آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

جایگاه توسعه در اندیشه امام خمینى (ره) فراتر از تعاریف نظرى توسعه مى‏باشد که غالبا معطوف به مفاهیم اقتصادى و بعضا سیاسى است . نگرش ایشان به توسعه، متاثر از دیدگاه مذهبى او مى‏باشد که نشات‏یافته از جهان‏بینى دینى است . در این دیدگاه با آنکه توسعه متوازن در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده اما این فرآیند باید در مجموع به استحکام پایه‏هاى دین و تقویت مبانى اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهى گردد . در اندیشه امام، توسعه در ابعاد مختلف خود مى‏بایستى اهدافى بلند و متعالى را برآورده سازد که آن اهداف از درون اندیشه دینى ناشى مى‏شوند . هدف عمده از این مقاله بررسى اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که این اهداف در ابعاد توسعه و انسان، توسعه معنوى، توسعه سیاسى، توسعه علمى و فرهنگى و توسعه اقتصادى با بهره‏گیرى از سخنان ایشان تبیین شده است

متن

روش تحقیق
روشى که در این بررسى به کار گرفته شده، روش «تحلیل متن‏» یا تحلیل درونى متن است که عملى فکرى بوده و بر پایه‏هاى عقلانى استوار مى‏باشد . یعنى براى تفسیر، توضیح و بازنمایى موضوع از عقل و روش ذهنى استفاده مى‏شود . به منظور نیل به عینیت‏بیشتر در این بررسى، تکیه اصلى بر سخنان امام خمینى بوده که در متون مختلفى به ویژه صحیفه نور، ولایت فقیه و ... آمده است . بنابراین روش کار، پژوهش کتابخانه‏اى بوده که طى آن براى جمع‏آورى اطلاعات به منابع مربوطه مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است .
مقدمه
مباحث مربوط به توسعه از جمله مباحثى است که سالها توجه اقتصاددانان و جامعه‏شناسان را به خود مشغول داشته است . دانشمندان و نظریه‏پردازان علوم اقتصادى - اجتماعى با هدف حل مشکلات و مسایل کشورهاى جهان سوم یا توسعه نیافته به ارائه دیدگاهها و نظریاتى پرداختند که از عمده‏ترین آنها مى‏توان به نظریه رشد، نظریه مارکسیستى، نظریه وابستگى، نظریه روانشناختى توسعه، دیدگاه نوسازى، و نظریه‏هاى ملهم از عوامل سیاسى و فرهنگى و غیره یاد کرد .
مفهوم توسعه در علوم اجتماعى و اقتصادى دربردارنده معانى و مفاهیم گوناگونى است . وجود دیدگاههاى نظرى گوناگون در این تنوع تعاریف مؤثر بوده است . زیرا اولا هر یک از این دیدگاهها و تعاریف، با ارائه تعبیرى خاص و با نگاه از منظرى ویژه، بیانگر بخشى از واقعیت هستند و نه همه آن . ثانیا اغلب دیدگاهها و نظریات توسعه، مستقیم و یا غیر مستقیم، از مقایسه جوامع جدید (توسعه یافته) و جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه شکل گرفته‏اند .
نظریه رشد اقتصادى، با توجه به چگونگى و عوامل رشد اقتصادى در جوامع توسعه یافته، به ارائه طریق براى رشد اقتصادى کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه پرداخته‏اند . نظریه مارکسیستى چگونگى تحول جوامع توسعه یافته سرمایه‏دارى از مراحل پیشین به مرحله سرمایه‏دارى و سپس از آن مرحله به مرحله سوسیالیسم و کمونیسم را مد نظر قرار داده است . و توسعه در نظریه نوسازى به مرحله انتقال از جامعه سنتى به جامعه مدرن (صنعتى) اطلاق مى‏شود . جامعه‏اى که این انتقال را به خوبى به انجام برساند، توسعه یافته است و جامعه‏اى که در جهت این روند انتقال باشد، جامعه در حال توسعه تلقى مى‏شود . سایر دیدگاهها مانند دیدگاه وابستگى و دیدگاه نهادى، که برداشت جدیدى از توسعه را در دهه‏هاى هشتاد و نود بر اساس همان دیدگاه نوسازى ارائه مى‏دهد، در انتقاد به دیدگاههاى فوق، پدید آمده‏اند . با وجود پراکندگى و تنوع نظرات جدید، وجه مشترک اغلب این نظریات، توجه به نهادهاى اجتماعى، اقتصادى کشورهاى جهان سوم، چند بعدى دیدن توسعه و اهداف آن و اصلاح آموزه تقابل سنت و مدرنیسم در دیدگاه نوسازى است . بر این اساس، توسعه مستلزم تغییرات اساسى در ساخت اجتماعى، ط‏رز تلقى عامه مردم و نهادهاى ملى و نیز تسریع رشد اقتصادى، کاهش نابرابرى و ریشه‏کن کردن فقر مطلق است . با گسترش مفهوم توسعه به همه شوون اجتماعى، توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعى، هماهنگ با نیازهاى متنوع اساسى و خواستهاى افراد و گروه‏هاى اجتماعى در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگى گذشته خارج شده و به سوى وضع یا حالتى از زندگى که از نظر مادى و معنوى «بهتر» است‏سوق مى‏یابد . (2)
براى نمونه «سیرس Seers » توسعه را به معناى دستیابى به ظرفیتهاى شخصیت انسانى مى‏داند که در سه هدف متجلى مى‏شود:
الف) تامین نیازهاى اساسى (رفاه فردى)،
ب) ایجاد اشتغال کامل،
ج) کاهش نابرابرى . (3)
در تعریف دیگرى از توسعه، براى درک معناى درونى آن باید حداقل سه ارزش اصلى به عنوان پایه فکرى و رهنمود علمى در نظر گرفته شود . این ارزشها عبارتند از: معاش زندگى، اعتماد به نفس، و آزادى حق انتخاب . (4) در نظریه‏هاى جدید بر لزوم ملحوظ قرار دادن ویژگیهاى خاص اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى هر کشور در استفاده از راهبردهاى توسعه تاکید شده است و توسعه «متناسب‏» یا توسعه «الگوى بومى‏» منطبق بر ویژگیهاى هر کشور و جامعه مورد تبلیغ و تشویق واقع شده است . (5)
هدف عمده در این مقاله بررسى اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که جایگاه توسعه در اندیشه ایشان فراتر از این تعاریف نظرى معطوف به مفاهیم اقتصادى مى‏باشد .
1 . امام خمینى و توسعه
نگرش امام خمینى (ره) به توسعه متاثر از دیدگاه مذهبى ایشان مى‏باشد که منبعث از جهان‏بینى دینى است . مواضع و دیدگاههاى ایشان در قبال پدیده‏هاى اجتماعى به ویژه پدیده‏هاى جدید، تحت تاثیر مبانى کلى‏ترى قرار دارد که مبانى نظرى و عملى ایشان را تشکیل مى‏دهد . از جمله ویژگیهاى امام، شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینى جامع و جاودان و همیشگى که در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح از پیشرفت، امکان تمسک به آن و اجراى آن وجود دارد . علاوه بر این به حفظ و بقاى استمرار دیانت اسلام و به جدایى‏ناپذیر دانستن دین از سیاست و تاکید بر تشکیل حکومت اسلامى به منظور تحقق بخشیدن به آیین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب براى حفظ و استمرار آن معتقد و متعهد مى‏باشد .
با این حال، اصل تغییر و تحول در جوامع در طول زمان را مى‏پذیرد و اجتهاد پویا را با در نظر گرفتن نقش زمان و مکان و مصالح کشور و اسلام به کار مى‏گیرد و بین ثبات احکام دینى از ثبات موضوعات و مصادیق تفکیک و تمیز قائل است .
امام خمینى (ره) به عنوان برجسته‏ترین اسلام‏شناس و متفکر اسلامى معاصر، درکى عمیق و جامع الاطراف از اسلام دارند و اسلام را در ابعاد فردى و جمعى، عبادى و اعتقادى، سیاسى و اجتماعى و به عنوان یک مکتب جامع مى‏شناسند . نگاه ایشان به توسعه نیز مستثنى از این قاعده نیست . یعنى فرایند توسعه را در تمامى شؤون جامعه مؤثر و مفید مى‏داند . در دیدگاه ایشان با آنکه توسعه متوازن و متناسب در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده لیکن فرایند توسعه باید در مجموع به استحکام پایه‏هاى دین و تقویت مبانى اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهى گردد .
نکته قابل ذکر دیگر این است که در مبانى نظرى و معرفتى اندیشه امام (ره)، جامعه و مردم جایگاه ویژه‏اى دارند . مصلحت جامعه و مردم، همانند مبانى و اصول مکتب، از اصول عمده اندیشه ایشان را تشکیل مى‏دهد . از این‏رو امام، توسعه را براى تعالى جامعه و بستر سعادت و رشد مردم ضرورى مى‏داند اما این توسعه را در همه ابعاد جامعه مى‏پذیرد; یعنى توسعه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، علمى و غیره .
این نکته را نیز باید در نظر داشت که امام خمینى یک عالم علم توسعه یا جامعه‏شناس توسعه نیست که کوشش نظرى ایشان معطوف به تبیین پدیده‏هاى اجتماعى در چارچوب روشهاى رایج این علم باشد، بلکه ایشان یک رهبر دینى - سیاسى و یک اندیشمند اجتماعى است که با نگاهى عام و کلى‏نگر از طریق استنتاج عقلانى به هدفهاى عمده‏اى که انسان باید در حصول آنها حرکت نماید توجه نموده است . اگر توسعه به تحقق آن اهداف عالى کمک نماید و رضایت‏خداوند حاصل شود و مصلحت جامعه و مردم تامین گردد، مقبول ایشان واقع خواهد شد . بنابراین نباید آن گونه که از یک عالم توسعه اقتصادى توقع است، انتظار داشت که امام نیز به عنوان یک عالم توسعه به مفهوم رایج آن، به مسایل توسعه پرداخته باشد .
بنابراین در اندیشه امام (ره) توسعه، چه توسعه سیاسى و اقتصادى و چه توسعه علمى و فرهنگى و غیره علاوه بر آنکه اصول، مبانى و ملزومات خاص خود را دارد، مى‏بایست‏برآورنده اهدافى بلند و متعالى باشد که از بطن اندیشه دینى ناشى مى‏شوند و در راس همه، خداباورى و حاکمیت توحید در جامعه مى‏باشد . توسعه در هدف غایى خود باید رضایت‏خداوند را برآورده سازد و گرنه اثر آن در همین حیات مادى مختصر مى‏شود; اگر اثرى بر آن مترتب باشد . اما اگر توسعه مادى به توسعه معنویت پیوند یافت و جامعه‏اى انسانى با مقاصد عالى ظهور یافت، این توسعه، پایدار و مبتنى بر هدف اصلى خود بوده است .
1 - 1 . اهداف توسعه از دیدگاه امام (ره)
در تبیین دیدگاه امام در باره اهداف توسعه، مى‏توان چند محور عمده را طرح نمود و در هر محور، شاخصهاى برجسته را که جزو اهداف توسعه به شمار مى‏روند بر اساس سخنان ایشان معین نمود .
1 - 1 - 1 . امام، توسعه و انسان
از دیدگاه امام خمینى، محور توسعه، «انسان‏» است و نگاه او به توسعه دیدگاهى انسان‏شناسانه و در قلمرو معرفت دینى است که هدف غایى توسعه را تربیت «انسان کامل‏» در جامعه مى‏داند . انسانى که در همه ابعاد وجودى‏اش، کمال یافته است و توانایى ایجاد تحول و دگرگونى در جامعه را به سوى خیر و صلاح عمومى دارد . توسعه هم باید ناظر به بعد مادى انسان و هم به بعد معنوى او باشد; به عبارت دیگر به برآورده ساختن نیازهاى دنیایى و حیات اخروى هر دو منجر شود . در دیدگاه امام در وجه ظاهر، دنیا و آخرت با یکدیگر به حساب مى‏آید . نه دنیاگرایى کامل و نه زهد و آخرت‏گرایى هیچ کدام ممدوح نیستند . بلکه باید هر کدام در حد خود تامین گردد . اگرچه در افقى بالاتر و در وجه درونى عالم، امام حیات کمالى دیگرى را مطرح مى‏نماید که هدف عمده تحقق آن است و حرکت انسان باید نیل به آن حیات طیبه و معقول باشد . امام در رابطه با این هدفهاى عالى‏تر از اهداف مادى مى‏گوید:
«مقصد اسلام خانه نیست . مقصد بالاتر دارد و همه چیز در آن هست ... و توجه به جهات معنوى بالاتر از توجه به جهات مادى است .» (6)
و یا مى‏فرماید:
«مکتبهاى توحیدى که در راس آنها مکتب اسلام است و در عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند، لکن مقصد این است که مردم را طورى تربیت کنند که مادیات حجاب آنها براى معنویات نباشد، مادیات را در خدمت معنویات مى‏کشند .» (7)
امام بارها بر تحول درونى، تحول همه‏جانبه فکرى و روحى انسانها، کمال و رشد معنوى انسان، خودسازى و خودشناسى تاکید نموده و اهداف مهم مکتب، تعالیم اسلام، انبیاء الهى و رهبران و مصلحان دینى را انسان‏سازى و تربیت انسان ذکر کرده است . از دیدگاه امام، همه تلاشها و کارکردها در حوزه‏هاى مختلف علمى، فنى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى نهایتا باید به ساخته شدن انسان، تربیت و هدایت او منجر شود . زیرا اگر انسان درست‏شد هم جامعه را به مسیر کمال و راههاى درست‏سوق مى‏دهد و هم مکتب را حفظ مى‏نماید، در نتیجه زمینه مناسب براى زندگى و حیات جامعه انسانى فراهم مى‏گردد . ساخته شدن این انسان را بر دوش عالمان دینى و دانشگاهیان هر دو مى‏گذارد . براى نمونه مى‏فرماید:
«شما دانشگاهى‏ها کوشش کنید که انسان درست کنید، اگر انسان درست کردید مملکت‏خودتان را نجات مى‏دهید . اگر انسان متعهد درست کردید، انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههاى شما و ما تربیت‏شد، مملکتتان را نجات مى‏دهد .» (8)
«دانشگاههاى علمى شما کوشش کند انسان درست کنند . همه دنبال این باشید، انسان . اگر انسانیت را، استثنا بکنید یک فردى درست‏بکنید دانشمند، یک طبیبى که بهتر از همه اطباى دنیاست . اگر این وجهه انسانى نداشته باشد همین طبیب مضر است، همین طبیب وقتى که مى‏خواهد یک کسى را معالجه کند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه ...» (9)
«باید از حوزه‏هاى علمیه یک عالمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان ... ما انسان دانشگاهى مى‏خواهیم، نه معلم و دانشجو . دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش . اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمى‏شود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر، انسان حاضر نمى‏شود که تحت ذلت‏برود و اسارت، آنها هم از انسان مى‏ترسند .» (10)
«کوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها تربیت این موجود [انسان] است، این موجودى که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح مى‏شود عالم و با فساد او به فساد کشیده مى‏شود . کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند، نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایى و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال . براى اینکه این موجود را به آن کمالى که لایق است، برسانند .» (11)
«... مکتب اسلام یک مکتب مادى نیست، یک مکتب مادى، معنوى است . مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد . معنویات، اخلاق، تهذیب نفس، اسلام براى تهذیب انسان آمده است، براى انسان‏سازى آمده است . همه مکتبهاى توحیدى براى انسان‏سازى آمده‏اند، ما مکلفیم انسان بسازیم .» (12)
«... اسلام هم آمده است، این انسان را درستش کند و بسازد و همه بعدهایش را نه یک بعد فقط، نه همان بعد روحانى تنها، که غفلت کند از این جهات طبیعت و نه فقط بعد طبیعت که اکتفا به این کند از او، این وسیله است‏براى این مقصد .» (13)
1 - 1 - 2 . امام، توسعه و دین (توسعه معنوى)
از اهداف توسعه مورد پذیرش امام خمینى، حاکمیت مکتب در جامعه و تقویت‏بنیانهاى دینى مى‏باشد . توسعه نباید به اصول عالیه اسلام خلل وارد سازد و به ترویج‏بى‏دینى منجر گردد . از بیانات گوناگون امام به دست مى‏آید که توسعه همه‏جانبه علاوه بر ترقى سطح زندگى عامه (بعد مادى جامعه)، باید به تجلى دیندارى در جامعه، تقویت ایمان، گسترش معنویت و اخلاق اسلامى بینجامد . توسعه باید زمینه مناسب را براى حفظ اسلام و ترویج مکتب در جامعه، نشر معارف اسلامى، تحقق علمى احکام اسلام و رعایت‏حدود الهى فراهم نماید . اگر فرایند توسعه به بى‏دینى، متروک ماندن احکام و حدود اسلامى، مهجوریت معارف دینى و کنار گذاشته شدن مکتب منجر شود، این توسعه مورد پذیرش حضرت امام (ره) نخواهد بود و با برنامه‏ریزى چنین توسعه‏اى خالفت‏خواهد نمود . ایشان اسلام را امانت الهى مى‏داند که همه ملت در حفظ آن مسؤول هستند:
«تمامى ملت ... بى‏استثنا مسؤول هستیم در مقابل خداى تبارک و تعالى براى این امانت، این اسلام که امانت است و دست ماست . » (14)
در باره اهمیت مکتب مى‏فرماید:
«مکتب بزرگترین چیزى است که از براى ما مطرح است، نباید راجع به مکتب یک کلمه‏اى کسى بگوید، اشتباه مى‏کند اگر مى‏گویند مکتب چطور، تمام مقصد ما مکتب ماست .» (15)
«نظر ما، که ملت هم با آن موافق است، این است که ... یک جمهورى اسلامى ... در ایران مستقر بشود و احکام اسلام آن طور که هست اجرا گردد . و همه مطالب ایران و نظام آن بر طبق خواستهاى اسلامى جریان پیدا کند .» (16)
«مجرد اینکه ما ادعا بکنیم که جمهورى ما اسلامى است این ادعا پذیرفته نیست . آن وقت جمهورى ما اسلامى مى‏شود و به کمال خودش مى‏رسد که خداى تبارک و تعالى در این ملت و در این کشور حاکم باشد یعنى از آن نقطه اولى تا آن آخر حکومت، حکومت الهى باشد، سردمداران، همه الهى باشند، کسانى که در راس حکومت هستند، کسانى که در راس امور هستند، الهى باشند ...» (17)
«همه یک مقصد دارید، همه مى‏خواهید که اسلام تحقق پیدا بکند .» (18)
«آمال ما این است که احکام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانه‏ها، در همه مملکت هر جا که هست، در بازارها، در کشاورزى‏ها، در دور و نزدیک یک مملکت، همه جا احکام اسلام جارى باشد ... نباید در وزارتخانه‏ها یک چیزى که بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح این مملکت است، خداى نخواسته عمل بشود .» (19)
«جمهورى اسلامى یک لفظى نیست که محتوا نداشته باشد، یک لفظى است که باید محتوا داشته باشد و محتوایش هم این است که تمام دستگاههاى دولتى و تمامى قشرهاى کشور اسلامى بشود .» (20)
«همه ما الان مکلفیم که این رژیمى که ادعا داریم که تحقق پیدا کرده، واقعیتش تحقق پیدا کند، از حد لفظ به حد معنا بیاید ... مهمش این قدم است که محتواى یک مملکتى اسلامى باشد، هر جایش برویم در مملکت اسلامى رفتیم ... وقتى مملکت ما جمهورى اسلامى است که همه چیزش اسلامى باشد .» (21)
«من امیدوارم که این راه را همه با هم طى بکنیم و آن حکومتى را که اسلام مى‏خواهد متحقق باشد .» (22)
1 - 1 - 3 . توسعه فرهنگى
یکى از ابعاد توسعه، توسعه فرهنگى است . اهداف مهم توسعه فرهنگى از دیدگاه امام باید به تحقق امور زیر بینجامد:
1 - 1 - 3 - 1 . تعلیم و تربیت اسلامى
آموزش صرف در نظام تعلیم و تربیت مد نظر امام نیست‏بلکه وجه تربیتى، معنوى، جهت‏دار بودن، متعهد بودن، مستقل بودن و دینى بودن مجموعه نظام آموزشى و تربیتى مورد توجه و تاکید ایشان است .
«یکى از مسایل بسیار مهم در تمام دستگاهها خصوصا دانشگاه‏ها و دبیرستانها، تغییرات بنیادى در برنامه‏ها و خصوصا برنامه‏هاى تحصیلى و روش آموزش و پرورش است که دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزشهاى استعمار نجات یابد .» (23)
«کوشش کنید که در این آموزشى که به مردم مى‏دهید، جهت‏دار باشد ... براى خدمت‏به خلق و براى خدمت‏به خدا و براى دمت‏به اسلام .» (24)
«تربیت کنید، مهم تربیت است، علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است .» (25)
«تربیت و تزکیه مقدم بر تعلیم است . صدمه‏هایى که وارد مى‏شود بر مملکت، غالبا از این متفکرین بى‏پرورش، آموزشهاى بى‏پرورش واقع مى‏شود، علم را تحصیل مى‏کند لکن تقوا ندارند .» (26)
«باید آموزش و پرورش مردم توام باشد، پرورش، پرورش انسانى، پرورشى که به درد انسان برسد . آموزشى که براى انسان باشد، جهت‏دار باشد، اسم رب در آن باشد، توجه به خدا باشد .» (27)
1 - 1 - 3 - 2 . استقلال فرهنگى
یکى از هدفهاى مهم توسعه در بعد فرهنگى، دور شدن از فرهنگ بیگانه، غربى و روآورى به فرهنگ اسلامى است . عدم وابستگى فرهنگى و تاکید بر استقلال در سخنان امام جزء محورهاى مهم توسعه فرهنگى به شمار آمده است:
«ما مى‏خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم در خدمت‏خود ملت، در خدمت‏خود ایران ... ما با دانشگاهى که ما را وابسته به خارج بکند، هر خارجى مى‏خواهد باشد، ما با آن دانشگاه، از اساس مخالفیم، ما دانشگاهى مى‏خواهیم که ما را از وابستگى‏ها بیرون بیاورد ما را مستقل کند .» (28)
«اگر بخواهید ملت‏شما نجات پیدا بکند، نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها باید طرح بشود . مادامى که ما پیوستگى مغزى داریم به خارج و اجانب، هیچ یک از این گرفتارى‏هایى که شمردید، نمى‏توانیم از زیرش فرار کنیم . راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهاى ما از این وابستگى به غرب ...» (29)
«هیچ ملتى نمى‏تواند استقلال پیدا کند الا اینکه خودش خودش را بفهمد و تا زمانى که ملتها خودشان را گم کرده‏اند و دیگران را به جاى خودشان نشانده‏اند، نمى‏توانند استقلال پیدا کنند . کمال تاسف است که کشور ما حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته و به دنبال غرب است . چنان غرب در نظر یک قشرى از این ملت جلوه کرده است که گمان مى‏کنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست . این وابستگى فکرى، عقلى و مغزى غربى منشا اکثر بدبختى‏هاى ملتها و ملت ما نیز هست .» (30)
1 - 1 - 3 - 3 . علم، تخصص، خلاقیت و فن‏آورى
علم و دانش، تخصص و فن‏آورى حتى با فراگیرى از فن‏آورى غرب مورد تشویق و تاکید امام است و برنامه توسعه فرهنگى کشور باید بدان نایل شود . علم هم در سطح آموزش عالى و هم تشویق به سوادآموزى و فراگیرى همگانى علم براى زدودن جهل و بى‏سوادى از پیکره جامعه . اما این علم و دانش نیز مشروط است‏به آنکه جهت‏دار و هدف‏دار باشد و منجر به حاکمیت فرهنگ فاسد غربى نگردد . علمى که تعهد و اخلاق و سلامت انسان را تضمین نماید، نه آنکه مایه انحطاط و موجب تباهى او گردد .
«دانشگاه و حوزه‏هاى علمیه و روحانیون مى‏توانند دو مرکز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفتهاى کشور و مى‏توانند دو مرکز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات .» (31)
«دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبه عالى . باید مهذب بشود هم دانشگاه و هم حوزه‏هاى علمیه .» (32)
«این دو مرکز [دانشگاه و حوزه] که مرکز علم است، هم مى‏تواند مرکز تمام گرفتاریهاى بشر باشد و هم مى‏تواند مرکز تمام ترقیات معنوى و مادى بشر باشد . علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم مى‏توانند به مراتب ترقى و تعالى برسند .» (33)
«با علم است که انسان مى‏تواند تامین سعادت دنیا و آخرت را بکند، با آموزش است که انسان مى‏تواند تربیت کند جوانها را به طورى که مصالح دنیا و آخرت خودشان را خودشان حفظ کنند . اگر کشور ما علم را بیاموزد، ادب را بیاموزد، جهت‏یابى علم و عمل را بیاموزد، هیچ قدرتى نمى‏تواند بر او حکومت کند . تمام گرفتارى‏هایى که ما در این طول مدت تاریخ داشتیم بهره‏بردارى از جهالت مردم بوده است . علم و سواد است‏با آن جهتى که باید به او توجه کرد که مى‏تواند ملت ما را از همه گرفتاریها نجات بدهد .» (34)
«باید چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با کمال جدیت‏به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند و اگر دانشگاهها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادى و علمى ما را به دست مى‏گیرند ... و بهترین و مؤثرترین راه مبارزه با اجنبى، مجهز شدن به سلاح علم دین و دنیاست و خالى کردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح، خیانت‏به اسلام و مملکت اسلامى است .» (35)
در تشویق و دعوت به فراگیرى علم و تخصص مى‏فرماید:
«باید کوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشته‏هاى مختلف، اساس فعالیت جوانان دانشجوى عزیز ما باشد که نیازمندى‏هاى میهن به دست‏خود آنها برآورده و کشور ما با کوشش شما خودکفا شود . مع‏الاسف در دورانهاى گذشته اساس بر آن بود که ما را در هر چیز وابسته کنند ... شما عزیزان کوشش کنید که از این وابستگى بیرون آیید و احتیاجات کشور خودتان را برآورید و از نیروى انسانى و ایمانى خودتان غافل نباشید .» (36)
«ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکرى اجانب مخالفیم، ما مى‏گوییم که تخصصى که ما را به دامن آمریکا بکشد یا انگلستان، یا به دامن شوروى بکشد، یا چین، این تخصص، تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده . ما مى‏خواهیم متخصصین در دانشگاه تربیت‏بشوند که براى ملت‏خودشان باشند ... ما مى‏خواهیم این علم و صنعت و همه چیزها در خدمت لت‏باشد نه در خدمت اجانب .» (37)
«ما یک همچو تخصصى مى‏خواهیم که جورى بار بیاورد کشور را و جوانهایى که در راس امور کشور هستند، جورى بار بیاورد که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد ...» (38)
«اسلام همه ترقیات و همه صنعتها را قبول دارد، با تباهى‏ها مخالف است، با آن چیزهایى که تباه مى‏کند جوانهاى ما را، مملکت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقیات، همه تمدنها موافق است .» (39)
«دانشگاههاى غربى به هر مرتبه‏اى هم که برسند، طبیعت را ادراک مى‏کنند، طبیعت را مهار نمى‏کنند براى معنویت، اسلام به علوم طبیعى نظر استقلالى ندارد . تمام علوم طبیعى به هر مرتبه‏اى که برسند باز آن چیزى که اسلام مى‏خواهد نیست . اسلام طبیعت را مهار مى‏کند براى واقعیت و همه را او به وحدت و توحید مى‏برد ... آن معنایى که از علوم دانشگاهها ما مى‏خواهیم و آن معنایى که از علوم مدارس قدیمه ما مى‏خواهیم ... آنى که اسلام مى‏خواهد تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیر طبیعى باشد آنکه از آن اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و برگشتش به توحید بکند ... آن علاوه‏اى که در اسلام است، آن جنبه معنویت و روحانیت و الوهیت مساله است .» (40)
1 - 1 - 4 . توسعه سیاسى
امام خمینى (ره) دموکراسى و توسعه سیاسى را به مفهومى که به مردم، نقش فعال و مؤثر در تعیین سرنوشت‏سیاسى - اجتماعى، داده مى‏شود پذیرفته و طى به کارگیرى مکانیزمهاى جدید چون انتخابات، مجلس قانون‏گذارى، انتخاب رییس قوه مجریه، استقلال قوه قضائیه و ... نقش مشارکت، نظارت و دخالت مردم را نهادى مى‏نماید و در بیان و سخنان خویش نیز همواره بر این امور تاکید دارد . ایشان بر آزادى که پیش فرض مهم دموکراسى و زمینه‏ساز استقرار و تداوم مردمى بودن و مردمى ماندن حکومت است نیز تاکید دارد و ضمن پذیرش شاخصهاى اشاعه آزادى در جامعه، براى حفظ مصالح جامعه، مصالح اسلام و بقاى دیانت و سلامت جامعه، رفتارهایى مانند فساد، فحشاء، دروغ‏پردازى، تهمت زدن، هرج و مرج، توطئه، توهین به مقدسات، ایجاد اخلال در نظم و امنیت ... را نمى‏پذیرد . همچنین برابرى نیز مورد تعلق خاطر و قبول ایشان است .
امام به عنوان یک متفکر اسلامى، اسلام را موافق با دموکراسى مى‏داند و در نتیجه خود نیز آن را مى‏پذیرد . ایشان ضمن موافق نشان دادن اسلام با دموکراسى، دموکراسى را نیز به وضوح از حکومت استبدادى متمایز مى‏سازد:
«مى‏گویند که ما مى‏خواهیم که یک مملکتى باشد دموکراسى باشد . شما حساب بکنید که ببینید که اسلام (ما حساب صدر اسلام را مى‏خواهیم بکنیم که متن اسلام است . خود اسلام و متن اسلام است) . ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام، یک رژیم دموکراسى بوده است‏یا یک رژیم قلدرى و استبدادى بود .» (41)
در سخنى دیگر ضمن مقایسه اسلام و دموکراسى نتیجه مى‏گیرند:
«رژیمى که به جاى رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه‏اى است که شبیه آن رژیم در دموکراسى غرب نیست و پیدا نخواهد شد . ممکن است دموکراسى مطلوب ما با دموکراسى‏هایى که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسى‏اى که ما مى‏خواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد . دموکراسى اسلام کاملتر از دموکراسى غرب است .» (42)
توسعه سیاسى مورد نظر امام خمینى (ره) باید برآورنده اهداف زیر باشد:
1 - 1 - 4 - 1 . استقرار حکومت اسلامى
از هدفهاى مهم توسعه سیاسى در نظرگاه امام خمینى استقرار حکومت اسلامى است، هم به لحاظ شکلى و هم به لحاظ محتوا که وجه محتوایى آن را مهمتر و تحقق آن را مشکل‏تر مى‏داند . کارى است که همت جمعى را مى‏طلبد . هم اسلام‏شناسان و متخصصان اسلامى، هم کارگزاران نظام اسلامى و هم آحاد مردم باید در جهت تحقق محتواى حکومت اسلامى بکوشند تا آن را محقق سازند . تاکید امام بر ایجاد حکومت اسلامى علاوه بر اینکه بستر و زمینه‏اى است‏براى اجراى احکام اسلام و تحقق عینى حاکمیت توحید در جامعه، و برقرارى عدالت در میان مردم، الگو شدن این حکومت‏براى ملتهاى تحت‏ستم دیگر مى‏باشد، لذا هدف غایى توسعه سیاسى را حاکمیت‏حکومت اسلامى در سراسر جهان عنوان مى‏کند:
«ما آنچه که مى‏خواهیم این است که اسلام با تمام محتوایى که دارد که آن محتوا یک میوه شیرینى است که هر کس آن را بچشد به لذات ابدى مى‏رسد; مى‏خواهیم که در تمام قشرها و در تمام ... ممالک اسلامى این حقیقت، این نور، این اسلام عزیز با محتواى بسیار عزیز پیاده شود، بلکه آرزو این است که از سرحدات ممالک اسلامى به جاهاى دیگر ان شاءالله کشانده شود و امید است که بیرق پرافتخار اسلام در نقاط ارض به اهتزاز درآید .» (43)
«این معنایى را که ما در فکرش هستیم و با همت همه قشرهاى ملت امیدواریم که تحقق پیدا بکند، آن این است که اسلام در ایران حکومت کند . حکومت، حکومت‏خدا باشد و از آن کارهایى که طاغوت مى‏کرد و عمال طاغوت مى‏کردند و گرفتارى‏هایى که براى ملت ما از دست آنها پیدا شد ان شاءالله با همت همه جوانهاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بیرق اسلام باشد ... اگر چنانچه اسلام به معناى خودش ... تحقق پیدا بکند، همه مردم در زیر پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت این عالم، سعادت این عالم و سعادت آن عالم .» (44)
«همه ما با هم قیام کردیم که اسلام را در اینجا زنده کنیم و ان شاءالله به سایر جاها هم صادر کنیم و ما همه برادر هم هستیم، دوست‏با هم هستیم .» (45)
«ما در بین راه هستیم و باید راه طولانى را طى کنیم و آن راه طولانى این است که بیرق اسلام را در همه قطبهاى زمین به اهتزاز در آوریم .» (46)
«من امیدوارم که ما بتوانیم پرچم اسلام را و پرچم جمهورى اسلامى را در همه جاى دنیا برپا کنیم و اسلام که حق همه است از آن تبعیت کنند .» (47)
1 - 1 - 4 - 2 . برقرارى نظم
فرآیند توسعه در کشور از دیدگاه امام باید نظم و انتظام در امور و اداره کشور را پدید آورد و از هرج و مرج و بى‏نظمى جلوگیرى کند . نظم در امور و عدم تداخل مسؤولیتها و تصمیم‏گیرى‏ها و مشخص بودن حوزه عمل مدیریتها موجب بهبودى و کارآیى نظام مى‏گردد و به ترقى و رشد جامعه کمک مى‏نماید .
«حفظ نظم از واجبات الهى است . همه جا نظم لازم دارد .» (48)
«همه جامعه باید نظم داشته باشد ... همه جامعه نظم لازم دارد . اگر نظم از کار برداشته بشود جامعه از بین مى‏رود .» (49)
1 - 1 - 4 - 3 . ایجاد امنیت
یکى از ضرورى‏ترین مسایل براى توسعه کشور، امنیت داخلى است . زیرا فقدان امنیت و بروز آشوب و شورش و هرج و مرج، اساس جامعه را متزلزل مى‏کند و فرصتهاى لازم براى سرمایه‏گذارى‏ها، عمران و اصلاح جامعه را ضایع مى‏سازد . بنابراین از اهداف توسعه باید برقرارى امنیت و ثبات و حفظ آرامش باشد و اگر این فرآیند به تزلزل امنیت منجر گردد نه تنها اساس جامعه، بلکه تحقق خود توسعه نیز به خطر مى‏افتد .
«آنچه که امروز براى همه ما لازم است، این است که حتى‏الامکان کوشش کنیم در این که آرامش پیدا بشود .» (50)
«همه چیزها تابع این است که یک آرامشى باشد . ان شاءالله امیدوارم که آرامش پیدا بشود ... همه ملت کمک کنند ... تا اینکه ان شاءالله این مسایل حل بشود .» (51)
«ما در سایه آرامش و وحدت مى‏توانیم این کشور را به مقاصد عالیه اسلامى برسانیم و این مستضعفین را از آن ظلمهایى که در طول تاریخ به آنها شده است، نجات دهیم .» (52) «با تبادل افکار و اندیشه‏هاى سازنده مسیر رقابتها را از آلودگى و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود . من باز سفارش مى‏کنم کشور ما در مرحله بازسازى وسازندگى به تفکر و به وحدت و برادرى نیاز دارد ...» (53)
«شماها کوشش کنید که مسایل را روى موازین عمل بکنید . شما کوشش کنید که آرامش محفوظ باشد و روى موازین پیش برود .. . و اما اگر بنا باشد که روى موازین نباشد ... این کم کم مى‏رسد به هرج و مرج و کم کم به زد و خورد و کم کم به کشت و کشتار و یک شهرى را، یک مملکتى را ناآرام مى‏کند، وقتى ناآرام کرد دیگر نمى‏شود کارهاى اصلاحى را کرد .» (54)
1 - 1 - 4 - 4 . حاکمیت قانون
از اهداف مهم توسعه سیاسى، باید حاکمیت قانون باشد به گونه‏اى که همه مردم از نخبگان و فرهیختگان و کارگزاران نظام تا افراد عادى جامعه ملزم به رعایت قانون بوده و به آن احترام بگذارند . این قانون هم مى‏تواند قوانین دینى باشد که براى سعادت بشریت تشریع شده و هم آنچه که در قانون اساسى کشور آمده و یا از طریق نمایندگان مجلس شوراى اسلامى به تصویب مى‏رسد .
«ما مى‏خواهیم یک حکومتى داشته باشیم که این حکومت قانون را ملاحظه بکند، حکومت قانونى باشد، آن حکومتى که تمام قوانین بشرى را، تمام قوانین عالمى را زیر پا بگذارد و هر جورى دلش بخواهد با یک ملتى عمل بکند، ما با او مخالفت داریم، ما مى‏خواهیم یک حکومتى باشد مثل حکومت اسلام که غیر از قانون هیچ چیز حکومت نکند، هیچ . قانون فقط حکومت‏بکند ... آن هم قانون عدل، آن هم قانون صحیح، آن هم قانونى که براى رشد بشر است‏براى صلاح بشر است .» (55)
«در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصا قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمى‏توانیم اسلامى حساب کنیم . کسانى که با قانون مخالفت مى‏کنند، اینها با اسلام مخالفت مى‏کنند . کسانى که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مى‏کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت مى‏کنند ... قانون براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است . براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروهها نیست . قانون توجه به تمام جامعه کرده است .» (56)
«اگر به قانون خاضع بشویم و اگر قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد . اختلافات از راه قانون‏شکنى‏ها پیش مى‏آید . اگر قانون حکومت کند در یک کشورى چنانچه از صدر عالم تاکنون تمام انبیاء براى برقرار کردن قانون آمده‏اند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام ... تمام براى قانون خاضع بوده‏اند، تسلیم قانون بوده‏اند ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم ... و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون، قانون براى همه است ... و براى تهذیب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است .» (57)
1 - 1 - 4 - 5 . نظارت و مشارکت مردم
در دیدگاه امام، فرآیند توسعه باید هرچه بیشتر به تفاهم میان دولت و ملت منجر شود و اتکاى دولت‏به مردم بیشتر گردد و به حفظ مردم و حضور آنها در جامعه بها داده شود . از اهداف توسعه باید مشارکت مردم در امور سیاسى، اقتصادى و فرهنگى باشد و مردم خودشان سرنوشت‏خود را تعیین کنند . همچنین توسعه سیاسى باید زمینه هرچه بیشتر نظارت مردم را در امور حکومت فراهم نماید و این مشارکت و نظارت مردم را از طریق استقرار مکانیزمهاى لازم نهادینه نمایند . اگر توسعه به رانده شدن مردم از متن به حاشیه جامعه بدل گردید و زمینه‏هاى مشارکت و نظارت آنها را در امور سیاسى و اجتماعى کاست و به جدایى مردم از دولت و عدم جلب رضایت آنها منجر گردید چنین توسعه‏اى را امام مورد نقد و نکوهش قرار مى‏دهد:
«بدون پشتیبانى مردم نمى‏شود کار کرد و پشتیبانى هم به این نیست که مردم الله اکبر بگویند ... پشتیبانى این است که همکارى کنند .» (58)
«باید همه زنها و همه مردها در مسایل اجتماعى، در مسایل سیاسى وارد باشند و ناظر باشند . هم به مجلس ناظر باشند، هم به کارهاى دولت ناظر باشند . اظهار نظر بکنند . ملت‏باید الان همه‏شان ناظر امور باشند . اظهار نظر بکنند . در مسایل سیاسى، در مسایل اجتماعى، در مسایلى که عمل مى‏کند دولت ...» (59)
«آگاهى مردم و مشارکت و نظارت و همگامى آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت‏حفظ امنیت در جامعه مى‏باشد .» (60) «مملکت را باید خود ملت اداره کند .» (61) «اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتورى بکنیم . ما تابع آراى ملت هستیم . ملت ما هر طور راى داد ما هم از آنها تبعیت مى‏کنیم .» (62)
1 - 1 - 4 - 6 . استقلال ملى و همه‏جانبه
استقلال یکى از شعارهاى اصولى و مهم انقلاب اسلامى و از اهداف بلند امام خمینى بود که براى تحقق آن، همه سختى‏ها و مصائب را متحمل شدند و مردم را نیز به تحمل این راه دعوت کردند . زیرا وابستگى را موجب ذلت و سرافکندگى مردم مى‏دانستند و در بیانات گوناگون، مردم را به تلاش و کوشش تا رفع تمام وابستگى‏ها و استقلال ملى تشویق نموده‏اند . از این‏رو یکى از اهداف مهم برنامه توسعه در کشور باید تحقق استقلال واقعى و حفظ و بقاى آن باشد .
«ما این همه جوان دادیم ... که به مقصد برسیم . براى مقصد بود و آن مقصد همان بود که ملت ما فریاد کشیدند و آن را خواستند: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى .» (63)
«بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملى است . قوانین اسلام تصریح کردند که هیچ ملتى و هیچ شخصى حق مداخله در امور کشور ما را ندارد .» (64)
«... از آن طرف، باز یک اصل دیگرى هست که باز از اصول مهم است که مسلمین نباید تحت‏سلطه کفار باشند . خداى تبارک و تعالى براى هیچ یک از کفار سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه کفار را قبول بکنند . این اصولى که از امور سیاسى است که قرآن کریم طرح کرده است و مسلمین را به آن دعوت کرده است .» (65)
«سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏کنیم .» (66)
«روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است .» (67)
«ما الان در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگى داریم که بالاتر از همه، وابستگى افکار است . افکار جوانهاى ما، پیرمردهاى ما، تحصیل‏کرده‏هاى ما، روشنفکرهاى ما، بسیارى از این افکار وابسته به غرب است ... این وابستگى سرمنشا همه وابستگى‏هاست که ما داریم . اگر ما وابستگى فرهنگى را داشته باشیم دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى هم هست، سیاسى هم هست، همه اینها هست .» (68)
«اگر مملکت‏بخواهد یک مملکت مستقل براى خودتان باشد، باید این تحولات حاصل بشود، یک فرهنگ استعمارى برگردد به یک فرهنگ استقلال، مستقل . همه چیز باید عوض بشود، مغزهاى استعمارى برگردد به یک مغزهاى مستقل، تا این نشود، ما نمى‏توانیم به آن پیروزى نهایى برسیم .» (69)
«... این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اکثر بدبختى‏هاى ملت‏هاست و ملت ماست ... تا این وابستگى مغزى و فکرى از بین نرود، رشد حقیقى پیدا نمى‏شود و شما نمى‏توانید مستقل بشوید ...» (70)
«جمهورى اسلامى بنا دارد بر اینکه استقلال خودش را حفظ کند و دست دیگران را و دست جهانخوران را و آنهایى که وابسته با آنهاست، از کشور خودش قطع کند و آرزو دارد که تمام کشورهاى اسلامى ... آنها هم از این خواب گران برخیزند .» (71)
«قدمهاى بعد کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید .» (72)
1 - 1 - 4 - 7 . وحدت نیروهاى درون نظام و اتحاد امت اسلامى (تشکیل امت واحده اسلامى)
«اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، ترک را، فارس را همه با هم متحد کند و یک امت‏بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند تا کسانى که مى‏خواهند سلطه بر این دولتهاى اسلامى و مراکز اسلام پیدا بکنند نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى که مسلمین از هر طایفه هستند .» (73)
«یک تکلیف الهى است‏براى همه که دعوت به وحدت بکنند، دعوت به اجتماع بکنند ... شما همه اهل یک ملت هستید، اهل یک اسلام هستید، همه در پناه قرآن هستید، زیر پرچم اسلام هستید، با هم هماهنگ باشید .» (74)
«اساس پیشرفت‏شما ملت عزیز، تعهد به اسلام و وحدت کلمه است . تعهد به اسلام بدون اینکه با هم اجتماع نکنید در مسایل، بى‏فایده است ... باید تعهد خودتان را به اسلام هر روز محکمتر کنید و کوشش خودتان را براى وحدت همه قشرها فعالتر کنید ... اسلام از شما وحدت مى‏خواهد، اسلام از شما اتحاد مى‏خواهد، اعتصام به حبل‏الله مى‏خواهد ...» (75)
«بر همه ما اقشار ملت در هر مقامى که هستیم واجب است، واجب الهى است که با هم پیوسته باشیم و با هم یکدست و یکدل و یک جهت‏براى ساختن ایران خراب .» (76)
«کفران نعمت، کارشکنى و تضعیف یکدیگر موجب انحطاط و سقوط مى‏شود .» (77)
«بین خودتان برادر باشید، حفظ کنید این برادرى را ... اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود در این برادرى ... هر جا باشد، چه بین روحانیون، چه بین مردم، چه بین جناح‏هایى که هستند، اگر خداى نخواسته یک وقتى یک خللى واقع بشود شکست همراه اوست ... تکلیف است‏براى همه ما که ما این جمهورى که به اینجا رسیده است را تا آخر حفظ کنیم .» (78)
1 - 1 - 4 - 8 . اخوت کارگزاران و مردم
در نظام اسلامى مورد نظر امام، مردم ولى‏نعمت و صاحبان اصلى قدرت مى‏باشند و کارگزاران و دولت، خدمتگزار و خادم آنان به حساب مى‏آیند . در این دیدگاه، دولت قدرت مسلط و حکومت‏گر بر مردم نیست، بلکه قدرت خود را از مردم گرفته و باید در خدمت آنها باشند . این مساله به کرات در سخنان امام مطرح شده و توسعه سیاسى باید این اصل را به طور عینى در جامعه محقق سازد . پیوند مردم با دولت مستحکم‏تر و اخوت و همدلى و مشارکت و همراهى آنان هرچه بیشتر افزون گردد .
«آن چیزى که اسباب ضعف دولت و جدایى مردم از آن دولت هستند آن عبارت از کیفیت، کیفیت عمل همه دستگاههاست .» (79)
«هم صلاح خود شماست و هم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما با مردم دوست‏باشید . مردم احساس کنند که اینها دوستهاى آنهایند ... توجه به این معنا باشد که باید اینها در خدمت مردم باشند و به مردم حالى کنند که ما خدمتگزاریم، حالى کنند لفظا، حالى کنند عملا ... تمام استاندارها بنابراین بگذارند که کارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى کنند به مردم که حکومت اسلامى، حکومت‏خدمت است نه حکومت .» (80)
«این بنیان باید همیشه دنبال استحکامش باشید و این استحکام را هر کدام شما در محل‏تان عهده‏دارش هستید، یعنى یک تکلیف شرعى وجدانى است که شما نگذارید در هر جایى که هستید این کسانى که در زیر نظر شما و زیر حکومت‏شما هست‏به مردم بدسلوکى کنند، مردم را بپذیرید براى خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم .» (81)
«باید اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد . مردم را از خودتان بدانید و خودتان را از مردم بدانید ... این جدایى‏ها اسباب این مى‏شود که تزلزل پیدا بشود . و هرچه با هم مجتمع‏تر باشید طمانینه بیشتر حاصل مى‏شود و به مقصود زودتر مى‏رسید .» (82)
«شما باید ... به مردم حالى کنید که ما براى خدمت آمدیم، ادارات براى خدمت آمدند ...» (83)
«اینجا آراى ملت، حکومت مى‏کند، اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت‏براى هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد .» (84)
1 - 1 - 4 - 9 . آزادى
آزادى نیز از شعارهاى محورى انقلاب اسلامى بوده و توسعه مى‏بایست‏به تقویت هرچه بیشتر آن در جامعه با حفظ حدود آن بپردازد و با به کارگیرى ابزارهاى لازم براى قانونمند شدن آن در جامعه، از حاکمیت استبداد و خودکامگى جلوگیرى نماید . فرآیند توسعه نباید آزادى‏هاى مشروع و قانونى مردم را سلب نماید، بلکه شرایط بهینه را براى تحقق آزادى سالم منطبق بر موازین اسلامى فراهم نماید .
«آزادى یک مساله‏اى نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‏شان آزاد است . کسى الزامشان نمى‏کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید، کسى الزام به شما نمى‏کند که حتما باید این راه را بروید ... آزادى یک چیز واضحى است .» (85)
«در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان برخوردار خواهد بود ولکن هیچ فرد و یا گروه، وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمى‏دهیم .» (86)
«در مملکت ما آزادى اندیشه هست . آزادى قلم هست، آزادى بیان هست ولى آزادى توطئه و آزادى فساد در کار نیست .» (87)
«اما طرز حکومتى که ما پیشنهاد مى‏کنیم، حکومت جمهورى اسلامى است و اساسش بر آزادى و استقلال کشور و عدل و تعدیل تمام دستگاههاى دولتى است .» (88)
«ما از تمام کشورهاى زیر سلطه براى به دست آوردن آزادى و استقلال کاملا پشتیبانى مى‏نماییم .» (89)
«آزادى یک نعمت‏بزرگ الهى است .» (90) «اینها دارند حقوق اولیه بشریت را - دارند - مطالبه مى‏کنند . حق اولیه بشر است که من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد .» (91)
«در اسلام اختناق نیست، در اسلام آزادى است‏براى همه طبقات، براى زن، براى مرد، براى سفید، براى سیاه، براى همه .» (92)
1 - 1 - 5 . توسعه اقتصادى
در تعریفى نظرى از توسعه در بعد اقتصادى مى‏توان گفت که «توسعه اقتصادى فرآیندى است که طى آن تولید ناخالص ملى افزایش مى‏یابد و فقر، نابرابرى اقتصادى و بیکارى کاهش پیدا مى‏کند و رفاه همگانى نسبى به وجود مى‏آید . و این امر از طریق افزایش سرمایه‏گذارى و تغییر و تحول در مبانى علمى - فنى تولید حاصل مى‏شود .» (93)
امام خمینى (ره) توسعه اقتصادى را به عنوان مجموعه شیوه‏ها، روشها و مکانیزمهاى علمى - عقلانى ارتقاى سطح معیشت جامعه مى‏پذیرد اما بیش از آنکه به مسایلى که در حوزه علم اقتصاد توسعه قرار دارد پرداخته باشد به هدفهاى غایى کنش اقتصادى مانند عدالت اجتماعى، ابعاد معنوى و هدفهاى فرهنگى نظیر خودباورى، اعتماد به نفس، توجه به دنیا در ظل توجه به آخرت ... توجه نموده است .
تاکیدهاى امام در بیانات و سخنان خود بر برخى شاخصهاى مهمى که در حوزه اقتصاد قرار دارد نشانگر آن است که ایشان به اقتصاد به عنوان حوزه عملى و عرفى که معیشت و زندگانى مادى مردمان را تامین مى‏کند به دیده اهمیت نگریسته است . شاخصهایى نظیر اهمیت کشاورزى، ارزش کار و کارگر، رفاه عمومى، فقرزدایى و محرومیت‏زدایى، خودکفایى در صنعت و ... .
از این‏رو توسعه اقتصادى به عنوان فرآیندى که طى آن در سطح زندگى مادى مردم تحول مثبت پدید مى‏آید، مورد توجه امام بوده و به آن بهاى زیادى داده است . با این حال دغدغه عمده ایشان این بوده است که توسعه اقتصادى به دنیاگرایى افراطى، وابستگى به بیگانگان، طبقاتى شدن جامعه، نادیده گرفتن عدالت اجتماعى و فراموش شدن اهداف متعالى انسان منجر نگردد .
محورهاى مهم در اهداف توسعه اقتصادى از دیدگاه امام را مى‏توان در تحقق اصول زیر برشمرد:
1 - عدالت اجتماعى
2 - خودکفایى
3 - قطع وابستگى
4 - استقلال (اقتصادى)
5 - کار و تولید (و ارزش بودن آن)
6 - بازسازى و سازندگى (نوسازى) کشور
7 - بهره‏بردارى صحیح از طبیعت
8 - فقرزدایى و محرومیت‏زدایى
9 - اصلاح جامعه و رواج خیر عمومى
10 - تعاون و مشارکت مردمى
11 - کارآمدى نیروى انسانى (تبحر و تخصص)
در زمینه ادارى نیز توسعه باید نظام مدیریت و سازمانهاى ادارى را متحول نماید (تحول دیوان‏سالارى) .
براى رسیدن به اهداف توسعه اقتصادى، امام خمینى به شاخصهایى که عوامل توسعه محسوب مى‏شوند نیز اشاره نموده و به کرات آنها را تذکر داده است . از جمله تشویق و ترغیب روحیه علمى، فراگیرى علم و تخصص و رشد صنعت، برنامه‏ریزى، موقع‏شناسى، به کارگیرى نیروهاى کیفى، توسعه مراکز علمى و تحقیقاتى، خودباورى و اعتماد به نفس، کار و تلاش و عبادت دانستن آن، صبر و استقامت، همگرایى، اجتماع و اتفاق کلمه، عزت و اعتلاى کشور، قطع دست‏بیگانگان، مشارکت مردم، صرفه‏جویى، سرمایه‏گذارى مشروع، نظارت و هدایت صحیح دولت، امنیت و ثبات، اولویت کشاورزى، تشویق صادرات غیر نفتى، منع اسراف و تجمل‏گرایى، مبارزه با رفاه‏زدگى و خوى اشرافى‏گرى، عدم دنیاگرایى در عین توجه به امور دنیایى معقول و ... .
در این محور به ذکر پاره‏اى از سخنان امام در باره اهداف توسعه اقتصادى بسنده مى‏شود:
«ما خواستار یک اقتصاد سالم و غیر وابسته هستیم ... هرگز اجازه نمى‏دهیم تا هستى ما را غارت کنند . ما در تمام زمینه‏هاى اقتصادى یک انقلاب واقعى خواهیم کرد . امر کشاورزى در حکومت ما از اولویت‏خاصى برخوردار است ... در زمینه صنعت‏با ایجاد صنایع مادر از صنایع مونتاژ جلوگیرى به عمل مى‏آوریم ... اقتصاد ما یک اقتصاد مستقل و سالم و ملى است، بر اساس تامین اساسى‏ترین نیازهاى مردم محروم و ستمدیده ایران، نه فقط یک اقتصاد مصرفى .» (94)
«... اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و یک اقتصاد صحیح و سالم ما عرضه مى‏کنیم و الان اینها اقتصاد ما را ورشکست کرده و از بین برده‏اند . اینها خرجهایى کرده‏اند که خلاف مصلحت‏بوده است . دزدى‏هایى کرده‏اند که خیانت‏بوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پولهاى بسیار گزاف داده است و ما تمام اینها را از بین مى‏بریم و اطمینان داریم که دیگر اقتصاد عقب مانده نخواهیم داشت و به نیازهاى مردم محروممان جواب مثبت‏خواهیم داد .» (95)
«ما باید خودکفا بشویم در همه چیز، من جمله در قضیه کشاورزى، ایران مملکتى است که کشاورزى آن باید کشاورزى غنى‏اى باشد .» (96)
«اگر شما بخواهید استقلال پیدا بکنید و آزادى حقیقى پیدا بکنید، باید کارى بکنید که در همه چیز خودکفا باشید .» (97)
«ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شکست نخوریم احتیاج به چند امر داریم، یکى اینکه ما اقتصاد خودمان را طورى کنیم که خودکفا باشیم که اولش قضیه زراعت است ... شما مى‏دانید که اگر یک مملکتى در اقتصاد، خصوصا این رشته اقتصاد که نان مردم است، در این احتیاج به خارج پیدا بکند ... این وابستگى اقتصادى آن هم در این رشته موجب این مى‏شود که ملت ایران، مملکت ایران تسلیم بشود به دیگران ...» (98)
«اگر ما یک وابستگى اقتصادى داشته باشیم این موجب این مى‏شود که وابستگى سیاسى هم پیدا بکنیم و واستگى نظامى هم حتى پیدا بکنیم . مملکتمان باز برمى‏گردد به آن حالى که سابق بود . ما حالا مى‏خواهیم مملکت مال خودمان باشد و حالا مملکت مال خود مردم است .» (99)
«مملکت‏شما احتیاج به کار دارد، مملکت‏خرابى است که محتاج به این است که ساخته بشود و ساختن مملکت‏به دست‏شماهاست . هر کس در هر جا هست اشتغال به کار پیدا کند و کار را خوب انجام بدهد ... کارى بکنید که خودکفا بشوید .» (100)
«اگر بخواهید یک ملت قوى و آزاد باشید، از تشریفات یک قدرى بکاهید .» (101)
«مساله برنامه از مهمات یک کشور است . اگر چنانچه بدون برنامه، یک کشورى بخواهد اداره بشود، نمى‏شود اداره بشود، باید برنامه باشد . برنامه‏ریزى‏ها را باید با کمال دقت اشخاصى که تخصص دارند، اشخاصى که توجه به مسایل سیاسى و مسایل اجتماعى و مسایل اسلامى دارند، اینها باید با کمال دقت‏بررسى کنند و متحدا با هم برنامه‏ریزى کنند و براى کشور راه برنامه‏ریزى، راهى باز مى‏کند براى پیشبرد مقاصد کشور .» (102)
«امروز باید کار کشاورزى که عبادت و اطاعت امر خداست تقویت گردد . هر کس هر جور مى‏تواند باید تقویت‏بکند به طورى که ان شاءالله ما از این گرفتارى خارج بشویم .» (103)
«موقع‏شناسى یکى از امورى است که در رشد هر جامعه‏اى دخالت زیاد دارد .» (104)
«اکنون کم‏کارى حرام است .» (105)
«... این به عهده علماى اسلام و محققین و کارشناسان اسلامى است که براى جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه‏هاى سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‏ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت‏به در آورند .» (106)
«همه آرمان و آرزوى ملت و دولت و مسؤولین کشور ماست که روزى فقر و تهیدستى در جامعه ما رخت‏بربندد و مردم عزیز و صبور و غیرتمند کشور از رفاه در زندگى مادى و معنوى برخوردار باشند .» (107)
«اسلام ... اقتصاد را به صورتى سالم و بدون وابستگى به نفع همگان، در رفاه همه مردم، با اهمیت‏به مستمندان و ضعیفان بارور مى‏کند و براى رشد بیشتر کشاورزى و صنعت و تجارت کوشش مى‏نماید .» (108)
«آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است، جز از بین بردن اقتصاد و صنعت و کشاورزى چیزى نبوده است . تلاش آنها را نوسازى و تبدیل ایران به یک جامعه صنعتى نامیده‏اند . آنچه مورد نظر ماست‏یک نوسازى واقعى مبنى بر نیازهاى اساسى اکثریت قاطع و فقیر مردم است . آنچه در زمینه اقتصادى مورد نظر ماست، جلوگیرى از غارت منابع ملت ماست ... مهمتر آنکه منافع حاصله از فروش منابع ارضى باید به مصرف پیشرفتهاى اقتصادى ما برسد و در این جهت ما قطعا با جهان صنعتى در رابطه کامل خواهیم بود . ولى حق تصمیم‏گیرى براى جهتى که اقتصاد ما انتخاب خواهد کرد، به عهده خود ما خواهد بود .» (109)
«وابستگى اقتصادى مساله‏اى است که وابستگى‏هاى بسیارى را به دنبال مى‏آورد . باید کارى بکنیم که زاید بر خودکفا باشیم ...» (110)
«مردم را در همه امور شرکت‏بدهیم، دولت‏به تنهایى نمى‏تواند که این بار بزرگى که الان به دوش این ملت هست، بردارد ... رکت‏بدهند مردم را در همه امور . همان طور که با شرکت مردم در این جنگ، شما بحمدالله پیروز شدید ... مردم را در امور رکت‏بدهید، در تجارت شرکت‏بدهید، در همه امور شرکت‏بدهید . مردم را در فرهنگ شرکت‏بدهید، مدارسى که مردم مى‏خواهند درست کنند کارشکنى نکنید برایشان .» (111)
«برنامه‏ریزى در جهت رفاه متناسب با وضع عامه مردم توام با حفظ شعایر و ارزشهاى کامل اسلامى و پرهیز از تنگ‏نظرى‏ها و افراطگرى‏ها و نیز مبارزه با فرهنگ مصرفى که بزرگترین آفت‏یک جامعه انقلابى است و تشویق به تولیدات داخلى و برنامه‏ریزى در جهت توسعه صادرات و گسترش مبادى صدور کالا و خروج از تکیه به صادرات نفت و نیز آزادى واردات و صادرات و به طور کلى تجارت بر اساس قانون و با نظارت دولت در نوع و قیمت ... و توسعه حضور مردم در کشاورزى و صنعت و تجارت و بازسازى شهرهاى تخریب شده و شکستن طلسم انحصار در تجارت داخل و خارج به افراد خاص متمکن و مرفه و بسط آن به توده‏هاى مردم و جامعه .» (112)
«شما باید براى این پابرهنه‏ها و مستضعفین که در طول تاریخ به استضعاف کشیده شده بودند و اینها را به حساب نمى‏آورند و فقط آن طبقه بالا را راضى نگاه مى‏داشتند ... براى اینها کار کنید ... باید همه دست‏به دست هم بدهید که ان شاءالله براى اینها یک زندگى مرفهى، یک وضع صحیحى پیش بیاید، درست‏بشود .» (113)
«ایران امکانات و ظرفیتهاى مختلف و فراوانى براى رشد اقتصاد دارد که اگر نفت هم نباشد بتواند در رشد خود و از بین بردن فقر پیروز شود . از قبیل معادن مختلف که در صنایع اهمیت زیادى دارد و همچنین امکانات کشاورزى و دامدارى و مهمتر از همه وجود استعدادهاى سرشار و خلاق انسانى .» (114)
«ما براى صنعتى شدن کشور تلاش مى‏کنیم و لکن نه صنعت مونتاژ که هم کشور را هرچه بیشتر به اجانب وابسته کرده است و هم اکثریت فقیر و محروم را در خدمت مشتى ثروت‏اندوز متجاوز قرار داده است .» (115)
«مهمترین عامل در کسب خودکفایى و بازسازى، توسعه مراکز علمى و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه‏جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهاى متعهد و متخصصى است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصارى علم به غرب و شرق به در آمده و نشان داده‏اند که مى‏توانند کشور را روى پاى خود نگه دارند .» (116)
«مردم باید تصمیم خود را بگیرند، یا رفاه و مصرف‏گرایى یا تحمل‏سختى و استقلال .» (117)
«به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت مى‏کنم که ثروتهاى عادلانه خود را به کار اندازید و به فعالیت‏سازنده در مزارع و روستاها و کارخانه‏ها برخیزید که این خود عبادتى ارزشمند است .» (118)
«... به مالکیت و سرمایه‏هاى مشروع با حدود اسلامى احترام گذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایه‏ها و فعالیتهاى سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خودکفایى و صنایع سبک و سنگین برسانند .» (119)
1 - 2 . نتیجه
در دیدگاه امام خمینى (ره) توسعه متوازن در تمامى شؤون سیاسى، اقتصادى، علمى و فرهنگى جامعه مورد تایید و تاکید قرار گرفته و این فرآیند را براى تعالى جامعه و بستر سعادت و رشد مردم ضرورى مى‏داند . ایشان بیش از آنکه به مفهوم رایج توسعه نظر داشته باشد به هدفهاى عمده‏اى که مى‏بایست‏برآورده سازد توجه دارد . در اندیشه امام، توسعه با آنکه اصول، مبانى و ملزومات خاص خود را دارد، مى‏بایست‏برآورنده اهدافى بلند و متعالى باشد که در راس همه، خداباورى و حاکمیت الله در جامعه است . توسعه باید در مجموع به استحکام پایه‏هاى دین، تقویت مبانى اسلام، استقرار حکومت اسلامى، تربیت و هدایت و رشد معنوى انسان، حاکمیت قانون، استقلال و خودکفایى و سربلندى کشور، قطع وابستگى و رهایى از سلطه استعمارگران، ارزش و عزت و کرامت مردم، علم و خلاقیت و فن‏آورى، مشارکت مردمى و ارتباط هر چه بیشتر دولت و ملت، کار و تولید، عدالت اجتماعى، فقرزدایى و رفاه عمومى منتهى گردد و فوق همه در هدف غایى خود رضایت‏خداوند را برآورده سازد .
پى‏نوشت:
1) عضو هیات علمى دانشگاه شیراز - بخش تاریخ .
2) جرالد . ام، مایر . دادلى سیرز، پیشگامان توسعه، ترجمه على‏اصغر هدایتى و على یاسرى، انتشارات سمت، تهران، 1369، ص‏17 بعد; رحیم‏زاده اسکویى، رحیم، مقاله «توسعه نیافتگى از دیدگاه تئوریک‏» ، کتاب توسعه، شماره 4، نشر توسعه، زمستان 1371، ص‏69 و 70 . فرانک، آندره گوندر، جامعه‏شناسى توسعه و توسعه نیافتگى جامعه‏شناسى، ترجمه منوچهر مناجیان، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتى شریف، 1359 . آزاد برمکى، تقى، مقاله «مشارکت و توسعه اقتصادى - اجتماعى‏» ، مجله فرهنگ و توسعه، شماره 10 بهمن و اسفند 1372، ص‏46 و بعد . حسنى، محمدحسن، نوسازى جامعه از دیدگاه امام خمینى، چاپ دوم، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378 .
3) افروغ، عماد، مقاله «روش‏شناسى مردم، پایه نظرى دیدگاه نوین توسعه‏» ، مجله فرهنگ توسعه، شماره 10، بهمن و اسفند 1372 .
4) تودارو، مایکل، توسعه اقتصادى در جهان سوم، ترجمه غلامعلى فرجادى، چاپ پنجم، تهران، سازمان برنامه و بودجه، 1370، ص‏39 .
5) در این باره بنگرید به: مولانا، گذر از نوگرایى، ترجمه یونس شکرخواه، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‏ها، تهران، 1371، فصل اول .
6) صحیفه نور، ج‏10، ص‏275 و 276 .
7) همان، ج‏8، ص‏237 .
8) همان، ج‏7، ص‏63 .
9) همان، ص‏64 - 63 .
10) همان، ج‏8، ص‏83 .
11) همان، ص‏174 . در سخنى دیگر مى‏فرماید: «سازندگى‏هاى روحى مقدم بر همه سازندگى‏هاست .» صحیفه نور، ج‏6، ص‏467 .
12) همان، ج‏7، ص‏16 - 15 و نمونه دیگر در ج‏8، ص‏468 - 467 .
13) همان، ج‏11، ص‏125 .
14) همان، ج‏8، ص‏95 .
15) همان، ج‏12، ص‏274 .
16) همان، ج‏3، ص‏116 . براى نمونه‏هاى دیگر ر . ک: صحیفه نور، ج‏1، ص‏122 و 162 و ج‏12، ص‏101 و ج‏2، ص‏263 و ج‏7، ص‏78 و ج‏3، ص‏81 و ج‏4، ص‏21 و 37 .
17) همان، ج‏8، ص‏144 .
18) همان، ج‏9، ص‏315 . «... مایى که مى‏خواهیم آن مسایل الهى و آن مقاصد الهى و مقاصد حق در ایران جایگزین باطلها بشود، خداوند با ما همراهى مى‏کند .» (همان‏ص‏304) .
19) همان، ج‏6، ص‏24 .
20) همان، ص‏44 . نمونه دیگر: «نظر ما به این است که همه بلاد اسلامى باشد و حکومت اسلامى برقرار بشود و حکومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود .» (همان، ص‏10) .
21) همان، ج‏5، ص‏110 - 104 .
22) همان، ص‏170 .
23) همان، ج‏9، ص‏187 .
24) همان، ج‏8، ص‏106 .
25) امام خمینى، کلمات قصار (پندها و حکمتها)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1372، ص‏184 .
26) همان، ص‏184 .
27) صحیفه نور، ج‏8، ص‏107 .
28) همان، ج‏14، ص‏233 .
29) همان، ج‏6، ص‏120 .
30) همان، ج‏11، ص‏186 .
31) همان، ج‏8، ص‏80 .
32) همان، ص‏83 .
33) همان، ص‏81 .
34) همان، ص‏108 .
35) همان، ج‏2، ص‏21 - 20 .
36) همان، ج‏9، ص‏186 .
37) همان، ج‏14، ص‏233 .
38) همان .
39) همان، ج‏9، ص‏166 . در ضرورت استفاده از افراد متخصص و کاردان مى‏فرماید: «دولت‏بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشته‏هاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت‏بودن آنان تکیه کنند . نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بى‏تفکر و تامل که این رویه موجب ناکامى در خدمت‏به کشور است .» (صحیفه نور، ج‏19، ص‏108) .
40) همان، ج‏5، ص‏34 - 32 .
41) همان، ج‏13، ص‏9 .
42) همان، ج‏3، ص‏13 .
43) همان، ج‏5، ص‏334 .
44) همان، ص‏428 .
45) همان، ج‏8، ص‏34 .
46) همان، ج‏7، ص‏241 . ایشان طى وصیت‏خود در این باره چنین مى‏فرماید: «و اما به ملتهاى اسلامى توصیه مى‏کنم که از حکومت جمهورى اسلامى و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرند و حکومتهاى جائر خود را در صورتى که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است‏سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جاى خود بنشانید که مایه بدبختى مسلمانان، حکومتهاى وابسته به شرق و غرب مى‏باشند .» (صحیفه انقلاب، شیراز، سازمان تبلیغات اسلامى فارس، 1378، ص‏34) .
47) همان، ج‏5، ص‏326 . البته در معناى صدور انقلاب مى‏فرماید: «ما که مى‏گوییم انقلابمان را مى‏خواهیم صادر کنیم، مى‏خواهیم این را صادر کنیم ... همین معنویتى که پیدا شده است در ایران، همین مسایلى که در ایران پیدا شده است، ما مى‏خواهیم این را صادر کنیم .» (صحیفه نور، ج‏7، ص‏434) .
48) کلمات قصار، ص‏129 .
49) صحیفه نور، ج‏6، ص‏538 . براى سخنان دیگر بنگرید به صفحات 505 - 497 و 527 - 521 .
50) همان، ج‏5، ص‏344 .
51) همان، ص‏486 .
52) همان، ج‏8، ص‏362 .
53) همان، ج‏21، ص‏49 .
54) همان، ج‏10، ص‏136 .
55) انتخابات و مجلس در کلام و پیام امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، 1370، ص‏15 .
56) صحیفه نور، ج‏14، ص‏269 - 268 .
57) همان، ج‏14، ص‏269 - 268 . نیز بنگرید به صحیفه نور، ج‏8، ص‏316 - 429 .
58) همان، ص‏239 .
59) همان، ج‏13، ص‏70 .
60) کلمات قصار، ص‏121 .
61) صحیفه نور، ج‏6، ص‏239 .
62) همان، ص‏260 .
63) همان، ص‏206 .
64) همان، ص‏263 .
65) همان، ج‏16، ص‏37 .
66) همان، ج‏3، ص‏49 .
67) همان، ص‏236 .
68) همان، ج‏6، ص‏121 . براى نمونه دیگر ر . ک: همان، ص‏144 .
69) همان، ص‏212 .
70) همان، ص‏573 و 574 و 577 . در سخنى دیگر آمده است: «شرق، فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که مى‏خواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بناى این را بگذارند که خودشان باشند ... همچنین دانشگاهها خودکفا و مستقل باشند تا نیاز به غرب نداشته باشیم .» (همان، ص‏577) .
71) همان، ج‏9، ص‏470 .
72) همان، ج‏8، ص‏84 .
73) همان، ص‏102 . «ما مى‏خواهیم به همه ملتها بفهمانیم که اسلام یک دین وحدت است، یک دین برادرى است، دین برابرى است، هیچ یک از قشرهاى او بر دیگرى تفوق ندارند مگر به تقوا .» (همان، ص‏103) .
74) همان، ص‏69 .
75) همان، ج‏9، ص‏191 .
76) همان، ج‏6، ص‏37 .
77) همان، ج‏7، ص‏259 .
78) همان، ج‏20، ص‏5 .
79) همان، ج‏8، ص‏60 .
80) همان، ص‏63 - 62 . «اسلام مى‏خواهد که دولتها خدمتگزار ملتها باشند .» (صحیفه نور، ج‏6، ص‏168) .
81) همان، ص‏65 .
82) همان، ج‏6، ص‏266 .
83) همان، ج‏8، ص‏136 . امام در باره خود مى‏فرماید: «من آمده‏ام تا پیوند خدمتگزارى خودم را به شما عزیزان عرضه کنم که تا حیات دارم خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار ملتهاى اسلامى، خدمتگزار ملت‏بزرگ ایران ...» . (صحیفه نور، ج‏6، ص‏205) .
84) همان، ص‏275 .
85) همان، ج‏9، ص‏88 . براى مورد دیگر بنگرید به: صحیفه نور، ج‏6، ص‏209 .
86) همان، ج‏3، ص‏178 .
87) همان .
88) همان، ص‏58 .
89) همان، ج‏7، ص‏92 .
90) همان، ص‏42 .
91) همان، ج‏2، ص‏130 .
92) همان، ج‏5، ص‏238 . «یکى از اهداف اسلام استقلال کشور، آزادى براى همه و سرافرازى همه ملتهاى اسلامى است .» (صحیفه نور، ج‏6، ص‏52) .
93) تودارو، مایکل، همان، ص‏134 .
94) طلیعه انقلاب اسلامى (مصاحبه‏هاى امام خمینى در نجف، پاریس و قم)، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1362، ص‏333 - 332 .
95) صحیفه نور، ج‏3، ص‏118 .
96) همان، ج‏6، ص‏126 .
97) همان، ص‏183 .
98) همان، ص‏485 .
99) همان، ج‏7، ص‏19 و نمونه‏اى دیگر در، ج‏6، ص‏492 و 493 .
100) همان، ص‏39 .
101) همان، ج‏9، ص‏296 .
102) همان، ص‏631 .
103) همان، ج‏6، ص‏493 .
104) همان، ج‏5، ص‏445 .
105) همان، ج‏6، ص‏25 .
106) همان، ج‏20، ص‏12 .
107) همان، ص‏129 .
108) همان، ج‏19، ص‏204 .
109) همان، ج‏6، ص‏491 .
110) همان .
111) همان، ج‏20، ص‏5 و 4 .
112) همان، ج‏21، ص‏39 - 38 .
113) همان، ج‏15، ص‏82 . «ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم .» (ولایت فقیه، ص‏43 - 42) نمونه‏اى دیگر در: صحیفه نور، ج‏13، ص‏78 - 77 .
114) همان، ج‏4، ص‏191 .
115) همان، ج‏3، ص‏92 .
116) همان، ص‏92 .
117) همان، ص‏71 .
118) همان، ص‏201 .
119) همان .

تبلیغات