فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۵۱۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
از دیرباز در فرهنگهای گوناگون، تقدّس و رازآمیزبودن عدد هفت به خَلق هفتگانههای بسیاری انجامیده است که بعضی از آنها همسو با یکدیگرند. در این میان، خَلق بعضی از هفتگانهها به منظور دستیابی به اهدافی در راستای اندیشهها و تعالیم پدیدآورندگان آنهاست. عرفا از جمله کسانی هستند که به عدد هفت و جلوههای رمزی آن توجّه ویژه مبذول داشتهاند و در آثارشان می توان نمونههایی از این هفتگانهها را یافت. نجم رازی نیز از عرفایی است که به این امر علاقه و توجّه ویژه داشته است. وی در طرح نظریّه اطوار دل، به همسویی هفت طور دل و هفت آسمان اشاره میکند و ویژگیهایی را برای هر طور برمیشمارد که با سیّاره همپایه آن در آسمان یکسان است و نشان از آگاهی وی به ویژگیهای سیّارات دارد. از دیدگاه ما هدف نهایی وی از طرح این همسویی، بیان اهمیّت «خودشناسی» در راستای «خداشناسی» است؛ زیرا خدا در درون خود انسان است و هفت آسمانی که باید برای رسیدن به خدا بپیماید، همان آسمانهای دل اوست. انسان عالَم صغیر است و آنچه در عالَم وجود دارد، در انسان نیز وجود دارد. در این نوشته با گذاشتن هر طور دل و سیّاره مرتبط با آن در کنار یکدیگر و بیان ویژگیهای مشابه آنها به تبیین اندیشه و هدف نجم رازی پرداخته شده است. در این راستا، به نورهای رنگی مطرح شده از سوی نجم رازی، که تنها با حواس دل دریافتنی هستند، نیز اشاره خواهد شد. این نورها نشان از جایگاه و مرتبه سالک در پیمودن مسیر خداشناسی دارند.
خوراک فرشتگان تحلیل انتقادی نحوه تکوین شعر در وجود مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان ادبی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
نگاهی اجمالی به شعر و اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان ادبی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تجلی «تجلی» در شعر شهریار
حوزه های تخصصی:
عرفان به عنوان حرکتی درونی از بنده سوی خالق، که در حقیقت همان سیر و سلوک و تصوف است، در اندیشه های معاصرین نیز همچون سده های صدر اسلام یافت می شود. استاد شهریار نیز با توجه به پرورش در خانواده باورمند و دین مدار، دارای پایه های باوری محکمی بود و دلبستگی ویژه ای به وادی عرفان و رهنمود های آن داشته است و در کلام خود در صدد بیان این هدف کلی است که انسان همواره در پی ادای حق بندگی و رسیدن به حقیقت و معبود است.
«تجلی» از اصطلاحاتی است که عرفا با آن، کیفیت بینش و دریافت خود را از دریای معرفت و شناخت حق تعالی و ظهور وی در عالم تعینات بیان می کنند و شهریار نیز به مقوله «تجلی» به عنوان یکی از مبانی سیر و سلوک و عرفان نگاه ویژه ای داشته است که در این مقاله در حد مجال گفتار به این بحث پرداخته خواهد شد.
پنبه وسواس بیرون کن ز گوش
حوزه های تخصصی:
هدف غاییعارف از تحمل ریاضت ها و طیسلوک، رسیدن به یقین است که آن را به نام ها و عنوان هایدیگر نیز خوانده اند اما یقین را نه با نام کار است و نه با عنوان، باید دریافت و چشید و فهمید. یقین، به قلب اطمینان، به دل ارامش، به جان قرار و به زندگی، امید میبخشد و مرگ را دروازه ایبه سویارزوها میسازد. جهان آخرت را نزدیک و حب نفس را از ساحت انسانیبه دور میدارد. نقطه مقابل ان وسوسه و تردید است و سیر آن برخلاف یقین. مولانا، دست یابیبه یقین و رهاییاز تردید را موکول به هدایت خداوند و خواست واقعیسالک میداند و غرض از سرودن و ارایه مثنویمعنویرا وصول بدان سرمنزل میانگارد. نگاهیبه تلاش هایمولانا در این جهت، سرلوحه کار این مقاله است که به جایپرداختن به تعاریف و نظرات گوناگون و اغلب تکراری، میکوشد که از بیان شیوا و عاشقانه پیر بلخ یاریجوید. تا چه قبول افتد.
توکل در مثنوی های عطار
حوزه های تخصصی:
در این نوشته علاوه بر بیان معنی لغوی واژه ی « توکل »، جایگاه این واژه در احادیث و همچنین دیدگاه برخی ازعرفا در این باره آورده شده است. توکل به عنوان یکی از پایه ها و رفتارهای عرفانی بزرگان در مثنوی های های عطار نیشابوری شاعر بزرگ قرن ششم مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. عطار نیشابوری که خود از طایفه ی عرفان بوده است سخنان و دیدگاه های عرفای بزرگ را در قالب حکایت هایی پربار برای خوانندگان اهل ذوق ارائه نموده است.
تاملی در کاربرد اصطلاح «تشبیه و تنزیه» در متون ادبی ـ عرفانی فارسی
حوزه های تخصصی:
«تشبیه و تنزیه» از جمله اصطلاحات عرفانی است که در حوزه هایی مانند ادبیات، تفسیر، کلام و ملل و نحل نیز مورد توجه است. این دو اصطلاح در نشانه شناسی زبان عرفانی از حیث ساختار در ردیف «اصطلاحات زوجی» قرار می گیرد. کاربرد این دو ترکیب در کنار هم بعد از ابن عربی رواج بیشتری داشت. وی با بیان نظریه خویش، اعتقاد به تشبیه و تنزیه را در مسیری تازه افکند که بعدها بسیاری از عرفا و ادبای اندیشمند تحت تاثیر نظریه و تفکر او قرار گرفتند. در این مقاله سابقه کاربرد این دو اصطلاح در شعر و ادب فارسی و متون مختلف بررسی می شود. بیان ارزش و اهمیّت این دو اصطلاح به عنوان یکی از موضوعات بحث انگیز در دوره های مختلف، بررسی سیر تحولات معنایی و گستردگی قلمرو کاربرد این دو واژه در متون گوناگون از اهداف دیگر این مقاله است.
عشق، آن شگرف شیرین
عشق پژوهشی؛ از خدا تا انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محور اصلی این نوشتار، تحلیل روشمند موضوع عشق با نظری بر آموزه های کتاب مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده مقاله بر اساس یک ساختار منطقی و الگوی نظری خاص درباره «عشق»، به جست وجوی این مفهوم در رابطه انسان و خدا می پردازد. در این جست وجو نویسنده، به برخی منابع و پایه های این آموزه ها در قرآن و سنت نیز نظر داشته است. بدین ترتیب برای بررسی و تحلیل معنا و مفهوم عشق در آموزه های دینی و عرفان الهی، بایستی در یک تحقیق جامع از «خدا پژوهی» به سمت «انسان پژوهی» حرکت کرد تا در نهایت بتوانیم به «عشق پژوهی» بُنیادینی دست یابیم. نوشتار کنونی بر اساس همین الگوی کلّی شکل گرفته است و مسأله را از زاویه این سه نگاه پی می گیرد.
ظلومی و جهولی انسان در متون تفسیری و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفسران قرآن کریم در تفسیر آیه 72 سوره احزاب، در شرح و توضیح کلمات ظلوم و جهول با وجود اختلاف نظرهایی، در این نکته اتفاق دارند که انسان با حمل بار امانت الهی که فوق طاقت او بوده است، در حق خود ستم روا داشته و نسبت به صعوبت و عظمت بار امانت و عاقبت حمل آن نادان بوده است. هر چند ظاهر این تعبیر با توجه به بار معنایی کلمات یاد شده نوعی توبیخ و نکوهش در حق انسان تلقی می گردد؛ اما در ادبیات عرفانی این اوصاف به گونهای تاویل و تفسیر شده اند که نه تنها مایه ذم و قدح انسان نیستند بلکه عین مدح و نعت او نیز هستند. مقاله حاضر سعی دارد تا با تحلیل برخی متون ادبی این کلمات را از منظر عرفانی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
مقام تسلیم در مثنوی و گیتا بهاشیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله شامل سه بخش است. در بخش اول ضمن بیان مقدمه ای کوتاه به این بحث پرداخته ایم که در مثنوی معنوی و گیتا بهاشیه مباحث و مفاهیم بسیاری مطرح شده اند که یکی از آنها مقام تسلیم است. در این بخش نویسنده بر این باور است که شأن حقیقی انسان در این جهان آن است که در برابر حق تسلیم باشد. در بخش دوم مقاله، ضمن بیان سخنانی درباره چیستی تسلیم، مراتب مختلف تسلیم در مثنوی و گیتا بهاشیه بیان شده اند. آن مرتبه ای از تسلیم که نتیجه زهد و مجاهدت است، مرتبه فروتر تسلیم است، در حالی که مرتبة برتر تسلیم، نتیجه فیض و رحمت حق است. در بخش سوم به تفسیر مقام تسلیم پرداخته شده است. در این بخش آمده است که مقصود اصلی مثنوی و گیتا بهاشیه از طرح مقام تسلیم، بیان فراموشی تدبیر و اراده و پناه جستن به حق است؛ یعنی انسان به جای تکیه بر پیچیدگی اندیشه های فلسفی و مقولات ذهنی باید عاشقانه خود را تسلیم حق کند تا زودتر و آسان تر به نجات دست یابد.
جایگاه عشق در مبانی سنت های اول و دوم عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند تاکنون جریان عرفان اسلامی، متناسب با هر عصر و روزگاری به اشکال گوناگونی، چه به لحاظ سبک شناختی و چه از جهت ادوار تاریخی، رویدادها، آثار، پیشگامان و بنیان گذاران سرشناس فرقه های عرفانی تقسیم شده است، شاید تقسیم آن به دو سنت اول و دوم که یکی از آغاز تا سده هفتم هجری و دیگری از سده هفتم با ظهور ابن عربی تا دوران حاضر را در برمی گیرد، از شمول بیشتری برخوردار باشد. هدف از بررسی موضوع عشق در دو سنت عرفانی، شناخت چگونگی تعامل قوه نظری و عملی در دو سنت عرفانی مذکور و تبیین این واقعیت است که چگونه مبانی فکری سنت دوم که مراد از آن مکتب مبتنی بر وحدت وجود ابن عربی است، توانست با تبیین و تشریح اصولی شالوده های علمی و نظری خود، قوه عملی را نیز تحکیم و تعمیق بخشد. برای روشن تر شدن این موضوع، «عشق» را که هم از مضامین پرکاربرد و هم از کلیدواژه های این دو سنت به شمار می آید، از خلال دو اثر منتخب، یعنی عبهرالعاشقین روزبهان بقلی و فصوص الحکم شیخ اکبر برگزیده ایم تا با مطالعه دیدگاه های هر یک در خصوص عشق، نتایج و بازخوردهایی را که با تکیه بر این مبانی در این هر دو سنت حاصل آمده است، بررسی کنیم.
زنجیره های استعاری «محبت» در تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از قرن دوم هجری صوفیه با وارد کردن مفهوم «محبت» در سخنان خود، نسبت جدیدی میان خود و خداوند تعریف کردند، این تعریف اگرچه در ابتدا با مخالفت های از جانب فقها و متکلمین روبرو شد اما به تدریج جای خود را در گفتمان صوفیه پیدا کرد، تا این که در نهایت در آغاز قرن ششم مفهوم «عشق» نیز به طور رسمی وارد اقوال و آثار ایشان شد. تلاش صوفیه در این چهارقرن برای تعریف و توضیح این مفهوم، تصوف را وارد مرحلة جدیدی ساخت که شاهد شکوفایی آن در قرن های ششم تا هشتم هجری می باشیم.
نگارنده در این جستار به دنبال بررسی دیدگاه های هستی شناسانة صوفیه دربارة این مفهوم بوده است از این رو از طریق تحلیل و بررسی استعاره های مفهومیِ هستی شناختی در «نظریة استعارة مفهومی» به جستجوی دیدگاه های صوفیه در این باره پرداخته و در نهایت ثابت کرده که استعاره پردازی های صوفیان از همان ابتدا بیانگر دو دیدگاه که در واقع برخاسته از دو استعارة اصلیِ خداوند سلطان است و خداوند محبوب است می باشد
تجلی و تلاقی هفت شهر عشق در آثار مولانا و پائولو کوئیلو (عنوان عربی: تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی نتاجات مولانا وباولو کویلو)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی، پنجره ای گشوده شده به دنیای یکرنگی ها است که علی رغم فواصل زمانی و بعد مکانی، وجوه مشترک اندیشه های عرصه فرهنگ و ادب، شعر و عرفان، ... در آن رخ می نمایاند و حقیقت حال انسان ها را در چهره بزرگان عاشق متجلی می سازد. مولانا جلال الدین محمد که به نوشته «نیکلسون»، عرفان، سرچشمه الهام او است و «آربری» وی را عظیم ترین شاعر عارف تاریخ دانسته و استاد فروزانفر او را معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت خوانده است (یوسفی، 1370: 209)، آوای دل بر جهان انداخته و قرن ها است که ابنای بشر را مجذوب خود ساخته است. از آن طرف، پائولو کوئیلو (متولد 1947، برزیل) به عنوان اندیشمندی که فراز و نشیب زندگی اش از سیر و سلوک عرفانی گذشته و با رنگ و لعاب معرفتی شرقی، به ویژه نسیم مثنوی مولانا، نکهت افزا شده، چهره ماندگار یافته است. در این مقاله، نگارنده بر آن است که تجلی و تلاقی هفت شهر عشق را در اندیشه های این دو عاشق عارف آشکار سازد و با چشم اندازی از پیوستگی در سرچشمه اندیشه های آسمانی و روح خداشناسی به صورت تطبیقی در عرفان شرق و غرب، جایگاه ادب ایرانی را در فراسوی مرزها ترسیم کند.چکیده عربی:یعتبر الأدب المقارن نافذة فتحت علی عالم ملیء بالوئام والاتحاد حیث تظهر فیه الآراء المشترکة فی مجالات الثقافة والأدب والشعر والعرفان کما تظهر حقیقة حال البشریة فی وجوه کبار العشاق. یعد مولانا من هؤلاء العشاق إذ یری نیکلسون فی کتاباته أن العرفان هو أساس الإلهامات لدی هذا الشاعر العاشق واعتبره آلبری أکبر شاعر عارف فی التاریخ کما عدّه الأستاذ فروزانفر معدن الحقائق وینبوع المعرفة الفیاض الذی نادت العالم أوتار قلبه. من جهة أخری اتجه الشاعر البرازیلی باولو کویلو نحو الخلود بوصفه مفکرا مرّ فی حیاته بأقالیم العشق والعرفان وتعطر أدبه بشذی عرفان الشرق سیما أریج المثنوی لمولانا.یهدف هذا المقال إلی کشف اللثام عن تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی آراء هذین العاشقین العارفین لیبیّن مکانة الأدب الإیرانی ما وراء الحدود بعد دراسة مقارنة فی تشابک العقائد السماویة المتجلیة فی عرفان الشرق والغرب.
رباعی و موضوع مرگ در رباعیات مولانا
حوزه های تخصصی:
رباعی، یکیاز قالب هایشعریاست که ابداع آن را در زبان فارسیدانسته اند. از آن جا که در این قالب، مفهومیمنحصر گنجانده میشود و وزنیخاص در آن بکار میرود، کاربرد آن را در زبان فارسیکمتر از دیگر قالب هایشعریمیبینیم. مولانا نیز در خیل اشعارش، به سرایش رباعیپرداخته و در این باره مهارتیویژه را بکار بسته است. در این مقاله به بررسیمساله مرگ و آن سویمرگ و اندیشه هایمولانا در این باب میپردازیم. بدین ترتیب با اندیشه هایویدرباره مرگ، که میان انسان ها مشترک است، حیات بعد از مرگ و حیات آخروی، که جایمحاسبه اعمال این جهانیاست، آشنا میشویم.
عرش از دیدگاه حکیم سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علاوه بر دیدگاههای عارفانه سنایی، که در حدیقه و آثار دیگر وی مشهود است، دیدگاه کلامی او نیز حائز اهمیت است. یکی از این موضوعات مهم، موضوع عرش و لامکان بودن خداوند است. متکلمان دیدگاههای مختلفی را در این باره مطرح کرده اند و عرفای اسلامی نیز در بحث و تفسیر آیه «الرحمن علی العرش استوی» به تاویل روی آورده اند و عرش را قلب و دل دانسته اند، اما سنایی، عارف بزرگ قرن ششم دیدگاهی متفاوت با عارفان دارد. وی استوای بر عرش را به معنای استیلا می داند، نه جای نشستن خدا، و معتقد است که خداوند چون خود آفریننده مکان است، در مکان نمی گنجد و تجسم و تشبیه در او راه ندارد.
تحلیل مساله «معنا» در گلشن راز شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تا کنون و تا عرصه آخرین تئوری های پیچیده زبان شناسی، بشر در پی یافتن الگویی فراگیر در معناشناسی بوده است؛ الگویی که با اتقان و صحت بتواند به مثابه یک پارادایم در گستره وسیعی از علوم، تاثیرگزار باشد. این چنین الگویی در گلشن راز شبستری وجود دارد و این مقاله ضمن کشف آن، سعی نموده لوازم و مبانی زیرساختی آن را در سه ساحت هستی شناسی، معرفت شناسی و معناشناسی بیان نماید. برخی از این مبانی عبارتند از: اصل تشکیک در عوالم، اصل نظام احسن و تفاوت تجلیلات جلال و جمال، اصل وجود معرفت های حضوری و پیشین، اصل تفکیک مدلول لفظ از مراد لافظ، و امکان مشهود واقع شدن معانی معقول و... . این الگو می تواند در بهینه سازی تبیین دلالت الفاظ بر معانی باطنی، بی نیاز شدن از ارتکاب به مجاز در تفسیر متون دینی و جدا نمودن حقیقت معنا از امور زاید بر علم معناشناسی، بسیار تاثیرگزار باشد. این الگو به مفاد قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی در اندیشه امام خمینی (ره) نزیک است که به تعبیر ایشان می تواند کلید اسرار معرفت و باب الابواب فهم رموز زبان قرآن شود.