آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

قیام عاشورا اگر چه به عنوان یک حادثه در زمان و مکان خاصى به وقوع پیوسته و با شهادت عزیزترین کسان اسلام به پایان رسیده است اما در اندک زمانى با تدبیر سیاسى رهبر نهضت و پیام‏رسانان آگاه و بصیر آن به فرهنگى غنى، پررونق و ماندگار تبدیل شد که آثار و برکات آن پس از قرن‏ها همچنان در حال گسترش است . قطعا یکى از راههایى که باعث‏بقاء پرثمر این نهضت‏شده است ورود مباحث مربوط به آن در احکام اسلامى و زندگى روزمره مردم مى‏باشد . نویسنده در این مقاله به منظور نشان دادن ابعاد مسائل فقهى عاشورا و نقش آن در تداوم و احیاى نهضت، احکام فقهى مربوط به تربت امام حسین (ع)، عزادارى، زیارت، آب و زیر مجموعه آن‏ها را در فقه بررسى کرده و تفصیل تاکید فقه شیعه بر زنده ماندن قیام عاشورا و گسترش فرهنگ و پیام آن را نشان داده است .
در این مقاله اگر چه مستقیما به ابعاد سیاسى این امور پرداخته نشده است اما اصل تبیین اهتمام ائمه معصومین (ع) به حوادث و جریانات این نهضت‏با این دقت و گستردگى و پیوند زدن آن با زندگى دینى مردم به‏طورى که امام حسین (ع) و عاشورا از تولد تا مرگ یک انسان حضور داشته باشد گویاى عمق درایت‏سیاسى و ابتکار بى‏بدیل تبلیغاتى آن بزرگواران در زنده نگه‏داشتن این قیام مى‏باشد .
قیام عاشورا از مقولاتى است که در طول تاریخ، نه تنها براى شیعیان، که براى مسلمانان و بلکه براى همه انسان‏هاى آزادى‏خواه جهان، همانند گاندى (1) الگو و الهام بخش بوده است .
این حماسه بزرگ از آغاز تا به کنون، آثار و برکات بى‏شمارى داشته است تا آن‏جا که گفته شده است که علت‏حدوث دین اسلام، حضرت محمد (ص) و علت‏بقا و استمرار آن، امام حسین (ع) و یارانش بوده‏اند . (2) در عصر حاضر، انقلاب شکوهمند مردم ایران، به رهبرى فرزند خلف و صالح امام حسین (ع) یعنى امام خمینى رحمة الله علیه را مى‏توان یکى از هزارها ثمره حرکت عاشوراى حسینى به شمار آورد .
و از سوى دیگر، هم‏زمان با نهضت‏حسینى، فرهنگى غنى و پرشور پدید آمده است که در عمق جان و روان و باورهاى عاشقان آن حضرت جریان دارد، تا آن‏جا که زندگى، با تبرک جستن به آب فراتش آغاز و با همراهى تربت پاکش پایان مى‏پذیرد .
پر واضح است که هر چه درباره محتوا، اهداف، انگیزه‏ها، پیام‏ها، عبرت‏ها و عوامل زمینه‏ساز چنین حرکتى، کندوکاو و نوشته شود، باز ابعادى از آن، هم‏چنان مبهم و ناشناخته خواهد ماند . از موضوعاتى که کم‏تر بدان پرداخته شده است، تعامل میان قیام عاشورا و روند تکامل فقه است . به بیان دیگر، تاثیر قیام عاشورا در تکامل فقه، از سوى ائمه معصومین (ع) و فقها، و نقش فقه در حفظ، استمرار و احیاى نهضت عاشورا مورد غفلت قرار گرفته است .
این مطلب، آن‏گاه اهمیت‏بیش‏تر مى‏یابد که اولا توجه شود که شیعیان روحیه تکلیف مدارى را از آن حضرت آموخته و تسلیم محض احکام شرعى (هر چند غیر الزامى) هستند . ثانیا انگیزه و جهت، در وضع احکام مربوط به عاشورا (اگر چه با عنوان مستحب) بیش‏تر سیاسى بوده است تا عبادى . از این رو، عمل به هر یک از این احکام، افزون بر پاداش و ثواب اخروى، بعد سیاسى نیز داشته است تا بدین وسیله، مردم به حفظ و احیاى مراسم عاشورا بیش‏تر ترغیب شوند . این نوشته، نگاهى اجمالى دارد به بعد سیاسى و احیاى نهضت‏حسینى از منظر فقه . پیش از آغاز بحث، یادآورى نکاتى ضرورى است:
1 . براى رعایت اختصار، از نقل روایات زیاد خوددارى شده و براى تبیین اهمیت و فراوانى روایات وارده، به بیان عنوان ابواب، همراه با نقل یکى دو روایت، بسنده شده است .
2 . با توجه به این‏که روایات نقل شده، در بسیارى موارد، اگر نگوییم در حد تواتر معنوى، دست کم مستفیض است و از سوى دیگر، با توجه به قاعده تسامح در ادله سنن، دیگر نیازى به بحث‏سندى روایات احساس نمى‏شود .
3 . در این نوشته، تنها احکام فقهى، بررسى شده است که اولا ویژه حادثه عاشورا است و ثانیا بیان‏گر عمل و وظیفه‏اى براى مکلف است . از این رو، مباحثى مانند استحباب وقف، نذر و سیاه‏پوشى براى امام حسین (ع) مطرح نشده است; زیرا این امور، درباره معصومان دیگر نیز مطرح است . همچنین مباحثى مانند تقیه، القاى در تهلکه و واجب نبودن امر به معروف و نهى از منکر، با عدم احتمال تاثیر احکام فقهى، در نبرد عاشورا نیز مطرح نشده است; زیرا پیامى عملى درباره حرکت عاشورا، براى مکلف در بر ندارد .
4 . همه مطالب، جز مقدمه، ذیل چهار عنوان کلى تربت، عزادارى، زیارت و آب، با بیش از 33 زیر مجموعه، به اختصار تهیه و تنظیم شده است .
5 . از آن‏جا که بیش‏تر احکام موضوع این نوشته، از مستحبات است و روش بیش‏تر فقها در احکام غیر الزامى، بر اساس تسامح در ادله سنن است، ناچار به عنوان مقدمه و زیربناى بحث، این قاعده به اجمال مورد بررسى قرار مى‏گیرد تا مبناى فقهى مباحث روشن شود . تاکید مى‏شود که بعضى از احکام استحبابى، در این نوشته، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن است .
الف . قاعده تسامح در ادله سنن
روایات بسیارى دلالت دارد بر این‏که اگر از رسول خدا (ص) و یا ائمه علیهم السلام براى انجام دادن عملى، وعده و یا خبرى از ثواب و پاداش برسد، خداوند این ثواب و پاداش را به کسى که آن عمل را به امید آن ثواب و پاداش انجام داده، خواهد داد، هر چند این وعده و خبر، از معصوم صادر نشده باشد; از جمله، صحیحه هشام بن سالم:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من بلغه عن النبى صلى الله علیه و آله شى‏ء من الثواب، فعمله، کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله (ص) لم یقله‏» . (3) یعنى امام صادق (ع) فرمود: هر کس بر اساس وعده ثوابى که از رسول خدا رسیده است، عملى را انجام دهد، این ثواب به او داده مى‏شود، هر چند رسول خدا آن وعده را نداده باشد .
در این باره، احادیث دیگرى، با عبارات و مضامین متفاوت رسیده است . صاحب وسائل‏الشیعه، بابى را با عنوان «استحباب الاتیان بکل عمل مشروع روى له ثواب منهم علیهم السلام‏» گشوده است و در آن، نه حدیث نقل کرده است . (4)
بحث‏سندى
در میان این روایات، گرچه روایاتى که از نظر سند اعتبار ندارد، وجود دارد، اما بى‏گمان، اشکال سندى بر آن‏ها وارد نیست; زیرا:
اولا، برخى از روایات، از نظر سند صحیحه‏اند; از جمله، روایت هشام بن سالم .
ثانیا، برخى از بزرگان، این دسته از روایات را مستفیض، بلکه متواتر معنوى مى‏دانند . شیخ انصارى در مقام استدلال بر قاعده تسامح در ادله سنن مى‏نویسد:
«الثالث الاخبار المستفیضه التى لا یبعد دعوى تواترها معنى‏» ; (5) یعنى دلیل سوم (بر قاعده تسامح در ادله سنن) روایات مستفیضه‏اى است که ادعاى تواتر معنوى آن‏ها دور نیست .
ثالثا، مشهور فقها به این روایات عمل کرده و آن‏ها را تلقى به قبول کرده‏اند . شیخ انصارى در مقام پاسخ به اشکال سندى مى‏نویسد:
«و هذه الاخبار مع صحة بعضها غنیة عن ملاحظة سندها لتعاضدها و تلقیها بالقبول بین الفحول‏» ; (6) یعنى این دسته از روایات، صرف نظر از صحیح بودن برخى، از رسیدگى سند بى‏نیازند; زیرا فقهاى بزرگ، آن‏ها را تلقى به صحت کرده‏اند .
مدلول روایات
پس از بحث‏سندى و اعتبار سند روایات، نوبت‏به بررسى دلالت آن‏ها مى‏رسد، شایسته است‏براى روشن‏تر شدن این بخش، در دو مقام بحث ادامه پیدا کند .
مقام ثبوت
آن‏چه در مقام ثبوت، امکان دارد از روایات استفاده شود، عبارت است از:
الف . این دسته از احادیث، در مقام اخبار از ترتب ثواب بر عملى است که از سوى رسول خدا و ائمه معصومین علیهم‏السلام وعده آن داده شده است، اعم از این‏که انجام دهنده، قصد دست‏یابى به پاداشى را داشته باشد و یا نداشته باشد .
ب . روایات در مقام اخبار از ترتب پاداش بر عملى است که بر انجام آن، وعده ثواب داده شده است، به شرط این‏که انجام دهنده، قصد رسیدن به آن ثواب را داشته باشد . فرق احتمال دوم با احتمال اول، در این است که در فرض اول، عمل رسیدن به ثواب مطلق است; ولى در فرض دوم، رسیدن به ثواب، مشروط است‏به این‏که عمل به قصد ثواب انجام داده شود .
اما وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از ارشادى بودن روایات ترتب ثواب . در واقع، این بحث، بیش‏تر رنگ کلامى دارد تا فقهى یا اصولى .
ج . مدلول روایات، حجیت‏خبر ضعیف، درباره مستحبات است . بر اساس این احتمال، روایت در مقام تبیین یک قاعده اصولى است، یعنى نفى شرط عدالت، وثاقت، اسلام و همانند آن . بر اساس این احتمال، فقیه مى‏تواند به استحباب فتوا دهد، هر چند شرایط اعتبار و حجیت را، که در اصول از آن بحث‏شده، نداشته باشد .
در این‏باره که این قاعده (تسامح در ادله سنن) درباره مکروهات نیز جارى است‏یا نه، میان فقها اختلاف نظم وجود دارد; اما بیش‏تر فقیهانى که این احتمال را در مقام اثبات پذیرفته‏اند، اعتقاد بر تعمیم دارند . توضیح بیش‏تر، در پى خواهد آمد .
د . مستفاد از احادیث، استحباب ذات عملى است که بر آن، وعده ثواب داده شده است . تفاوت احتمال سوم و چهارم در این است که در احتمال سوم، مدلول مطابقى احادیث، حجیت‏خبر ضعیف است، ولى در احتمال چهارم، مدلول التزامى آن، حجیت‏خبر ضعیف است .
ه . مدلول روایات، عبارت است از استحباب عملى که بر آن، وعده ثواب داده شده است، با قید بلوغ ثواب .
تفاوت این احتمال با احتمال چهارم، در اطلاق و تقیید است; یعنى عنوان عمل در این فرض، مقید به قید بلوغ ثواب است، در حالى‏که در فرض پیش، مطلق و بى قید است . در نتیجه، اگر کسى همان عمل را پیش از آگاهى بر ثواب انجام دهد، بر اساس احتمال چهارم پاداش دارد; ولى بر اساس احتمال پنجم، پاداش نخواهد داشت .
وجه اشتراک این دو احتمال، عبارت است از فقهى بودن این دو احتمال . به بیان دیگر، خبر ضعیف، موضوع استحباب است .
و) احتمال دیگرى که درباره این روایات داده مى‏شود، این است که انقیاد و انجام عمل (نه خود عمل، چه به گونه مطلق و چه به گونه مقید) به قصد دست‏یابى به پاداش، مستحب باشد . البته این احتمال، مبتنى است‏بر این‏که تعلق امر مولوى، بر این امر ممکن باشد و در غیر این صورت، باید بگوییم که امر در روایات «من بلغ‏» ارشاد به حسن عقلى انجام این عمل است .
آنچه بیان شد، مهم‏ترین احتمالاتى است که درباره روایات «من بلغ‏» داده مى‏شود . مهم بررسى این احتمالات در مقام اثبات و اقامه دلیل است .
مقام اثبات
پس از بررسى احتمالات ممکن از نظر عقل، نوبت‏به مقام اثبات و اقامه دلیل، بر صحت و حجیت هر یک مى‏رسد . نظر فقها در این باره، یک‏سان نیست .
پیش از بررسى نظریات فقها یادآورى این نکته شایسته است که بنا بر صحت احتمال اول و دوم، روایات هیچ‏گونه دلالتى بر استحباب ندارند و براى موضوع این نوشته، بى‏ارزشند; اما بر فرض صحت چهار احتمال دیگر، این دسته از روایات، با موضوع این نوشته ارتباط تنگاتنگى پیدا مى‏کنند و در موارد فراوانى سودمند خواهند بود . همان‏گونه که بیان شد، هر چند آراى فقیهان در مقام اثبات، گوناگون است، اما مشهور فقها احتمال سوم (حجیت‏خبر ضعیف در مورد استحباب) را پذیرفته‏اند و بر اساس آن، عمل کرده‏اند . شیخ انصارى در این باره مى‏نویسد:
«المشهور بین اصحابنا و العامة التسامح فى ادلة السنن بمعنى عدم اعتبار ما ذکروه من الشروط للعمل باخبار الآحاد من الاسلام و العدالة و الضبط فى الروایات الدالة على السنن فعلا او ترکا» ; (7) یعنى مشهور میان فقهاى شیعه و عامه، تسامح در ادله مستحباب است . به این معنا که شرایط مذکور در حجیت‏خبر واحد، همانند اسلام، عدالت، ضبط در روایاتى که بر سنن، چه بر انجام دادن (مستحبات) و چه بر ترک کردن (مکروهات) دلالت دارد، شرط نیست .
شهید اول در مبحث احکام میت در امر هجدهم، که در باره تلقین میت، پس از دفن است پس از نقل روایات و نظریات موافق و مخالف مى‏نویسد:
«و الحدیث الوارد فیه ضعیف ولکن احادیث الفضائل یتسامح فیها عند اهل العلم‏» ; (8) یعنى حدیثى که درباره تلقین وارد شده، ضعیف است; اما اهل علم (فقها) در احادیثى که درباره فضایل (مستحبات) وارد شده است، تسامح مى‏کنند .
شهید ثانى در کتاب الرعایة فى علم الدرایه، در مبحث عمل به خبر ضعیف، پس از نقل اقوال فقها درباره قصص، مواعظ و فضایل اعمال، عمل به خبر ضعیف را جایز و درباره صفات خدا (اعتقادات) و حلال و حرام (فتوا به حرمت و یا وجوب) جایز نمى‏داند . وى مى‏نویسد:
«لما اشتهر بین العلماء المحققین من التساهل بادلة السنن‏» ; (9) یعنى دلیل بر جواز عمل به خبر ضعیف (درباره مستحبات) عبارت است از شهرت میان علماى محقق، در تساهل در ادله سنن .
شیخ بهایى نیز از جمله فقهایى است که احتمال سوم (حجیت‏خبر ضعیف درباره مستحبات) را به مشهور نسبت داده است . ایشان در این باره مى‏نویسد:
«و قد شاع العمل بالضعاف فى السنن و ان اشتد ضعفها و لم ینجبر ... و قد بسطنا فیها الکلام فى شرح الحدیث الحادى و الثلاثین من کتاب الاربعین‏» ; (10) یعنى عمل به اخبار ضعیف درباره مستحبات، میان فقها شایع است، هر چند جبران ضعف سند نشده باشد . تفصیل این مطلب، در شرح حدیث‏سى‏ویکم کتاب اربعین آمده است .
شیخ انصارى پس از نقد و بررسى اقوال و آراى مختلف، مدلول روایات را قاعده اصولى، با نام «تسامح در ادله سنن، که دلالت‏بر حجیت‏خبر ضعیف دارد» مى‏داند و شش اشکال بر این مبناى مشهور فقها را بررسى مى‏کند و به همه آن‏ها پاسخ مى‏دهد . ایشان در این‏باره مى‏نویسد:
«اذا عرفت ما ذکرنا ظهر لک ان قاعدة التسامح مسالة اصولیه ...» ; (11) یعنى اگر آن‏چه گفته شد، بشناسى، ظاهر مى‏شود که قاعده تسامح، مساله اصولى است .
آخوند خراسانى نیز پس از مناقشه در صحت استدلال به اخبار «من بلغ‏» ، بر تعلق امر مولوى به احتیاط، احتمال چهارم (استحباب عمل) را تقویت کرده و مى‏فرماید:
«ثم لا یبعد دلالة بعض تلک الاخبار على استحباب ما بلغ علیه الثواب‏» ; (12) یعنى دور نیست دلالت‏برخى از این روایات، بر استحباب عملى که وعده پاداش برآن داده شده است .
محقق نائینى نیز پس از نقد و بررسى احتمالات اخبار «من‏بلغ‏» و بیان این‏که احتمال سوم (حجیت‏خبر ضعیف) و احتمال چهارم (استحباب عملى که بر انجامش وعده پاداش داده شده است) در اصل این‏که آن عمل، مستحب خواهد بود، شریک بکند، قول مشهور را تقویت کرده و مى‏نویسد:
«و لا یبعد ان یکون الوجه الثانى اقرب کما علیه المشهور حیث ان بنائهم فى الفقه على التسامح فى ادلة السنن و قد عرفت ان ظاهر العنوان لا ینطبق الا على القول بالقاء شرائط الحجیة فى الخبر القائم على استحباب‏» ; (13) یعنى دور نیست که وجه دوم (حجیت‏خبر ضعیف) به واقع نزدیکتر باشد; همان‏گونه که مشهور پذیرفته‏اند; زیرا روش آنان در فقه، تسامح در ادله مستحبات است و دانستى که ظاهر عنوان (روایات) منطبق نخواهد بود جز بر القاى شرایط حجیت، در خبرى که بر مستحبات دلالت دارد .
محقق اصفهانى ضمن اشکال بر مبناى کسانى که روایات را ارشاد به تفضل الهى و دادن ثواب بر انقیاد دانسته‏اند، احتمال چهارم (استحباب و محبوبیت عملى که بر انجامش وعده ثواب داده شده است) را تقویت مى‏کند و مى‏نویسد:
«اما الوعد بالثواب الخاص فلیس من الشارع بما هو عاقل و الا لحکم به سائر العقلاء بل بما هو شارع ترغیبا فى فعل تعلق به غرض مولوى فیکشف عن محبوبیة مولویة و مطلوبیة شرعیة‏» ; (14) یعنى اما وعده پاداش ویژه از سوى شارع، به عنوان این‏که شارع، عاقلى از عقلاى عالم است، نیست، درغیر این صورت، همه عقلا باید چنین پاداشى را لازم بدانند، بلکه پاداش ویژه از سوى شارع، از باب ترغیب و تشویق به انجام دادن عملى است که غرض مولوى به آن تعلق گرفته است . بنابراین، از محبوبیت آن (امر)، مولوى بودن و مطلوب بودن پیش شارع کشف مى‏شود .
آن‏چه ملاحظه شد، نظریات برخى از فقها بود که با تعابیر و بیانات مختلف، از روایات استفاده استحباب کرده‏اند .
تحقیق در مطلب
تحقیق در مطلب، از حوصله این نوشته خارج است . آنچه در این مختصر ممکن است‏به عنوان استدلال بر مطلب بیان شود، این است که اگر دلیلى دلالت کند بر این که فلان عمل، ثواب دارد، از دو صورت خارج نیست: یا آن عمل، در حد خود، اقتضاى ترتب ثواب را دارد; مانند این‏که دلیل مى‏گوید: «من سرح لحیته فله کذا» (هرکس ریشش را رها کند، براى او ثواب است) و یا این‏که عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست . اگر از دسته اول باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر است و استحباب عمل ثابت مى‏شود و اگر از دسته دوم باشد، ترتب ثواب، کاشف از تعلق امر نیست و در نتیجه، استحباب نیز ثابت نمى‏شود .
بنابر این، کسانى که از روایات، استفاده استحباب کرده‏اند، بر این باورند که ثواب بر ذات عمل است . بنابراین، کاشف از تعلق امر است; زیرا ذات عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست و کسانى که استحباب را استفاده نمى‏کنند، مى‏گویند: ثواب بر عمل، مقید به احتمال امر و ثواب در این صورت، کاشف از امر نیست . و مهم‏ترین دلیل اینان عبارت است از حرف «فاء» در «فعمله‏» که در روایت آمده است . توضیح این که آنان مى‏گویند: این فاء ظهور در تفریع دارد بنابراین، عمل، فرع بر ترتب ثواب و احتمال امر است‏بنابراین کاشف از امر نیست تا استحباب ثابت‏شود .
ولى ممکن است گفته شود که هر چند فاء ظهور در تفریع دارد، اما تفریع در این‏جا عبارت است از ترتیب عمل پس از عمل دیگر، نه تفریع به معناى علت و معلولى . بنابراین، منافاتى میان ظهور فاء و تفریع و ترتب ثواب بر ذات عمل نیست .
هم چنین ممکن است گفته شود فاء در «فعمله‏» عاطفه است . بنابراین، ترتب ثواب بر ذات عمل خواهد بود که مقتضى ثواب نیست و در نتیجه، کاشف از تعلق امر خواهد بود; همان‏گونه که شیخ انصارى بر این باور است . (15)
بنابراین، همان‏گونه که عرف از ترتب عقاب بر عملى، که در حد خود، مقتضى عقاب نیست، مانند عمل ذاتا مبغوض کشف مى‏کند که نهى به آن تعلق گرفته است، هم‏چنین در موردى که عمل، در حد خود، مقتضى ثواب نیست، اگر ثوابى به آن تعلق بگیرد، کاشف از امر است .
این مطلب، در امور دیگر نیز جارى است که با بیان لازم ملزوم نیز بیان مى‏شود . به بیان دیگر، در این موارد، از طریق دلالت اقتضا مى‏توان امر را کشف کرد، البته ممکن است‏بر این استدلال، اشکالاتى وارد شود که در جاى خود باید بدان پرداخته شود .
ب . احکام فقهى تربت‏سیدالشهدا (ع)
مدفن شهید، با ارزش و خاک شهید، الهام‏بخش آزادگى، رادمردى، ایثار و از خودگذشتگى است . تربت‏شهید، به‏ویژه ربت‏سیدالشهدا (ع) آثار و برکات بى‏شمارى دارد و در آن، رازها، ناگفتنى‏ها و پیام‏هاى گوناگونى نهفته است .
تربت‏سیدالشهدا (ع) در میان همه خاک‏ها از این امتیاز برخوردار است که با خون خدا (ثار الله) آمیخته و عجین شده است . از این رو، جاى تعجب نخواهد بود که خداوند به آن، ارزش و عظمتى دهد که شفاى درد درمندان، مسجد عاشقان و عارفان، سبب امان جان و مال مسافران، مایه آرامش و غفران مردگان و برکت زندگى نوزادان باشد .
به بیان دیگر، تربت‏سیدالشهدا (ع) تا آن‏جا احترام دارد که در آغاز زندگى، کام نوزاد با آن متبرک مى‏شود و در پایان زندگى، مراسم کفن و دفن انسان با آن معنویت مى‏یابد . تربت‏سیدالشهدا (ع) از نگاه فقهى، موضوع احکام مختلفى است که روح، پیام و فلسفه هر یک، حفظ تداوم و احیاى نهضت و قیام عاشورا است .
در این بخش، با این نگاه، برخى از این احکام را بررسى مى‏کنیم .
1 . حرمت اهانت
یکى از احکام تربت‏سیدالشهدا (ع) حرمت توهین به آن است . در جامع احادیث‏شیعه، مؤلف عنوان بابى را «حرمة التوهین بتربة قبر الحسین و ما ورد فى عقوبة من وهنها» (16) قرار داده و در آن، حدیثى طولانى را نقل کرده است مبنى بر این‏که شخصى به لت‏بى‏احترامى و اهانت‏به تربت‏سیدالشهدا (ع) گرفتار عذاب و آتش الهى شده است . (17)
فقها نیز فتوا داده‏اند که بى‏احترامى به تربت‏سیدالشهدا (ع) حرام است .
صاحب عروه در این باره مى‏فرماید:
«واجب است پاک کردن نجاست از تربت امام حسین ... و حرام است نجس کردن آن و فرقى نیست میان این‏که تربت از قبر شریف برداشته شود و یا از خارج قبر» . (18)
فقهایى که بر عروه حاشیه زده‏اند این مساله را تلقى به قبول کرده و بر آن، حاشیه نزده‏اند .
2 . برداشتن کام نوزادان
در روایات فراوانى ائمه (ع) دستور داده‏اند که در آغاز زندگى نوزاد، کام او با تربت‏سیدالشهدا (ع) برداشته و متبرک شود; از جمله:
«عن الحسین بن ابى العلاء قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فانها امان . (19) یعنى حسین، پسر ابى‏علا مى‏گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: کام فرزندانتان را با تربت‏سیدالشهدا بردارید . پس همانا امان در آن است .
روایات در این باره فراوان است . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و تحنیک الاولاد ...» گشوده و در آن، چهارده روایت نقل کرده است . (20)
فقها نیز بر اساس ا ین روایات، بر استحباب برداشتن کام نوزادان با تربت‏سیدالشهدا (ع) فتوا داده‏اند . محقق حلى در مقام شمارش مستحبات مربوط به اولاد مى‏نویسد:
«و تحنیکه بماء الفرات و تربة الحسین‏» ; (21) یعنى مستحب است کام نوزاد، با آب فرات و تربت‏سیدالشهدا (ع) برداشته شود .
شیخ انصارى نیز یکى از مستحبات را تحنیک شمرده و مى‏نویسد:
«مستحب است‏شستن نوزاد، گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ و برداشتن کام او با آب فرات و تربت‏سیدالشهدا (ع) . (22)
3 . سجده بر تربت
مستحب است‏سجده نماز، بر تربت‏سیدالشهدا (ع) باشد . روایات بسیارى بر این مطلب دلالت دارد و بسیارى از محدثان، باب‏هایى را به این عنوان اختصاص داده‏اند; از جمله، شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب السجود على تربة الحسین ...» گشوده و چهار حدیث در آن آورده است; از جمله، مرسله صدوق:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق (ع) السجود على طین قبر الحسین ینور الى الارضین السبعه‏» ; (23) یعنى شیخ صدوق مى‏گوید: امام صادق (ع) فرموده است: سجده بر تربت‏حسین، تا زمین هفتم را نورانى مى‏کند .
فقها بر اساس همین روایات، بلکه طبق مضمون آن‏ها فتوا داده‏اند; از جمله، محقق یزدى مى‏نویسد: «سجده بر زمین افضل است از سجده بر نباتات و کاغذ . و دور نیست که سجده بر زمین، افضل باشد از سجده بر سنگ . و افضل بر همه آن‏چه سجده صحیح است، سجده بر تربت امام حسین (ع) است . پس سجده بر آن، حجاب‏هاى هفت‏گانه را مى‏درد و تا زمین هفتم را نورانى مى‏کند» . (24)
فقهایى که بر عروه حاشیه زده‏اند، بر این مساله، حاشیه‏اى ندارند و آن‏را تلقى به‏قبول کرده‏اند .
4 . تهیه تسبیح
مستحب است از تربت‏سیدالشهدا (ع) تسبیح تهیه شود . در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى را بانام «استحباب اتخاذ السبحة خصوصا من تربة الحسین و التسبیح بها وادارتها» (25) گشوده و بیش از شش روایت در این باره نقل کرده است; از جمله:
«محمد بن على بن الحسین قال: قال الصادق: ... و من کانت معه سبحة من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها» ; (26) یعنى شیخ صدوق مى‏گوید: امام صادق (ع) فرموده است: ... هر کس تسبیحى از تربت قبر امام حسین (ع) با او باشد، جزو تسبیح گویان نوشته مى‏شود، هر چند با آن، تسبیح نگوید .
صاحب جواهر پس از تبیین کیفیت تسبیح مى‏نویسد:
«مستحب است تسبیح موصوف، بلکه هر تسبیحى از خاک قبر امام حسین باشد» . (27)
5 . استشفا
روایات بسیازى درباره شفابخش بودن تربت‏سیدالشهدا (ع) وارد شده است . بسیارى از محدثان عالى‏مقام، ابواب و روایات گوناگونى را در باره استشفا به تربت و آداب آن گزارش کرده‏اند از باب نمونه:
در کتاب جامع احادیث الشیعه بابى با عنوان «باب الاستشفاء بتربة الحسین (ع) و التبرک بها و تقبیلها و جواز اکلها للاستشفاء» (28) گشود . و در آن، بیش از 26 روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن محمد بن سلیمان البصرى، عن ابیه، عن ابى عبدالله (ع) قال: فى طین قبر الحسین (ع) الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر» ; (29) یعنى محمد، پسر سلیمان بصرى از پدرش نقل مى‏کند امام صادق (ع) فرموده است: در تربت قبر حسین (ع) شفاى هر دردى نهفته و بزرگ‏ترین دارو همان است .
روایات درباره شفابخش بودن تربت امام حسین (ع) فراوان است . افزون بر روایات، فقها نیز تصریح کرده‏اند که خوردن خاک، هر چند اندک حرام است، مگر تربت‏سیدالشهدا (ع) . محقق حلى در کتاب شرایع مى‏نویسد:
«خوردن حتى اندکى از خاک حلال نیست، مگر تربت‏سیدالشهدا . پس همانا خوردن آن به قصد استشفا جایز است‏» . (30)
صاحب جواهر پس از نقل کلام محقق حلى مى‏فرماید:
«بى‏اختلاف، بلکه اجماع به هر دو قسم (منقول و محصل) بر آن قائم است، بلکه روایات در این باره، مستفیض و یا متواتر است‏» . (31)
حضرت امام خمینى (ره) نیز در تحریرالوسیله مى‏نویسد:
«خاک قبر سیدالشهدا از دیگر خاک‏ها (از حرمت‏خوردن) استثنا شده است‏» . (32)
6 . مخلوط کردن با حنوط
از جمله آداب و احکام مراسم به خاک سپارى میت، این است که مقدارى از تربت‏سیدالشهدا (ع) با حنوط مخلوط شود و سپس در مواضعى که قرار است مالیده شود، مانند مواضع سجده، مورد استفاده قرار گیرد .
شیخ حر عاملى بابى را تحت عنوان «استحباب وضع التربة الحسینیه مع المیت فى الحنوط ...» گشوده و در آن روایاتى را نقل کرده; است از جمله:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى قال: کتبت الى الفقیه (ع) اساله عن طین القبر یوضع مع المیت فى قبره هل یجوز ذلک ام لافاجاب (و قرات التوقیع و منه نسخت): توضع مع المیت فى قبره و یخلط بحنوط، ان‏شاءالله‏» ; یعنى جعفر حمیرى مى‏گوید: طى نامه‏اى از فقیه (امام زمان) (ع) پرسیدم: خاک قبر (امام حسین) را همراه مرده در قبر مى‏گذارند، آیا جایز است؟ آن حضرت پاسخ داد (و من خودم پاسخ را با مهر شریف خواندم و از آن نسخه بردارى کردم): با میت در قبر بگذارند و آن را با حنوط مخلوط کنند، ان‏شاءالله .
فقها نیز از جمله مستحبات مراسم به خاک‏سپارى میت را مخلوط کردن اندکى از تربت‏سیدالشهدا (ع) با کافور بیان کرده‏اند صاحب عروه مى‏نویسد:
«مستحب است مخلوط کردن مقدارى از تربت قبر امام‏حسین (ع) با کافور ولیکن نباید باآن، جاهایى از بدن میت، که با رعایت احترام تربت منافات دارد، مسح شود» . (33)
در این مساله، فقیهانى که بر عروه حاشیه دارند، جز آیة‏الله مرعشى، که حاشیه توضیحى دارد، کسى حاشیه‏اى به عنوان رد نزده است .
7 . نوشتن آیات و شهادت (توحید، نبوت و امامت) بر کفن
بسیارى از فقها تصریح کرده‏اند که مستحب است‏بر کفن میت، شهادت بر توحید، نبوت و امامت و همانند آن نوشته شود و نیز تصریح کرده‏اند که این کتابت، با تربت‏سیدالشهدا (ع) باشد شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب کتابة اسم المیت على الکفن و انه یشهدان لااله الا الله و یکون ذلک بطین قبر الحسین (ع)» گشوده است و از جمله روایاتى که در آن نقل کرده است، این روایت است:
«محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیرى عن صاحب الزمان (ع) انه کتب الیه: قد روى لنا عن الصادق (ع) انه کتب على ازار اسماعیل، ابنه: اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله . فهل یجوز لنا ان نکتب مثل ذلک بطین القبر ام غیره؟ فاجاب: یجوز ذلک و الحمدلله‏» ; یعنى عبدالله، پسر حمیرى، از امام زمان (ع) مى‏پرسد: روایت‏شده است که امام صادق (ع) بر کفن (لنگ) فرزندش نوشت: اسماعیل شهادت مى‏دهد که لا اله الا الله . آیا جایز است ما نیز این گونه با خاک قبر (امام حسین) یاغیر قبر بنویسیم؟ آن حضرت پاسخ داد: جایز است .
فقها نیز فتوا داده‏اند که مستحب است نام ائمه، آیات و دعاى جوشن، با تربت‏سیدالشهدا (ع) بر کفن مرده نوشته شود از جمله، صاحب جواهر در مقام توضیح کلام محقق حلى، مبنى بر استحباب نوشتن آیات و ادعیه با تربت، مى‏نویسد:
«از آن‏چه گفته شد، دلیل آن‏چه را بسیارى از فقها فرموده‏اند، روشن مى‏شود، بلکه در جامع المقاصد و کشف اللثام به فقها نسبت داده‏اند استحباب نوشتن (نام ائمه، آیات و شهادت بر توحید، نوبت و امامت) با تربت‏سیدالشهدا را به علت رعایت وظیفه نوشتن و (احترام) تربت‏» .
صاحب عروة نیز در مقام بیان مستحبات تکفین میت مى‏فرماید:
«بهتر این است که دعاهاى مذکور (قرآن، جوشن کبیر و حدیث‏سلسلة الذهب) با تربت قبر سیدالشهدا باشد» . (34)
8 . همراهى با مرده در قبر
از کارهایى که مستحب است‏براى میت انجام داده شود، همراهى مقدارى از تربت‏سیدالشهدا (ع) با میت، در حنوط و کفن و قبر است .
شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب وضع التربة الحسینیة مع المیت فى الحنوط و الکفن و فى القبر» گشوده است و در آن، سه روایت را نقل کرده است; از جمله:
«علامه حلى در منتهى المطلب نقل کرده زنى که زنا مى‏کرد و فرزندانش را از ترس خانواده مى‏سوزاند، مرد . پس از دفن، زمین او را نپذیرفت . او را در جاى دیگر دفن کردند دوباره زمین گشوده شد . خانواده او به حضور امام صادق (ع) آمده و داستان را گزارش کردند . حضرت از اعمال زن پرسید . مادر گناه او را بازگو کرد .
امام صادق (ع) فرمود: زمین این زن را نمى‏پذیرد; زیرا وى بندگان خدا را به عذاب الهى (آتش) عذاب مى‏کرد . در قبر او مقدارى از تربت امام حسین (ع) بگذارید . چون این کار را کردند، خداوند آن زن را (به وسیله خاک) پوشاند» .
گفتنى است که آن‏چه از این روایت استفاده مى‏شود، گذاشتن تربت در داخل قبر است و این غیر از استحباب مخلوط کردن تربت‏با حنوط است .
9 . استحباب خوردن تربت‏سیدالشهدا (ع) به قصد تبرک، در عصر عاشورا
از جمله احکام و آداب روز عاشورا، زیارت امام حسین (ع) و خوددارى از خوردن غذا و آب تا بعدازظهر و سپس خوردن مقدارى از تربت‏سیدالشهدا (ع) است . شیخ طوسى مى‏نویسد:
«و یستحب صیام هذا العشر فاذا کان یوم عاشورا امسک عن الطعام و الشراب الى بعد العصر ثم یتناول شیئا من التربة‏» ; (35)
یعنى مستحب است که ده روز اول محرم (دهه عاشورا) روزه گرفته شود و چون روز عاشورا فرا رسید، از خوردن و آشامیدن خوددارى کن تا بعد از عصر . سپس مقدارى از تربت‏سیدالشهدا را بخور .
از این مطلب و همانند آن استفاده مى‏شود که افزون بر این‏که خوردن مقدارى از تربت‏سیدالشهدا (ع) به قصد استشفا جایز است، در عصر روز عاشورا خوردن مقدارى از تربت، پس از امساک (نه نیت روزه) نیز جایز است . صاحب جواهر در این‏باره مى‏نویسد:
«به هر حال، خوردن خاک قبر امام حسین براى غیر استشفا، از جمله، به قصد تبرک در عصر روز عاشورا جایز نیست ... این مطلب، درکلام بعضى از فقها تصریح شده است و کلام بعضى دیگر، در این مطلب ظهور دارد، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده و خوردن خاک قبر سیدالشهدا را به قصد تبرک، در عصر عاشورا جایز دانسته است‏» . (36)
10 . افطار در عید فطر باتربت
در عید فطر مستحب است روزه با مقدارى از تربت‏سیدالشهدا (ع) افطار شود . شیخ حر عاملى بابى را با نام «استحباب الافطار یوم الفطر على تمر وتربة حسینیة ...» گشوده و از جمله احادیثى که در آن نقل‏کرده، عبارت است از:
«على بن محمد النوفلى قال: قلت لابى‏الحسن (ع): انى افطرت یوم الفطر على طین و تمر . فقال لى: جمعت‏برکة و سنة‏» ; (37) یعنى على، پسر محمد نوفلى مى‏گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: من روز عیدفطر با تربت و خرما افطار کردم حضرت فرمود: میان برکت و سنت جمع کرده‏اى .
هر چند بر اساس روایات «من بلغ‏» مى‏توان استحباب افطار روزه عید فطر و قربان را پذیرفت، اما برخى از فقها، از جمله، محقق نراقى تنها با قصد استشفا خوردن تربت را جایز دانسته است و درغیر این صورت، مرجع، همان ادله حرمت اکل خاک است . (38)
در هر صورت، فقها درباره استحباب این مورد اختلاف نظر دارند . بعضى از فقها استحباب را پذیرفته‏اند . صاحب جواهر مى‏نویسد:
«در هر صورت، خوردن خاک قبر سیدالشهدا تنها براى استشفا جایز است، نه غیر آن، هر چند براى تبرک در عصر عاشورا و روز عیدفطر و عید قربان باشد . این مطلب، صریح کلام بعضى و ظهور کلام دیگران است، در حالى که شیخ طوسى با آن مخالفت کرده است . او در کتاب مصباح، خوردن خاک سیدالشهدا را در عصر عاشورا و عید فطر و عید قربان جایز دانسته است‏» . (39)
محدث عالى‏مقام، شیخ عباس قمى، در آداب روز عید فطر مى‏نویسد:
«شیخ مفید فرموده: مستحب است تناول کردن مقدارکمى از تربت‏سیدالشهدا علیه السلام که شفا است از براى هر دردى‏» . (40)
11 . همراهى تربت‏براى امان
روایاتى دلالت دارد بر این‏که همراه داشتن تربت‏سیدالشهدا براى امان و دورى از ترس، مستحب است . در جامع احادیث الشیعه بابى را با عنوان «استحباب استصحاب تربة الحسین للامان و دفع الخوف‏» گشوده شده و از جمله روایاتى که در آن نقل شده، این روایت است:
«عن الصادق (ع) ... اذا اراد احدکم ان یکون آمنا من کل خوف فلیاخذ السبحة من تربته ... ثم یضعها فى جیبه فان فعل ذالک فى الغداة فلایزال فى امان الله حتى العشاء و ان فعل ذلک فى العشاء فلا یزال فى امان الله حتى الغداة‏» ; (41)
صاحب جواهر در مقام بیان آن‏چه مستحب است‏با مسافر باشد، مى‏نویسد:
«سزاوار است‏براى مسافر و غیرمسافر، همراهى مقدارى از تربت امام حسین (ع) زیرا این تربت، موجب امان از هرگونه ترس و موجب شفاى هرگونه دردى است‏» . (42)
12 . همراهى با اثاثیه
مستحب است از خاک قبر امام حسین (ع) در میان اثاثیه گذاشته شود . در این باره نیز روایاتى نقل شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استحباب وضع الطین من قبر الحسین (ع)، فیما بین المتاع‏» روایاتى نقل شده است; از جمله:
«محمد بن عیسى الیقطینى قال: بعث الى ابى‏الحسن الرضا (ع) ... رایت فى اصفاف الثیاب طینا فقلت للرسول: ما هذا؟ فقال: لیس یوجه بمتاع الاجعل فیه طینا من قبر الحسین (ع) ثم قال الرسول: قال ابوالحسن (ع) هو امان باذن الله‏» ; یعنى محمد بن عیسى یقطینى مى‏گوید: امام رضا (ع) برایم مقدارى لباس فرستاد ... در میان لباس‏ها مقدارى خاک دیدم . از مامور پرسیدم: این خاک ها چیست؟ پاسخ داد: امام رضا هیچ‏گاه اساسى را به جایى نمى‏فرستد، مگر این‏که در آن، مقدارى از خاک قبر امام حسین قرار مى‏دهد . سپس فرستاده گفت: امام رضا مى‏فرماید: این خاک، موجب حفظ اثاثیه است‏به خواست‏خدا .
13 . بوییدن و بوسیدن تربت‏سیدالشهدا (ع)
در روایات، افزون بر استشفا با تربت‏سیدالشهدا (ع) بوسیدن و مالیدن آن بر اعضاى بدن نیز توصیه شده است . در جامع احادیث الشیعه، در بابى با نام «باب استشفاء بتربة الحسین ... و تقبلیها ...» بیش از هشت روایت نقل شده است; از جمله:
«عن زید بن ابى اسامة قال: کنت فى جماعة من عصابتنا بحضرة سیدنا الصادق (ع) فاقبل علینا ابوعبدالله (ع) فقال: ان الله تعالى جعل تربة جدى الحسین (ع) شفاء من کل داء و امانا من کل خوف فاذا تناولها احدکم فلیقبلها و لیضعها على عینیه و لیمرها على سایر جسده ...» ; (43) یعنى زید، پسر اسامه مى‏گوید: با گروهى در محضر امام صادق بودیم . پس آن حضرت رو به ما آورد و فرمود: خداوند متعال تربت جدم حسین را شفاى هر درد و امان از هر ترس قرار داده است . پس اگر یکى از شما خواست آن را تناول کند، آن‏را ببوسد و بر چشمانش قرار دهد و بر دیگر اعضاى بدن بکشد .
14 . غسل کردن براى برداشتن تربت
صاحب عروة الوثقى در مقام بیان غسل‏هاى مستحب، غسل براى برداشتن از تربت‏سیدالشهدا (ع) را مستحب دانسته است . وى مى‏نویسد:
«الثانى عشر للاخذ تربة قبر الحسین (ع)» ; (44) یعنى دوازدهم، غسل کردن براى برداشتن از تربت قبر امام حسین (ع) مستحب است .
فقهاى صاحب حاشیه بر عروه بر این مساله حاشیه نزده و آن را تلقى به قبول کرده‏اند . محقق آملى، شارح عروة الوثقى در مقام استدلال کلام سید مى‏نویسد:
«ففى مصباح السید روى فى اخذ التربة انک اذا اردت اخذها فقم فى آخر اللیل و اغتسل و البس اطهر ثیابک (و فى البحار) عن المزار الکبیر عن الباقر (ع) اذا اردت ان تاخذ التربة فتعمد لها آخر اللیل و اغتسل لها بماء الفرات ...» ;
یعنى در مصباح سید روایت کرده است که هرگاه خواستى تربت را بردارى، پس در آخر شب به پا خیز و غسل کن و بهترین لباس‏هایت را بپوش ... و در کتاب بحار از مزار کبیر از امام باقر (ع) نقل شده هرگاه خواستى تربت را بردارى، در آخر شب، با آب فرات غسل کن . (45)
15 . استحباب تبرک به کربلا
روایاتى در باره فضیلت و احترام کربلا نقل شده است . در برخى از آن‏ها به تبرک جستن به کربلا نیز اشاره شده است . محدث عالى‏مقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب التبرک بکربلاء» گشوده و در آن هفت روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال قال: سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها على بعض ... و ان کربلاء و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها تکلمى بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکة، الشفاء فى تربتى و مائى‏» ; یعنى صفوان جمال مى‏گوید: شنیدم که امام صادق (ع) مى‏فرمود خداوند برخى از زمین‏ها و آب‏ها را بر برخى دیگر ترجیح و فضیلت داده ... و همانا کربلا و آب فرات، اول زمین و آبى هستند که خداوند آن‏ها را مقدس‏ساخته و در آن‏ها برکت قرار داده است . پس خداوند به کربلا خطاب کرد به آن‏چه خداوند تو را فضیلت داده، سخن بگو . پس کربلا گفت: من زمین مقدس و مبارک الهى هستم و تربت و آب من شفا است .
16 . بطلان فروش تربت‏به کافر
در فقه، این مساله مطرح است که آیا فروش عبد مسلمان به مشترى غیرمسلمان جایز است‏یا نه؟ در این مساله، فقها اختلاف نظر دارند . محقق حلى در مقام تبیین شروط خریدار و فروشنده مى‏فرماید:
«اگر مبیع عبد مسلمان باشد، باید مشترى مسلمان باشد، هر چند گفته شده است که اگر مشترى کافر باشد، معامله صحیح است ولیکن مجبور مى‏شود بر فروش و اما قول اول (عدم جواز) اشبه است‏» . (46)
صاحب جواهر پس از استدلال بر قول اول، مى‏فرماید:
«فاضل و فقهاى پس از او ملحق کرده‏اند به عبد مسلم، مصحف ... و کتاب‏هاى حدیث و تفسیر و مزارات و خطب و مواعظ و دعا و تربت‏حسینى را ...» . (47)
در هر صورت، طبق نظر این فقها فروش تربت امام حسین (ع) به مشترى کافر جایز نیست . تفصیل این مساله، از حوصله و موضوع این نوشته خارج است .
17 . تخییر میان قصر و اتمام در حائر حسینى
از جمله احکام مربوط به کربلا و تربت‏حسینى، از تخییر مسافر میان قصر و تمام خواندن نماز است . صاحب عروه الوثقى در این باره مى‏نویسد:
«اقوا این است که مسافر، میان قصر و تمام، در چهار مکان مخیر است و این چهار مکان عبارتند از: مسجد الحرام، مسجد النبى، مسجد کوفه و حائر حسینى; ولى تمام خواندن افضل و قصر احوط است ...» . (48)
بر این بخش از مساله، فقهاى صاحب حاشیه بر عروه نظرى بر خلاف نداده‏اند و آن را پذیرفته‏اند . آیة‏الله حکیم در مقام تبیین مساله مى‏نویسد: «این مطلب، میان فقها مشهور است در حد نزدیک به اجماع، هر چند در سرائر و مفتاح الکرامه ادعاى اجماع شده است; به علت وجود اخبار فراوان، که در میان آن‏ها خبر صحیح و موثق هست و در فهرست وسایل، تعداد آن‏ها 34 حدیث است‏» . (49)
در اصل این مساله، اختلافى نیست، هر چند در محدوده آن اختلاف وجود دارد .
حضرت امام خمینى مى‏فرماید:
«اقوا این است که همه روضه شریفه، داخل در عنوان حائر است . پس از طرف سر مبارک تا پنجره متصل به رواق و از طرف پا تا در متصل به رواق و از پشت تا مسجد و الحاق رواق شریف، خالى از قوت نیست، هر چند احتیاط واجب، قصر است‏» .
مباحث دیگر
مباحث دیگرى درباره تربت‏سیدالشهدا (ع) در کتاب‏هاى فقهى مطرح شده است که از حوصله این نوشته خارج است; از جمله:
الف . روایات درباره به وسعت مکانى که خاک آن موضوع احکام یاد شده است، مختلف است . (50) صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «من این یؤخذ طین قبر الحسین (ع) و کیف یؤخذ» گشوده و روایات مختلفى را نقل کرده است . در بعضى قبر شریف و در بعض دیگر، شعاع یک فرسخ در یک فرسخ ... آمده است . حضرت امام خمینى در این باره مى‏نویسد:
«قدر متیقن، خاک قبر شریف و جاهایى که عرفا به آن ملحق است، محکوم به احکام تربت است و احوط عبارت است از اکتفا به قبر شریف‏» . (51)
ب . درباره مقدار نیز اختلاف است . امام خمینى در این باره مى‏فرماید:
«جایز نیست‏خوردن بیش‏تر از اندازه یک نخود متوسط‏» . (52)
ج . درباره خوردن نیز اختلاف شده است . امام خمینى مى‏فرماید:
«خوردن تربت‏به سه شکل جایز است: 1 . خوردن خاک . 2 . مخلوط کردن با آب . 3 . مخلوط کردن با شربت‏» . (53)
ج . احکام عزادارى سیدالشهدا (ع)
بزرگ‏داشتن یاد و خاطره امامان، به‏ویژه حضرت سیدالشهدا (ع) مورد سفارش اکید ائمه (ع) بوده است . آنان خود نیز در برپایى مجالس عزا نهایت اهتمام را داشته‏اند امام رضا (ع) مى‏فرماید:
«کان ابى اذا دخل شهر المحرم لا یرى ضاحکا و کانت الکابة تغلب علیه حتى یمضى منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه‏» . (54) یعنى هنگامى که ماه محرم فرا مى‏رسید، کسى پدرم را خندان نمى‏دید و غم و اندوه بر او چیره مى‏شد تا روز عاشورا و روز عاشورا روز مصیبت، اندوه و گریه او بود .
عاشورا و زنده نگه داشتن خاطرات آن، امروز در متن زندگى شیعه رسوخ و در عمق باورهاى او جریان یافته است . تشکیل مجالس عزادارى و سوگوارى، فرهنگى است‏برخوردار از همه ارزش‏هاى الهى و انسانى . شرکت در مجالس ماتم و عزا، اعتراض و جبهه‏گیرى علیه همه زشتى‏ها و پلیدى‏ها و حمایت از مظلومان تاریخ است . مجالس عزادارى، در طول تاریخ شیعه، آثار و برکات بى‏شمارى داشته است; از جمله، تداوم و احیاى نهضت عاشورا . امام خمینى (ره) در این باره مى‏فرماید:
«الان هزار و چهار صد سال است که با این منبرها، با این روضه‏ها و با این مصیبت‏ها با این سینه‏زنى‏ها ما را حفظ کرده‏اند ... هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سر و سینه‏زن نباشد، حفظ نمى‏شود» . (55)
تاریخ عزادارى براى سیدالشهدا (ع) به درازاى تاریخ تولد بشر (حضرت آدم) است . براى سیدالشهدا (ع) نه تنها آدم و انبیا (56) و رسول الله (57) و على و فاطمه (58) مجلس عزادارى به‏پا کرده‏اند بلکه فرشتگان الهى در سوگ آن حضرت، اقامه ماتم کرده‏اند . (59)
امروز بسیارى از متفکران ادیان الهى، براى امام حسین (ع) و مراسم او احترام قائلند . یک کشیش مسیحى مى‏نویسد:
«اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینى براى او بیرقى برمى‏افراشتیم و در هر روستایى براى او منبرى برپا مى‏کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا مى‏خواندیم‏» . (60)
ژوزف فرانسوى درباره اهمیت و آثار و برکات عزادارى، مطالب بسیارى دارد; از جمله:
«خود شیعه هم به این فایده اى که در کارهایشان وجود دارد، متوجه نیستند و گمان مى‏کنند که تنها ثواب اخروى کسب مى‏کنند; ولى هر عملى که در این جهان انجام مى‏شود، بى شک در اجتماع اثر مى‏گذارد ... ما اگر مى‏بینیم که در هند شیعیان بسیارى وجود دارند، در اثر اقامه ماتم و عزادارى حسین است‏» . (61)
ماربین آلمانى دراین باره مى‏نویسد:
«بى اطلاعى بعضى از تاریخ‏نویسان ما موجب شده است که عزادارى شیعه را به جنون و دیوانگى نسبت دهند; ولى اینان گزافه گفته و به شیعه تهمت زده‏اند . ما در میان ملل و اقوام، مردمى مانند شیعه، پرشور و زنده ندیده‏ایم; زیرا شیعیان به‏واسطه به‏پا کردن عزادارى حسین، سیاست‏هاى عاقلانه‏اى را انجام داده و نهضت‏هاى مذهبى ثمربخش را به‏وجود آورده‏اند ... ما اگر پیروان و مبلغان خود را با آن همه مخارج هنگفت و صرف نیرو و دلار با شیعه و مبلغین آن قیاس کنیم، خواهیم دید که مسیحیت‏به اندازه یک دهم شیعه پیشرفت نکرده است ... من معتقدم که رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان، شهید شدن حسین و آن رویدادهاى غم‏انگیز است‏» . (62)
در هر صورت، عزادارى براى سیدالشهدا (ع) از نگاه فقها موضوع احکامى است که هر یک از آن‏ها در تداوم و استمرار هضت‏حسینى نقش به‏سزائى داشته است . در این بخش، برخى از آن احکام بررسى مى‏شود .
1 . تسلیت‏گویى
از کارهاى مستحب در روز عاشورا تسلیت‏گویى شیعیان به یکدیگر است . در روایات از ائمه اطهار (ع) نقل شده است که اصل تسلیت‏گویى به صاحب عزا امرى پسندیده است و طبق قاعده تسامح در ادله سنن مستحب است; از جمله، در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده است:
«من عزى مصابا فله مثل اجره‏» . (63) یعنى هر کس مصیبت‏دیده‏اى را تسلیت گوید، پاداشى همانند او دارد .
در خصوص روز عاشورا روایت‏شده است که شیعیان به یکدیگر بگویند: «اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین علیه‏السلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدى من آل محمد علیهم السلام‏» . (64)
2 . سلام کردن بر حسین (ع) در هر روز
محدث عالى‏مقام، شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان بابى را با عنوان «استحباب التسلیم على الحسین (ع) و الصلاة علیه من بعید و قریب، کل یوم‏» گشوده و در آن، روایاتى را نقل کرده است; از جمله:
«قال: حسین بن ثویر کنت انا و یونس بن ظبیان عند ابى‏عبدالله و کان اکبرنا سنا فقال له: انى کثیرا ما اذکر الحسین (ع) فاى شیى اقول؟ قال: قل: صلى الله علیک یا ابا عبدالله تعید ذلک ثلاثا فان السلام یصل الیه من قریب و بعید» . (65)
حسین، پسر ثویر مى‏گوید: من و یونس پسر ظبیان در محضر امام صادق (ع) بودیم و یونس سنش از ما بیش‏تر بود یونس به حضرت عرض کرد: من بسیارى از اوقات به‏یاد حسین (ع) هستم، پس چه جمله‏اى را بگویم؟ حضرت فرمود: بگو: « صلى الله علیک یا اباعبدالله‏» . این درود را سه بار تکرار کن . پس همانا سلام به آن حضرت مى‏رسد، از دور باشد یا نزدیک .
3 و 4 . استحباب سرودن شعر و نوحه سرایى
از موضوعات فقهى درباره واقعه عاشورا و امام حسین (ع) سرودن شعر است که هم شامل سرودن شعر و هم شعرخوانى (نوحه سرایى) مى‏شود . روایاتى نیز در این باره نقل شده است; از جمله:
«عن ابى‏عمارة المنشد عن ابى عبدالله (ع) قال: قال لى: یا ابا عمارة! انشدنى فى الحسین بن على . قال: فانشدته فبکى ثم نشدته فبکى . قال: فوالله مازلت انشده و یبکى حتى سمعت البکاء من الدار . قال: فقال یا اباعماره: من انشد فى الحسین بن على شعرا فابکى خمسین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى ثلاثین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرین فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى عشرة فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فابکى واحدا فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فبکى فله الجنة و من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنة‏» . (66)
یعنى ابى‏عماره منشد از امام صادق (ع) نقل مى‏کند که آن حضرت به او فرمود: اى اباعماره! درباره حسین برایم شعر بخوان . من شعر خواندم . پس گریه کرد سپس شعر خواندم دوباره گریه کرد ابا عماره مى‏گوید: سوگند به‏خدا همواره شعر مى‏خواندم و آن حضرت گریه مى‏کرد تا این‏که صدایش از بیرون خانه شنیده مى‏شد . آن حضرت فرمود: اى اباعماره! هر کس درباره حسین شعرى بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و سى نفر را بگریاند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و بیست نفر را بگریاند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و گریه کند، بهشت‏براى او است و هر کس شعرى بخواند و خودش را به گریه بزند، بهشت‏براى او است .
5 . آرزوى بودن با امام حسین
آرزوى شهادت و رستگار شدن در رکاب سیدالشهدا (ع) براى عاشقان آن حضرت، از بهترین آرزوهاست‏به‏ویژه براى کسانى که شهادت را فوز عظیم و اوج قرب و کمال مى‏دانند .
در بسیارى از زیارات آن حضرت، به این مطلب اشاره شده است; از جمله، زیارت اول سیدالشهدا (ع):
«فلیت انى معکم فافوز فوزا عظیما» . (67)
نیز در زیارت ششم آمده است:
«یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما» . (68)
پر واضح است که چنین آرزویى مى‏تواند در تداوم و استمرار حرکت عاشورا بسى نقش‏آفرین باشد، به‏ویژه با توجه به این‏که به فرموده امام صادق (ع) هر روز عاشورا و هر زمین کربلا است . (69) این مطلب، در ایران اسلامى، در زمان جنگ تحمیلى، به گونه احسن تجلى کرد و بسیارى از آرزومندان رکاب آن حضرت، سرزمین ایران را کربلا دانسته و از نظام جمهورى اسلامى که ثمره خون شهداى کربلا بود، دفاع کردند .
در روایات نیز بر آرزوى بودن در رکاب آن حضرت تاکید شده است; از جمله، در روایت ریان آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یابن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین (ع) فقل متى ذکرتهم: یا لیتنى کنت معهم فافوز فوزا عظیما» . (70) یعنى ریان، پسر شبیب در حدیثى طولانى از امام رضا (ع) نقل مى‏کند ... اى پسر شبیب! اگر تو را ثواب و اجر مثل کسى که با حسین شهید شده، خوشحال مى‏کند، پس هرگاه به یاد آنان افتادى، بگو: اى کاش با آنان بودم، پس به فوز بزرگ دست مى‏یافتم .
با توجه به این‏که در این روایت آمده است که ثواب آرزوى بودن با سیدالشهدا (ع) مانند ثواب کسانى است که در رکاب آن حضرت شهید شده‏اند، براساس احادیث «من بلغ‏» مى‏توان گفت که چنین آرزویى مستحب است و فلسفه آن، آمادگى کامل براى استمرار بخشیدن به حرکت عاشورا و ارزش‏هایى است که شهیدان کربلا براى آن‏ها به شهادت رسیدند .
6 . گریه بر سیدالشهدا (ع)
گریه کردن و گریاندن، سلاح برنده‏اى است که پیامش اعتراض به ستم‏گران و جباران تاریخ است، مبنى بر این‏که آنان با آه و ناله جان‏سوز مظلومان، به ذلت و خارى کشانده خواهند شد . هر قطره اشک، گلوله‏اى است‏بر قلب ستم‏گران بى رحم تاریخ . گریه کردن بر سیدالشهدا (ع) ثمره محبتى است‏برخاسته از عشق و علاقه به حسین بن على (ع) و یاران با وفایش و همین گریه، موجب پیدایش رابطه‏اى وثیق و ناگسستنى میان ما و سالار شهیدان، در طول تاریخ است .
گریه کردن بر امام حسین (ع) نه تنها مایه شرافت و افتخار انسان‏هاى دلباخته است، بلکه سبب مباهات زمین و آسمان، نباتات و حیوانات، صحراها و دریاها نیز هست نهضت عاشورا با همین گریه‏ها حفظ و استمرار یافته است . امام خمینى در این‏باره مى‏فرماید:
«گریه کردن بر عزاى امام حیسن، زنده نگه‏داشتن نهضت و زنده نگه‏داشتن همین معنا است که یک جمعیت کمى در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد ... آن‏ها از همین گریه‏ها مى‏ترسند براى این‏که گریه‏اى است که گریه بر مظلوم است‏» . (71)
در جاى دیگر مى‏فرماید:
«گریه کردن بر شهید، زنده نگه‏داشتن نهضت است‏» . (72)
از این‏جا فلسفه دستورهاى مؤکد ائمه اطهار (ع) به علاقه‏مندان و شیعیان، براى گریستن و گریاندن روشن مى‏شود . امام رضا (ع) به ریان بن شبیب مى‏فرماید:
«اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على گریه کن که او را هم‏چون گوسفند سر بریدند» . (73)
گفتنى است که گریه اقسامى دارد: 1 . گریه عجز; 2 . تزویر; 3 . پشیمانى; 4 . شوق; 5 . رحم; 6 . غم و اندوه; 7 . فراق و دورى .
بى شک گریه قسم اول و دوم و سوم، نه تنها ممدوح نیست، بلکه مذموم نیز هست; ولى گریه‏هاى دیگر، هر کدام به جاى خود، پسندیده و داراى اجر و ثواب است .
در هر صورت، گریه در استمرار و احیاى صحنه‏هاى عاشورا نقش اساسى داشته و خواهد داشت . از این رو، موضوع احکام فقهى قرار گرفته است که به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏شود .
از جمله مستحباتى که روایات بسیارى در باره آن نقل شده است، گریه بر مصیبت‏هاى وارده بر سیدالشهدا (ع) و خاندان او است . محدث عالى‏مقام شیخ حر عاملى بابى را با نام «باب استحباب البکاء لقتل الحسین و ما اصاب ...» گشوده و در حدود بیست روایت را در آن نقل کرده است . (74) علامه مجلسى نیز بابى را با نام «باب ثواب البکاء على مصیبته و مصائب سائر الائمه ...» (75) گشوده و در آن، 38 روایت را نقل کرده است . در جامع احادیث الشیعه نیز بابى با عنوان «باب انه یستحب البکاء لما اصاب اهل بیت النبى (ص) خصوصا الحسین‏» (76) وجود دارد که در آن، بیش از 27 روایت نقل شده است; از جمله:
«عن فضیل بن یسار عن ابى عبدالله (ع) قال: من ذکرنا عنده ففاضت عیناه و لو مثل جناح الذباب غفرالله ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر» . (77) یعنى فضیل، پسر یسار از امام صادق (ع) نقل مى‏کند که هر کس نام ما پیش او برده شود و چشمانش اشک‏آلود گردد هر چند به اندازه بال مگس، خداوند گناهانش را خواهد بخشید، گرچه در حد کف دریا (کنایه از فراوانى) باشد .
8 . تباکى
از مستحبات در باره حادثه عاشورا تباکى، یعنى خود را در مصیبت‏سیدالشهدا (ع) گریان نشان دادن و یا حالت گریه به خود گرفتن است . در این باره احادیث فراوانى نقل شده است; از جمله، در حدیث قدسى آمده است:
«یا موسى! ما عبد من عبیدى فى ذلک الزمان بکى او تباکى و تعزى على ولد المصطفى الا و کانت له الجنة ثابتا فیها» . (78)
یعنى اى موسى! هیچ بنده‏اى از بندگان، درعصر آخرالزمان نیست که در عزاى فرزند مصطفى (حسین) گریه کند و یا خود را گریان نشان دهد، مگر این‏که بهشت‏براى اوست و در آن، ثابت و برقرار است .
و یا در روایت دیگر آمده است:
«من انشد فى الحسین شعرا فتباکى فله الجنه‏» . (79)
یعنى هر کس در باره حسین (ع) شعرى بگوید و تباکى کند، بهشت‏براى او است .
بنابراین، بر اساس قاعده تسامح در ادله سنن، ممکن است گفته شود که تباکى در عزاى سیدالشهدا (ع) مستحب است .
مصادیق عزادارى
همان‏گونه که پیش از این گفته شد، عزادارى سرور و سالار شهیدان، در عصر ما شکل‏ها و مصادیق گوناگونى دارد . برخى از این نمونه‏ها درعصر ائمه اطهار (ع) نبوده است تا روایتى در باره آن وارد شود ولى از آنجا که اصل اقامه عزا و ذکر مصیبت، عملى ممدوح و بر اساس احادیث تسامح در ادله سنن، مستحب است، مى‏توان گفت که هر چیزى که جنبه عزادارى و مصداق ذکر مصیبت‏باشد، محکوم به حکم عزادارى است، مگر آن مصادیقى که با عنوان ثانوى و یا به علل دیگر، خارج از این حکم باشد . در این‏جا شایسته است فهرست مهم‏ترین مصادیق عزادارى، بیان شود و گفتنى است مصادیق عزادارى، به حسب زمان و مکان و اهمیت، تفاوت دارند 1 . نوحه‏خوانى; 2 . شبیه‏خوانى (تعزیه) 3 . سینه زنى و زنجیر زنى; 4 . بر پایى مجالس روضه; 5 . سیاه پوشى و برافراشتن پرچم‏هاى سیاه; 6 . مالیدن گل بر سر و صورت و پشیانى 7 . خواندن زیارت عاشورا; 8 . سفره انداختن به‏یاد امام حسین (ع) و یاران ایشان .
تحریف در مراسم عاشورا
عزادارى سیدالشهدا (ع) به علت‏برکات و آثار بى‏شمارى که دارد، مورد تهاجم دشمنان اسلام و آن حضرت بوده و خواهد بود . درتاریخ، گروه‏ها و افراد بسیارى به شکل‏هاى گوناگون، همت و تلاش خود را براى از بین بردن شعایر حسینى و محو آثار و برکات آن، به کار گرفته‏اند، در گذشته، حکام اموى و عباسى و در عصر حاضر، گروهاى وهابى مسلک را مى‏توان نام برد .
پرواضح است که این تبلیغات، نه تنها در شور و شوق دلباختگان حسینى اثر منفى ندارد، بلکه اثر مثبت نیز دارد; اما گاهى برخى رفتارهاى شیعیان و عاشقان آن حضرت، به عنوان عزادارى سبب مى‏شود که این فرهنگ غنى و ژرف، به انحراف کشیده شود . از این رو، بر عالمان دینى و عاشقان حسینى فرض است که براى جلوگیرى از تحریف این مراسم بکوشند و در این راه، از هرگونه افراط و تفریط بپرهیزند .
خوشبختانه بسیارى از فقها و عالمان دلداده و آگاه، به این مساله حساسیت نشان داده و در موارد مختلف، برخى از تحریفات را تبیین کرده‏اند، که از جمله، حضرت امام خمینى شهید مطهرى (80) و مقام معظم رهبرى را مى‏توان نام برد مقام معظم رهبرى در ارتباط با عزادارى مطالب فراوانى را گوشزد کرده‏اند; از جمله:
«این عزادارى‏هاى سنتى، مردم را به دین نزدیک مى‏کند ... این یک کار غلطى است که عده‏اى قمه‏ها را بگیرند به سر خود بزنند و خون بریزد . این کار یعنى چه؟ ...
ما نباید کارى بکنیم که جامعه اسلامى برتر، یعنى جامعه محب اهل بیت (ع) که مفتخر به نام مقدس ولى عصر - ارواحناه فداه - است‏به نام حسین بن على (ع) و به نام امیرالمؤمنین (ع) در نظر مسلمانان عالم و غیرمسلمانان، به عنوان یک گروه آدم‏هاى خرافى بى‏منطق معرفى بشود» . (81)
اندیشمندان و فقهاى روشن ضمیر، در طول تاریخ، با حساسیت تمام، موضوع تحریفات عاشورا را پى‏گرفته و هشدارهاى لازم را داده‏اند; از جمله، آیة الله سید محسن امین مى‏نویسد:
«بزرگ‏ترین گناهان این است که انسان بدعت‏ها را به جاى مستحب گرفته و یا امور مستحبى را بدعت وانمود کند . امور نهى شده، که در عزادارى‏ها فراوان اتفاق مى‏افتد، از قرار زیر است:
1 . کذب و دروغ گفتن; 2 . آزار نفس و اذیت کردن بدن، که همان قمه زدن و شاخ حسینى است ... حرام بودن این امور، عملا و فعلا ثابت است . 3 . جیغ زدن و فریادهاى بلند زنان، که علاوه بر زشت‏بودن آن، اصلا گناه و معصیت است . 4 . داد و فریاد و نعره‏هاى وحشیانه با صداهاى نکره; 5 . غیر از این‏ها آن‏چه به نام دین در این گونه مجالس، موجب آبروریزى و هتک حرمت فوق‏العاده دین مى‏شود و حد مرزى نیز نمى‏توان براى آن شمرد» . (82)
د . احکام فقهى زیارت
زیارت، هم جنبه اعتقادى دارد و هم بعد سیاسى و اجتماعى و از سوى دیگر، برخوردار از روح سازندگى و تربیتى نیز هست .
مکان‏هاى زیارتى، به‏ویژه کربلا، مانند دانشگاه‏هایى هستند که معلمان آن سیدالشهدا (ع) و یاران با وفایش مى‏باشند و شاگردان آن‏ها زایران عاشق و عارف و ماده درسى تعالیم آسمانى و ارزش‏هاى انسانى و هدف آن‏ها رشد معنویت و پیوند وثیق و ناگسستنى با امامان و خط سرخ شهادت . از نگاه آموزه‏هاى شیعى، اجر و پاداش زیارت، هم‏سان بسیارى از عبادات، بلکه برتر از آن‏ها است . زیارتنامه‏هاى امامان شیعه، در بردارنده بسیارى از ناگفته‏هاى آنان است .
در طول تاریخ شیعه، زیارت از مهم‏ترین عوامل حفظ و استمرار حرکت و نهضت عاشورا بوده است . شخص زایر با حضور در کنار مرقد امامان (ع) ضمن الهام گرفتن از اسوه‏هاى انسانیت و تعظیم شعایر و تقدیر از فداکارى‏ها و تجلیل از پاکى‏ها خود را در برابر آئینه تمام قد فضیلت‏ها قرار مى‏دهد تا عیار خود را بسنجد . در هر صورت، زیارت، آشنایى با همه خوبى‏ها و ارزش‏ها است . از این رو است که در تعالیم شیعى، به زیارت کردن سفارش فراوان شده است . این بخش، نگاهى اجمالى دارد به برخى از احکام فقهى زیارت .
1 . وجوب و یا استحباب مؤکد زیارت
زیارت سیدالشهدا (ع) اگر نگوییم واجب است، استحباب مؤکد آن، قطعى بوده و در آن هیچ‏گونه شکى نیست . روایات در این باره فراوان است . بسیارى از محدثان ابواب مختلفى را براى نقل این گونه روایات گشوده‏اند . از میان آنان مى‏توان از صاحب وسائل الشیعه نام برد . وى بیش‏تر از 35 باب را به این موضوع اختصاص داده و از جهات گوناگون، زیارت سیدالشهدا (ع) را بررسى کرده است .
ایشان عنوان چند باب را به واجب کفایى بودن زیارت آن حضرت اختصاص داده است; از جمله، در باب سى و هفتم از ابواب «المزار و ما یناسبه‏» آمده است: «باب تاکد استحباب زیارة الحسین بن على (83) و وجوبها کفایة‏» ، که در آن، 48 روایت را نقل کرده است که برخى از آن‏ها از نظر سند، معتبر و قابل اعتمادند از جمله:
1 . «عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر قال: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین فان اتیانه یزید فى الرزق و یمد فى العمر و یدفع مدافع السوء و اتیانه مفترض على کل مؤمن یقله بالامامة من الله‏» . (84) یعنى امام صادق (ع) مى‏فرماید: پیروان ما را به زیارت مرقد امام حسین ببرید . پس همانا آمدن به زیارت حسین روزى را زیاد و عمر را طولانى و روزنه بدى‏ها را مى‏بندد و آمدن به زیارت آن حضرت، بر هر مؤمنى که به امامتش از سوى خدا اذعان دارد، واجب است .
دو فقره از این روایات، ممکن است‏بر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع) دلالت کند: اول، جمله «مروا» که صیغه امر است و ظهور اولى آن، در وجوب است . دوم، جمله «و اتیانه مفترض ...» که به صراحت، بر وجوب زیارت دلالت دارد .
2 . در روایت ام سعید الاحمسیة نیز تصریح شده است: بر وجوب زیارت سیدالشهدا (ع)
«قالت: قال لى ابوعبدالله (ع) یا ام‏سعید تزورین قبر الحسین (ع) قالت: قلت: نعم (قال: یا ام‏سعید) زوریه فان زیارة الحسین واجبة على الرجال و النساء» ; (85)
یعنى ام‏سعید مى‏گوید: امام صادق (ع) خطاب به من فرمود: اى ام‏سعید! آیا مرقد مقدس حسین را زیارت مى‏کنید؟ عرض کردم: آرى . آن حضرت فرمود: قبر آن حضرت را زیارت کنید . پس همانا زیارت حسین بر هر مرد و زنى واجب است .
در این روایت، جمله «زوریه‏» امر است و ظهور در وجوب دارد و نیز فقره پایانى حدیث، که در مقام تعلیل جمله اول است، دلالت دارد بر وجوب زیارت، بر هر زن و مرد .
3 . در روایت عبد الرحمن بن کثیر نیز به وجوب زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) اشاره شده و افزون بر این زیارت، حقى نیز از سوى خدا براى آن حضرت، شمرده شده است:
«قال: قال ابوعبدالله (ع): لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن على (ع) لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله واجبة على کل مسلم‏» ; (86) یعنى ابن کثیر مى‏گوید: امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما همه عمرش حج انجام دهد و پس از آن، حسین بن على را زیارت نکند، این شخص حقى از حقوق رسول خدا را ترک کرده است; زیرا حق حسین از سوى خدا فریضه است و بر هر مسلمان، واجب .
در این حدیث، زیارت امام حسین (ع) دوبار واجب شمرده است: اول در ضمن جمله «فریضة من الله‏» و دوم فقره «واجبة‏» على کل مسلم‏» .
4 . در بسیارى از روایات، ترک زیارت سیدالشهدا (ع) سبب نقص ایمان شمرده شده است; از جمله، در روایت عسمة بن مصعب:
«عن ابى عبدالله (ع) قال: من لم یات قبر الحسین (ع) حتى یموت کان منتقص الایمان، منتقص الدین ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها» ; (87)
یعنى امام صادق (ع) فرموده: هر کس به زیارت قبر حسین نیاید تا این‏که بمیرد، این شخص، ایمان و دینش ناقص است و اگر وارد بهشت‏شود، مؤمنان (کنایه از رتبه و درجه پایین‏تر) خواهد بود .
این روایت، صریح است در این‏که تارک زیارت آن حضرت، ایمانش ناقص است .
همان‏گونه که ملاحظه شد، دلالت روایات بر وجوب زیارت، جاى شبهه نیست . از این رو، بعضى از فقها فرموده‏اند که زیارت ائمه (ع) در طول عمر، یک بار واجب است . مجلسى اول مى‏نویسد:
«بل یظهر من الاخبار الکثیرة وجوب زیارته (ع) و لهذا قال به جماعة من اصحابنا بل ذهب طائفة الى وجوب زیارة کل واحد من الائمه (ع) ولو مرة فى جمیع العمر» ; (88) یعنى بلکه از اخبار فراوان، وجوب زیارت امام حسین (ع) ظاهر مى‏شود و از این رو، گروهى از فقهاى شیعه فتوا به وجود داده‏اند، بلکه گروهى از فقها فتوا داده‏اند که زیارت هر یک از امامان، هر چند یک بار در طول عمر، واجب است .
در هر صورت، هر چند روایات دلالت‏بر وجوب عینى زیارت دارند ولى فتوا دادن به وجوب عینى مشکل است . یا از باب این‏که روایات مورد اعراض مشهور فقها بوده است; زیرا کسى طبق آن فتوا نداده است، جز مجلسى اول . البته این پاسخ، طبق مبناى فقهایى که اعراض مشهور را موهن سند مى‏دانند، صحیح است . یا باید وجوب حمل بر کفایى شود; یعنى اگر قبور ائمه (ع) به‏ویژه کربلا زائرى نداشته باشد، در حدى که از غربت‏خارج شوند، بر شیعیان، زیارت آنان واجب کفایى است . شاهد بر این حمل، سیره متشرعه متصل به زمان ائمه است مبنى بر این‏که زیارت ائمه (ع) را واجب نمى‏دانسته‏اند .
و یا باید روایات دال بر وجوب، حمل بر تاکید شوند و از ظاهر آن‏ها رفع ید شود . شاهد این حمل نیز روایات بسیارى است که هم از نظر سند و هم از نظر دلالت، اقوا از روایات دال بر وجوبند و در مقام تعارض، بر آن‏ها مقدم مى‏شوند .
2 . استحباب زیارت امام حسین در حال خوف
در میان فقها این بحث مطرح است که آیا اهمیت زیارت سیدالشهدا (ع) بیش‏تر است و یا زیارت خانه خدا . یکى از ادله کسانى که مى‏گویند: زیارت سیدالشهدا مهم‏تر است، روایاتى است که با وجود ترس، زیارت سیدالشهدا (ع) را هم‏چنان مورد تاکید قرار مى‏دهند . صاحب وسائل‏الشیعه بابى را در این باره، با نام «استحباب زیارة الحسین و الائمة فى حال الخوف و الامن‏» گشوده و در آن چهار روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن زرارة قال: قلت لابى‏جعفر (ع): ما تقول فى من زار اباک على خوف؟ قال: یؤمنه الله یوم الفزع الاکبر و تلقاه الملائکة بالبشارة و یقال له: لاتخف و لاتحزن هذا یومک الذى فیه فوزک‏» ; (89) یعنى زراره مى‏گوید: به امام باقر (ع) عرض کردم: چه مى‏فرمایید در باره شخصى که با ترس، پدرت را زیارت کرده است؟ حضرت فرمود: روز قیامت او را در امنیت قرار مى‏دهد و ملائک را ملاقات مى‏کند در حالى که به او مى‏گویند: نترس و ناراحت نباش، این روز، روز پیروزى تو است .
ایشان افزون بر آن‏چه در این باب وارد شده است، باب دیگرى را با نام «استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج و العمرة المندوبین‏» (90) گشوده و 23 روایت را در آن نقل کرده است . و نیز در کتاب جامع احادیث الشیعه، مؤلف عنوان بابى را «استحباب زیارة الحسین (ع) ولو فى حال الخوف وثواب من قتل عنده او حبس فى اتیانه او ضرب او مات‏» (91) قرار داده و بیش از پنج روایت را در آن جاى داده است .
بنابراین مى‏توان گفت که زیارت سیدالشهدا (ع) بر حج و عمره مستحبى ترجیح دارد .
3 . استحباب غسل زیارت
صاحب عروة الوثقى یکى از غسل‏هاى مستحب را هنگام سفر براى زیارت سیدالشهدا (ع) مى‏داند . ایشان پس از تقسیم اغسال مستحب مى‏فرماید:
سیزدهم غسل براى سفر، به‏ویژه زیارت امام حسین علیه‏السلام .
از سوى صاحبان حاشیه بر عروة، بر این مساله، حاشیه‏اى زده نشده است .
شارح، محقق شیخ محمد تقى آملى، در تبیین و استدلال بر این مطلب مى‏نویسد:
«دلالت مى‏کند بر استحباب غسل براى مسافر زیارت امام حسین، خبر ابى بصیر عن الصادق: اذا اردت الخروج الى ابى عبدالله (ع) فصم قبل ان تخرج ثلاثة ایام یوم الاربعاء و یوم الخمیس و یوم الجمعة فاذا امسیت لیلة الجمعة فصل صلوة اللیل ثم قم فانظر فى نواحى السماء فاغتسل تلک اللیلة قبل المغرب ثم تنام على طهر فاذا اردت المشى الیه فاغتسل‏» ; (92)
یعنى هرگاه خواستى براى زیارت اباعبدالله (ع) حرکت کنى، سه روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بدار و چون شب جمعه فرا رسید، نماز شب را بخوان . سپس حرکت کن و به اطراف آسمان نگاه کن . سپس غسل شب جمعه را قبل از مغرب انجام ده سپس با طهارت بخواب . بعد از بیدار شدن، هرگاه خواستى براى زیارت بروى، غسل کن .
احکام دیگر زیارت سیدالشهدا (ع)
در باره زیارت امام حسین (ع) افزون بر آن‏چه گذشت، روایات فراوانى با عناوینى متفاوت، رسیده است که طبق آن‏ها و بر اساس احادیث «من بلغ‏» فقها فتوا به استحباب داده‏اند و بسیارى از محدثان، از جمله، شیخ حر عاملى عنوان بابى را که براى این حادیث‏برگزیده، عنوان استحباب است و از آن‏جا که نقل دست کم یک روایت از هر یک از این مجموعه، از حوصله این نوشته خارج است، براى اطلاع، به بیان عنوان ابواب بسنده مى‏شود: (93)
1 . باب استحباب زیارة النساء یک حدیث
2 . باب استحباب تکرار زیارة الحسین (پنج‏حدیث) .
3 . باب‏استحباب المشى الى زیارة الحسین (شش حدیث) .
4 . باب الاستنابه فى زیارة الحسین (یک حدیث) .
5 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین على الحج (23 حدیث) .
6 . باب استحباب اختیار زیارة الحسین (دو حدیث) .
7 . باب استحباب زیارة الحسین ولو رکب البحر (دو حدیث) .
8 . باب تاکد زیارة الحسین لیلة عرفه (پانزده حدیث) .
9 . تاکد استحباب زیارة‏الحسین فى اول رجب .
10 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین فى النصف من شعبان (دوازده حدیث) .
11 . باب ما یستحب فى العمل لیلة النصف من شعبان بکربلا (یک حدیث) .
12 . باب تاکداستحباب زیارة الحسین لیلة القدر (شش حدیث) .
13 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین لیلة عاشورا (هفت‏حدیث) .
14 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین یوم الاربعین (سه حدیث) .
15 . باب تاکد استحباب زیارة الحسین کل لیلة جمعه (دو حدیث) .
16 . باب استحباب کثرة الانفاق فى زیارة الحسین (پنج‏حدیث) .
17 . باب استحباب الغسل لزیارة الحسین (ده حدیث) .
18 . باب استحباب الدعا عند غسل الزیارة بالماثور (یک حدیث) .
19 . باب استحباب زیارة الحسین بالزیارة الماثوره (یک حدیث) .
20 . باب استحباب زیارة الحسین حبا لرسول الله .
21 . باب استحباب کثرة الصلاة عند قبر الحسین (ده حدیث) .
آداب زیارت
زیارت، تشرف به دیدار مزور عنه (امام و یا امام زاده) است . هر دیدارى، بر حسب اهمیت، شرایط و آدابى دارد همان‏گونه که در عرف زمان ما ملاقات و دیدار با بزرگان، با آدابى همراه است، زیارت ائمه (ع) به‏ویژه سیدالشهدا نیز آدابى دارد . از آن‏جا که بحث تفصیلى هر یک از این آداب، از موضوع و حوصله این نوشته خارج است، در این جا به بیان اجمالى آن‏ها بسنده مى‏شود .
1 . غسل پیش از ورود به حرم . 2 . ایستادن بر آستان حرم و خواندن دعا و طلب اذن ورود . 3 . نزدیک ضریح ایستادن، در صورت امکان . 4 . رو به ضریح و پشت‏به قبله ایستادن، به هنگام خواندن زیارت . 5 . سپس دست‏به قبر گذاشتن . 6 . بالاى سر ایستادن . 7 . خواندن زیارت‏هاى ماثور (آن‏چه از ائمه (ع) رسیده است) . 8 . خواندن دو رکعت نماز زیارت . 9 . طلب حاجت پس از نماز . 10 . خواندن مقدارى قرآن و هدیه کردن ثواب آن به امام . 11 . احسان و احترام به خادمان 12 . خواندن دعاى وداع، در آخرین زیارت . 13 . صدقه دادن .
آن‏چه بیان شد، برخى از آداب زیارت است که رعایت آن‏ها معنویت زیارت را بیش‏تر مى‏کند .
اقسام زیارت سیدالشهدا (ع)
درباره اهمیت زیارت امام حسین (ع) همین بس که زیارت‏هاى گوناگونى‏به حسب زمان و مکان، از سوى ائمه (ع) رسیده است . برخى از زیارت‏ها براى هر زمان و هر مکانى و براى همه امامان است; مانند زیارت جامعه . برخى دیگر از زیارت‏ها ویژه یک امام و در زمان و یا مکان خاص است .
ه . آب
واژه «آب‏» در حادثه عاشورا، نقش‏آفرین و یادآور صحنه‏هاى تلخ و شیرین فراوانى است; زیرا با شنیدن لفظ آب، گاهى شنونده به یاد لب تشنه سیدالشهدا (ع) و یاران باوفایش مى‏افتد، گاهى به یاد ایثار و فداکارى قمر بنى‏هاشم، سقاى لشکر، و گاهى به یاد فریاد «العطش‏» کودکان . از سوى دیگر با شنیدن این کلمه به یاد بزرگوارى و جوان‏مردى امام حسین (ع) در سیراب کردن سپاه تشنه دشمن مى‏افتد .
در هر صورت، مساله آب در فرهنگ عاشورا از جهات گوناگون، یادآور نهایت‏شقاوت و بى‏رحمى سپاه دشمن و مظلومیت امام حسین (ع) و یاران باوفایش است . از این رو، آب، موضوع برخى از احکام شرعى شده است; مانند استحباب یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب، غسل با آب فرات و برداشتن کام نوزاد با آب فرات .
بى‏شک، مهم‏ترین فلسفه و حکمت این احکام، یادآورى صحنه‏هاى گوناگون واقعه عاشورا و حفظ و استمرار آن است .
1 . استحباب یاد حسین (ع) به هنگام نوشیدن آب
از جمله مستحبات، یاد امام حسین (ع) و دعا پس از نوشیدن آب است . در این باره، چندین روایت نقل شده است; از جمله، امام صادق (ع) به داود رقى مى‏فرماید:
«انى ماشربت ماء باردا الا و ذکرت الحسین‏» ; (94) یعنى من هیچ‏گاه آب سردى را ننوشیدم، مگر این‏که حسین را یاد کردم .
ابن قولویه بابى را باعنوان «ثواب فى شرب الماء و ذکر الحسین و لعن قاتله‏» (95) گشوده است و در آن، همین روایت داود رقى را با اندکى اختلاف در مضمون، در آن نقل کرده است:
«عن داود الرقى قال کنت عند ابى عبدالله (ع) اذا استسقى الماء ... فما من عبد شرب الماء فذکر الحسین (ع) و لعن قاتله الاکتب الله له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سیئة و رفع له مائة الف درجة و کانما اعتق مائة الف نسمة ...» ; (96)
یعنى داود رقى مى‏گوید: در محضر امام صادق (ع) بودم، چون آب نوشید ... (فرمود) هیچ بنده‏اى از بندگان خدا نیست که پس از نوشیدن آب، حسین (ع) را یاد و قاتلش را نفرین کند مگر این‏که خداوند برایش صدهزار حسنه بنویسد و صدهزار بدى را محو سازد و صدهزار درجه به او بدهد و مانند آن باشد که صدهزار بنده را در راه خدا آزاد کرده است .
روایات و سیره عملى ائمه، به‏ویژه امام سجاد (ع) نشان‏گر اهمیت این مساله است . در سیره و زندگى امام سجاد (ع) آمده است که آن حضرت، هرگاه نگاهش به آب مى‏افتاد، اشکش جارى مى‏شد و مى‏فرمود:
«قتل ابن رسول الله عطشانا» ; (97) یعنى فرزند رسول خدا تشنه کشته شد .
و یا هر گاه قصابى را مى‏دید که مى‏خواهد گوسفندى را ذبح کند، مى‏فرمود: «آیا او را آب داده‏اید؟ او را آب دهید» . سپس مى‏فرمود: «پدرم را با لب تشنه شهید کردند» .
در هر صورت، با توجه به وعده‏اى که در این روایات داده شده، مى‏توان گفت که یاد امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب مستحب است و بى‏شک از جمله حکمت‏هاى این حکم، زنده نگه‏داشتن نهضت عاشورا است .
2 . نوشیدن از آب فرات
از واژه‏هاى پر معنا، کلمه «فرات‏» است . شیعیان با شنیدن کلمه فرات صحنه‏هاى بسیار حزن‏آورى به ذهنشان خطور مى‏کند . از ائمه اطهار علیهم‏السلام نیز روایات فراوانى در باره اهمیت و فضیلت رود فرات نقل شده است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه‏» گشوده و در آن هفده روایت را در این باره نقل کرده است; از جمله:
«عن ابى الجارود، عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: لو ان بیننا و بین الفرات کذا و کذا میلا لذهبنا الیه و استشفینا به‏» ; (98) یعنى امام باقر (ع) مى‏فرماید: اگر میان ما و آب فرات، فاصله زیادى نیز باشد، هر آینه به آن‏جا مى‏رویم و با آب فرات، طلب شفا مى‏کنیم .
همان‏گونه که بیان شد، روایات دراین باره فراوان است . بى گمان، ارزش دادن و اهتمام ائمه اطهار (ع) به فرات، بعد سیاسى داشته است و آنان با ترغیب و تشویق به توجه آب فرات، خواسته‏اند خاطرات فرات و ستم‏هایى که در سرزمین کربلا به اهل‏بیت‏شده است را زنده نگه دارند .
3 . برداشتن کام نوزاد با آب فرات
از جمله مستحباتى که در کتاب‏هاى فقهى نیز به آن اشاره شده است، برداشتن کام نوزاد با آب فرات است .
روایات در این باره فراوان است; از جمله:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله (ع) قال: نهران مؤمنان و نهران کافران نهران کافران . نهر بلخ و دجلة و المؤمنان نیل مصر و الفرات فحنکوا اولادکم بماء الفرات‏» ; (99) یعنى امام صادق (ع) مى‏فرماید: دو نهر مؤمن و دو نهر کافرند . دو نهر کافر، عبارت از نهر بلخ است و دجله و دو نهر مؤمن، نیل مصر است و فرات . پس کام نوزادانتان را با آب فرات بردارید .
فقها نیز یکى از مستحبات را برداشتن کام نوزادان با آب فرات دانسته‏اند . محقق حلى مى‏فرماید:
«مستحب است کام نوزادان را با آب فرات و تربت‏سیدالشهدا بردارند» . (100)
شیخ انصارى نیز همین مطلب را فرموده است . (101)
4 . غسل با آب فرات
از مستحبات درباره واقعه عاشورا، غسل با آب فرات است . روایات دراین باره نیز فراوان است . صاحب کامل الزیارات بابى را با عنوان «فضل الفرات و شربه و الغسل فیه‏» (102) گشوده و در آن، هفده روایت را نقل کرده است . و نیز علامه مجلسى بابى را با نام «آداب زیارته صلوات الله علیه من الغسل وغیرها» (103) گشوده و در آن 38 روایت را نقل کرده است; از جمله:
«عن صفوان الجمال عن ابى‏عبدالله (ع) قال: من اغتسل بماء الفرات و زار قبر الحسین (ع) کان کیوم ولدته امه صفرا فى الذنوب ولو اقرفها کبائر» ; (104) یعنى امام صادق (ع) مى‏فرماید: هر کس با آب فرات، غسل و امام حسین (ع) را زیارت کند، مانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان پاک خواهد شد هر چند گناهان کبیره در میان آن‏ها باشد .
فقها نیز فتوا به استحباب این غسل داده‏اند; از جمله، شیخ به نقل از علامه مجلسى، در مقام جمع روایات گفته است:
«روایاتى که دلالت دارد بر این‏که زیارت امام حسین غسل ندارد، مقصود غسل واجب است و الا این غسل، غسل مستحب است و داراى فضیلت‏بسیارى نیز هست‏» . (105)
5 . استحباب لعن قاتلان امام حسین (ع) پس از نوشیدن آب
اسلام دین تولى و تبرى است . در برابر محبت و دوستى باخاندان پیامبر (ص) و امام حسین (ع) مساله برائت و بى‏زارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت قرار دارد .
لعنت، اوج تنفر و انزجار از باطل و ستم و چهره‏هاى زشت و پلید است . لعنت نشان‏گر بى‏تفاوت نبودن در برابر جنایت‏کاران است . لعنت‏یعنى بغض و کینه مقدس، براى حرکت در مسیر مبارزه با ظالمان .
اهمیت لعن و نفرین قاتلان امام حسین (ع) تا آن‏جا است که در بسیارى از زیارات‏ها و ادعیه، تقرب به ائمه و سیدالشهدا (ع) با محبت آنان در کنار برائت و نفرت از دشمنان آنان ذکر شده است; از جمله، در زیارت عاشورا آمده است:
«یااباعبدالله! انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى امیرالمؤمنین و الى فاطمة و الى الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک‏» . (106)
در روایات بسیارى بر لعن قاتلان امام حسین (ع) تاکید شده و براى آن، اجر و پاداش تعیین گردیده است; از جمله:
«ما من عبد شرب الماء فذکر الحسین و لعن قاتله الا کتب الله له ماة حسنة ...» ; (107) یعنى هر بنده خدا که به هنگام نوشیدن آب، از حسین یاد و بر قاتلانش لعنت کند، خداوند صد حسنه برایش مى‏نویسد .
در روایت ریان نیز آمده است:
«عن الرضا (ع) فى حدیث ... یا ابن‏شبیب! ان سرک ان تسکن الغرف المبنیة فى الجنة مع النبى (ص) فالعن قتلة الحسین‏» ; (108)
ریان! پسر شبیب از امام رضا (ع) در حدیثى طولانى نقل مى‏کند که فرمود: اى پسر شبیب! اگر سکنا گزیدن در غرفه‏هاى ساخته شده در بهشت، در جوار رسول خدا تو را خوشحال مى‏کند، پس قاتلان امام حسین و جنگجویان با آن حضرت را نفرین کن .
در هر صورت، برائت و بى‏زارى از دشمنان امام حسین (ع) در هر حالى، به‏ویژه پس از نوشیدن آب، بر اساس این روایات از جمله مستحبات مسلم در فقه شیعه است و این فرهنگ، در جان و روان مردم رسوخ کرده است . بى شک، مهم‏ترین اثر و حکمت این حکم شرعى، تداوم نهضت کربلا و احیاى آن حرکت است .
پى‏نوشت:
1) گاندى رهبر نهضت استقلال هند است . این جمله او معروف است: «من در انقلاب هند، به حسین بن على اقتدا کرده‏ام‏» .
2) اشاره است‏به جمله معروف «الاسلام محمدى الحدوث و حسینى البقاء» .
3) وسائل الشیعه، ج‏1، ابواب مقدمة العبادات، ص‏60، ح‏3 .
4) همان ، ص‏60 .
در جامع احادیث الشیعه، ج‏1 نیز بابى هست‏با عنوان «ان من بلغه ثواب فى الله تعالى على عمل فصنعه کان له اجره و ان لم یکن کما بلغه‏» ، که در آن، نه حدیث نقل شده است .
5) شیخ انصارى، رسائل فقهیه، قاعدة التسامح، ص‏142 .
6) همان، ص‏142 .
7) همان، ص‏137 .
8) شهید اول، ذکرى الشیعه، ج‏1، ص‏34 .
9) شهید ثانى، الرعایة فى علم الدرایه، ج ، ص 94 .
10) شیخ بهائى، الوجیزه، ص‏14 .
11) رسائل فقهیه، ص‏149 .
12) کفایة الاصول، ج‏1، تنبیه دوم، اصالة البرائه .
13) محقق نائینى، فواید الاصول، ج‏3 - 4، ص‏150 .
14) محقق اصفهانى، نهایة الدرایه، ج‏4، ص‏183 .
15) رساله تسامح در ادله سنن، شیخ انصارى .
16) جامع احادیث الشیعه، باب 81 از ابواب زیارة النبى، ج‏15، ص‏223 .
17) همان، ج‏1 .
18) عروة الوثقى، ج‏1، ص‏90، مساله 25 فى احکام النبى .
19) همان، ج‏14، باب 70 از ابواب المزار و ما یناسبه، ح‏8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص‏278; تهذیب، ج‏6، ص‏74، ح 143 .
20) همان، ج‏14، ص‏521 .
21) شرائع الاسلام، ج‏2، ص‏343 .
22) کتاب نکاح، احکام اولاد .
23) وسائل الشیعه، ج‏3 و باب 16 از ابواب ما یسجد علیه، ص‏607 .
24) عروة الوثقى، ج‏1، ص‏592، مساله 26، فى مسجد الحبه .
25) جامع احادیث الشیعه، ج‏15، باب‏80، ص‏421 .
26) همان، ص‏422; ر . ک: وسائل الشیعه، ج 3، باب 6 از ابواب ما یسجد علیه، ح‏1، ص‏607 .
27) جواهر الکلام، ج‏10، ص‏404 .
28) جامع احادیث الشیعه، ج‏15، باب 76، ص‏399 .
29) همان، ح‏4، ص‏402 .
30) فلا یحل شئ منه عدا تربة الحسین علیه السلام فانه یجوز الاستشفاء به‏» (محقق حلى، شرائع الاسلام، در ضمن جواهر الکلام، ج‏36، ص‏358) .
31) همان .
32) تحریرالوسیله، ج‏2، ص‏147، کتاب اطعمه و اشربه، مساله 9 .
33) عروة الوثقى، ج‏1، ص‏415، مساله 9 فى الحنوط .
34) عروة الوثقى، ح‏1، ص‏412 . مستحبات الکفن .
35) شیخ طوسى، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص‏713 .
36) جواهر الکلام، ج‏36، ص‏368 .
37) همان، ج‏3، باب 13 از ابواب کتاب الصلاة، ج‏1، ص‏114 .
38) ملا احمد نراقى، مستند الشیعه، ج‏15، ص‏164 .
39) جواهر الکلام، ج‏36، ص‏368 .
40) مفاتیح الجنان، آداب روز عید فطر، ص‏344 .
41) جامع احادیث الشیعه، ج‏15، باب 78 از ابواب زیارة النبى، ج‏1، ص‏414 .
42) جواهر الکلام، ج‏18، کتاب الحج فیما یستحب استصحابه به فى السفر، ص‏163 .
43) جامع احادیث الشیعه، ج‏15، باب 76 از ابواب زیارة النبى، ج‏2، ص‏400 .
44) عروة الوثقى، ج‏1، ص‏463، فى الاغسال المکانیة و الفعلیه .
45) شیخ محمد تقى آملى، مصباح الهدى، ج‏7، ص‏108 .
46) شرائع الاسلام، ج‏2، ص‏16 .
47) جواهر الکلام، ج‏22، ص‏338 .
48) عروة الوثقى، ج‏2، مساله 11 از احکام صلاة المسافر .
49) مستمسک العروة، ج‏8، ص‏163 .
50) در بحارالانوار بابى با عنوان «الحایر و فضله و مقدار ما یؤخذ من التربة‏» هست (ج‏98، ص‏106) .
51) تحریرالوسیله، ج‏2، ص‏145، مساله 11 .
52) همان .
53) همان .
54) امام صادق (ع) به فضیل مى‏فرماید: «ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا رحم الله من احیا امرنا . یا فضیل! من ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله له ذنوبه‏» قرب‏الاسناد، ص‏18; وسائل الشیعه، ج‏10، ص‏392) .
55) صحیفه نور، ج‏8، ص‏69 .
56) شیخ صدوق، اکمال الدین، ص‏35 .
57) علامه امینى، سیرتنا و سنتنا، ص‏40 .
58) همان، ص‏32 .
59) همان، ص‏120 .
60) انطون بارا، الحسین فى الفکر المسیحى، ص‏72 .
61) سید عبدالحسین شرف الدین، فلسفه شهادت و عزادارى حسین بن على، ص‏92 .
62) همان، ص‏102 .
63) محمد قمى، سفینة البحار .
64) مفاتیح الجنان، آداب روز عاشورا، ص‏524 و 830 .
65) همان، باب 63; نیز ر . ک: کافى، ج‏4، ص‏575، ح‏2; تهذیب، ج‏6، ص‏54، ح‏131، 103، 180; کامل الزیارات، ص‏197 .
66) بحارالانوار، ج‏44، باب 34، ح‏15، ص‏282 .
67) زیارت اول امام حسین (ع) .
68) زیارت ششم امام حسین (ع) .
69) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .
70) بحارالانوار، باب 37; از ابواب المزار و ما یناسبه، ح‏18، ص‏417 . نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص‏112، ح‏5; عیون اخبار الرضا، ح‏1، ص‏299، ح‏5; وسائل الشیعه، ج‏14، باب 66، ح‏5 .
71) صحیفه نور، ج‏10، ص‏31 .
72) همان، ج‏10، ص‏31 .
73) یابن شبیب! ان کنت‏باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن ابى‏طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش‏» (بحارالانوار، ج‏44، ص‏286) .
74) وسائل الشیعه، کتاب الحج، ابواب المزار و یناسبه .
75) بحارالانوار، ج‏44، باب 34، ص‏278 .
76) جامع احادیث الشیعه، ج‏15، ص‏429 .
77) وسائل الشیعه، ج‏14، باب 66، ح‏1، ص‏500 .
78) شاهرودى، مستدرک سفینة البحار، ج‏7، ص‏235 .
79) بحارالانوار، ج‏44، ص‏282 .
80) از شهید مطهرى نوشته‏اى با نام تحریفات عاشورا منتشر شده که بسیار سودمند است .
81) سخنرانى معظم‏له درباره مراسم عاشورا و مقابله با اعمال خرافى، سال 1373ى .
82) سید محسن امین، التنزیه فى اعمال الشبیه، ص‏7 .
83) وسائل الشیعه، ج‏14، باب 37 از ابواب المزار و ما یناسبه، ص‏409; کامل الزیارات، باب «ان زیارة الحسینى فرض و عهد لازم له و لجمیع الائمه (ع) على کل مؤمن و مؤمنه‏» ص‏236 .
84) وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏413، ح‏8; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح‏1، ص‏236 .
85) همان، باب 39، ح‏3، ص‏437; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح‏4 .
86) همان، باب 38، ج‏1، ص‏428; و نیز ر . ک: کامل الزیارات، باب 43، ح‏5، ص‏237 .
87) همان، باب‏38، ص‏430، ح‏5، 10 و 12 .
88) محمد تقى مجلسى، روضة المتقین، ج‏5، کتاب الحج، ص‏376 .
89) همان، ج‏14، باب 47، ص‏456، ح‏1; نیز ر . ک: کامل الزیارات، ص‏125 .
90) همان، باب‏45، ص‏445 .
91) جامع احادیث الشیعه، ح‏15، ص‏282، باب 57 .
92) مصباح الهدى، ج‏7، ص‏108 .
93) وسائل الشیعه، ج‏15، ابواب المزار و ما یناسبه، ص‏435 تا 495 و 517 .
94) شیخ صدوق، امالى، ص‏122 .
95) کامل الزیارت، باب 34، ص‏212 .
96) همان، ح‏1 .
97) لهوف، ص‏209 .
98) کامل الزیارات، باب 13، ص‏106 .
99) کامل الزیارات، باب 14، ص‏113، ح‏4 .
100) شرائع الاسلام، ج‏2، ص‏343 .
101) کتاب نکاح، احکام اولاد .
102) کامل الزیارات، باب 14، ص‏113 .
103) بحارالانوار، ج‏98، باب 17 از آداب زیارته صلوات الله علیه .
104) همان، ح‏14 .
105) همان، ص‏145 .
106) زیارت عاشورا .
107) کامل الزیارات، باب 34، ص‏212 .
108) همان، باب 37، ح 8 از ابواب المزار و ما یناسبه; و ح‏5 از باب 66; نیز ر . ک: شیخ صدوق، امالى، ص‏112

تبلیغات