محمدحسین جمال زاده

محمدحسین جمال زاده

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

شاکله سیاست در تمدن مدرن و تمدن نوین اسلامی؛ مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 215 تعداد دانلود : 356
نیازهای ضروری جوامع از طریق تشکل های طبیعیِ اجتماعی، موسوم به نهاد تامین می شوند. از جمله برای ایجاد نظم و امنیت و مدیریت جامعه، نهاد سیاست تشکیل می یابد. هر فرهنگ و تمدنی دارای سبک مدیریت و انتظام بخشی مخصوص به خود است. از این رو هر تمدنی دارای یک نهاد سیاسی با شاکله مخصوص به خود است. تمدن مدرن با کنار گذاشتن واقعیت غیب و تکیه بر واقعیت مشهود (سکولاریزم) و اعتماد به انسان (هیومنیزم) شکل و رشد یافت. نهادهای اجتماعی آن، از جمله سیاست هم بر همین پایه استوار شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی و ظاهر شدن اسلام در یک منظر تمدنی چنین می نماید که شاکله های نوینی به نهادهای اجتماعی مخصوصا سیاست داده شد. مقاله حاضر تلاش می کند با استفاده از روش بررسی متون و بحث و نظرخواهی از متخصصین، در یک مطالعه تطبیقی شاکله سیاست در تمدن نوین اسلامی را تخمین زند. موضوع پژوهش مطالعه تطبیقی شاکله سیاست در دو تمدن مدرن و نوین اسلامی است و هدف پژوهش آن است که پایه های نظری سیاست را در تمدن مدرن و تمدن نوین اسلامی با یکدیگر مقایسه کرده و نتایج اجتماعی هر یک را مورد سنجش قرار دهد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شاکله سیاست در این دو نوع تمدن با یکدیگر تفاوت مبنایی دارند؛ هر چند ممکن است هر دو به مردم سالاری متمسک باشند. تمدن مدرن بر اساس انسان گرایی و توجه به سودجویی و منفعت طلبی انسان ها هر نوع عملی را مجاز می شمارد اما تمدن اسلامی تکیه خود را بر ربوبیت الهی می گذارد و با اهمیت دادن به رابط بین عالم غیب و مشهود تلاش می کند نظامی را در سیاست جایگزین کند که ولایت الهی در سطوح مختلف اجتماعی ساری و جاری شود.
۲.

عدالت در اندیشه اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عدالت قرون وسطی اندیشه اجتماعی مسیحیت کلیسا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 470 تعداد دانلود : 543
در اندیشه مدرن، عدالت به طور عمده فضیلتی برای ساختارها و نهادهای اجتماعی دانسته می شود. در اندیشه کلاسیک، عدالت مجمع همه فضائل یا بالاترین آن دانسته می شده است و در عین حال، فضیلتی برای جامعه و فضیلتی برای انسان بوده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی مفهوم عدالت در اندیشه اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون وسطاست. همچنین به دنبال آن است که مفهوم و کارکرد عدالت در فلسفه قرون میانه را در نسبت با نهادهای اجتماعی بازیابد. بر این اساس، با تأکید بر اندیشه اجتماعی پنج فیلسوف نامدار این دوره، جنبه هایی از اهمیت یابی مفهوم عدالت واکاوی شده است. در میان فیلسوفان مسیحی، آگوستین به عنوان آغازگر فلسفه نوافلاطونی و آکویناس به عنوان اوج فلسفه ارسطویی مدرسی مورد توجه قرار گرفتند. علاوه بر این، آنسلم به عنوان متأله برجسته مسیحی، اکهارت به عنوان چهره شاخص در عرفان مسیحی و نهایتاً مارسیلیه به عنوان فیلسوف سیاسی تجدیدنظرخواه در سلطه دنیوی کلیسایی بررسی شدند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی سامان گرفته است، نهایتاً تعاریف و دلالت های عدالت در اندیشه این پنج متفکر قرون وسطایی را در نسبت با پنج مقوله «تعریف عدالت»، «ساحت عدالت»، «تقسیمات عدالت»، «تحقق عدالت در جامعه» و «نسبت عدالت و قانون» دسته بندی کرده ایم. آنچه در نتیجه مشخص است، این است که اندیشمندان نوافلاطونی عمدتاً به عدالت از منظر فردی نظر داشته اند و به موازات بازخوانی دیدگاه های ارسطویی، توجه به عدالت از منظری اجتماعی پررنگ تر می شود.
۳.

بررسی تفاوت دیدگاه شیخ اشراق و میرداماد درباره اصالت ماهیت(مقاله ترویجی حوزه)

کلید واژه ها: اصالت وجود اصالت ماهیت شیخ اشراق میرداماد ماهیت وجود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 836 تعداد دانلود : 776
شیخ شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق و میرمحمدباقر استرآبادی، مشهور به میرداماد، دو تن از فیلسوفان بزرگی هستند که در نظام فلسفی خود به اصالت ماهیت قائل شده و دیگر مسائل نظام فلسفی خود را براساس آن سامان داده اند. در نگاه اول به نظر می رسد این دو فیلسوف در اصل مسئله اصالت ماهیت و فروعاتی که بر آن بنا می شود هم داستان هستند؛ اما با تدقیق در آثار این دو فیلسوف، تفاوت ها و اختلافاتی به دست می آید که هریک تأثیر خاصی بر نظام فلسفی آن ها گذاشته و نتایج کاملاً متفاوتی را به دست داده است. این مقاله با گردآوری کتابخانه ای داده ها، درپی پاسخ به این مسئله است که چه تفاوت ها و اختلافاتی میان شیخ اشراق و میرداماد درباره اصالت ماهیت وجود دارد. ازاین رو با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه این دو فیلسوف دریاره کیفیت اصالت ماهیت بیان می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد هرچند هر دو فیلسوف قائل به اصالت ماهیت هستند، در تقریر آن و فروعاتی که بر این مبنا استوار می شود اختلاف دارند.
۴.

بررسی تطبیقی دیدگاه انتقادی شهید مطهری و هابرماس به پوزیتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پوزیتیویسم هابرماس شهید مطهری تجربه شناخت علوم اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 285 تعداد دانلود : 222
پوزیتیویسم به عنوان نگرشی خاص به حوزه علم و معرفت، مورد انتقاد فلاسفه بسیاری قرار گرفته است. در این میان، نقدهای شهید مطهری و یورگن هابرماس به پوزیتیویسم، به عنوان فیلسوفانی با نگاه واقع گرایانه، در دوره خود مورد توجه دیگران واقع شده و رویکرد انتقادی به پوزیتیویسم در فلسفه، علوم انسانی و علوم اجتماعی را تقویت کرده است. در این پژوهش با روش تطبیقی، در سه دامنه معرفت شناختی، روش شناختی و ارزش شناختی، به ارزیابی خاستگاه، شیوه ها و لوازم نقدهای این دو متفکر نسبت به پوزیتیویسم پرداخته شده و این نتیجه به دست آمده است: از یک سو اتحاد نگاه رئالیستیِ هر دو متفکر به مسئله شناخت، اشتراکاتی را برای آن ها در مواضع انتقادی نسبت به پوزیتیویسم و لوازم و نتایج این نگاه به وجود آورده و از سوی دیگر، تفاوت در خاستگاه و شیوه دیدگاه انتقادی شان نسبت به پوزیتیویسم، موجب بروز اختلاف دیدگاه میان آن دو شده است. هرچند دیدگاه انتقادیِ هر دو فیلسوف، فاقد نقد پوزیتیویسم از لحاظ انسان شناختی است.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان