نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

در فلسفه غرب، رهیافت‏ها به‏طور عمده در 9 عنوان قابل بررسی هستند که شرح آنها در ذیل، توأم با اشاره‏های تطبیقی با فلسفه اسلامی مطرح می‏شود:
1. رهیافت قلمروشناختی؛ فلسفه دارای سه قلمرو هستی‏شناسی، معرفت‏شناسی و زیر ساخت‏شناسی است. در هستی‏شناسی، پیرامون وجود و هستی بحث به میان می‏آید. در فلسفه معرفت‏شناختی، درباره مسائل شناخت و اعمال ذهن و رابطه آن با خارج سخن به میان می‏آید و در فلسفه‏های زیر ساخت‏شناسی درباره زیر ساخت‏های علم، دین و هنر و ادبیات بحث می‏شود. فلسفه‏های برجسته یونانی در قلمرو فلسفه‏های هستی‏شناختی و انتولوژیک قرار می‏گیرند و فلسفه‏های مسیحی و قرون میانی نیز غالبا به هستی‏شناسی مربوط می‏شوند، ولی فلسفه‏های بعد از بیکن و دکارت به‏طور عمده به معرفت‏شناسی و برخی به زیر ساخت‏شناسی علم و دین و هنر عنایت دارند. فلسفه‏های اسلامی غالبا فلسفه‏های انتولوژیک و هستی‏شناختی هستند و مباحث معرفت‏شناختی و زیرساخت‏شناختی به صورت فرعی و تابع مطرح می‏شوند.
2. رهیافت بحران‏شناختی؛ فلسفه‏های در مسیر رشد و تکامل خود با بن بست‏ها و بحران‏هایی مواجه می‏شوند که این رکودها و انحطاط‏ها را بحران آن علم می‏توان نامید. فلسفه در یونان قدیم همواره در مسیر رشد و تعالی بوده است و پس از افلاطویون دوران بحران خویش را آغاز می‏کند. فلسفه کلیسایی با بحران تحجر و جزم اندیشی کلامی همراه بود، که بحران حس‏گرایی و تجربه‏مداری نیز به آن اضافه شد و تمامی رشته‏های فلسفه یونان و قرون وسطا از هم گسسته شد. فلسفه غرب با فلسفه انتقادی کانت با بحران تفکیک فلسفه از دین مواجه شد. نخستین بحران در فلسفه اسلامی، بحران یونانی مآبی و گرایش به فلسفه افلاطون و ارسطو بود.
3. رهیافت به لحاظ پیوستگی و گسستگی؛ تکامل فلسفه در گرو پیوند با گذشته و مسائل زمان است. فلسفه‏های یونانی، فلسفه همان پیوسته‏ای هستند و فلسفه بندی تکامل یافته، فلسفه پیشین است. این پیوستگی در فلسفه‏های قرون وسطا نیز وجود دارد و به‏طور عمیق از فلسفه‏های یونانی تغذیه می‏کنند. یکی از ویژگی‏های بارز فلسفه‏های اسلامی، اصل حفظ پیوند منطقی با اندیشه‏های فلسفه پیشین است.
4. رهیافت رسالت‏شناختی؛ در یونان باستان، رسالت فلسفه حل مساله وحدت و کثرت بوده است. رسالت فلسفه در قرون وسطا حل دو مشکل بود: یکی تبیین کلی طبیعی و دیگر تأسیس فلسفه مسیحی که با مبانی کتاب مقدس سازگار باشد. در جهان اسلام، رسالت فلسفه غالبا تبیین هستی و دفاع از مبانی اعتقادی دینی و تبیین آنها بوده، ولی در عین حال تبیین هستی مقدمه رشد و تعالی انسان قلمداد می‏شود.
5 . رهیافت روش‏شناختی؛ تحلیل و بررسی این رهیافت در فلسفه‏ها امر مشکلی است ولی به اختصار می‏توان گفت که فلسفه‏های یونانی غالبا سیر فکری‏شان از کلی به جزئی بوده است. بنابراین، روش حاکم بر آن فلسفه‏ها عقلانی و برهانی است. روش فلسفه در قرون وسطا علاوه بر کلی‏گرایی و یونانی مآبی، به حرکت فکر از درون دین به بیرون گرایش داشت و به‏طور اجمال می‏توان گفت که، غالب فلسفه‏های اسلامی با روش قیاسی و کلی به تحقیق می‏پرداخته‏اند؛ همان گونه که غالب سیر فکری آنان از درون به بیرون بوده است نه بالعکس. مگر علامه طباطبایی رحمه‏الله و استاد مطهری رحمه‏الله که روش سیر بیرونی را بر درونی ترجیح می‏دهند و اگر به جای گرایش به کلی، گرایش تلفیقی و به جای روش درونی روش بیرونی بر غالب فلاسفه حاکم می‏گردید. رشد و تکامل فلسفه در جهان اسلام، چهره درخشان‏تری داشت.
6. رهیافت جهت‏شناختی؛ جهت‏گیری فلسفه‏ها ممکن است قدسی یا سکولار و زمینی باشد. فلسفه‏های آسمانی یا قدسی، انسان را به تعالی و فرازیستی دعوت می‏کنند، ولی فلسفه‏های زمینی و سکولار، انسان‏ها را به حیات زمینی و زیستی فرا می‏خوانند. فلسفه یونان باستان، با ظهور سقراط، قدسی و آسمانی می‏شود. او با بنیان نهادن فلسفه معرفت مدار و اخلاق‏گرا، فلسفه را آسمانی نمود. فلسفه‏های قرون وسطا هر چند جهت‏گیری آسمانی و قدسی دارند، ولی با نگرش توأم با تحجر و بی‏توجهی به عقل و دانش بشری چندان توفیقی به دست نیاوردند. فلسفه غرب با ظهور اندیشه‏های بیکن و فلسفه‏های حسی چون لاک، بر کل وهیوم سکولار می‏شود. فلسفه در جهان اسلام همواره جهت قدسی و آسمانی داشته است.
7. رهیافت تطبیقی؛ رهیافت تطبیقی یعنی پژوهش‏گر می‏تواند به‏طور خاص یا عام، فلسفه یا فلسفه‏هایی را به صورت مقایسه‏ای بررسی کند. در تطبیق خاص برای مثال، فلسفه ارسطو با افلاطون مقایسه می‏شود و نقاط اشتراک و تمایز آن دو به دست می‏آید. در تطبیق به صورت عام، یک فلسفه یا نظریه خاص فلسفی در یک تمدن با فلسفه یا فلسفه‏هایی در بیرون آن فرهنگ و تمدن مقایسه می‏شود. این شیوه در روش‏شناسی فلاسفه اسلامی به‏طور برجسته به چشم می‏خورد.
8 . رهیافت موضوعی؛ در این رهیافت، پژوهش‏گر، موضوع خاصی را که برخاسته از پرسشی درباره فلسفه یا فیلسوف خاصی است برمی‏گزیند و به تحقیق می‏پردازد. در فلسفه روش موضوعی بسیار کارآمدتر است. فلاسفه غرب غالبا با روش درون و تجزیه‏ای به کاوش در فلسفه می‏پردازند. در جهان اسلام نیز رویکرد موضوعی بسیار اندک است.
9 . رهیافت تاریخی؛ رهیافت تاریخی یعنی، پژوهش‏گر جریان‏های فکری ـ فلسفی را با رویکرد تاریخی بررسی می‏کند که در سه مبحث تاریخ نقلی، تاریخ علمی و فلسفه تاریخ به‏کار می‏رود. در تاریخ نقلی، مورخ فلسفه، وقایع و حوادث فلسفی یا سیاسی را بر مبنای اسناد رسمی و غیررسمی تبیین و توصیف می‏کند. ولی در تاریخ علمی، مورخ می‏خواهد پیوند حوادث و پدیده‏های گزارش ده را با حوادث پیشین و مهم‏تر از آن با مبانی و زیرساخت‏های آن تبیین کند و در دانش سوم می‏خواهد قواعد و اصول حاکم بر کل حوادث تاریخی را بررسی کند. از ویژگی‏های شیوه نخست، هویت نقلی و سندشناختی داشتن و توصیفی بودن آن است، ولی شیوه دوم علاوه بر برخورداری از متد نقلی جنبه فلسفی، کلامی، سیاسی و جامعه‏شناختی نیز دارد. بنابراین هر سه دانش می‏توانند در رهیافت تاریخی پژوهش‏های فلسفی کارآمد باشند؛ یعنی پژوهش‏گر می‏تواند وقایع فلسفی غرب را در طول زمان بر اساس اسناد و مدارک گزارش کند.

تبلیغات