آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

این مقاله که ترجمه‏ای از نوشتار «تأثیر و جایگاه کانون اندیشه در آینده» است، ضمن اشاره به پیشینه و انواع این کانون‏ها، اهم فعالیت‏ها و علل گسترش این کانون‏ها را بیان می‏کند.

متن

جام جم، 16 و 18/5/82
ظهور «کانون‏های اندیشه»(1) که از آنها می‏توان به مراکز تحقیقاتی و سیاست‏گذاری هم تعبیر نمود، پدیده نسبتا تازه‏ای است. بیش از 90 درصد از این کانون‏های تحقیقاتی، در نیمه دوم سده بیستم میلادی، یعنی 1951 به بعد، تأسیس شده‏اند و از این رقم نیز در حدود 58 درصد، طی بیست سال اخیر شکل گرفته‏اند. این کانون‏ها نخست در ایالات متحده به‏وجود آمدند؛ سپس به کانادا و اروپای غربی راه یافتند و نهایتا در ژاپن پدید آمدند و پس از آن، در نقاط دیگر دنیا پدیدار شدند. امروزه بیش از سه هزار کانون تحقیقاتی برای سیاست‏گذاری عمومی در سراسر جهان مشغول به کارند. مأموریت اصلی «کانون‏های اندیشه» ارتقای کیفیت سیاست‏گذاری‏های عمومی است و این کانون‏ها برای انجام چنین مأموریتی مجبورند در دو حوزه اصلی به رقابت بپردازند: نخست، تأمین سرمایه موردنیاز و دوم، نحوه فروش اطلاعات به‏دست‏آمده و تحقیقات انجام‏شده. نگارنده بر این اعتقاد است که از 1970 به بعد که این مراکز با رشد چشم‏گیری در کمیت و کیفیت
______________________________
1. Think Tanks
______________________________
مواجه شده‏اند، تحولات مهمی در عرصه مسائل جهانی به‏وقوع پیوسته و این تحولات، به نوبه خود، در رشد این مراکز نقش داشته‏اند. این عوامل را می‏توان چنین برشمرد:
1. تقاضای روبه‏رشد برای اطلاعات
در جهان به‏هم‏پیوسته و پیچیده کنونی، حکومت‏ها و سیاست‏گذاران نیازمند دسترسی به اطلاعات دقیق و افراد متخصصی هستند که بتوانند این اطلاعات را تحلیل کنند و به آنها در تصمیم‏گیری‏ها یاری رسانند. این اصطلاح که می‏گوید: «اطلاعات قدرت است» تنها در صورتی درست است که این اطلاعات در ساختاری منسجم نظم و ترتیب پیدا کرده و در زمان مناسب، به گونه‏ای صحیح مورد استفاده قرار گیرند. در چنین فضایی است که نیاز به «کانون‏های اندیشه» جدی می‏شود.
2. توسعه جامعه مدنی به عنوان آرمانی جهانی
طی سال‏های گذشته، شاهد رشد روزافزون جوامعی هستیم که در آنها سازمان‏های غیردولتی، بیش از پیش، در روند امور به ایفای نقش می‏پردازند.
3. تأثیر فن‏آوری ارتباطی بر امور جهانی
پیشرفت‏های حیرت‏آور در فن‏آوری ارتباطات، دگرگونی‏های تازه‏ای در روند فعالیت کانون‏های اندیشه ایجاد کرده است. این امر به‏ویژه با گسترش اینترنت و شکبه‏های اطلاع‏رسانی جهانی و تسهیل در جریان اطلاعات و کاهش هزینه‏های مخابراتی چشمگیرتر شده است. با دشوار شدن سانسور در مسیر اطلاعات، دسترسی کانون‏های اندیشه به منابع اطلاعاتی سهل‏تر، و موانع کار این گروه‏ها کمتر شده است.
4. افزایش فرصت‏ها بر اثر کثرت کانون‏های اندیشه
به نظر می‏رسد تحولاتی که تا پیش از دهه 1980 در جهان به‏وقوع پیوست ــ از قبیل آشوب‏های دهه 1960 و تشدید جنگ سرد ــ الگوهای تثبیت‏شده پیشین و اعتبار دانش را مورد پرسش قرار دادند. این مسائل، به نوبه خود، نیاز به کانون‏های اندیشه را که مسئولیت تحقیق در مسائل مذکور را بر عهده داشتند، بیشتر می‏کرد.
کانون‏های اندیشه را می‏توان به سه گونه کلی تقسیم کرد:
1. کانون‏های اندیشه فرهنگستانی (آکادمیک): این کانون‏ها ممکن است به دانشگاه‏ها وابسته باشند یا از آنها مستقل عمل کنند. مسئله مهم این است که این کانون‏ها به صورت غیرحزبی و بی‏طرف عمل می‏کنند و وظیفه اصلی آنها تمرکز بر تحقیقات عمومی در امر سیاست‏گذاری است.
2. کانون‏های اندیشه قراردادی: این کانون‏ها، مؤسساتی هستند که از طریق انعقاد قرارداد با حکومت‏ها به تأمین بودجه می‏پردازند و کاملاً در راستای اهداف دولت‏ها عمل می‏کنند.
3. کانون‏های اندیشه حمایتگر: این مراکز فکری برای خود اهداف و سیاست‏های تعیین‏شده‏ای دارند و علاقه‏مندند تحقیقات خود را براساس اهداف و سیاست‏های مذکور دنبال کنند. ارتباط این کانون‏های اندیشه با حکومت یک رابطه فعالانه است و تمایل دارند به عنوان بازیگر اصلی عمل کنند؛ نه اینکه صرفا به عنوان پیمانکار به اجرای فرامین کارفرما بپردازند.
تاریخچه کانون‏های اندیشه
از نخستین نمونه‏های معروف این کانون‏های اندیشه می‏توان به «موقوفه کارنگی برای صلح جهانی» تأسیس‏شده در 1910 م در آمریکا، «مؤسسه مطالعات اقتصاد جهانی کیل» تأسیس‏شده در 1914 م در آلمان، «مؤسسه بروکینگز» تأسیس‏شده در 1916 م در آمریکا و «مؤسسه سلطنتی مطالعات روابط بین‏الملل» تأسیس‏شده در 1920 م در انگلستان اشاره کرد.
در سال‏های پس از جنگ جهانی دوم، تقاضا برای استخدام کارشناسان خبره در امور بین‏الملل، دفاعی و امنیتی برای کمک به سازمان‏های دولتی دفاعی و امنیتی افزایش پیدا کرد و همین امر به رشد بیشتر کانون‏های اندیشه انجامید. درگیری‏های سیاسی دو بلوک، موجب پیدایش و توسعه نفوذ کانون‏های اندیشه حمایتگر شد. این کانون‏ها با اهداف ایدئولوژیک تأسیس‏شده بودند. از معروف‏ترین آنها «بنیاد میراث» در آمریکا و «مرکز مطالعات آدام اسمیت» در انگلستان بود. این کانون‏های اندیشه بر آن بودند دیدگاه‏های سیاسی ـ اقتصادی خود را به گونه‏ای صریح مطرح کنند، در امور سیاست‏گذاری دولت‏ها دخالت نمایند، در فرآیند جنگ اندیشه‏ها فعالانه مشارکت جویند. تحولاتی چون بحران‏های فراروی دولت‏های رفاه و افول رونق نظریه‏های اقتصادی کیفری در عرصه‏های اقتصادی، به فعال شدن هرچه‏بیشتر این گروه از کانون‏های اندیشه کمک کرده است.
فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، خلأ نظری عمیقی در عرصه‏های اقتصادی و سیاسی به‏وجود آورد و همین خلأ حکومت‏ها را مجبور می‏کرد در جست‏وجوی دیدگاه‏ها، برنامه‏ها و سیاست‏های جای‏گزین باشند. مراکزی چون «مرکز اقتصاد بازار آزاد» تأسیس‏شده در 1989 م در هلند و «مرکز مطالعات دمکراسی» تأسیس‏شده در 1989 م در بلغارستان از نمونه‏های این موج تازه بودند که فعالیت اصلی آنها ترغیب دمکراسی واقتصاد سرمایه‏داری در کشورهای سابقا کمونیست، و ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی در مجموعه کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. به این ترتیب، انبوهی از کانون‏های اندیشه، بنا بر الگوی غربی، در کشورهای سابقا کمونیست به‏وجود آمد و به‏سرعت گسترش یافت.
اشاره
1. هرچند کانون‏های اندیشه در آمریکا، در جمع‏آوری، تحلیل و توسعه داده‏ها ــ به‏ویژه داده‏های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ــ موفق بوده‏اند، باید توجه داشت که این کانون‏ها در خدمت اهداف سرمایه‏داری و چپاولگری قرار داشته و دارند. بنابه گزارش مقاله «کانون اندیشه به فکر سود است» در نشریه آمریکایی نیوزویک (28 آوریل 1986 م) اهم فعالیت‏های این کانون‏ها عبارت است از: شناسایی نقاط ضعف کشورها و حکومت‏ها، به‏ویژه حکومت‏های جهان سومی و طراحی و برنامه‏ریزی برای سلطه بر آنها. به‏عنوان مثال، مدیریت اجرایی مؤسسه کانون اندیشه «آمریکن اینتر پرایز» که با عنوان «گروه نومحافظه‏کاران» فعالیت می‏کند، بر عهده ویلیام کریستول است. او مدیر پروژه «قرن آمریکایی جدید» (PNAC) است که از آن با نام کتاب مقدس سیاست خارجی جورج بوش دوم یاد می‏شود. کریستول بر اساس دیدگاه‏های لئو اشتراوس آلمانی‏الاصل، نظریه‏ای را پایه‏گذاری کرد که از آن به «مبانی اخلاقی قدرت آمریکا» یاد می‏شود. در این نظریه تنها ارزش مسلم و پذیرفتنی، توانایی کسب قدرت است. ازاین‏رو، هر کس یا هر حکومت که قدرتمندتر باشد، ارزش اخلاقی بیشتری دارد. ریشه نظریه قدرت در افکار و آثار نیچه به چشم می‏خورد. اما اشتراوس این نظریه را در روابط بین‏الملل نیز ساری و جاری می‏داند و به همین دلیل معتقد است که کشورها در یک سلسله مراتب طولی قدرت قرار دارند و در نهایت همه اخلاقا مکلف‏اند که از قدرتمندترین کشور (آمریکا) پیروی کنند؛ بدین جهت همه سیاست‏های آمریکا از ارزش اخلاقی برخوردار است. اساسِ نامه تعدادی از روشن‏فکران غربی، پس از یازدهم سپتامبر، در حمایت از سیاست آمریکا و جورج بوش نیز بیانگر همین دیدگاه است.
2. توجه به دو نکته شایسته است: نخست، آنکه با صرف‏نظر از اهداف و اغراض «کانون‏های اندیشه»، این کانون‏ها در کار خود، که به نوعی توسعه و تعمیق داده‏ها و به دست دادن داده‏های نوین است، موفق بوده‏اند. نکته دوم آنکه هیچ ابزار و روشی نیست که از آن سوءاستفاده نشود یا امکان سوءاستفاده وجود نداشته باشد. اگر این دو واقعیت را بپذیریم، آن‏گاه این پرسش جا دارد که آیا نمی‏توان از الگوی کانون‏های اندیشه در جهت اهداف متعالی دینی و انسانی بهره برد و با رفع نواقص آن از این الگو در تولید دانش استفاده کرد؟

تبلیغات