آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

هفته نامه پگاه، ش 173، 19/9/84
از ایشان درباره معنای مدرنیته سؤال شد، در جواب گفتند: مدرنیته معنای مجملی دارد، ولی می‏توان گفت: مدرنیته نوعی الگوی تمدنی است، که از آغاز قرن شانزدهم و همزمان با رنسانس و جنبش اصلاح دینی، در غرب بوجود آمد. ایشان درباره ویژگی مدرنیته می‏گوید: مدرنیته دو ویژگی دارد. نخست پیشرفت‏خواهی و انباشتگی که نتیجه‏اش تکامل‏یافتگی است و دوم تحولات درونی و خودبنیادی آن است، که ما این خصیصه را، مدرنیته می‏نامیم.
از دکتر طه عبدالرحمن سؤال شد، آیا باور دارید که مدرنیته دو ویژگی به نام علمانیت (سکولاریسم) و عقلانیت دارد؟ در جواب گفتند: عقل‏باوری یا اصالت عقل را ما عقلانیت نمی‏دانیم، بلکه آن‏را، اصالت تجربه نام‏گذاری می‏کنیم؛ اما در خصوص علمانیت، برداشت ما مسلمانان با غربی‏ها متفاوت است. در نگاه آنها علمانیت (سکولاریسم) به معنای جهانی بودن و بی‏اعتنایی به جهان آخرت است، ولی در نگاه ما علمانیت، از علم اخذ شده و علم همان، عالم است پس عَلمانیت یا عِلمانیت، معادل سکولاریسم نیست، بلکه مقابل سکولاریسم دین جهان باوری یا نادینی‏گری است. در ادامه نقایص وکالتی مدرنیته می‏گوید:
نقص نخست عقل‏باوری، مخالفت با ایمان‏باوری است و در آن (مدرنیته) اعتنا به دنیا، بسیار بیشتر از دنیاطلبی و بی‏اعتنایی به آخرت است.
اما در نقد مدرنیته از دید اخلاق بر این باورند که: همان‏گونه که خلق گونه‏ای از هیئت است خُلق نیز نوعی هیئت است خَلق هیئت جسم و خُلق هیئت روح می‏باشد؛ ازاین‏رو، ما تفکیکی بین فطرت و اخلاق نمی‏بینیم به‏خلاف مدرنیته، اما در خصوص، سازگاری بین تعریف اخلاق و گسست مفاهیم دوران قدیم (مدرنیته) چکار می‏کنید؟ می‏گوید: مدرنیته در فرآیند تاریخی خود، سه گسست را تجربه کرد:
گسست اول؛ (نهضت اصلاح دینی) و پروتستانیسم.
گسست دوم؛ پی‏ریزی دین بشری که (روسو) دینی وضع کرد و نام آن را (دین مدنی) نامید و ظهور دینی بنام (پوزیتیویستی) یعنی کلیسای بدون عقاید کلیسا.
گسست سوم: قطع ارتباط مدرنیته با دین، اما با حفظ ارتباط با اخلاق دینی. اما این سه گسست به یکباره اتفاق نیفتاد.
سؤال شد که چرا محافل فلسفی عرب، بگونه‏ای به الحاد و گسست از دین رسیده‏اند؟ می‏گوید:
باید گفت، چیزی بنام مدرنیسم عربی وجود ندارد و مدرنیسم‏های عرب، تنها عده‏ای مقلد هستند و یا حداقل می‏شود گفت، اگر مدرنیته (ابداع) باشد، کسی نمی‏تواند مدرن باشد، مگر مبدع باشد و مدرنیسم‏های عربی، مقلدان کورکورانه غربی هستند و حتی اگر مدرنیسم عرب، مفاهیم مدرنیته را بتواند بومی‏سازی کند، که نزد با متون اصلی باشد. در ادامه می‏گوید، بنده با تقلید کورکورانه مخالفم، ولی از آن طرف، با وام گرفتن از غرب موافقم، مشروط به این‏که در این وام‏گیری به نوعی (ابداع) بازسازی دست یابیم. از دکتر پرسیده شد که، شما گفتید مدرنیته خواستار جداسازی تدریجی اخلاق از دین است پس تعامل با غرب را چگونه حل می‏کنید؟ چند راه را پیشنهاد می‏کند. نخست مبدع باشیم و دوم باید از مفاهیم مشترک بین ما و غرب استفاده کنیم، که همان انسان‏گرایی و باور به قدرت انسان، در بدست گرفتن پیام امور خودش است (انسان‏باوری)
در پایان گفته شد مدرنیته غربی همه احکام ارزشی را انکار می‏کند و این با باورهای دینی و رهیافت فکری شما سازگار نیست آن را چگونه حل می‏کنید؟ ایشان می‏گوید: غربی‏ها می‏کوشند امور دینی را، این جهانی تفسیر کنند و لباس عقلانی بر تن آن بپوشانند، ولی باید دانست که ارزش‏ها گوناگون و متنوعند. برخی اصیل و برآمده از فطرت و برخی غیراصیل و یا برخی اصلی و برخی فرعی هستند، لذا نمی‏شود این جهانی، تفسیر شوند.
فمینیسم؛ فلسفه سیاسی و سیاحت‏های استعماری، علیه زنان
غزاله دولتی
فصلنامه بانوان شیعه، ش 5، پاییز 84

تبلیغات