آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

کتاب تأملات اسلامیه حول المرأة اثر آیت اللّه‏ سید محمدحسین فضل اللّه‏ است؛ که درباره شخصیت و حقوق زن تدوین شده است. تلویزیون «المشرق» طی مصاحبه‏ای با ایشان پرسش‏های درباره عناوین و محتوای این کتاب مطرح کرده است. نشریه پگاه ترجمه این مصاحبه را منعکس کرده، که شامل مباحثی در مورد شخصیت زن، تحصیل و اشتغال زنان، تساوی یا تفاوت زن و مرد در شئونات اجتماعی و سیاسی، حجاب، عقل زن، چند همسری و... می‏باشد.

متن

واقع مطلب این است که من تحت تأثیر اوضاع و احوال یا هم افقی زمانه با چنین نگرشی به موضوع زن در اسلام، نبوده و نیستم. از نخست هم، چنین فکر می‏کردم. از آن زمان که در قرآن، تأمل کردم؛ دریافتم که قرآن زن را دارای حقوق انسانی می‏داند و در هر ارزش اخلاقی، چه مثبت و چه منفی، زن و مرد را برابر می‏خواند، بنابراین هیچ ارزش مثبتی وجود ندارد که فقط بر زن تکلیف شده و مرد از آن مستثنی باشد و هیچ ارزش اخلاقی منفی‏ای وجود ندارد که فقط زن از آن نهی شده و مرد از آن نهی نشده باشد.
مسئله این است که انسانیت زن، همانندمرد، برخاسته از ژرفای وجود اوست. ازاین‏رو معتقد بودم، باید با پیگیری موارد شرعی که بر زندگی زن و مرد، با هم و یکجا توزیع شده است، اشتباهات را درمی‏یافته و اصلاح کنیم و سرّ مشکلات و پیچیدگی‏ها را کشف کنیم. اسلام با انسان آن‏گونه که شایسته جایگاه انسانی اوست، برخورد می‏کند. ازاین‏رو، برنامه زندگی او را بر همین اساس تنظیم می‏کند که در آن، انسان چه بسا نیازمند تمایل به انسان دیگر در مقابل تمایل او به خویش است. مبنای همه دریافت‏های اصلی من از اسلام و جریان دین در زندگی این است که، دین برای خدمت به انسان آمده، نه انسان برای خدمت به دین.
برخی از انسان‏ها دارای ذهنیتی خاص در فهم امور هستند و به مطالعه تطبیقی و مقایسه‏ای نصوص روی نمی‏آورند یا اینکه در نصوص مستغرق می‏شوند بی‏آنکه اندکی در واقعیات غوص کنند. با اینکه همه ارزش‏ها نسبت به زن و مرد جایگاهی برابر دارند، اما مردم برای زنان تنها به ارزش خانه‏داری و بچه‏داری و... تأکید می‏کنند و همین اندازه که زن باید مادری کند. ولی توجه ندارند که، مادر هم باید آگاه و دانا باشد تا بتواند نسل جدید را در دامن خویش بپرورد. مردم می‏گویند که زن باید خانه‏دار باشد، بی‏آنکه دقت کنند، زن خانه‏دار باید در سطحی باشد که خانه را پرورشگاه شایسته نسل آینده کند. وانگهی شریعت اسلام، زن را مکلف و ملزم به خانه‏داری نکرده است. بنابراین زن، اگر در عقد ازدواج شرط نکرده باشد، مکلف به انجام کارهای منزل نیست و مرد هم به لحاظ قانونی و شرعی مجاز نیست که زن را به انجام کارهای خانه مجبور کند؛ بلکه زن بین انجام دادن و انجام ندادن کارهای منزل آزاد است. زن می‏تواند در مقابل کارهایی که در منزل انجام می‏دهد مطالبه مزد کند. ما معتقدیم که اسلام، کار زن را محترم شمرده است. بنابراین مرد حق ندارد که، او را به‏کار در مزرعه یا مغازه مجبور کند یا هر کار دیگری را در خانه و خارج از خانه بدون مزد و رضایت بر او، تحمیل کند.
در قرآن کریم آمده که اگر زن در برابر شیر دادن فرزند خویش ـ که بیشترین دلبستگی را به او دارد ـ از شوهرش تقاضای اجرت کند، بر او واجب است که اجرتش را بپردازد؛ مگر آنکه بیشتر از حقش طلب کند در این صورت، مرد می‏تواند فرزندش را به دایه بسپارد. مفهوم این سخن آن است که کار زن در منزل هم بدون مزد مادی نیست، بنابراین، خانه‏داری برای زن وظیفه‏ای الزامی نیست؛ بلکه کاری داوطلبانه و از روی احساس مشارکت در زندگی زناشویی و از این قبیل است. اسلام چنین زنی را مجاهد می‏نامد: «جهاد المراة حسن التبعل» «جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است»؛ زن صالحی که سررشته امور خانه را در کنار شوهر و فرزندانش به دست دارد. ریشه دیگر قرائت‏های واپس‏گرایانه از نقش و شخصیت زن این بود که حساسیت شدید و بیمارگونه‏ای نسبت به بعد اخلاقی زن داشتند و می‏پنداشتند که رفتن زن به هر محیط باز و وسیعی مانند مدرسه و کارخانه یا هر محیط عمومی دیگری زمینه سقوط اخلاقی زن است. گویی که او دارای هیچ عامل بازدارنده اخلاقی نیست و بازداشتن او تنها به زندگی کردن یا محبوس کردن وی ممکن است! درحالی‏که ما می‏دانیم که مسئله مناعت اخلاقی بین مرد و زن مشترک است و چه بسا عامل باز دارنده اخلاقی در زن بسیار قوی‏تر از مرد است، که این امر، ناشی از ترس زن از نگرش منفی جامعه نسبت به خویش است و اضافه بر این، ایمان اخلاقی او نیز عامل باز دارنده است.
بنابراین، اندیشه‏ای که زن را از علم‏آموزی و کار در جامعه باز می‏داشت؛ نتیجه بیمناکی بر فعالیت اجتماعی زن و نیز برخاسته از نگرشی بود که نقش زن را تنها در چهار دیوار خانه می‏پسندید. چنین ملاحظاتی بود که چنان ذهنیت‏هایی را تقویت می‏کرد. تا اینکه ورود زن به عرصه دانش و کار به گونه انقلابی تمام عیار، همانند دیگر انقلاب‏ها، از راه رسید. جالب توجه است که، اگر به دوره آغاز اسلام برگردیم، فعالیت زنان را ـ حتی در بعد سیاسی ـ امری کاملاً طبیعی می‏یابیم: حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏ایستد و خطبه‏ای رسا می‏خواند، که در آن، از حق علی علیه‏السلام در امر خلافت ـ که معتقد است به غصب رفته است ـ دفاع می‏کند. چنان‏که حضرت زینب علیهاالسلام نیز در مجلس ابن زیاد و در اجتماع مردم کوفه به شیوه‏ای کاملاً سیاسی سخن می‏گوید. این نمونه‏ها، نشانه آن است که چنین کارهایی استثنا نبوده بلکه قاعده بوده است؛ چرا که هیچ کدام از مسلمانان آن عصر به عمل حضرت زهرا علیهاالسلام یا حضرت زینب علیهاالسلام اعتراض نمی‏کنند، بنابراین که ذهنیت اجتماعی آنان، این کارها را برمی‏تابیده است.
من معتقدم که برداشت‏های واپس گرایانه و ذهنیت‏های منفی مسلمانان، بازتاب اوضاع نابسامان و ناامن بوده است و گرنه ما امروز، مسئولیت زن را، مهم‏تر از مسئولیت مرد می‏دانیم و معتقدیم همان‏طور که مرد باید با وجود همه چالش‏ها و مشکلات در عرصه اجتماع، برای قرار گرفتن جامعه در مسیر عدالت و آزادی از خویش مایه بگذارد، زن نیز باید چنین کند و این مطلب را شاید بتوان از این آیه دریافت که «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیأ بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛(1) و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا می‏دارند و از کارهای ناپسند باز می‏دارند».
می‏دانیم معروف هر آن چیزی است که، سطح انسان را بالا می‏برد و منکر هر آنچه که
______________________________
1. توبه، 9: 71
______________________________
سطح انسان را پایین می‏آورد. بنابراین معنای آیه، این است مردان و زنان مؤمن باید همکاری کنند و در همه اموری که سطح انسانی را بالا می‏برد و از سقوط شخصیت انسانی باز می‏دارد یار و یاور یکدیگر باشند. اسلام، با همان شدتی که مرد را مسئول امور جامعه می‏داند، زن را نیز مسئول می‏داند و اگر خصوصیت مؤنث بودن، مسئولیت مادری را متوجه زن می‏کند. و شأن مادری، بخشی از وقت زنان را می‏گیرد، شأن پدری هم پاره‏ای از وقت پدر را می‏گیرد. و زن و مرد در خارج از عرصه مادری و پدری در میدانی وسیع وارد می‏شوند و به عنوان دو شخصیت مستقل پایه جامعه‏ای انسانی (خانواده) را در جامعه بنیاد می‏نهند تا فرزندان در بستر این جامعه براساس ارزش‏های انسانی رشد یابند.
زن در خانواده هم نقشی را برعهده می‏گیرد؛ زیرا باید در برخی شرایط شغلش را به آسانی از دست بدهد؛ یعنی هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهی اینکه چه کسی کار خارج از منزلش را رها کند، زن برای این کار داوطلب می‏شود. زن عنصری است که همواره به آسانی عرصه زندگی اجتماعی را ترک می‏گوید و این بر می‏گردد به... . این مسئله، باید به‏طور دقیق بررسی شود. به‏طور مطلق نمی‏توان حکم کرد که، زن باید در این شرایط دست از کار اجتماعی بکشد. چنان‏که نمی‏توان گفت که مرد باید کار اجتماعی‏اش را ترک کند؛ بلکه باید نیاز عمومی جامعه را در نظر گرفت. در صورتی که مسئله‏ای شخصی برای زن یا مرد نباشد، باید به نیاز عمومی جامعه توجه کرد.
نکته مهم این است که، بسیاری از مردم به جای آنکه به زن و مرد از بعد انسانی بنگرند، از بعد جنسیت می‏نگرند و انسان را از حیث مذکر یا مؤنث بودن می‏بینند. و چون رابطه مرد و زن تحت‏الشعاع چنین ذهنیت جنسی‏گرایانه‏ای است، اوضاع بسی پیچیده می‏شود و در نتیجه مانع از شکل‏گیری روابط انسانی سالم و راحت بین آن دو می‏شود. زیرا نگرش مرد به زن به عنوان عنصری مؤنث از موضع ویژگی «مذکر بودن» است. عکس این قضیه نیز درست است. آنجا که احساسات و تمایلات جنسی به صورت خود آگاه یا ناخودآگاه و در شکل‏های مختلف بر این رابطه سایه می‏افکند و اوضاع را آشفته می‏کند. برای نمونه، بسیاری از جامعه‏شناسان، مشکلات فراوانی را بررسی کرده‏اند که زنان کارمند یا منشی مردان و زن کارمندی که میان جمعی از مردان کار می‏کند، با آن روبه رو هستند. هنگامی که مشکلات اجتماعی را حتی در جوامع غیر دینی مطالعه می‏کنیم با نوعی پیچیدگی در نگرش مرد به زن کارمند مواجه می‏شویم. مردان به چنین زنانی غالبا نه به چشم همکار؛ بلکه به انسانی مؤنث و دارای تمایلاتی غریزی، می‏نگرد. زمانی که از این مانع بگذریم به سطحی می‏رسیم که خواهیم توانست بین زندگی اجتماعی و زندگی فرهنگی تعادل ایجاد کنیم؛ زیرا در چنین وضعی، نگرشی بی‏غرض و بی‏ریا بین زن و مرد نسبت به یکدگر حکم‏فرما خواهد بود. البته این در صورتی است که نگرش انسانی، بیشتر رواج یابد اگر چه این امر به صورت کامل میسر نیست؛ زیرا تغییر این وضع به صورت کامل بسیار سخت و دشوار است.
به عقیده من واقعیت اجتماعی که در آن به سر می‏بریم؛ به ویژه واقعیات سطح زندگی غربی، این است که به هر بهانه‏ای، از نوع لباس گرفته تا امور هنری و... زن را نمایش می‏دهند و ارزش فوق‏العاده‏ای به اندام زن می‏دهند. این امر، روابط اجتماعی را به فساد می‏کشاند. برخی از روان‏شناسان، حتی معتقدند که امکان ندارد دوستی‏ای بی‏ریا و بی‏غرض بین زن و مرد پدید آید. به تصور من، نکته فوق، بسیار مهم است باید بکوشیم تا زمینه‏های اجتماعی برای طرد این‏گونه سوء استفاده‏ها را پدید آوریم.
تمام سخن ما تا اینجا گویای آن است که با توجه به پویایی‏ای که زن به اقتضای صفت انسانی در درون زندگی خویش و در درون زندگی دیگران دارد، ما به زن به عنوان انسان (و نه صرفا جنس مونث) می‏نگریم. به نقش مادری زن هم به عنوان نقشی انسانی و نه صرفا نقشی که فردیتش در آن خفه می‏شود، می‏نگریم. دیدگاه اسلام دیدگاهی زنده، پویا، متحرک، و متناسب با پویایی شخصیت انسانی زن است.
من در صدد نقض تفکر ناقص بودن عقل و دین و نصیب زن و نقض ابعاد این تفکر بوده‏ام. من گفته‏ام نصی در تاریخ موجود است که زن را به لحاظ عقل و دین و نصب، کم بهره می‏داند. این نص هم به امام علی علیه‏السلام منصوب و در نهج البلاغه موجود است. من در صدد مناقشه با این نص بوده‏ام و بر این نکته اساسی تأکید کرده‏ام که ظاهرا این مطلب با مفاهیم کلی اسلامی که از خود امام علی علیه‏السلام آموخته‏ایم سازگاری ندارد؛ به ویژه آنکه علتی که برای این عناوین ذکر می‏شود، با خود این عناوین تطابق ندارد. زیرا علتی که برای نقصان عقل زن ذکر می‏شود این است که شهادت دو زن در برابر شهادت یک مرد است. اشکالی که من به این تعلیل داشته‏ام این است که مسئله شهادت دادن مسئله‏ای است که به سلامت حواس در آنچه انسان می‏بیند یا می‏شنود و به امانت در نقل، مربوط می‏شود نه به بعد عقلی انسان، مسئله شهادت دادن زن چگونه می‏تواند به نقص عمل او مربوط باشد درحالی‏که در قرآن کریم علت این امر به روشنی بیان شده است: «ان تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری»؛(1) تا اگر یکی از آن دو (زن) فراموش کرد دیگری وی را یادآوری کند». اگر زن، موضوع را حقیقتا فراموش کرد یا در نقل آن حقیقت، دچار انحراف عاطفی شد، زن دیگری که همراه اوست، خطایش را تصحیح می‏کند. اگر فرض کنیم که زن ناقص باشد. انضمام ناقص به ناقص، موجب کمال نمی‏شود. وانگهی اگر مرد، در مسئله‏ای که درباره آن شهادت می‏دهد در مظان اتهام باشد، شهادتش پذیرفته نیست. این حکم هم از باب رعایت احتیاط در عدالت است و نقص مرد به شمار نمی‏آید.
اما در مسئله نقصان نصیب زن از ارث که مرد دو برابر او سهم می‏برد، ما معتقدیم که عملاً سهم زن بیشتر است. زیرا اسلام در عین حال که نصف سهمش را از او گرفت، برای او مهر قرار داد و مرد را مکلف به پرداخت نفقه زن کرد. بنابراین، حتی در صورتی که زن بی‏نیاز باشد، مجبور نیست خرج زندگی خود را بپردازد. طبعا دادن خرج فرزندان هم، بر زن واجب نیست. در حالی که مرد باید مهر همسرش را بدهد و خرج خود و همسر و فرزندان را بپردازد. در نتیجه بهره زن بیشتر از مرد می‏شود. زیرا نباید فقط حساب آنها را که داده می‏شود کرد؛ بلکه آنچه که گرفته می‏شود هم باید محاسبه شود. بنابراین، نصیب زنان اندک و ناقص نیست. اما نقصان ایمان زن که معاف بودن از نماز و روزه در ایام عادت ماهیانه دلیل آن ذکر شده است، مورد قبول نیست؛ زیرا این، امری تشریعی است و ربطی به ایمان زن ندارد.
من در صدد مناقشه با چنین اندیشه‏ای بوده‏ام و گفته‏ام که زن دارای عقل کامل است و می‏تواند بیشتر و عمیق‏تر از مردان هم متدین باشد و مسئله کم‏نصیبی بیش از آنکه متوجه زن باشد متوجه مرد است. (انتساب نص مذکور به امام علی علیه‏السلام یا حداقل معنی ظاهری آن مقبول نیست).
اشاره
1. تفاوت در ارزش‏ها
گوینده تصریح کرده است: «همه ارزش‏ها نسبت به زن و مرد جایگاهی برابر دارند، اما مردم به ارزش خانه‏داری و بچه‏داری و... تأکید می‏کنند». این مطلب کلی قابل پذیرش نیست. یکی از آفات تحقیق، خلط مباحث، مراتب، عوالم و جایگاه‏ها است. اگر ما بخواهیم ارزش‏ها را در یک تقسیم‏بندی کلی تقسیم کنیم، دست‏کم به چهار دسته دست می‏یابیم:
______________________________
1. بقره، 2: 282
______________________________
1. ارزش انسانی؛ 2. ارزش ایمانی؛ 3. ارزش اخلاقی؛ 4. ارزش حقوقی.
لازمه تفاوت زن و مرد در ارزش‏های اخلاقی و حقوقی، تفاوت در ارزش ایمان و انسانیت نیست. بنابراین به فرض آنکه زن و مرد در ارزش انسانی و انسانیت مساوی باشند، ممکن است در اخلاق و حقوق متفاوت باشند. مثلاً خانه‏داری و تربیت فرزندان و شوهرداری، برای زن ارزشمندتر باشد و کار و کسب و تلاش برای معاش خانواده برای مرد ارزشمندتر باشد، غیرت برای مرد و حیا و عفت برای زن ارزش ویژه داشته باشد و... . این تفاوت‏ها دلیل بر تفاوت در اصل انسانیت نیست. بنابراین نمی‏توان به صرف اثبات تساوی زن و مرد در انسانیت، تساوی در همه ارزش‏ها را نتیجه گرفت.
2. تفاوت در نظام‏ها
نظام حقوقی اسلام با نظام اخلاقی آن متفاوت است. ممکن است چیزی در نظام حقوقی جایگاهی نداشته باشد ولی در نظام اخلاقی ارزشمند باشد و یا بالعکس. مثلاً در نظام حقوقی، شیر دادن زن به فرزندش واجب نیست و زن می‏تواند به ازای آن مزد درخواست کند. همچنین توسعه بر عیال وظیفه حقوقی شوهر نیست و فقط نفقه شرعی زن که در فقه تعریف مشخص دارد، واجب است. ولی اسلام نخواسته است که زندگی زن و شوهر با برش تیغ حقوق پابرجا باشد. هر چند بدون آن نیز اجرای عدالت ممکن نیست، بلکه خواسته است که خانواده در میدان محبت، عشق، فداکاری و عطوفت خیمه زند. در این خیمه چه کاری بهتر از شیر دادن زن به فرزند خودش با مهر و محبت و چه کاری نیکوتر از تلاش شوهر برای رفاه، سلامتی و امنیت خانواده.
3. معروف و مصادیق آن
تعریف مبهم از مفاهیم، یکی از گردنه‏های انحراف علمی است، نویسنده چنین تعریف کرده است: «معروف هر آن چیزی است که سطح انسان را بالا می‏برد و منکر هر آنچه که سطح انسان را پائین می‏آورد» و دیگران تعاریفی از قبیل «پسند عرف»، «پسند عقل» و... ارائه کرده‏اند. این‏گونه تعاریف صحیح نیست، «پسند عرف» تعریف سکولاریسم و «پسند عقل» تعریف عقل‏گرایان به معنی عقل خودبنیاد است و تعریف نویسنده در تطبیق با مصادیق می‏تواند سلیقه‏ای باشد همانطور که خود نویسنده کاملاً سلیقه‏ای تطبیق داده و معیار بالا و پائین را، «نیاز جامعه» معرفی کرده است.
تعریف صحیح معروف عبارت است از: «هر آن چیزی که نزد خداوند به نیکی شناخته شده است یعنی پسند خداوند» و منکر «هر آن چیزی است که نزد خداوند به بدی شناخته شده است». این تعریف که از آیات و روایات نیز به روشنی قابل استفاده است، در تطبیق نیز به هیچ وجه نمی‏تواند سلیقه‏ای باشد زیرا تمام واجبات الاهی معروف و محرمات او منکر هستند. بنابراین، فقط در صورتی که معیار بالا و پائین را حب و بغض و امر و نهی الاهی قرار دهیم، می‏توان تعریف نویسنده را نیز قریب به واقع تلقی کرد.
4. انسانیت و تذکیر و تأنیث.
نویسنده اصرار دارد که می‏توان به زنان و مردان فقط به عنوان انسان نگریست و این تنها راه‏حل تبعیض‏ها و زدودن نگرش جنسیتی است. البته اذعان کرده است بسیار سخت و دشوار است و برخی آن را غیر ممکن دانسته‏اند. باید توجه داشت که انسانیت به فرض تساوی در زن و مرد، در دو قالب رخ نموده است که قابل انفکاک از آن نیست.
نه فقط انسان بلکه هر چیزی با صورت و قالب خود چنان عجین می‏شود که تفکیک آنها در عمل ممکن نیست مگر به از بین بردن آن صورت و تبدیل مواد آن به صورت دیگر. مثلاً وقتی چوب به شکل میز یا کمد و آهن به شکل شمشیر یا ماشین درمی‏آید فقط در گوشه ذهن می‏توان به میز یا کمد به عنوان چوب و به شمشیر یا ماشین به عنوان آهن نگریست و در عمل با میز و کمد فقط به عنوان میز و کمد و با شمشیر فقط به عنوان شمشیر و ماشین می‏توان تعامل کرد و استفاده از آنها تا وقتی که به این صورت‏ها باقی هستند در همان قالب میسر است، مگر آنکه قالب را از هم بپاشیم و برای استفاده دیگر در قالب دیگر بریزیم.
نتیجه آنکه زن تا وقتی زن است و مرد تا وقتی مرد است نمی‏توان تذکیر و تأنیث و آثار و خواص آن را زدود. و هر جای جهان که خواسته‏اند از این مسئله تغافل کنند و یا غفلت ورزیده‏اند به عواقب سوء آن نیز دچار شده‏اند. اسلام با آنکه هر دو را انسان می‏داند ولی برای تعامل صحیح آنها برنامه و نظام دارد.
5. عقل زن
در نقد مطالب نویسنده نسبت به عقل زن به خلاصه‏ای از فصل عقل زن از کتاب درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، اکتفا می‏کنیم:
اولاً، احادیث نقصان عقل زن منحصر به روایت نهج‏البلاغه نیست و روایات متعددی در منابع روایی یافت می‏شود که سخن از نقص عقل به میان آورده است، اگر چه روایت نهج‏البلاغه معروف‏تر است. سند این روایات قابل بررسی است لکن صرفا با اعلام ضعف سند نمی‏توان پرونده بحث را مختومه اعلام کرد. لذا برای فهم این روایات کوشش محققانه لازم است.
ثانیا، عقل اقسام و معانی مختلف دارد مانند عقل نظری، عقل عملی، عقل ابزاری و...، شاید نقص در برخی از اقسام منجر به نقص در شخصیت نگردد.
ثالثا، حداقل سه نظریه در مورد عقل زن وجود دارد:
الف) زن و مرد در هیچ یک از معانی عقل و نیز به کارگیری آن تفاوت ندارند.
ب) زن و مرد در بهره‏مندی از قوه عقل یکسانند لکن به دلیل غلبه احساسات و عواطف که لازمه زندگی زناشویی و ایفای نقش مادری و همسری است، جنبه تعقلی زن در مقایسه با مرد کمتر فعال است.
ج) زن ومرد در بهره‏مندی از قوای عقلانی با یکدیگر یکسان نیستند و زن از آنجا که در طرح حکیمانه عالم تکوین برای فعالیت‏های ویژه‏ای انتخاب شده است، نیازی به برخورداری از استعداد عقلانی مساوی با مردان نداشته است. تفاوت عقلانی زن و مرد در سه مرتبه عقل ابزاری، عقل نظری و عقل عملی قابل تصور و هر کدام باید جداگانه بررسی گردد. از بین سه نظریه یاد شده، به جز احتمال نخست که فاقد دلیل مستند و ناهماهنگ با مضمون روایات و آموزه‏های دینی است، احتمالات دیگر که مسئله را از دیدگاه تکوینی مورد ملاحظه قرار می‏دهد، قابل دقت و بررسی است.

تبلیغات