آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

از دیر زمان، میان جمهور مفسران و محدثان، پیرامون این موضوع که کدام یک از «بیت الحرام» و «مسجد الاقصى» بر دیگرى اولویت و برترى دارد، بحثهایى طولانى و مناقشه‏هایى تند وجود داشته است که ریشه‏هاى آن به عهد اقدس نبوى مى‏رسد. یهود را گمان بر آن است که مسجد الأقصى، اشرف و افضل است و جمعى از مسلمانان، در مقام پاسخگویى برآمده، از راه عقل و نقل و با دلایلى محکم و براهینى استوار، عقیده به برترى مسجد الأقصى، را باطل دانسته‏اند. باید گفت که حقیقت اولویت، تقدم و پیشتاز بودن در برکت و هدایتگرى عالمیان است که این دو، در مسجد الاقصى، محقق و موجود نیست. از امیر مؤمنان على - ع - نقل مى‏کنند که فرمود: «نخستین خانه، که ویژه برکت شد و داراى این چگونگى گردید که هر کس وارد آن شود، ایمنى یابد، کعبه است.» امام حسن مجتبى - ع - فرمود: «کعبه، نخستین مسجد است که خداى، در آن عبادت گردید.» مطرف گوید: «کعبه نخستین خانه‏اى است که قبله قرار داده شد. و خداوند آن را به «مبارک» بودن وصف فرمود. (آنجا که مى‏فرماید: «ان اول بیت وضع للنّاس للّذى ببکة مبارکاً و هدىً للعالمین») و در اینجا دو بحث در میان است: 1 - منصوب بودن کلمه «مبارک»، از جهت ادبیات عرب، به خاطر «حال» بودن آن است و جمله، در تقدیر چنین مى‏شود : «للّذى استقرّ هو ببکة مبارکاً» نخستین خانه‏اى که براى مردم وضع شده، همانا خانه‏اى است که در مکه قرار گرفته در حالى که مبارک است. و ممکن است که حال از ضمیر مستتر در وُضِعَ باشد. در خبر نیز آمده است که نخستین خانه‏اى که بدان روى آوردند و از آن برکت طلبیدند مکه است.1 2 - «برکت» را دو معنى است: الف - نمو یافتن و زیاد شدن پیوسته خیرات و طاعات و عبادات. ب - بقاء و دوام و ثبات دائمى خیرات و عبادات و طاعات در آن؛ و حتى ، روایت شده که در هیچ زمانى، طواف خانه خدا، قطع نمى‏گردد و گفته‏اند که پاداش عبادت در آنجا چند برابر است؛ چنانکه از عبدالله بن عباس، نقل شده است. و در روایتى آمده است! زنى به بیماریى دچار شد نذر کرد، اگر خداوند او را بهبودى بخشید به جانب «بیت المقدس» خارج شود و در آنجا نماز گزارد. از آن بیمارى رهایى یافت و آماده حرکت به بیت المقدس بود که «میمونه» همسر پیامبر اکرم - ص - سر رسید و از تصمیم او آگاه شد. به او گفت: بنشین و آنچه آماده کردى تناول کن و در مسجد رسول الله - ص - نمازگزار، چه، از رسول اکرم - ص - شنیدم که فرمود: «نماز در آن، از هزار نماز در مساجد دیگر - جز مسجد الحرام - با فضیلت تر است.»2 از جهت دوام و بقاء و ثبوت لایزال الهى، گفته مى‏شود «تبارک الله» و گودال شبیه حوض را «برکه» مى‏گویند؛ چون آب در آن ثابت و بر قرار مى‏ماند و نیز وقتى شتر: سینه بر زمین مى‏نهد و استوار و مستقر مى‏گردد، مى‏گویند: «برک البعیر». به هر حال، اگر برکت را به معناى افزون شدن و نمو یافتن، بگیریم، این خانه، به لحاظ امورى چند مبارک خواهد بود: 1 . طاعات و عباداتى که در آن به جاى آورده مى‏شود، ثوابى فزونتر دارد. رسول اکرم - ص - فرمود: «برترى مسجدالحرام بر مسجد من، همانند برترى مسجد من است بر دیگر مساجد». و نیز فرمود: «فضیلت نماز در مسجد من، از هزار نماز، در غیر آن بیشتر است». باز فرمود: «فضیلت نماز در مسجد الحرام بر غیر آن یک صد هزار نماز است، و در مسجد من هزار نماز».3 اما در مورد حج، رسول اکرم - ص - فرمود: «العمرة الى العمرة کفارة لما بینهما و الحج المبرور لیس له جزاءٌ الاّالجنة». «میان دو عمره، همه گناهان آمرزیده مى‏شود و حجّى که مورد پسند پروردگار باشد جز بهشت، پاداش ندارد». نیز فرمود: «هر کس، به این خانه در آید و مرتکب آلودگى و فسقى نشود: آنگونه از آنجا باز مى‏گردد که گویى از مادرزاییده شده باشد.4 و بدیهى است که برکتى بالاتر از جلب آمرزش و رحمت پروردگار نیست.» 2 . یکى از مفسران گوید: منظور از برکت، همان است که در این کلام خدا آمده است: «اولم نمکن لهم حَرَماً آمنا یجبى‏ اِلَیهِ ثمرات کل شى‏ء رزقاً من لدنا و اکثر هم لا یعلمون»5 «آیا حرم مکه را براى ایشان، محل آسایش و ایمنى قرار ندادیم تا به این مکان، انواع نعمت و ثمرات که ما روزیشان کردیم، از هر طرف بیاورند، لیکن اکثر آنان، نادانند.» چنانکه در آیه «الى المسجد الأقصى الذى بارکنا حوله.»6، مراد از برکت، همان میوه‏ها و ثمرات درختان و گلها است. 3 . اگر خردمندى به دیده ژرف بین بنگرد و در ذهن خود، کعبه را همانند «نقطه» و صفوف کسانى را که در نماز روى به آن دارند، همانند «دایره»هایى پیرامون آن نقطه، مجسم نماید و به شمار صفهاى محیط این دایره، به هنگام اشتغال نمازگزاران به نماز، توجه کند، شکى ندارد که در میان این نمازگزاران، انسانهایى وجود دارند با روحهاى بلند و نفوس روحانى و قلوب قدسى و دلهاى نورانى و نهادهاى ربانى که چون این ارواح پاک به کعبه معرفت و ایمان و قداست، روى آورند و پیکرهایشان به سوى آن کعبه محسوس در خارج، متوجه باشد، لاجرم آنکه در نزد کعبه است، از انوار صادر شده از آن ارواح نورانى، بهره‏مند گردیده و انوار الهى در قلبش شعله بر مى‏کشد و درخشش و فروزندگى انوار روحانى در ضمیر و ژرفاى دلش، بالا مى‏گیرد. و این مقامى است بس بزرگ و دریایى است پهناور. «ذلک فضل اللَّه یؤتیه من یشاء و اللّه ذوالفضل العظیم» این هم، بیان دیگرى است که مبارک و باعث خیرات و برکات بودن کعبه را تثبیت مى‏کند. اگر هم، برکت را به دوام و بقاء تفسیر کردیم، آن نیز صادق است؛ چرا که هیچگاه، کعبه از «طائفین»، «عاکفین» و«رکعّ السجود» خالى نیست. بنابر این طاعات و عبادات، در آن دائمى و همیشگى است. افزون بر این، زمین کروى است و هر لحظه‏اى که تصور شود، براى گروهى صبح است و براى قومى ظهر و براى امتى عصر و براى مردمى، مغرب و عشا، بنابراین هرگز کعبه، از وجه نمازگزاران گوشه‏اى از این جهان پهناور، منفک و جدا نیست. چنانکه ساختمان کعبه نیز بر این حال و صورت، در امتداد تاریخ بشریت، از هزاران سال پیش، دوام و بقا داشته است. پس از هر جهت که تصور شود، و به هر سنایى که در ذهن خطور کند، کعبه «مبارک» است. صفت سومى که «کعبه» به آن متصف است «هدى للعالمین» بودن آن است که دو گونه تفسیر شده است: 1 - بعضى از مفسّران گفته‏اند: «مراد دلالت و هدایت جهانیان است به سوى خداوند؛ چرا که هر جبارى که قصد آنجا را کرد - همانند اصحاب فیل و دیگران - به هلاکت رسید. آهوان با سگ و گرگ در حرمش در کنار هم زیست مى‏کنند. در صورتى که بیرون آن خانه و در دیگر شهرها، از یکدیگر گریزانند. با اعجاز الهى، سنگریزه‏هایى که همه ساله در مراسم (رمى جمره) پرتاب مى‏گردد محو مى‏شوند؛ زیرا اگر چنین نبود باید کوههایى از سنگریزه در آنجا بوجود مى‏آمد. پرندگان بر فراز آن خانه پرواز نمى‏کنند و در آنجا با مردم انس مى‏گیرند. بیماران به آن شفا مى‏گیرند و هر کس که حرمت آن خانه را بشکند، به سرعت کیفر مى‏بیند همه اینها و دیگر امور، آیات و نشانه‏هایى آشکارند بر وجود خداوند متعال.» 2 - و برخى گفته‏اند مراد این است که: این خانه، قبله‏اى براى جهانیان است و بدینگونه آنان را به جهت نمازشان هدایت مى‏کند. و یا اینکه با حج و طواف آن، به سوى جنت هدایت مى‏شوند. البته چنین نیز گفته‏اند که مراد این است که آن خانه، دلالت بر وجود صانع و خداى یکتا و صدق رسالت پیامبر اکرم و نبوت آن حضرت مى‏کند؛ چرا که هر چه دلالت بر نبوت آن حضرت کند، پیش از آن، بر وجود خالق متعال و تمام صفات ثبوتیه او از علم، قدرت، حکومت، حکمت، رحمت، قوت، بى‏نیازى، و... رهنمون است.»7
* * *
در آغازاین بخش گفتیم که یهود بر مسلمانان فخر مى‏فروختند که فضیلت بیت‏المقدس از کعبه افزون است. ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد ازرقى از ابومحمد از ابوالولید، از نیاى خود و او از سعید بن سالم، از عثمان بن ساج، روایت کرد که ابو جریح، گفت: شنیدیم که یهود گوید بیت المقدس بر کعبه برترى دارد چه، آن محل، هجرتگاه پیامبران و در زمین مقدس واقع شده، اما مسلمانان مى‏گفتند کعبه با فضیلت‏تر و برتر از بیت المقدس است؛ چون این سخن به عرض رسول اکرم - ص - رسید، این آیه نازل شد: «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکاً و هدىً للعالمین فیه آیاتٌ بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا». «نخستین خانه‏اى که براى مردم وضع شده کعبه است که مبارک و مایه هدایت جهانیان است، در آن آیات و نشانه‏هاى روشن و مقام ابراهیم است. و هر کس در آن درآید، ایمن خواهد بود.»8 به دنبال این تفاخر زشت یهود، گفتگوها و جدالها بین مسلمانان و یهود آغاز شد و دامن اختلاف بالا گرفت. در حقیقت آنان بودند که تخم اختلاف و درگیرى و آتش افروزى را کاشتند و آن را آبیارى کردند. قبل از آنکه به بیان فضایل کعبه و توضیح ارزشها و صفات برجسته آن که به تصریح جمهور مفسران هیچ کدام از آنها در بیت المقدس یافت نمى‏شود بپردازم؛ دوست دارم این نکته را بگویم که یهود همواره عامل و بر انگیزنده تفاخرى زشت و جدالى بى‏پایه و اساس بوده و آن را دامن مى‏زده اما خود در بند آن گرفتار آمد و جز با ذلّت و خوارى و تیره روزى از آن رهایى نیافت. از قدیم گفته‏اند: «هر کس از روى دشمنى، به جنگ حق رود، هلاک خواهد شد» از همان هنگام که نخستین جرقه مقدس اسلام در مکه زده شد، با دشمنى کینه جویانه و توطئه‏هاى گوناگون و آزارها و شکنجه‏ها و آزمندیها و مکر و نیرنگهاى ننگین آنان در میدانهاى گوناگون و از جهات مختلف مواجه بوده است و هم چنان تا امروز مسلمانان و جهان انسانیت و بشریت، از مصیبتها و بلاها و جنایتهاى آنان مى‏نالند. آرى، یهود بر مسلمانان فخر مى‏فروختند و مانند سایر اندیشه‏هاى واهى خود چنین مى‏پنداشتند که بیت المقدس از کعبه برتر و شریفتر است. اما علماى اسلام و پیشاپیش آنان رجال تفسیر و حدیث و کلام در مقام پاسخگویى بر آمدند و همگى در پیرامون آیه کریمه «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکاً و هدىً للعالمین فیه آیاتٌ بینات مقام ابراهیم و مَن دَخَلَه کان آمناً» گفته‏اند این آیه در حدّ ذات خود در مقام رد و پاسخگویى به بهانه‏اى دیگر از بهانه‏هاى یهود در عدم پذیرش نبوت پیامبر اکرم - ص - است. و آن بهانه این است که چون پیامبر - ص - قبله را از بیت المقدس به سوى کعبه گرداند، یهود در نبوت او طعن زده گفتند: بیت المقدس برتر و سزاوارتر براى قبله بودن است؛ چرا که پیش از کعبه بناء شده و سرزمین محشر و قبله همه پیامبران بوده است؛ بنابراین برگرداندن قبله به جانب کعبه عملى باطل است که از پیامبر خدا سر نمى‏زند خداى تعالى این سخن را چنین پاسخ فرمود که «ان اول بیت وضع للناس...» و آشکارا فرمود که کعبه از بیت المقدس افضل و اشرف و براى قبله قرار گرفتن سزاوارتر است. البته این آیه پاسخگوى این سؤال نیز هست که آیا نسخ ممکن است یا خیر؟ پیامبر اکرم - ص - بر امکان نسخ چنین استدلال کردند که خوردن چیزهایى براى بنى اسرائیل، مباح بود و بعدها خداى تعالى، خوردن بعضى از آنها را حرام فرمود و قوم در این مسأله با رسول خدا به گفتگو پرداختند. از مهمترین امورى که رسول خدا نسخ را در آن مى‏آورند مسأله قبله است از این جهت خداوند در این آیه، عامل تحویل قبله به جانب کعبه را که همان افضیلت کعبه است بیان کرده و در آیه پیش از آن، فرموده است: «قل صَدَق الله فا تبعوا مِلَّةَ ابراهیمَ حنیفاً وما کانَ من المشرکین» که این آیه صراحت دارد در اینکه حج، از بزرگترین شعائر دین ابراهیم بوده است و این: اشاره به فضیلت خانه خدا دارد که وجوب حج، بر آن مترتب شده است به علاوه از آنجا که هر یک از یهود و نصارى خود را پیرو دین ابراهیم مى‏پنداشتند. خداوند در این آیه خواسته است که کذب گفتار آنان را بیان کند به اینکه حج در دین ابراهیم بوده است و حال آنکه یهود و نصارى حج نمى‏گزارند و این خود دلیل بر کذب گفتار آنان است. گفتیم که مقصود از اوّلیت در آیه، مقدم بودن و اولویت داشتن در برکت و هدایتگرى آفریدگان است، اگر چه روایت شده است که از پیامبر سؤال شد اولین مسجدى که براى مردم بناء شد کدام است؟ فرمود: مسجدالحرام و سپس بیت المقدس، پرسیدند فاصله زمانى بین آن دو چه اندازه بوده است؟ فرمود چهل سال.9 و یا در حدیث دیگرى (از ابو سعید خدرى) آورده‏اند که رسول اکرم - ص - فرمود: بار سفر خود جانب این سه مسجد ببندید: «مسجدالحرام و این مسجد من و مسجدالاقصى»10 اما پر واضح است که دلالت آیه بر اینکه اولیت کعبه در فضل و شرف است، قابل خدشه نیست؟ چرا که آیه در مقام بیان ترجیح کعبه بر بیت المقدس است و ترجیح تنها با اولیت در «فضل و شرف» تحقق مى‏یابد و اولیت در «بنا»، اثرى در مقصود ندارد. اما چنانکه قبلاً گفتیم اولیت در فضیلت منافاتى با ثبوت اولیت در بنا ندارد. به هر حال منظور از این اولیت در آیه، زیادت فضیلت و شرافت و عظمت این خانه است و اکنون اسباب فضیلت و مزایاى مهم و ارزشها و خصوصیات والایى را که تنها در کعبه یافت مى‏شود و مفسران به آن اشاره کرده‏اند گوشزد مى‏کنم: 1 . همه امتها اتفاق دارند که بنا کننده این خانه ابراهیم خلیل - ع - است و بانى بیت‏المقدس سلیمان - ع - است و فضل و منقبت افزون حضرت ابراهیم - ع - قابل انکار نیست. پس از این جهت، کعبه بر بیت المقدس شرافت دارد: «و اذ بَوّأنا لإبراهیم مکان البیت اَن لانُشرک بى شیئاً و طهر بیتى للطائفین و القائمین و الرّکع السجود».11 «یاد آور اى رسول که ما ابراهیم را در آن بیت الحرام تمکین دادیم تا با من هیچ انباز و شریک نگیرد و به او وحى کردیم که خانه را براى طواف حاجیان و نمازگزاران و رکوع و سجود کنندگان پاک و پاکیزه گردان». و ابلاغ کننده این تکلیف جبرئیل است از این جهت گفته شده خانه‏اى در این دنیا، به شرافت کعبه نیست؛ چرا که امر کننده براى ساختن آن، خداى یگانه است و مهندس آن جبرئیل و معمار سازنده آن، ابراهیم خلیل و شاگرد اسماعیل - علیهم السلام - است. 2 . مقام ابراهیم که قطعه سنگى است که ابراهیم - ع - بر آن پاى نهاد و خداى تعالى محل پاى وى را از حالت سختى سنگ بودن در آورد و نرم گردانید تا جاى پاى ابراهیم - ع - بر آن نقش بست، سپس باز به حالت سنگین در آورد و هیچ کس جز خداى تعالى بر چنین کارى توانا نیست و جز براى پیامبران، آن را به ظهور نمى‏رساند. خداى رحمان آن سنگ را در این سالهاى طولانى، هم چنان باقى گذاشت و جاى پا و انگشتان پاى، به وضوح دیده مى‏شد اگر چه تماس و مسح بسیار مردم، آن رافرسوده کرد. ابوالولید محمد ازرقى از محمد بن یحیى از محمد بن عمر واقدى از ابن ابى نسیره از اسحاق بن عبداللَّه بن ابى فروة از عمربن حکم از ابو سعید خدرى روایت کرده که او گفت: از عبداللَّه بن سلام درباره جاى پایى که در مقام است پرسیدم، گفت: این سنگ، از روزگار قدیم چنانکه امروز هست وجود داشته است و خداى سبحان اراده فرمود که مقام را نشانه‏اى از نشانه‏هاى خود قرار دهد، پس چون ابراهیم مأمور شد که مردم را براى حج فراخواند بر «مقام» ایستاد، آنگاه مقام ارتفاع گرفت، تا از بلندترین کوه درگذشت و بر همه جا، مشرف گردید. آنگاه فرمود: اى مردم! فرمان پروردگار خود را اجابت کنید مردم به آن ندا لبیک گفتند و فریاد بر آوردند: «لبیک اللهم لبیک» پس به اراده خداوند جاى پاى او بر سنگ باقى ماند و او هم چنان به چپ و راست خود نظر مى‏کرد و مى‏گفت: «اجابت کنید پروردگارتان را، چون کار پایان یافت، نسبت به مقام، مأمور شد و آن را قبله قرار داد و به سوى آن، مقابل باب کعبه، نماز به جاى آورد.»12 3 . عدم انباشته شدن سنگریزه‏هایى که براى «رمى جمره» پرتاب مى‏شود، با آنکه شمار افرادى که در هر سال در آنجا به رمى جمره مى‏پردازند بالغ بر ششصد هزار است که هر کدام هفتاد سنگ پرتاب مى‏کنند؛ لیکن حتى به اندازه سنگریزه‏هایى که نه تنها در یک سال باید جمع گردد، دیده نمى‏شود در حالى که آن محل، نه سیل گیر است و نه بادگیر تا در معرض سیل یا بادهاى تند قرار گیرد و سنگریزه‏ها در اثر آن، به جاى دیگر منتقل گردند.13 4 . پرندگان در پرواز، از بالاى کعبه نمى‏گذرند و چون به آن فراز مى‏رسند راه را منحرف مى‏کنند. شیخ قطب الدین نهروانى مکى حنفى مى‏گوید: «شایسته است کسى که در «مکه» خانه مى‏سازد، ارتفاع آن را بلندتر از بناى کعبه شریف قرار ندهد. که بعضى از صحابه امر به ویرانى چنین خانه‏اى مى‏کردند». ازرقى گوید: «کعبه را از آن رو، کعبه نامیده‏اند که بنایى بلندتر از آن در مکه ساخته نمى‏شود، آنگاه از نیاى خود از ابن عبینه از ابن شیبه حجبى از مشیبة بن عثمان روایت کرده است که او نظارت و مراقبت مى‏نموده و هر خانه‏اى را که بلندتر از کعبه یافت امر به خرابى آن داد. آنگاه از جد خود نقل مى‏کنند که چون بنى عباس بن محمد بن على بن عبدالله بن عباس - رضى اللَّه عنه - در مکه پیرامون مسجد الحرام، خانه مى‏ساخت به قوم خود فرمان داد که براى بزرگداشت به عظمت کعبه خانه را بلندتر از کعبه بنا نکنند. هیچ خانه‏اى مشرف بر کعبه در مکه باقى نماند مگر اینکه منهدم و ویران شد مگر این خانه که تا امروز باقى است.14 5 . در کنار آن خانه، حیوانات وحشى بدون حمله و آزار به یکدیگر، با هم زیست مى‏کنند هم چون سگان و آهوان. سگان و حیوانات وحشى در آنجا شکار نمى‏کنند. و این ویژگى بسیار شگفتى است - هم چنانکه ساکنان مکه به سبب دعاى ابراهیم که فرمود: «رب اجعل هذا بلداً آمنا»؛ «پرودگار! اینجا را سرزمینى امن قرار ده.» در آنجا همه کس و همه چیز از چپاول و غارت و آتش سوزى در امانند. خداوند متعال در این باره گوید: «اَوَلم یروا انا جعلنا حرماً آمنا و یتخطّف الناس من حولهم»15 «آیا کافران ندیدند که ما آن شهر را حرم امن و امان قرار دادیم در صورتى که از اطرافشان مردم ضعیف را به قتل و غارت مى‏ربایند.» و در آیه دیگرى فرماید: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذّى اَطعمهم من جوع و آمنهم من خوف».16 «پس پروردگار کعبه را باید پرستش کنند که آنان را طعام داد و از گرسنگى در آورد و از ترس و خطرها ایمن ساخت.» و تاریخ نیز بطور مسلم و قاطع نمى‏گوید که ستمگرى «کعبه» را ویران «مکه» را تماماً خراب کرده باشد. حال آنکه «بخت النصر» سراسر بیت المقدس را ویران و آن را از روى زمین برانداخت. 6 . صاحب فیل؛ یعنى «ابرهة بن صباح أشرم» که از جانب نجاشى فرمانرواى یمن بود. کینه‏اى را در صنعا بناء کرد و آن را «قلیس» نام نهاد و بر آن شد تا حاجیان را از کعبه به سوى آن متوجه گرداند. مردى از «بنى کنانه» آهنگ آن معبد کرد. و شب هنگام آنجا را آلوده ساخت. این کار «ابرهه» را سخت خشمگین ساخت و گفته‏اند گروهى عرب، آتش افروختند و باد، دامنه آن آتش را به معبد کشاند و آنجا را بسوخت، پس ابرهه سوگند یاد کرد کعبه را ویران سازد و براى این منظور، همراه با فیل و لشگریان خود به جانب مکه حرکت کرد. قریش از پایدارى در مقابل چنان سپاهى ناتوان بودند؛ از اینرو از مکه بیرون رفتند و کعبه را به او واگذاشتند. چون به مکه نزدیک شد، عبدالمطلب به سوى او خارج شد و یک سوم اموال «تهامه» را به او پیشنهاد کرد تا باز گردد، اما او نپذیرفت و سپاهیان را مهیاى حمله کرد و فیل را جلو قرار داد اما چون روى او را به جانب حرم قرار مى‏دادند، فیل زانو مى‏زد و از حرکت باز مى‏ماند و چون روى او را به جانب یمن، یا هر جهت دیگرى مى‏گردانید، بناى دویدن مى‏گذاشت «ابرهه دویست شتر از شتران (عبدالمطلب) را تصرف کرده بود به همین جهت عبدالمطلب به نزد وى مى‏رود. عبدالمطلب که مردى خوش سیما و تنومند و با وقار بود و به عنوان پیشواى قریش و صاحب کاروانهاى مکه به ابرهه معرفى شده بود، در چشم او، بسیار بزرگ آمد. اما چون حاجت و مقصود خود را با ابرهه در میان گذاشت. ابرهه گفت از چشم من افتادى؛ چرا که من براى ویرانى خانه‏اى آمده‏ام که اساس آئین تو و پدران تواست و تو دربند رهایى شتران خویشتن؟! عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خویشم و خانه را صاحبى است که تو را از آن باز خواهد داشت آنگاه عبدالمطلب به سوى خانه خدابازگشت و حلقه در را گرفت و چنین سرود: لاهمّ ان المرء یمنع حله فامنع حلالک‏ وانصر على آل الصلیب و عابدیه الیوم آلک‏ لایغلبنّ صلیبهم و محالهم عدوا محالک‏ ان کنت تارکهم و کعبتنا فأمرنابذلک‏ آنگاه مى‏گوید: «یا رب لا ارجولهم سواکا یارب فامنع عنهم حماکا». پس در جائى که دعا مى‏خواند از خانه بازگشت که ناگهان پرندگانى را دید که در سمت یمن در پروازند. پس بانگ برآورد که به خدا سوگند اینان پرندگان عجیب و ناآشنایى هستند که نه از دیار نجد مى‏باشند و نه از سرزمین تهامه. هر پرنده‏اى سنگریزه‏اى در منقار، دو سنگریزه در دو چنگال خود حمل مى‏کردند که از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر بود. هر سنگریزه بر سر مردى فرود مى‏آمد و از نشیمنگاهش خارج مى‏شد و هلاک مى‏گردید. و بر هر سنگریزه نام شخصى که بر آن فرود مى‏آمد نوشته شده بود. ابرهه نیز آنچنان مبتلا گردید که انگشتانش فرو ریخت و سینه‏اش بشکافت و مرد. امّا وزیر او (ابو یکسوم) از آن میدان متوارى شد در حالى که پرنده‏اى بر بالاى سرش پرواز مى‏کرد تا آنکه نزد نجاشى آمد و ماجرا را براى او باز گفت و چون قصه را به پایان رسانید، سنگریزه‏اى بر سر او فرو افتاد و جسد بى‏جانش در برابر نجاشى نقش زمین شد. «نقاش» در تفسیر خود گوید که سیل لاشه‏هاى آنها را به دریا انداخت. عرب درباره این واقعه بزرگ که خداوند در آن خانه گرامى خود را نصرت و حراست مى‏کند، شعرها سروده است. واقعه‏اى که نشان دهنده شرافت و عظمت و طهارتى است که خداوند با بعثت پیامبر گرامى اسلام و آئین آورده شده توسط او براى آن خانه اراده کرده است؛ چرا که نماز یکى از ارکان این آئین بلکه ستون آن است و کعبه قبله آن خواهد بود و هرگز این واقعه در جهت یارى قریش نبود؛ چرا که اصحاب فیل از نصاراى اهل حبشه بودند که از مشرکین قریش، بسى نزدیکتر به کعبه و خداى کعبه بودند. بنابر این، این واقعه تنها براى نصرت بیت الحرام و زمینه سازى براى بعثت پیامبر اکرم - ص - بود. «عبدالله بن زبعرى سهمى قرشى» که از شاعران قریش در زمان جاهلیت و از مخالفان سر سخت مسلمانان و در گذشته بسال 15 هجرى است. درباره این واقعه، اشعارى با این مطلع سروده است: تنکّلوا عن بطن مکة انها کانت قدیماً لایرام حریمها لم تخلق الشعرى لیالى حرمت‏ اذ لا عزیر من الاءنام یرویها از ابن عباس رسیده است که از آن سنگریزه‏ها، نزدامّ‏هانى دیده است که هم چون پیمانه‏اى مى‏ماند که در آن خطوط قرمزى به رنگ عقیق ظفارى، منتقش بود. از عائشه نیز نقل کرده‏اند که گفت: من زمام کش فیل و کسى که به دنبال آن حرکت مى‏کند، هر دو را زمین گیر و نابینا دیدم که به گدایى طعام مى‏طلبید17 و این دلیل و نشانه آشکارى بر شرافت کعبه و نوید دهنده پیامبرى حضرت محمد - ص - مى‏باشد. 7 . خداوند سبحان این خانه را در بیابانى خشک و بدون کشت و زرع قرار داد - حکمت این کار در چندین وجه است: الف) خالق متعال اراده کرده است که امید اهل حرم و خدمتگزاران آن را از غیر خود ببرد تا اینکه در زندگانى جز به خداوند توکل نداشته باشند. البته توکل تنها از آن اهل حرم نیست بلکه تمام انسانها از هر طبقه و نژادى از هنگام بلوغ تا آخرین لحظات زندگى باید در تمام حالات و دگرگونیهاى زندگى بر او توکل کنند. در حدیث قدسى آمده است که خداوند فرمود: به عزت و جلال و مجد و عظمت خودم سوگند که هر آرزویى را که جز به من بسته شود به ناامیدى قطع کنم و آن آرزومند را نزد مردم جامه مذلّت پوشانم. ب) تا آنکه جباران و طاغوتها و پادشاهان سکونت در آنجا اختیار نکنند، چه آنها از پى زر و زیور زندگى هستند و چون آن را در آنجا نیابند روى به مکان دیگرى آورند و بدینگونه آن مکان از لوث وجود اهل دنیا و طالبان آن پاک خواهد شد. ج) خداوند کعبه را در مکانى خشک و بى‏محصول قرار داد تا احدى به نیت تجارت روى بدانجا نیاورد و همواره مکانى براى عبادت و زیارت که بر همین اساس بنیان نهاده شده باقى بماند. د) خداوند سبحان بدینگونه شرف فقر را نمایان ساخت زیرا شریفترین خانه را در فقیرترین موضع قرار داد در جایى که از دنیا کمترین نصیب را دارد. گویى با این نکته مى‏فرماید: تنگدستان و فقرا، را در این جهان اهل «بلدا لامین» قرار دادم، در آخرت نیز آنان را اهل «مقام امین» مى‏گردانم. در این جهان، (خانه امن) از آن آنان است و در آن جهان، (سراى امن). ه ) گویى خداوند خواسته است بگوید: هم آن سان که کعبه را جز در موضعى خالى از تمام نعمت‏هاى دنیا قرار ندادم، کعبه معرفت را نیز جز در دل پاک و فارغ از مهر دنیا و بى‏اعتنا به زیور و زینت آن قرار نخواهم داد. این، خلاصه‏اى بود از آنچه مفسران: پیرامون ویژگیها و فضائل کعبه بیان کرده بودند و چون ثابت شد که کعبه نخستین و اولین خانه در فضیلتها و منقبتها برجستگیهاى گوناگون که براى مردم بنا شده، بطلان به خیال یهود که بیت المقدس را اشرف از کعبه مى‏پندارد، آشکار گردید. پس به آنان باید گفت: «موتوا بغیظکُم انّ الله علیم بذات الصدور.» پاورقى‏ها: 1 - مجمع البیان، ج 2، ص 477 از ضحاک - تفسیر عیاشى، ج 1، ص 187، تفسیر کشاف، ج‏1، ص‏477. 2 - صحیح مسلم، ج 2، ص 1042 باب فضیلت نماز در دو مسجد مکه و مدینه. 3 - الجامع الصغیر، ج 2، ص 214 حدیث شماره 5868. 4 - صحیح مسلم، ج 2، ص 985. 5 - سوره قصص: 57. 6 - سوره اسراء: 1. 7 - تفسیر فخر رازى، ج 8، ص 149 - مجمع البیان، ج 2، ص 478. 8 - اخبار مکه، ج 1، ص 40 - مجمع البیان، ج 2، ص 477 - تفسیر أبى السعود، ج 2، ص 60. 9 - صحیح مسلم، ج 1، ص 370. 10 - سنن ترمذى، ج 2، ص 148. 11 - سوره حج: 26. 12 - تاریخ مکه، ج 1، ص 273. 13 - تفسیر فخر رازى، ج 8، ص 145. 14 - الإعلام بأعلام بیت الله الحرام، ص 16 - 15. 15 - سوره عنکبوت: 67. 16 - سوره قریش: 4 -3. 17 - تفسیر فخر رازى، ج 32، ص 96 - تفسیر کشاف، ج 4، ص 286. - تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 550 - تفسیرالسراج المنیر، ج 4، ص 588. البدایة و النهایه، ج 2، ص 175 - الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 444. 

تبلیغات