربیت کودک ازاهمیت چندانى برخوردار نیستند خصوصا اگر بتوان بااستفاده از روشهایى مضرات فرضى را کاهش داد و یاحتى آنها را از بین برد که در صورت توفیق به برخى ازآنها که معصومین(ع) بکار مى‏برده‏اند خواهیم پرداخت.
در پایان اشاره به این مطلب را لازم مى‏دانم که این‏مقاله خلاصه‏اى است از اصل مقاله که توسط نویسنده دردفتر همکارى حوزه و دانشگاه موجود مى‏باشد لذا کسانى‏که خواهان مطالعه بیشتر در این زمینه هستند مى‏توانند به‏اصل مقاله مراجعه کنند.
پى‏نوشت
1×) کودکان را دوست‏بدارید و به آنها ترحم کنید...
2×) با کسى که به او آموزش مى‏دهید و با کسى که از او مى‏آموزید نرمى کنید.
3×) کودکان را مورد عفو قرار بده.
4×) خداوند براى هیچ چیز مانند غضب نسبت‏به زنان و کودکان ناراحت‏نمى‏شود.
5×) بیاموزید و تندى نکنید چرا که معلم عالم بهتر از معلم سخت‏گیر است.
6×) هنگام غضب کسى را تادیب (تنبیه) نکنید.
7×) براى معلم کودکان هم سزاوار است که این چنین آنها را پرورش دهد تااینکه اگر ان‏ها را تنبیه کردن به خاطر مصلحت آنها باشد و جایز نیست که‏معلم به خاطر تشفى خاطر خود و یا راحتى قلب خود از غضب نیست‏به‏آنها کودکان را تنبیه کند زیرا اگر چنین کند بچه‏هاى مسلمانان را به خاطرهواى نفس خود زده است و این از عدل و عدالت‏خارج است.
1. لغت نامه دهخدا، ذیل ماده تنبیه
2. هرگنهان، بى.آر; مقدمه‏اى بر نظریه‏هاى یادگیرى; ترجمه على‏اکبر سیف; ص 138.
3. Lyons, john4 Treating Problem children; Andrew*Muekley And michael Swainston; P.122.
4. سیف، على‏اکبر; روانشناسى‏پرورشى; چاپ‏پنجم(1370); ص‏246.
5. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ پنجم (1363) ج 4،ص 227، روایت 2.
6. عطائى، على; آراءالفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان‏و ضربهم، ص 37.
7. همانجا.
8. همانجا.
9. همان، ص 29
10. وسائل الشیعة، ج 18، ص 339، روایت‏1.
11. همان، ص 581، روایت 1.
12. همان، ص 582، روایت 3.
13. عبدالغنى، عارف; نظم التعلیم عند المسلمین; چاپ اول(1414); ص 116 به نقل از آداب المعلمین، ص 91.
14. وسائل الشیعة; ج 18; ص 582، روایت‏3.
15. کنزالعمال; ج‏16، ص 440، رویات 45327.
16. محقق کرکى، على بن الحسین، جامع المقاصد; ج‏7، ص 280.
17. آراء الفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان و ضربهم; ص‏15، نقل از مفتاح الکرامه، ج 4، ص 273.
18. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 167.
19. المیثمى، حافظ نورالدین; مجمع الزوائد و منبع الفوائد; بیروت(1408); ج‏8، ص 106.
20. وسائل الشیعة، ج‏18، ص 581، روایت‏1.
21. وسائل الشیعة، ج‏19، ص 581، روایت‏1.
22. در این مورد به رساله‏هاى عملیه رجوع شود.
23. مستدرک الوسائل، ج‏3، ص 18، روایت 2906.
24. همان، ص 19، روایت 1.
25. کنزالعمال، ج 16، ص 440، روایت 45327.
26. وسائل الشیعة، ج‏3، ص 12، روایت‏2.
27. همان، روایت‏3.
28. همان، ج 18، ص 525، روایت 11.
29. 20.
30. کافى، ج 6، ص 49، روایت 3.
31. شهید ثانى، زین الدین بن على العاملى; منیة‏المرید فى ادب‏المرید و المستفید; ص 193.
32. مستدرک الوسائل، ج‏9، ص 7، روایت 10041.
33. کافى ج‏6، ص 50، روایت 8.
34. بحارالانوار، ج‏77، ص 175، روایت 3.
35. غررالحکم، ج‏2 ص 833، ش‏96.
36. قرآن کریم، فصلت، آیه 34.
37. امین، سید محسن; سیره معصومان; ترجمه حسین وجدانى،چاپ سوم (76); ج‏4، ص 238.
38. غررالحکم، ج‏2، ص 640، ش 457.
39. بحارالانوار، ج 78، ص 82، روایت 81.
40. 19
41. وسائل الشیعة، ج‏18، ص 584، روایت 3.
42. غررالحکم، ج 2، ص 501، ش‏44 و 45
43. بحارالانوار، ج 79، ص 102، روایت 2 و غررالحکم ج‏2،ص 833، ش‏96.
44. قرآن کریم، نساء، آیه 34.
45. 28
46. ابن عبدالحفیظ، سویدى، محمد نور; منهج التربیة للطفل;ص 371.
47. 44
48. گیج، نت، ل; روانشناسى تربیتى، و دیوید سى برلاینر، ترجمه‏غلامرضا خوئى نژاد و همکاران، چاپ اول (1374)، ص 344و 345.
50 و 49. مقدمه‏اى بر نظریه‏هاى یادگیرى، ص 289 و 291.
51. Treating Problem children, P.122,123.
52. موریس، ریچارد جى; اصلاح رفتار کودکان، ترجمه ناهیدکسائیان; ص 73 و 88.
53. سیف، على‏اکبر; تغییر رفتار و رفتار درمانى; چاپ اول (1373);ص 397.
54. سال آکسلرد; تغییر رفتار در کلاس درس; منیجه شهنى ییلاق،تهران (1368)، ص 47.
55. ایلینگورس، رونالدس; کودک و مدرسه، ترجمه شکوه نوابى نژاد;تهران (1368); ص 63.
56. همان، ص 66.

 

تبلیغات