نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایشان در ابتداى مقاله بحثى را با این عنوان مطرح مى‏کنند که: تاریخ تأملات فلسفى در موضوعات پزشکى پیشینه‏اى به اندازه پزشکى و فلسفه دارد. در هر عصرى متفکرین منتقد، هم در پزشکى و هم در فلسفه درصدد فهم سطوحى از پزشکى و عمل آن بودند، که از طریق روش‏شناسى، خود پزشکى به دست نمى‏آمد. در این سال‏ها (مخصوصا در این سى سال اخیر) مباحثى مطرح شده بر این مبنا که، آیا حوزه‏اى مناسب از پژوهش و تحقیق به نام فلسفه پزشکى (Philosophy of medicine) وجود دارد و یا مى‏تواند وجود داشته باشد؟ اگر وجود دارد چه مباحثى را شامل مى‏شود؟ خود حوزه‏اى مجزاست یا شاخه‏اى از فلسفه علم است؟ ارتباط این حوزه با قلمرو تکوین یافته اخلاق پزشکى چیست؟ این سؤالات و سؤالاتى نظیر آن سال‏ها محور عمده مباحث پیرامون «فلسفه پزشکى» بود. و اگر چه تا به امروز اجماعى در این زمینه حاصل نشده اما متکفرین مختلف هر یک با تعریفى از این رشته، ساختارى را براى آن مشخص کرده‏اند.
نویسنده مقاله سپس به ساختار و خاستگاه فلسفه پزشکى از دیدگاه انگلهارت «Engelhardt» و ارد «Erde» که ظهور جدیدى از مطالعه فلسفى نامیده‏اند اشاره مى‏کند و مى‏نویسد: اول این‏که علاقه دو سویه‏اى در موضوعات پزشکى بین پزشکان و فیلسوفان وجود دارد. در هر عصرى پزشکانى بوده‏اند که مى‏خواستند ماهیت هنرى که انجام مى‏دهند و پدیده‏هایى را که مشاهده مى‏کنند، دریابند و فیلسوفانى وجود داشتند که مى‏خواستند فهم عمیق‏ترى از پدیده‏هاى پزشکى، نسبت به آن چه خود پزشکى مى‏توانست فراهم آورد، به دست آورند. براى رسیدن به این هدف، چشم اندازى از فلسفه همیشه ضرورى است.
دلیل دوم براى گرایش به مباحث فلسفه پزشکى، توجه شدیدى است که به اخلاق پزشکى و اخلاق زیستى شده است.
عامل سوم در توجه به فلسفه پزشکى، گرایش به سمت رویکردهاى اگزیستانسیال، هرمنوتیک، پدیدارشناسى و پست مدرن به اخلاق و فلسفه بود.
نویسنده در ادامه مقاله به بیان سه رویکرد در این خصوص یعنى فلسفه پزشکى اشاره مى‏کند: الف) سیر تاریخى فلسفه پزشکى. پیشینه تأملات فلسفى و پزشکى به عهد یونان بازمى‏گردد. اگر به صورت گذشته نگر به این‏گونه تأملات نگریسته شود آنها را مى‏توان به عنوان بخشى از فلسفه پزشکى بازشناخت، اگر چه تنها در قرن نوزدهم این اصطلاح رواج پیدا کرد؛ دلبستگى‏هاى آشکار به ادعاهاى پزشکى و نقد نظریه‏هاى آن از همان آغاز در مجموعه قوانین بقراطى وجود دارد.
نویسنده مقاله در این بخش تاریخى، به سه دیدگاه عمده به فلسفه پزشکى اشاره مى‏کند: دیدگاه اول دیدگاهى است که اعتقاد به وجود حوزه‏اى مشخص و نظام‏مند به نام فلسفه پزشکى ندارد و آن‏را در واقع زیرشاخه‏اى از فلسفه علم مى‏داند. دیدگاه دوم حوزه وسیعى از موضوعات و مباحث را دربرمى‏گیرد. موضوعاتى همچون معرفت‏شناسى، ارزش‏شناسى، منطق و... . دیدگاه سوم در حقیقت همان دیدگاه ادموند پگلرنیو است که فلسفه پزشکى را رویکردى فلسفى و انتقادى به موضوعات پزشکى یعنى محتوا، روش، مفاهیم و مفروضات مربوط و مختص به دانش پزشکى مى‏داند. با این تعریف، فلسفه پزشکى، باید ضرورتا متفاوت از روش‏هاى مرسوم در دانش پزشکى یعنى مشاهده بالینى و قضاوت بالینى باشد.
ب) نگاه متافیزیکى. «سلامت» و «بیمارى» دو واژه مورد بحث در متافیزیکى پزشکى است. متافیزیک یعنى: چه چیزى واقعا وجود دارد، و ماهیت واقعى اشیاء چیست؟ یعنى به بحث هستى‏شناختى مى‏پردازد.
ج) معرفت‏شناسى پزشکى. معرفت شناسان تلاش مى‏کنند تا شرحى دقیق از آن چه «معرفت» (Knowledye) نامیده مى‏شود ارائه دهند و رابطه آن‏را با مفاهیمى مانند باور، صدق، توجیه و شاهد ترسیم کنند. بحث رابطه بین پزشک و بیمار نیز یکى از مباحث معرفت‏شناسى پزشکى است، اگر چه در حوزه اخلاق پزشکى نیز مورد بحث قرار مى‏گیرد.

تبلیغات