آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

این مقاله ترجمه شده یکی از سخنرانی‏های عبدالجواد فلاطوری درباره انسان‏شناسی اسلامی از دیدگاه قرآن و مقایسه آن با مسیحیت است. وی در ابتدا مطالبی در باب ماهیت انسان بیان می‏دارد بدین شرح، اساسا قرآن به‏طور صریح عهد قدیم و عهد جدید را تصدیق می‏کند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم اعراب را از همان آغاز به عهد قدیم و عهد جدید سفارش کرد. او در آغاز دعوتش می‏گفت: «آن چه می‏گویم همان چیزی است که ابراهیم علیه‏السلام ، موسی علیه‏السلام و عیسی علیه‏السلام گفته‏اند. تا این جا پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تردیدی ندارد که قرآن پیوستگی کاملاً عمیقی با کتاب‏های مقدس دارد. این پیوستگی به این معناست که وحی یک منبع واحد دارد و آن منبع خداست. نویسنده انسان را از همان هنگام خلقتش دارای دو جنبه می‏داند و چنین بیان می‏کند یک بعد، جنبه زمینی است. او از گل رس آفریده می‏شود که در عمل کاملاً فاقد بعد خدایی است. چنین گفته شده بعد از آن که انسان را به این صورت کامل خلق کرد، از روح خود در او می‏دمد؛ یعنی انسان از دو بعد مهم تشکیل می‏شود، آن هم دو عنصر متضاد یکی خاک و دیگری بعد خدایی، که مراتب روح است. به این ترتیب می‏توان گفت که انسان همیشه حامل عنصری خدایی در خودش است. آن گاه بعد سوم اضافه می‏شود و آن عبارت است از روح، واژه‏ای که در عربی برای روح به‏کار برده می‏شود «نفس» است که به معنای دم نیز هست روح نه تنها وظیفه‏ای نظری، بلکه همچنین وظیفه‏ای عملی دارد، که شکل دادن به زندگی است. روح در قرآن حداقل به سه شیوه توصیف می‏شود. یکی نیرو و یا روحی که همیشه ما را به طرف آن چه زمین و مادی است می‏کشاند؛ به طرف هوی و هوس، در برابر از آنجا که جنبه خدایی وارد میدان می‏شود، جنبه ملامت‏گر آن هم وجود دارد. ملامت گر به این معنی است که روح تأمل می‏کند که آیا آنچه انجام شده خوب بوده است یا بد و در صورتی که کار بدی انجام شده، ما را سرزنش می‏کند، این تقریبا همان چیزی است که در فلسفه یا الاهیات غربی آن‏را وجدان می‏نامیم.
اگر انسان از عهده توازن بین این دو جنبه زمینی و جنبه خدایی برآید، در پایان نفس متوازن و مطمئن خوانده می‏شود. نویسنده همه چیز را به صورت یک فرآیند می‏بیند و معتقد است، در مورد شیوه وقوع این فرآیند الاهیات اسلامی شباهت زیادی با ا خلاق مسیحی، دارد. به این ترتیب مثلاً بین آن چه اسلام در این‏باره می‏گوید و دیدگاه‏های فلسفی کانت در این مورد، اصلاً تناقض یا تفاوتی وجود ندارد، بر عکس هر دو یک چیز را می‏گویند. البته هر یک به شکل نظام خویش که متفاوت از هم هستند.
در اینجا وی مطلبی را مطرح می‏کند که اسلام را از مسیحیت جدا می‏کند و به این نحو بیان می‏کند که این تفاوت اصلی به منظور اسلام و مسیحیت از انسان برمی‏گردد. در اسلام ما با انسان‏شناسی کاملاً متفاوتی سروکار داریم. از آنچه گفته شد، می‏توان برداشت کرد که جنبه خدایی ـ که نزد همه انسان‏ها یکسان است ـ با خدا هم به همان شیوه ارتباط دارد. این مطلب در سوره 20 [روم] آیه 30 تأیید می‏شود، در آنجا که گفته می‏شود؛ انسان مجهز به دینی است که در طبیعت [یا فطرت] او به او داده شده است. انسان در خود حامل دینی نخستین است. این دین نخستین چیزی نیست مگر ارتباط مستقیم با خدا که من آن‏را در تعاریفم «رو به سوی خدا داشتن» می‏نامم. انسان در اسلام فطرتا به هیچ گناهی آلوده نیست. بنابراین گناهکار بودن امری ثانوی است نه اولی. انسان در ابتدا خوب است، او هنگامی که از عهده تحقق بخشیدن به جنبه خدایی در خود برنیاید، یا در جهت خلاف آن گام بردارد، گناهکار می‏شود. پس انسان فطرتا حاصل این دین نخستین است. نویسنده رابطه انسان با خدا را دو سویه می‏داند. از یک سو انتظار می‏رود که انسان به خدا به عنوان خالق خویش روی آورد. از سوی دیگر خدا به عنوان خالق که به جهت رحمتش متعهد است. تنها صفتی که خدا در قرآن خود را متعهد به آن می‏داند، رحمت است. بنابراین او کسی است که مراقب انسان‏هاست، کسی که به هر کسی چیزی را می‏دهد آن‏را برای او بهترین می‏داند.
نویسنده مصیبت را به عنوان کیفر برای انسان‏ها نمی‏داند و ادامه می‏دهد، در هیچ جای قرآن یا سنت گفته نمی‏شود که کسی که باید مصیبتی را تحول کند. سزاوار آن بوده یا این‏که این مصیبت کیفر چیزی است. در قرآن بیش از هر چیز امتحان به واسطه مصیبت مورد تأکید قرار می‏گیرد. تا آنها را امتحان کند و بداند که کدام یک از ایشان به بهترین صورت عمل می‏کنند. وی در باب تقدیر نیز معتقد است که تقدیر باید بیشتر به این معنا گرفته شود که در نهایت همه چیز به خدا برمی‏گردد. افلاطوری در پایان در پاسخ به این سؤال که چرا انسان‏ها باید از مصیبت رنج ببرند؟ چنین پاسخ می‏دهد: نمونه‏هایی از سنت می‏آوریم ـ ما به کسی که مصیبتی به او برسد پاداش بیشتری خواهیم داد؛ یعنی این‏که مصیبت دیده، قرب الاهی بیشتری را تجربه می‏کند. در پایان حیات پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از او سؤال کردند که چه کسی بیش از همه رنج کشیده است؟ پاسخ داد: پیامبران. در اینجا اشاره کرده که رنج و مصیبت نباید تنها بدنی باشد.

تبلیغات