آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

کتاب «جنات ثمانیه» یا بهشتهای هشتگانه، کتابی است که به بررسی تاریخ و جغرافیای هشت زیارتگاه مهم جهان اسلام یعنی: مکه، مدینه، بیتالمقدس، نجف اشرف، کربلا، کاظمین (و بغداد)، سامرا و مشهد میپردازد، روش نویسنده در این کتاب بدینگونه است که نخست پیگیر پیشینه تاریخی هریک از این شهرها است و در این زمینه به روایات دینی و تاریخی و گفتار مورّخین اعتماد کرده و دورنمای تاریخی هرکدام از این شهرها را برای خواننده به تصویر میکشد، سپس به تاریخ جایگاه مقدس هر شهر پرداخته و در این باره نیز با پشتکار و جدّیت فراوان تقریباً تمامی روایتهای مذهبی و تاریخی را درباره آن جمعآوری و دستهبندی و نقد و بررسی میکند. وی در خصوص سه شهر مقدس مکه و مدینه و بیتالمقدس به تفصیل درباره کعبه و مسجدالحرام و دشتهای مقدس آن و درباره مسجدالنّبی(صلی الله علیه وآله) و دیگر مزارهای مدینه و پیرامون مسجدالاقصی و قبّةالصخرة سخن میگوید. اما درباره دیگر شهرها به زندگانی یکیک امامان معصوم آرمیده در این شهرها پرداخته و از هنگام تولّد و دوران امامت و خلفای معاصر آنان و مسائل جنبی و تاریخی و وقایع ویژه هریک از آنان را به تفصیل آورده و در نهایت علل شهادت و چگونگی دفن و سیر تاریخی ساختمانسازی و معماری بقعه
مقدسه آنان و حوادث تاریخی گذشته بر این آرامگاهها و در پایان به مشاهیر مدفونین در جوار این بزرگواران میپردازد.
نویسنده این کتاب علاوه بر دارا بودن فضائل علمی، از آنجا که یک واعظ دینی به شمار میرفته از اینرو به تناسب وظیفه خود گریز به صحرای کربلا را از یاد نبرده و در جایجای کتاب و به مناسبتهای مختلف سالار شهیدان أبا عبدالله الحسین(علیه السلام) را یاد کرده و بر ظلم و ستم و جفای مردمان دون بر آن بزرگوار و خاندان و یارانش لعن و نفرین فرستاده است.
نویسنده این کتاب سید محمدباقر بن مرتضی حسینی ملقب به فخرالواعظین خلخالی است، نسب وی به شهید بزرگوار زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبیطالب(علیهم السلام) میرسد. وی سالها در شهر خلخال ساکن و به امور دینی مردم آن سامان رسیدگی میکرده است، لیکن بعدها در اثر کسالت روحی و دلسردی از مردمان دیار خود عزم سفر به دیار عاشقان را کرده و در سال 1311هـ. از وطن خود به سوی تبریز روانه و در آنجا به دیدار مظفرالدّین شاهقاجار نایل میگردد و دو ماه محرّم و صفر را در مساجد و تکایا و اردوی دارالسلطنة تبریز به ذکر مصیبت خامس آل عبا(علیه السلام) طی کرده و سپس به همراه زوّار آذربایجان عازم زیارت عتبات عالیات میگردد، وی مدتی را در عتبات و مدتی را در دارالخلافة طهران میگذراند و بعدها در سال 1327هـ. توفیق مجاورت مشهد علی بن موسیالرضا علیه آلاف التّحیة و الثناء را کسب میکند و در این هنگام است که به ذهن او خلجان میکند دیدههای خود را از عتبات عالیات به رشته تحریر درآورده تا مونسی برای خود و تذکرهای برای خوانندگان باشد، از اینرو با پشتکار قابل تحسینی در سال 1327هـ. اقدام به نوشتن نخستین جلد کتاب میکند و آن را در سال 1331هـ. در 403 ورق به پایان میبرد و آنگونه که از میان نوشتهها و ارجاعات مطالب کتاب برمیآید وی در تهیه مقدمات نوشتن دومین جلد کتاب خود بوده و قصد اختصاص آن به مزارات شهرستانهای جهان اسلام راـ به جز آن هشت شهر ـ داشته است لیکن به نظر میآید توفیق رفیق او نبوده و چنین اثری از او خلق نمیشود. مؤلف بعدها تنها نسخه دستنوشته خود را وقف کتابخانه آستان قدس رضوی مینماید که همین نسخه مورد استفاده محقق قرار گرفته است و آگاهی من از این نسخه و محتوای کتاب رهین راهنمائیهای دانشمند و محقق برجسته عراق دکتر حسین علی محفوظ کاظمی(1) ـ سلّمهالله تعالی ـ
______________
1 ـ محقق، نویسنده و پژوهشگر عراقی، وی از خانواده ریشهدار و کهن است و نسب او به محفوظ بن وشاح بن محمد حلی اسدی (متوفی 712هـ = 1291م) از بزرگان شیعه در حله میرسد، در سال 1926م در کاظمین در خانوادهای روحانی به دنیا آمد و پس از تحصیلات حوزوی و دانشگاهی سالهاست که به تحقیق و تدریس در دانشگاه مشغول است و تا کنون از او بیش از یکهزار کتاب و رساله و مقاله به چاپ رسیده است، مقدمه چاپ کتاب شریف (الکافی) شیخ کلینی از اوست.
______________
است که هنگام شرکت در کنگره جهانی هزارمین سالگرد وفات شیخ مفید(رحمه الله)در قم مرا از این کتاب و نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه مشهد آگاه نمود و به احیای این اثر تشویق نمود.
در پایان با تشکر از توجه و عنایت حجةالاسلام و المسلمین سید علی قاضیعسکر ـ دام عزّه ـ که وسائل تهیه و تحقیق و چاپ آن را فراهم کردهاند، نخستین بخش کتاب (جنات ثمانیه) با عنوان (حرم اول) که در باره مکّه مکرّمه ـ زادها الله عزاً و شرفاً ـ میباشد تقدیم خوانندگان گرامی میگردد.
سلخ جمادی الاولی 1417 هـ. ق.
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین
دیباچه جنّات ثمانیه
ستایش و سپاس بیقیاس، خدای لایزالی را سزاست، که بنی نوع انسان را اشرف مخلوقات فرموده، و بیتالعتیق را از برای ایشان قبله، و محلّ امن و معبدگاه قرار داده، و بقاع و مشاهد انبیا و اولیا را محلّ استجابت دعا و زیارتگاه ساخت، و بالاتر از ایشان وجودِ محمودِ صَدر صُفّه صفا را برگزید، و نقطه دایره اصطفا را پسندید.
بیت:
ذاتی که بگفتش ایزد پاک «لَولاک لَما خَلقتُ الأفْلاک»
و درود نامحدود، بر روان صاحب اورنگ کشور دین، و خداوند دیهیم، دار الملک یقین، نخستین رقم خامه ازل، ختم پیغمبران مُرسل، ماه روی «والشّمس والضّحی»،(1) سیاه موی «واللَّیل إذا سَجی»،(2) صدرگُزین «ما وَدَّعک ربُّک وما قَلی»،(3) مَسندنشین «وللآخرة خیرٌ لکَ مِنَ الأُولی»،(4) شافع «ولَسوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَترضی»،(5) پرورده «أَلَمْ یَجِدْکَ یتیماً فآوی»،(6)یتیمنواز «فَأمّا الیَتیمَ فَلا تَقْهَر»،(7) کارساز «وأمّا السائِلَ فَلا تنهر»،(8) صاحبنعمت «وأمّا بِنِعْمَتِ رَبِّکَ فَحَدّث»،(9) سرافراز «إنّکَ لَعلی خُلُق عَظیم»،(10) وممتاز «حَریصٌ علیکُم، بالمؤمنینَ رؤفٌ
______________
1 ـ الشمس: 1
2 ـ الضحی: 2
3 ـ الضحی: 3
4 ـ الضحی: 4
5 ـ الضحی: 5
6 ـ الضحی: 6
7 ـ الضحی: 9
8 ـ الضحی: 10
9 ـ الضحی: 11
10 ـ القلم: 4
______________
رحیم»،(1) مفتخر «أنت الحبیب وأنت المحبوب»، ومورد الطاف «أنت المریدُ وأنتَ المُراد»، مُدَرّس صُفّه رسالت، و مهندس حُجره جلالت، قطب فلک نبوّت، و محور آسمان فتوّت، گوینده «کُنتُ نَبیّاً وآدم بین الماءِ والطّین»، حبیب إله العالمین، محمّد بن عبدالله، صلوات الله علیه وآله أجمعین.
امّا بعد: چنین گوید مُحرّر این مقاله، و مؤلّف این رساله، ابنمرتضی محمدباقر الحسینی الخلخالی، چون از بدو تمییز تاکنون سال هزار و سیصد و بیست و چهار هجری است، به مقتضای شوقی که به زیارت مشاهد مقدسّه اهلبیت طاهرین داشتم، اگر چه کرّات و دفعات به عتبات عالیات مُشرّف شده بودم، باز روزی از روزها که دستم نه به کعبه خدا و نه به مشاهد ائمّه هدی نمیرسید، جذبه تجلّیات حضرت الله، و جذبات محبّت اولیاءالله، دل این محزون بینوا را به هیجان آورد، خواستم چندی از برای سکونِ دلِ پر درد خود را به مصداق «الَمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقیقَة» به ذکر مکّه معظّمه و بقاع متبرّکه آن برگزیدگان مشغول سازم.
شعر:
سفر کعبه کنم تا به خرابات رسم زانکه سالک به حقیقت از راه مجاز
چون علمای اعلام، وخلفای ائمّه انام، بسی سعیها و کوششها در نشر اخبار سیّدالمرسلین و ائمّه طاهرین نمودهاند، سیّما مولانا علاّمه مجلسی نهایت سعی و اهتمام در نشر اخبار سیّد انام و اهلبیت(علیهم السلام) فرمود، بعد از آنکه نزدیک بود که آثار دین و مذهب و ملّت تمام شده و مندرس گردد، سعی خود را به اعلا درجه رسانده است و بسیاری از مؤلفین و مؤرّخین از علمای جغرافی و غیره، امّا هیچکدام از ایشان جغرافی مشاهد مقدّسه و شرح بقاعِ بلاد اسلام در یک مجموعه که عوام فهم باشد مرقوم نداشتهاند، تا از برای حاجیان بیتاللهالحرام و زایرین ائمه هدی، دلیل و بینایی بوده، از روی بصیرت و معرفت به جانب مقصد رفته باشند، لهذا آنچه از اخبار ائمه اطهار و از کتب ارکان دین به یقین رسیده بود به تألیف درآوردم و اوقات تدوین این وجیزه از کتب احادیث و تواریخ و انساب و رجال و جغرافی و لغات و اخبار، از خاصّه و عامّه تقریباً شصت مجلد کتاب حاضر داشتم، از روی اخبار صحیحه و با اسناد موثّقه معتبره به تحریر درآوردم. بحمدالله تعالی ابواب فیوضات الهیّه بر دل این عبد گشوده شد، تا اینکه به عموم فضل و عنایت ازلی و تأثیر نظرات برگزیدگان لم یزلی، و به
______________
1 ـ التوبه: 128
______________
همّت آل الله که مراد انوار مقدّسه اهلبیت طاهریناند، جغرافی حرمهای مُطهّره و ذکر مقامهای مشاهد منوّره، و شرح قبور و بقاع مشرّفه، از مشاهد انبیا و ائمه هدی، و امام زادهها و اولیا و علما وحکما و عرفا و سلاطین و وزراء و شعرا، از زمان آدم تاکنون ]که[ از مشهورین عالم بودهاند، از تاریخ ولادت و وفات و مدفن و جغرافی مکانها و انساب باهره، از فراز هر دیاری که پرتو نور اسلام به نقاط کره زمین تابیده است بر قلم و زبان این آشفته ناتوان ملفّق گردید، مناسب دید که مسمّی نماید به جنّات ثمانیه، امیدوارم عموم حجاج بیتاللهالحرام، و زوّار ائمه انام بهرهمند گردند.
چون این کتاب از مکمن غیب به وضع مرغوب جلوهگر آمد، آنکه کعبةالله و حرمهای شریفه چهارده معصوم(علیهم السلام) است، بنابر اشرفیّت و افضلیّت، به مفاد السّابِقونَ السّابِقون أُولئِکَ المُقرّبون،(1) ومن باب اولی بالتّقدم، مقدمةً در جزء اوّل کتاب ذکر گردید، لاجرم تتمه بقاع به ترتیب حروف تهجّی در جزء ثانی کتاب به تحریر پیوست، و توفیق اتمام از ملک در خواسته آمد إنّه عَلی کُلّ شیقدیر(2) و بالإجابة جدیر.
نظم:
چه بهتر مرد را از یادگاری که بعد از وی بماند روزگاری
الإعانة والتوفیق من الملک الجبّار.
حرم اوّل از کتاب جنات ثمانیه
بسم الله الرحمن الرحیم وما توفیقیإلاّ باللهِ
اَلحَمْدُ للهِ الّذیعَظّمَ شَعائر الإسلام، وأکرَمَنا بالإرشاد إلی الحلّ والحرام، وتفضّل علینا بالرکون إلی الرکن والمقام، وعرّفنا وقوف العرفاتِ والمشعرِ الحرام، وجعلَ لَنا حَرَماً آمِناً وحِصناً للأنامِ، وکَهفاً حَصیناً لِصروفِ الأیام، والصّلوة والسلامُ علی مَن تشرَّفَ بِهِ البَیتَ والحُطام، واستقامَ بهِ الرکنَ والمقام، محمّد سیّدِ الأنام، وآله الذین هُم حقائق بیتاللهالحرام، وبواطنِ الحجِّ والإحرام، علی مُرورُ اللّیالیوالأیّام.
______________
1 ـ الواقعه: 11
2 ـ الحج: 6
______________
«جَنّاتِ عَدن مُفَتَّحةٌ لَّهُمُ الأبْوابُ»
«الجنّات الثّمانیة»
تألیف
محمّد باقر بن مرتضی حُسینی خلخالی (ق 13 و 14)
تحقیق
محمّد رضا انصاری قُمّی
پس شروع نماییم به ذکر هشت حرم:
باز گو از نَجُد، از یاران نجد تا در و دیوار را آری به وجد
حرم اوّل در بیان مکّه معظّمه
حرم: در لغت عربی به معنی حُرمت و تعظیم و محّل ستور(1) در نظر بیگانگان مهجور، به این مناسبت اندرون سلطان را حرم گویند. امّا در اصطلاح، مشاهد مشرّفه را حرم خوانند، مشهورترین آنها حرم کعبه است و حرم رسولالله و حرمهای ائمه(علیهم السلام)است.
اسامی مکّه: اُمّالقری، کعبه، عرش الله، بَلدُالحرام، بیتِالعتیق، اُمّرحم، اُمّالأرضین، قادس، مقدّسه، بساسه، نساسه، حجاز، حاتمه، بَطحا، رأس، کوثی، بیتاللهالحرام، مکّه، بکّه، بلد أمین.
جغرافیای آنجا: شهر مکّه مرکز ولایت حجاز، و منشأء دین مبین، و قبله مؤمنین، و مولد حضرت سیّد المرسلین، و زیارتگاه مؤمنین و مسلمین است. در میان کوهستان غیر مُنبت(2)در وسط درّه واقع است و عدد نفوس آنجا شصت و هفت هزار و اهلش عرب و شافعی مذهب، حنفی و مالکی و حنبلی و زیدی نیز بسیارند. قر]یـ[ـب(3) هشتاد و پنج خانه شیعه امامیّه در آنجا سکونت دارند و فرقه شافعی در کمال اقتدارند. و ضعیف اندام و سیاه چهره و اسمر اللّون(4) میباشند.
آب آنجا: اوّل بئر زمزم بود و آن چاهی است که ابراهیم(علیه السلام) از برای اسماعیل کنده بود، مدّتی انباشته گشته مخفی شد، بعد عبدالمطلب حفر(5) نمود، آن چاه در طرف مغرب کعبه واقع است نزدیک به مقام ابراهیم، و چهل گز(6) عمق اوست و آب آن چاه شورناک است.
در ابتدا غیر از آب زمزم آبی نداشت، تا این که زبیده خاتون زن هارون الرّشید از سمت طائف و عرفات و منا قناتی کنده آبی اخراج کرده و به جریان آورد. مدتی از ریگ انباشته گردید، بعد به همت سلطان ابوسعید(7) و سلاطین آلعثمان آن را جاری گردانیده و لولههای مسین در زمین نشانده آب را به شهر آوردند و مأکولات(8) آنجا را از طائف و از اطراف دیگر آورند.
حدود آن: طرف شرقی کوه صفا و کوه ابوقبیس، سمت غربی کوه عرفه و شاما، جانب جنوب کوه مروه، طرف شمال کعبه صفا است.
امّا جغرافی کبعه: بدان که کعبه در وسط مسجد الحرام میباشد و هر دو در میان شهر واقعاند.
ارکان آن: رکن عراقی، رکن یمانی، رکن غربی، رکن شامی است.
طول کعبه: از رکن عراقی که حجرالاسود در اوست الی رکن شامی، بیست و پنج ذراع(9)است.
عرض کعبه: از رکن یمانی الی(10) رکن عراقی بیست و یک ذراع و یک شبر(11) است.
ارتفاع دیوار کعبه: سی ذراع است.
دور سطح سقف کعبه: بیست و هفت ذراع است.
ضخامت سقف: دو ثلث ذراع است.
ضخامت دیوار: چهار شبر و چهار انگشت است.
و پشت بام: کعبه را به قلعی اندودهاند.
و سه ستون: در عرض است برای نگهداری سقف دوّم که پردههای بیت شریف به آن مربوط است، و در پنج موضع از خانه، پنج چوب عریض و محکم و متین به قامت انسانی منصوب میباشد.
بابهای(12) کعبه: او را دو در است; یکی از پایین و دیگری از بام خانه است و هر دو از درخت عود است.
طول در: هفت ذراع است که در آن چهار حلقه از نقره است و در اندرون خانه سُلّمی(13)نزدیک رکن شامی است، که در دیوار پنهان است.
مرقاة آن: یعنی پلّههای کعبه بیست و نه است و از اطراف خانه حلقهها و چوبها برای پرده نصب شده است.
میزاب(14) آن: قطعه ای از چوب است، بر او صفحههای نقره کشیدهاند و نقره را مطلاّ کردهاند.
طول میزاب: چهار ذراع و نیم است.
عرض میزاب: دو ثلث ذراع است و آنچه در طول میزاب داخل دیوار است به ذراع بنّایان دو ثلث ذراع است. و در نزدیک به دیوار دایرهای از طول دارد و در سه موضع از نقره پوشیده شده است
و حجرالأسود: به رکن عراقی منصوب(15) است، کسی که میانه بالا است به سهولت او را میبوسد، برای این که از زمین به اندازه شش وجب بلند است. و در این اوقات اطراف حجرالاسود را به طلا محکم کردهاند، نظر کردن به آن موجب سرور و بهجت است.
حطیم: واقع است در میانه خانه و حجرالاسود و آن مقام افضل بقاع ارض است و حطیم به معنی خورد شده است، چه ازدحام حاج در آن محل زیاد میشود تا خورد میگشتند.
شاذروان: احاطه به تمام خانه دارد، ارتفاع آن دو ثلث شبر است و عرضش نصف ذراع و بر پشت آن گچ ریختهاند و الواح رخام،(16) که طولا یک ذراع و نیم است، بر آن منصوب و خمیده است که کسی بر آن نتواند بایستد.
مُستجار: مکانی است در پشت کعبه، مقابل باب است، نزدیک به باب مسدود(17) است، آن محل را مستجار نامند. قبل از آن که تجدید تعمیر بیت شود، آن باب کعبه بود، حال مسدود است، وجه تسمیه(18) مُستجار آن است: در همان مکان طلب آمرزش و مغفرت کنند تا از آتش جهنّم محفوظ باشند، چنانکه سابق بر این انبیا و اولیا در آن محل با خداوند راز و نیاز کرده و دعاهای ایشان مستجاب گشته.
حجر الکعبه: مشهور است به حِجْر اسماعیل:
«والحِجْر الحائط المستدیر الی جانب الکعبة الغربی، وکلّه من البیت أو ستة أذرع منه أو سبعة، نقل أنّ إسماعیل بن إبراهیم دَفَن أُمّه فیالحِجْر فَحَجر علیها لئلاّ توطأ.(19)
قال الصادق(علیه السلام): دفن فیالحجر ممایلی الرکن الثّالث عُذرای بنات اسماعیل، وفیه الحجر بیت اسماعیل وفیه قبر هاجر و قبر اسماعیل»(20) انتهی.
یعنی آن مصطبه(21) محوّطه به حایط(22) آن، محوّطه مدوّری است در سمت غربی کعبه، نزدیکی رکن واقع است، و آن دیواری است کوتاه و مستدیر(23) مانند نصف دایره، مقابل رکن شامی و ارتفاع آن دیوار دو ذراع است و عرض آن نیز به همین مقدار است و طول آن عرض کعبه است و در طرفین حجر دو معبر(24) است عرض هر یک دو ذراع و نیم است.
مقام ابراهیم: آن سنگی است که اثر پای مبارکش در اوست، مابین رکن و مقام است.
تاریخ بناء کعبه: هزار و هشصد و نود سال قبل از میلاد عیسی به وقوع پیوست.
تاریخ قبله مسلمانان بودن کعبه: در سال دوم هجرت از جانب بیت المقدس به سوی کعبه بگشت.
وضع کعبه با مسجد الحرام: اصل خانه کعبه از جحرالاسود تا رکن یمانی که بر طول مسجدالحرام است، عرض کعبه حساب میشود ]و[ یازده ذرع است، و از رکن یمانی و شامی که عرض مسجد و طول خانه کعبه است دوازده ذرع است.
جغرافیای مسجد الحرام
قوله(صلی الله علیه وآله): «أوّلُ مَسجد بُنِیَ علی وَجْهِ الأرضِ هُوَ مَسْجِدُ الحَرامِ وَبَعْدُهُ بَیتِ المَقدِس بأربَعینَ سَنة».(25)
طول مسجد: چهار صد ذراع است.
عرض مسجد: دویست و هفتاد ذراع است.
بابهای مسجد: سی و نه است، در سمت بابالزیاره، که غربی خانه کعبه است، هفت در دارد، و در سمت بابابراهیم که جنوب خانه کعبه است چهار در دارد، در سمت بابالصّفا که شرقی خانه کعبه است هفده در است، و در سمت بابالسّلام که شمالی خانه کعبه است، یازده در است.
طاقهای مسجد: مشتمل است بر سی و شش طاق، دهنه هر طاقی چهار ذرع و نیم است که مجموع آن، صدوهشت ذرع است، و چهار اطراف شبستان است.
عرض شبستانها: از همه طرف سیزده ذرع است.
ستونهای مسجد: مجموع میلهای سنگی که طاقها را بر بالای آن بنا کردهاند پانصد عدد است، و از جمله آن پانصد میل یکصد و بیست و پنج آن سنگ کوچک، مثل آجر تراش کرده بر بالای آن کار کردهاند، و سیصد و هفتاد و پنج آن ستون یکپارچه است که از سنگ سفید است و بلندی هر یک تقریبا سه ذرع و نیم است، قالَ رَسولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله): «لا یُشدُّ الرّحالَ إلاّ إلی ثلاثةِ مساجِدَ، مَسجِدَ الحَرامِ، وَمَسجِدَ الأقصی، وَمسجِدیهذا».
چنانکه گفته شد خانه کعبه در مسجدالحرام است و آن مسجد در وسط شهر مکه است، و آن شهر از ولایات حجاز است و از اقلیم دوّم است، و در شهر در میان درّه واقع است که در طرف شرقی آن کوه ابوقبیس ]و[ قعیقعان است، و کوه ابوقبیس کوه بزرگی است، و طرف غربی کوه شاما و کوه شیبر و آن کوه بلند]ی [است مُشرف بر منا و مُزدلفه.
دور شهر مکه: ده هزار و سیصد و هفتاد گام ]است[، امّا اندرونش خراب و جبال و تلال(26)بسیار است و آن زمین محلّ کشت و زرع نیست، قوله تعالی: بِواد غَیرَ ذیزَرع عِنْدَ بَیتِکَ الُمحَرّم،(27) و هر چه ایشان را به کار آید از ولایت دیگر آورند، ولایت طائف بر هشت فرسنگی آنجا است و مدار مکّه ارتفاعات طائف است، و طائف نزدیک کوه عروان واقع است و بر آن کوه برف و یخ میباشد، و در مُلک عربستان غیر آنجا برف و یخ نبود، و خوبی هوای طائف از آن کوه است.
چاه زمزم: بر طرف غربی کعبه است و چهل گز عمق دارد، و دور سرش یازده گز است، و بر سرش قبّه(28) ساختهاند و دو درخت مربّع از چوب ساج گذرانیده، و بر هر یک جهت آب میتوان کشید و آب آن شور است، و اکنون در مکّه آب روان است، مردم آنجا اکثر(29) سیاه چهرهاند و به تجارت مشغول و بر مذاهب مختلفه عمل میکنند.
امّا حدود حرم:
به فرمان حق شهر مکّه و حوالیش همه حرم است:
اوّل: از راه مدینه تا ده میل، که سه فرسنگ و میلی بُود، حرم است، و میقاتش ذوالحلیفه و از او تا مکه 3ک.
دوّم: از راه جدّه تا ده میل که سه فرسنگ و میلی بود، و میقاتش تا مکه 3ک.
سیّم: از راه مصر و شام تا نود فرسنگ حرم است، و میقاتش جُحفه و از آنجا تا مکّه سی و سه فرسنگ و تا دریا دو میل.
چهارم: از راه یمن و تهامه تا هفت میل که دو فرسنگ و میلی بود حرم است، و میقاتش یَلَمْلَم و از او تا مکه 5ک.
پنجم: از راه نجد تا نود فرسنگ حرم است، و میقاتش از حاجر ]است[.
ششم: از راه عراق تا نه میل که سه فرسنگ بود حرم است، و میقاتش ذاتالعرق و از او تا مکّه پانزده فرسنگ و میلی بود، و دور و حوالی این حرم سی و هفت میل است که دوازده فرسنگ و میلی بود، و جهت نشان در آن امیال(30) ساختهاند، همه لم یزرع است.
و امّا خارج حرم بساتین و باغات و زراعات فراوان و آب روان ]می[باشد.
میقاتگاه:
که حاجیان بیتالله باید در آنجا غُسل کرده، احرام ببندند، شش مقام است:
1 ـ ذوالحلیفه: در شش میلی مدینه است، و مسجد شجره در آنجا واقع است ]که [احرامگاه اهل مدینه است.
2 ـ حُجفه: در سه منزلی مکّه است، و میقاتگاه اهل شام است که اهل مصر از آنجا احرام میبندند.
3 ـ یَلَمْلَم: کوهی است از جبال(31) تهامه، احرامگاه اهل یمن است.
4 ـ قرن المنازل: میقاتگاه اهل نجد است، و اویس قرنی(32) از آنجا است.
5 ـ وادی العقیق: صحرایی است طویل،(33) زیاده از دو منزل قاصِدِ سریعالسّیر است، میقاتگاه عراق عرب و جبل عامل است، اوّل آن صحرا را مسلخ گویند از سمت عراق که به مکه روند، و آخر صحرا را ذاتعرق گویند.
6 ـ خود مکه: میقاتگاه است از برای حجّ تمتّع ]که[ احرام میبندند، افضلش(34)مسجدالحرام است، یا از تحت میزاب،(35) یا در مقامابراهیم، یا در حِجْراسماعیل مُحرم شوند.
مساحت: دور و حوالی میقاتگاه هفتصد و سی سه میل ]است[، که دویست و چهل و چهار فرسنگ و میلی بود که نهاده شد.
طوافگاه: صحن مسجدالحرام طوافگاه حجاج بُود، چون خانه کعبه در میان آن صحن است و آن که در جامعهای(36) بلاد در میان صحن عمارتی سازند جهت مناسبت با مسجدالحرام و کعبه باشد، اکنون طول طوافگاه سیصد و هفتاد گز است در سیصد و پانزده گز، در بیرون مسجد یکهزار و پانصد و هشتاد گز، در حوالی آن خانقاه، و مدارس، و ابوابالبرّ(37)بسیار است، از جمله زاهد خمار تاش عمادی قزوینی جهت قزاونه(38) خانقاهی ساخت و سیهزار دینار به حکام مکّه داده تا اجازت دادند که پنجره به مسجدالحرام گشود، و خانه به دار محمد بنیوسف منسوب بوده و مولد رسولالله آنجا اتفاق افتاده، به طرف مسجدالحرام است، و خیزران والده(39) هارون الرشید آن را با مسجد ساخت،(40) یعنی ولادتخانه حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) در کوچهای که مشهور به شعب ابوطالب بود، همان خانه بر حسب میراث به حضرت رسول منتقل شد، حضرت آن خانه را داخل سرای خود کردند و بیضا مینامیدند، بعد هارون الرشید آن خانه را خریده داخل مسجد نمود.
تاریخ میلاد آن حضرت: بعد از گذشتن پنجاه و پنج روز از عامالفیل در روز دوشنبه هفدهم ربیعالأول در محل معروف به «اراق المولد» است در مکه، از آمنه خاتون بنت وهب متولّد شد.
عربیة:
(فَمولِدُ النَّبیُ عامُ الفیلِ بِمَکّةَ وَالحَرَمُ الجَلیل)
و امّا محل ولادت حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام): اندرون کعبه است، یعنی وسط خانه خدا، محاذی(41) مکانی که سنگ سرخ فرش است و آن را رخامه حمرا گویند، وقتی که فاطمهبنتاسد را آثار زاییدن گرفت، روی به بیت شریف آورد و دست به دعا برداشت و گفت: (إلهیإنّیمؤمِنةٌ بِکَ، وَبِما جاء مِن عِندِکَ مِنْ رُسُل وکُتُب، وإنّیمُصدِّقَةٌ بِکَلامِ جدّیإبراهیمَ الخلیلِ، وإنّهُ بَنی بیتِ العتیقِ، بِحقِّ الذّیبَنی هذا البیتِ وَالمَولودِ الذّیفیبَطنیألاّ ما یَسَّرتَ لیعَلیّ وِلادَتی)، مقارن دعا دیوار کعبه شکافته شد، و فاطمه داخل گردید، و دیوار به هم بر آمد، سه روز از آن بگذشت، فاطمه بیرون آمد و علی(علیه السلام) در دست او ]بود[.(42)
شعر
طواف کعبه زان شد بر همه واجب که آنجا در وجود آمد علیُّ بنُ أبیطالب
مقامهای دیگر در آنجا: سعادت خانه خدیجه که محلّ وحی هم میگویند، یعنی در آنجا وحی به پیغمبر رسید.
دیگر سنگ آسیای حضرت فاطمه در حجره راست میباشد.
دیگر در محلّه گود محلّ ولادت حضرت فاطمه زهرا است و محلّ شقّالقمر، و محلّ معراج پیغمبر است، و خانه حمزه سیّد الشهدا(علیه السلام) و مسجدالجنّ که پیغمبر به طایفه جنّ مسائل دینیّه تعلیم فرمود، دکانّ ابوبکر، چاه عثمان مظعون، قبرستان حجون و جسیم.
و حجرالأسود: هم واقع است در سمت شمال مکّه،(43) در رکن عراقی است بر بلندی کم از قامتی تا دست در آن توان مالید، و آن رکن مایل شرقی است، و مقامابراهیم و زمزم نزدیک اوست، و رکنی که مایل شمالی است رکن شامی گویند، و رکنی که مایل غربی است رکن حبشی یمانی، و آن که جنوبی است رکن یمانی گویند.
طول خانه: بیست ]و[ چهار گز است و به دستی، و عرضاً بیست ]و[ سه گز و به دستی،(44)ومساحتش: پانصد و هفتاد و پنج گز باشد، مساحت اندرون خانه چهار صد و چهل]و[چهار گز است، ارتفاع آن از بیرون بیست و هفت گز است.
پرده آن: اوّل کسی که آن خانه را جامه پوشانید تُبّع بناسعد ابوحرب الحمیری بود، و او معاصر بهرام گور ساسانی بود، و در این معنی گفته است:
عربیّة:
«وَکسَونا البیتَ الذّیحرمَ الله ما رأی معضداً و بروداً
سقایة(45) الحاج: به طرف غربی خانه کعبه است در پسِ چاه زمزم.
دارالنّدوه: هم در غربی مسجد است در پسِ دارالإماره.
و کوه صفا: به طرف شرقی مسجدالحرام است، و در کلام مجید ذکر صفا و مروه بسیار است، منها: إنَّ الصّفا وَالمَروةَ مِنْ شَعائرِ الله،(46) و رسول الله(صلی الله علیه وآله) فرموده که دابةالأرض ]که [خروجش از نشان ظهور قیامت است، از کوه صفا بیرون خواهد آمد.
مساحت صفا و مروه: از صفا الی(47) مروه چهار صد و نود و سه گام است، و وسعت صفا هفده گام است و چهارده پلّه دارد، و سه میل بینهما(48) فاصله است.
وجه تسمیه آن: حضرت آدم به صفا هبوط فرمود ملقّب بصفیّ الله گشت، و حوّا اُمّالبشر به کوه مروه هبوط نمود که اسمش به عربی مرئه شد.
کوه ابوقبیس: به طرف غربی مسجد است.
و مشعرالحرام و حطیم: در میان کوه صفا و مروه است، و نجد کوه قعیقعان و منا درّه است به طرف غربی مسجدالحرام به درازی دو میل، و جَمَره عقبه در انتهای منا واقع است، و مسجد خیف هم به طرف غربی مسجدالحرام است، و کوه عرفات هم به طرف غربی مسجدالحرام است، از آنجا تا مکه سه میل است، و مسجد عایشه(49) هم خارج حرم است، و جمره اوّل و حُدیبیّه محاذی حرم است و ما بین شعبی(50) است در میان دو کوه که آخرش بَطن عُرنه است، و از آنجا راه حایط بنیعامره است، که حجاج نماز ظهر و عصر آنجا گزارند،(51)و آنجا چشمهای است که به عبدالله عامر منسوب است، ومُزدلفه(52) در میان مکّه و عرفاتاست.
دَر بنیشیبه(53) بین صفا و مروه است نزدیک به خانه عبّاس بن عبدالمطلب.
طاق شعیب: طاقی است معروف.
امّا جبال(54) مکّه: بسیار است آنکه مشهور است:
صفا، مروه، عرفات، منا، حُجون، فاران، ابوقبیس، ایله، ثبیر و ثور در یک فرسخی منا ]و [در دو فرسخی عرفات واقعاند.
ضبّه: هم شعبه]ای[ است از رشتههای کوه منا، آخرش منتهی میشود به مسجد خیف.
مسجد خیف: در دست چپ راه عرفات است.(55)
مسجدالکبش: که از برای اسماعیل فدیه قربانی آمده و سنگی که کارد حضرت ابراهیم ]را [دو پاره کرد با کاردش معین است.
مغارةالفتح:(56) پیغمبر قبل از نبوت در آنجا عبادت ]می[کرد.
مسجد مرسلات: معروف است و در قرب(57) مسجد خیف است. در آنجا سوره «والمرسلات» به پیغمبر نازل شد.
مسجد کوثر: پیغمبر در حجةالوداع به قرار(58) شصت و سه شتر نحر کرد و سوره إنّا أعطَیْناکَ در آن محل نازل شد.
جبل ثور: متّصل است به کوه منا که غار در آنجا است، پیغمبر با ابوبکر در آنجا پنهان شدند، جبل ثور از آن شش کوه یکی است که هنگام تجلّی خدایی به حضرت موسی(علیه السلام)، کوه پارهپاره، شده یکی از آن شش پاره به جبل ثور افتاد.
مُحصَّب: آن مکانی است که در کوه منا رمی جمره میکنند.
ابطح: راه وسیعی است در وادی منا و جای ریگزار است، اوّلش منقطعالشعب، انتهایش متصل به مقبره مُعلّی(59) است.
قزح: اسم کوهی است در مُزدلفه.
مشعرالحرام: همان مزدلفه است.
خیف: مکانی است در پشت کوه ابوقبیس.
عرفات: اسم بقعه معروف است که حجاج در آنجا وقوف(60) نمایند.
یوم عرفه: روز وقوف در آن مکان را گویند، چون حضرت ابراهیم همان روز بر صحت رؤیای خود عارف(61) شد، و همچنین حضرت آدم(علیه السلام) به حوّا همان روز رسید ]و [همدیگر را شناختند، بنابراین یوم عرفه گفته شد.
بنیان(62) کعبه: «أوّلَ مَنْ بَنی الکعبة الملائکة، ثمَّ إبراهیم، ثمَّ قُریش فیالجاهلیة وحضرهُ النّبیوله خَمسٌ وثلاثون، ثمَّ ابن الزُّبَیر، ثمَّ الحَجّاج بن یُوسفَ، وَقیلَ بُنیَ بَعدَ ذلکَ مَرّتین أوثلاثاً.»(63)
گویند بنای کعبه را آدم و شیث(علیهما السلام) فرمودند، دیگر بعد از طوفان نوح حضرت ابراهیم با پسر خود اسماعیل بنا نهادند، بعد از آن قریش قبل از بعثت رسول الله(صلی الله علیه وآله)در سال سی و پنجم از مولود حضرت، خراب کردند و از نو به تجدید عمارت مشغول شدند، بعد عبدالله ]بن [زبیر در زمان استیلای خود بنای قریش را خراب ساخت ]و [بار دیگر از نو به تعمیرش پرداخت، و حَجّاج ظالم بعد از غلبه(64) خراب کرد و از نو تعمیر نمود.
و در کتاب «معارف ]بن[ قُتیبه، وهب بن مُنیّه گوید: که چون حضرت آدم از بهشت به زمین سراندیب هبوط کرد، بعد از صد سال تضرع و زاری توبه او قبول شد و او را به مفارقت بهشت تاسّف عظیم بود، حق تعالی خیمه از بهشت بدو فرستاد آن را بر زمین کعبه فرود آوردند و آن خانه]ای [بود از یک پاره یاقوت با قنادیل زرّین، و در دیگر کتب آمده آن خانه بیتالمعمور بود، به روایتی به وقت طوفان و به نقلی به وقت وفات آدم(علیه السلام)آن خانه را به آسمان بردند و بنیآدم به فرمان شیث(علیه السلام) بر جای آن، خانه از سنگ و گل ساختند، و در زمان طوفان خراب شد. مدّت دو هزار سال خراب ماند تا چون حضرت ساره را با اسماعیل و هاجر رشک آمده ابراهیم خلیل(علیه السلام) را الزام(65) نمود تا هر دو را از پیش ساره دور کند، و او به فرمان حق تعالی ایشان را بدان زمین بیآبوعلف آورد، هاجر به طلب آب بر آن کوهها میدوید و اکنون آن دویدن(66) را بر حجاج لازم نمود و اسماعیل میگریست و پاشنه پایها بر زمین میمالید، از زیر پاشنه او آب زمزم پیدا شد، هاجر پاره از خاک در پیش آب بند کرد تا تلف نشود، نقل است اگر هاجر آب را بند نمیکرد رودی بودی از همه رودها بزرگتر، و گفتهاند اگر اهل آنجا کافر نشدندی آن آب بر روی زمین بودی، امّا به سبب کفرشان همه بر زیر زمین رفت تا مانند چاهی شد، چون آنجا آب پیدا شد قوم بنیجُرهم آنجا رفتند و اسماعیل در میانشان پرورش یافت، چون اسماعیل به حدّ مردی رسید به فرمان حق تعالی ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) آنجا خانه کعبه را ساختند و از سنگ کوه قیقعان، و آن خانه بیسقف بود، حق تعالی از بهشت حجرالأسود را بدیشان فرستاد تا در رکن خانه کعبه نشاندند، و آن سنگی بود به مقدار نیم گز تقریباً و در اوّل سفید بود، از بس که دست ناپاک بدان مالیدند سیاه شد.
قالَ النَبیّ: (أُنزِلَ الحَجَر الأسوَد مِنَ الجنّة وهو أشدُّ بیاضاً من اللّبن، فسوّدَتْهُ خَطایا بنیآدم)، وهُوَ تَمثیل ومُبالغة فیتَعظیمِ شَأنِهِ وتَفضیحِ أمرِ الخَطایا، یعنیإنّهُ لِشَرفِهِ یُشارک جواهر الجنّة فَکأنّهُ نَزَلَ مِنْها، وإنَّ خطایاکُم تَکادُ تُؤثّرُ فیالجمادات، فکیفَ بِقلوبکُم أو مِن حیث أنَّهُ مکفِّرٌ للخطایا کأنّهُ مِنَ الجَنَّةِ وَمِنْ کِثْرَةِ تَحَمّلِ أوزارهُم کأنّهُ ذابیاض فسوّدته هکذا.»
حاصل آن که حجرالأسود در اوّل به صورت دُرّه بیضا(67) بود، و آدم در بهشت با وی مأنوس بود، در وقتی که جبرئیل به زمین آورد، پس آدم دویده وی را گرفت و بوسید از این جهت سایر اولاد آدم او را میبوسند و استلام(68) میکنند، بعد حایض و جُنب در ایّام جاهلیّت مسّ(69) کردند برگشت سیاه شد. روایت است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در وقت بنای کعبه روی آن تخته سنگ جلوس میفرمودند.
و امّا در فضیلت حجرالأسود:
«قال رسول الله(صلی الله علیه وآله) فیالحَجَر: (فالله تعالی یُحیه یوم القیامة، لهُ عینان یَبْصُر بِهِما، وَلسانٌ یَنطق، فیَشهدَ علی مَنِ استلمهُ).(70)
وقال ایضاً: (إنّ الحَجَر یُحشر یوم القیامة وَلهُ عینان یَنْظُرُ بهما وَلسانٌ یتکلّم به، ویشهدُ لکلّ من قبّله، وإنّه حَجرٌ یطفو علی الماء، و لایُسخَنُ بالنّار إذا أوقدَعلیه).(71)
شاهد بر این حکایت: غزّالی در «إحیاءالعلوم» مینویسد: «عمر بن الخطاب در طواف مکّه چون حجرالاسود را بوسید گفت: میدانم تو سنگی باشی نه سود داری نه زیان، اگر این نبود که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) تو را میبوسید، هرگزت نمیبوسیدم.»(72)
علی(علیه السلام) در جواب فرمود: «او را هم سود دارد و هم زیان، چه آنگاه که خداوند او را ذریّه بنیآدم عهد گرفت، مکتوب کرد و بدین حجر خورانید: (فهذا یَشهدُ للمؤمنِ بالوفاء، وَیشهدُ علی الکافِرِ بالجُحُود).
چون ایشان خانه کعبه ساختند و بر زیارت آن امر شد مردم بدانجا مقام(73) کردند، وابنیه خیر ساختند و رغبت نمودند، به تدریج شهری شد، هوایش به غایت گرم است، و آبش در اوّل غیر زمزم نبود، حکایت آن چاه را و انباشتن و آن که کس نمیدانست که کجا است مشهور است، عبدالمطلب جدّ رسول الله(صلی الله علیه وآله) در خواب دید و حفر کرد و در آنجا آهوان زرّین و اسلحه یافت و قریش با او نزاع کردند و به حکم خدای تقسیم شد، و در عهد رسول الله(صلی الله علیه وآله)، پنجسال پیش از مبعث، قوم قریش خانه کعبه را عمارت کردند، و به درختهایی که نجاشی پادشاه حبشه جهت کلیسای انطاکیه، از راه دریا به شام میبردند، حق تعالی آن کشتی را غرق کرد و آن چوبها را به جدّه انداخت، و مکّیان به اجازت بردند و خانه کعبه را بدان مسقّف گردانیدند، و چهار قائمه(74) چوبین در زیر سقفش وضع کردند، و رسول الله(صلی الله علیه وآله) به امر خدا به دست مبارک خود بیرون خانه کعبه در رکنعراقی ]حجرالاسود را[ نشاندند، تا در عهد عبدالله زبیر چون به حکم یزید دیوار کعبه را به سنگ منجیق خراب کرده بودند، آن را عمارت کرده، خانه را بزرگتر و دو در گردانید(75) و حجرالأسود را در اندرون خانه کعبه در دیوار نشانید، و گفت چون رسولالله(صلی الله علیه وآله)فرموده که حجرالأسود از خانه کعبه است باید که در اندرون خانه باشد، بعد از او حجّاج بنیوسف ثقفی وضع عمارت او را خراب کرد و حجرالاسود را بیرون آورد، چنان که رسولالله(صلی الله علیه وآله) به رکن یمانی که عراقی هم گویند نشانید، و عثمان بن عفان در آن حوالی مسجدی خریده بود اضعاف(76) مسجد کرد تا بزرگ شد، و ولید بنعبدالملک مروان در آن مسجد عمارت عالی ساخت، و ستونهای سنگی از شام بدان مکان نقل کرد ]و[ سقف مسجد را از چوب ساج ساخت، و منصور ابودوانیق(77) مسجد و طوافگاه را بزرگتر گردانید، و پسرش مهدی(78) در سنه ستّ و ستمائه(79) بر عمارت آن افزود، تا در عهد مقتدر خلیفهعباسی در سنه تسععشر وثلثمائه در وقت حج ابوسعید جبال قرمطی با جمعی به مکه آمد، با مسلمانان جنگ عظیم و قتال تمام کردند، چنان که چاه زمزم از کشتگان پر شد، در طوافگاه سه هزار کس بیشتر کشته افتاده بود، و حجرالأسود را ببرد و بدان خاری(80) کرد و مدّت بیست سال در دست قرامطه(81) بود تا در سنه تسع وثلاثین وثلثمائة در کوفه به سیهزار دینار عوال(82) به وکلاء مطیع خلیفه بفروختند، خلیفه او را به کعبه فرستاد و در رکن عراقی نصب کردند و تا اکنون از شرّ مخاذیل ایمن ماند. حفظها الله تعالی إلی یوم القیامة من کلّ مخذول ومردود ومطرود.

تبلیغات