آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

هویت در زمینه فلسفه، در سه شاخه فلسفى یعنى در مابعدالطبیعه، فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق قابل طرح و همچین در علوم انسانى، در حوزه روانشناسى، با تأکید بیشتر در جامعه‏شناسى در علم سیاست نیز امکان طرح است. از منظر فلسفه مابعدالطبیعه گفته شده که، اگر بخواهیم براى هر چیزى ادعاى وجود کنیم باید یکى از مقولات ذیل باشد:
الف) باید یک «جوهر» باشد؛ مثل یک بلبل یا یک گربه؛ ب) اگر جوهر نیست، باید «خاصه‏اى» از خاصه‏هاى یک جوهر باشد: مثل سرخى یک گل؛ ج) یا باید واجد «نسبى» باشد؛ مثل نسبت استادى و شاگردى، دورى و نزدیکى؛ د) قسم چهارم وجودها، «مجموعه‏ها» هستند؛ مثل مجموعه شیمى دانان ایرانى؛ ه ) مورد دیگرى هم که وجود دارد، «وضع امور» است؛ مثل یک «جمله اخبارى» که وضع امور است؛ و) و آخرین مورد، نوع دیگرى از وجودها، «فرآیند»هاست؛ مثل فرآیند جنگ میان دو کشور.
این متد و بیان شده تا «هویت من» دانسته شود. انسان‏ها دو دسته هستند. یک دسته کسانى‏اند که هویتشان را جوهر مى‏دانند (قسم اول موجودات) و دسته دیگر کسانى‏اند که هویتشان را فرآیند (قسم آخر موجودات) مى‏دانند. کسانى که خود را یک جوهر، یک موجود متحقق و شکل گرفته و بدون دگرگونى مى‏دانند، داراى یک هویت ایستا هستند و کسانى که خود را یک فرآیند و پروسه مى‏دانند در واقع، براى خودشان یک هویت پویا قائل‏اند. از نظر عرفا، انسان بایستى هویت خود را پویا بداند. که در این صورت به شناخت درستى از خود مى‏رسد و دستخوش یک سلسله مسائل اخلاقى و معانى نیز خواهد شد. بنابراین معناى دریافت فرآیندى از خویشتن، این است که، من به هیچ جیزى از داشته‏ها، کرده‏ها و خواسته‏هاى خود محدود نشوم تا به هویت ایستا دچار نگردم. همه عرفان‏ها در یک مؤلفه بسیار مهم مشترک مى‏باشند و آن این است که، نام انسان را در مقوله فرآیند انتخاب مى‏کنند نه نامى از مقوله جوهر. به انسان صفت سالک و راهرو را مى‏دهند، این بدین معناست که، اگر انسان خواسته‏اى دارد گمان نکند اگر این خواسته‏اش از بین رفت، خودش از بین رفته است. در ادامه براى فهم این‏که انسان فرآیند است به سه نکته و توصیه اشاره مى‏شود.
1. در بند «باورها» نباشید: نخستین توصیه این است که عرفا مى‏گفتند که «باورهاى» خودتان را از خودتان «جدا کنید» و خودتان را با باورهایى که دارید پیوند نزنید. این باورها شما را ایستا مى‏کنند و به سکون وادار مى‏سازند. وقتى که کسى خودش را درباور اولش بخواهد راسخ کند معناى آن این است که هویتش ایستاست. کسانى که مى‏خواهند هویت پویا داشته باشند، باید بدانند که، باورهایشان قابل تغییر است و این معنى فرآیند دیدن خود.
2. در قید «گذشته» نباشید: «در بند گذشته قرار گرفتن» ناشى از نکته اول است. عرفا مى‏گفتند که، شما در بند گذشته خود نباشید. هر چه در گذشته داشته‏اید، این خطر وجود دارد که شما را بایستاند و نگذارد که شما پویایى‏تان را حفظ کنید. هر چه انسان بیشتر در چنگ گذشته قرار گیرد ثابت‏تر مى‏شود و این امر اجازه نمى‏دهد که شما تغییر کنید. بنابراین، انسان‏هایى که مى‏خواهند همیشه بر حق باشند، اجازه نمى‏دهند که گذشته‏شان آنها را در چنگ بگیرد.
3. در بند «داورى‏هاى دیگران» نباشید: سومین نکته این بود که، در بند داورى‏هاى دیگران درباره خود نباشید. همه کسانى که در داورى‏هاى دیگران زندگى مى‏کنند، روز به روز بیشتر به ثبات مى‏افتند، زیرا آنچه دیگران در گذشته من دیده‏اند، پیش فرض‏ها، انتظارات، توقعات و توصیفاتى راجع به من در نزد آنان ایجاد کرده که من نمى‏خواهم آن از بین برود، به عبارت دیگر، طبق نظر روانشناسان اجتماعى، در انسان‏ها همیشه پنج «من» وجود دارد. الف) «من» آنچنان که واقعا هستم، به یک معنا مى‏شود گفت که فقط خدا از آن باخبر است؛ ب) «من» آنچنان که خودم تصور مى‏کنم؛ ج) «من» آنچنان که شما گمان مى‏کنید؛ د) «من» آنچنان که تصور مى‏کنم شما از من تصور دارید؛ ه .) «من» آنچنان که شما تصور مى‏کنید که من از خودم تصور دارم.
عرفا مى‏گفتند که ما باید در «من» اول و دوم مان زندگى کنیم به این دلیل که من «دوم» را به من «اول» نزدیک‏تر کنیم، به همین خاطر است که، ما در سه «من» آخرمان زندگى مى‏کنیم چون همیشه مى‏خواهیم نظر دیگران راجع به ما محفوظ باقى بماند. پس عرفان هیشه ما را به یک زندگى اصیل دعوت مى‏کردند و هویت سیار. اگر چه بحثى اخلاقى و روانشناختى است اما تأثیراتش را در عوالم دیگر زندگى بشر هم خواهد گذاشت.

تبلیغات