آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

یکى از اهداف ارزشمند انقلاب اسلامى ایران تدوین مبانى علوم انسانى از جمله اقتصاد از دیدگاه وحى و اهل بیت وحى(علیهم السلام)است که به منظور تدبیر بهینه امور اجتماعى اقتصادى صورت مى گیرد.
مقاله حاضر، که در آن «مبانى اقتصاد از دیدگاه قرآن کریم» مورد بررسى قرار گرفته، گامى هرچند ابتدایى اما بدیع و راهگشا در این خصوص است. در این بررسى، خاطرنشان شده که از منظر قرآن کریم، اقتصاد سالم و رشدیابنده مبتنى بر اصول ذیل است: شناخت و تدبیر امور اقتصادى از راه تفقّه، تعقل، اعتقاد به توحید (تجلّى توحید در اقتصاد)، اعتقاد به معاد، اعتقاد به مظهرى از عبودیت بودن عملیات اقتصادى، دخالت دولت در اقتصاد، عدالت در عملیات اقتصادى و تزکیه.
مقدّمه
مطالعه زندگى بشر در ادوار گوناگون تاریخ، گویاى این حقیقت است که یافتن شیوه هاى مناسب براى بقاى بهتر و بیش تر (سعادت)، از مهم ترین دغدغه هاى خاطر تمامى انسان هاست و همواره براى نیل به این هدف، تلاش هاى فراوانى صورت گرفته و رنج هاى طاقت فرسایى تحمل شده است.
گستردگى، ظرافت و در هم تنیدگى شؤون گوناگون وجودى انسان از یک سو، و پیوندهاى او با دیگر کاینات از سوى دیگر، آن چنان پیچیده و اعجاب انگیز است که تمامى جستوجوگران با فراست را به اظهار عجز از شناخت همه جانبه و دقیق انسان واداشته، و طنین فریاد «انسان موجود ناشناخته» را در زمین و زمان پراکنده است. در این میان، انبوه عظیمى از نظریات از سوى صاحب نظران در زمینه هاى گوناگون علوم انسانى، از جمله اقتصاد (که در آن ارائه راه هاى دست یابى به تولید، توزیع و مصرف بهینه کالاها و خدمات مورد توجه است)، ابراز و در بوته نقد قرار گرفته است.
در کنار دنیاى بزرگ و در خور مطالعه وجود انسانى، عالَم با عظمت، ژرف و قابل ملاحظه قرآن کریم، اعجاب هر اندیشمندى را سخت برمى انگیزاند; و به راستى که عالم قرآن کریم بسى گسترده تر و داراى افقى فراتر و اعماقى ژرف تر از گستره و عمق وجودى انسان و دیگر مظاهر طبیعى است.
اهمیت بررسى متفکرانه آیات قرآن کریم همراه با بهره گیرى از حاصل تدبّرات اندیشمندان در آن، و به ویژه استفاده از افادات اهل بیت وحى(علیهم السلام) در این خصوص، بر نظریه پردازان اسلام شناس و بصیر در علوم انسانى پوشیده نیست. به همین دلیل، مباحث مبنایى اقتصاد از دیدگاه آیات قرآن کریم مورد بررسى قرار مى گیرند.
شیوه شناخت و تدبیر امور اقتصادى
از آیات قرآن کریم مستفاد است که دست یابى به زندگى شایسته و سالم در گرو بهره گیرى از معارف آسمانى و تفکّر و تعقّل است و باید خطوط کلى، اصول و شاهراه هاى هدایت را از وحى گرفت و در چارچوب آن ها و با کمک قواى ادراکى، اندوخته هاى تجربى را افزایش داد و از این طریق، ابهامات و مشکلات فراروى بشر در زندگى را برطرف کرد.
امور اقتصادى بخش مهمى از زندگى انسان را به خود اختصاص داده اند. جهت دهى و سامان بخشى اقتصاد از این قضیه مستثنى نیست. بنابراین، براى یافتن اصول و خطوط کلى در مسائل اقتصادى نیز باید به آنچه خالق انسان و زندگى نازل کرده است، مراجعه نمود، حیات طیّبه اى را که او معرفى کرده، شناسایى و مسیرهاى منتهى به آن را از طریق وحى کشف نمود و به وسیله تفقّه و تعقّل و راه کارهاى لازم آن را به کار بست.
تفقّه در احکام اقتصادى
در آیات متعددى خاطرنشان شده است که رهاوردهاى وحى انسان را به حقایق هستى واقف و راه هاى نیل به سعادت و فلاح را به او مى نمایانند، مسیر را براى او روشن ساخته، او را هدایت مى کنند:
ـ «و نزّلنا علیکَ الکتابَ تبیاناً لِکلِّ شىء و هدىً و رحمةً و بُشرى للمسلمین» (نحل: 89); و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
ـ «قد جاءَکم مِنَ اللّهِ نورٌ و کتابٌ مبینٌ یهدى به اللّهُ مَن اتّبع رضوانَه سُبُلَ السَّلام و یُخرجهم من الظلمات الى النورِ باِذنه و یهدیهِم الى صراط مستقیم» (مائده: 15ـ 16); از سوى خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پى روى کنند، به راه هاى سلامت، هدایت مى کند و به فرمان خود، از تاریکى ها به سوى روشنایى مى برد و آن ها را به سوى راه راست رهبرى مى نماید .
قرآن کریم با صراحت، دعوت خود را دعوت به سوى احیا (زنده کردن) اعلام مى کند: «یا ایُّها الّذین آمَنوا استجیبوا للِّهِ و للرّسول اذا دعاکم لما یحییکم» (انفال: 26); اى کسانى که ایمان آورده اید، دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که شما را حیات مى بخشد.
علاوه بر آیات مزبور که بر هدایت انسان به صورت کلى تأکید دارند، در آیات بسیارى نیز رهنمودهاى جزئى و مشخص در مسائل گوناگون اقتصادى وجود دارند:
ـ «اَحَلَّ اللّهُ البیعَ و حرَّم الرّبا» (بقره: 275); خدا بیع را حلال کرده است و ربا را حرام.
ـ «اوفوا بالعقود» (مائده: 1); به پیمان ها (و قراردادها) وفا کنید.
ـ «یا ایُّها الّذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینَکم بالباطل الاّ ان تکونَ تجارةً عن تراض منکم.» (نساء: 29); اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر این که تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.
ـ «اوفوا الکیلَ اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلکَ خیرٌ و احسنُ تأویلا» (اسراء: 35); و هنگامى که پیمانه مى کنید، حق پیمانه را ادا نمایید و با ترازوى درست وزن کنید. این براى شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است.
ـ «و اعلموا انَّما غنمتم من شىء فاَنَّ للّهِ خُمُسه و للرسول و لذىِ القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل» (انفال: 41); هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.
ـ «ولو انَّ اهلَ القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماءِ و الارض» (اعراف: 96); و اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها مى گشودیم.
از سوى دیگر، قرآن کریم بر فهم دقیق و عمیق معارف وحیانى با عنوان «تفقّه در دین» تأکید کرده است: «فلولا نفر من کلِّ فرقة منهم طائفةٌ لیتفقّهوا فى الدّینِ و لیُنذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون» (توبه: 122); چرا از هر گروهى از آنان (مؤمنان)، طایفه اى کوچ نمى کند (و طایفه اى در مدینه بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آن ها را بیم دهند؟ شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.
در تفسیر این آیه کریمه، آمده است: «مراد از تفقّه، تفهّم جمیع معارف دینى از اصول و فروع است.»1 بر این اساس، اهتمام به تفقّه در دین، از جمله در قلمرو احکام اقتصادى، لازم و ضرورى است.
تعقّل
در کنار تفقّه (دریافت معارف وحیانى)، تعقّل (وقوف بر دانش تجربى بشرى) نیز مورد عنایت ویژه قرآن کریم است. از منظر قرآنى، استفاده از «عقل جمعى» و مشورت با صاحب نظران براى تدبیر امور اجتماعى یک اصل مهم در جامعه توحیدى است: «وَاَمْرُهم شورى بینهم» (شورى: 38); و کارهایشان به صورت مشورت در میان آن هاست.
علّامه طباطبائى در تفسیر این آیه، یاداور شده اند که از ویژگى هاى مؤمنان آن است که ایشان اهل رشد و رسیدن به واقع هستند و براى دست یابى به نظر صحیح، اهتمام به مراجعه به عقول دارند.2
همچنین آیة اللّه جوادى آملى اظهار داشته اند که در امورى که از قبیل «امراللّه» نمى باشند و بلکه «امرالمسلمین» محسوب مى شوند (لزوماً) دستورالعمل خاصى از ناحیه شریعت نمى رسد، بلکه مسلمانان از راه مشورت با یکدیگر و استفاده از حاصل تأمّلات و تعقّلات، به تدبیر امور خود مى پردازند; مثلا، در مورد این که در چه جایى از کشور لازم است سد ساخته شود و این که نوع آن چگونه باشد (خاکى باشد یا غیر آن) باید از تجارب و نظرات افراد صاحب نظر استفاده کرد.3
در قرآن کریم، علاوه بر طرح مسأله «شورا» به عنوان یکى از ویژگى هاى مؤمنان و اشاره به لزوم بهره گیرى از «تعقّل» براى تدبیر امور (اقتصادى، سیاسى و...)، در مواردى نیز تلویحاً کاربرد تجارب بشرى یاداورى شده است. در آیه 17 از سوره مبارکه «رعد» در مقام مَثَل زدن براى حق و باطل و بقاى حق و زوال باطل، «کف آب» و «کف حاصل از ذوب فلزّات» را مطرح کرده، مى فرماید: «و ممّا یوقدن علیه فى النار ابتغاءَ حلیة او متاع زَبَدٌ مثله...»; و از آنچه (در کوره ها) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مى کنند نیز کف هایى مانند آن (کف آب) به وجود مى آید.
این آیه مبارکه به این مطلب اشعار دارد که امثال عملیات ساخت کوره، ذوب فلزات و زدودن ناخالصى آن ها و به کارگیرى فلزات در امور زندگى، که حاصل تجربه و تعقّل انسان هاست، یک روش جارى در جامعه اسلامى است و از همین قبیل است: «واذکروا اذ جعلکم خلفاءَ مِن بعد عاد و بوّأکم فى الارض تتّخذون من سهولها قصوراً و تنحتونَ الجبال بیوتاً فاذکروا آلاءَ اللّهِ و لا تعثوا فى الارضِ مفسدین.» (اعراف: 74); و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشت هایش، قصرها براى خود بنا مى کنید و در کوه ها، براى خود خانه ها مى تراشید. بنابراین، نعمت هاى خدا را متذکّر شوید و در زمین، به فساد نکوشید.
در این آیه مبارکه نیز تصرّف در منابع طبیعى براى تدارک امور معیشتى، که مستلزم به کارگیرى دانش و تجربه بشرى است (مانند ابداع ابزارها و شیوه هاى مناسب براى ساختمان سازى)، خاطرنشان شده، و اشعار دارد بر این که این عمل، یک روش جارى در جامعه است.
مجموعه این آیات ما را به این مطلب رهنمون مى سازند که در جامعه اسلامى، شیوه هاى عقلایى لازم براى بهره گیرى از امکانات و قابلیّت هاى به ودیعه نهاده شده در طبیعت از یک سو، و استفاده از عقل جمعى و تدبیر عقلایى امور امّت اسلامى از سوى دیگر، در کنار تفقّه در دین و التزام عملى به معارف وحیانى، مورد پذیرش و تأکید قرآن کریم است.
تجلّى توحید4 در اقتصاد
از دیدگاه قرآن کریم، تمامى کاینات از جمله انسان، منابع، و ابزارهاى تولید مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. همچنین هرگونه فعالیتى از جمله فعالیت هاى تولیدى و فرایند شکل گیرى آن نیز مخلوق خداوند مى باشد و مستقل از اراده او جلّ و على نمى تواند تحقق یابد. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند:
ـ «هو الّذى یُرسلُ الریاحَ بُشراً بین یدى رحمته حتى اذا اقلّت سحاباً ثقالا سُقناه لبلد میّت فانزلنا به الماءَ فاخرجنا بهِ مِن کلِّ الثمرات» (اعراف: 57); او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش مى فرستد تا ابرهاى سنگین بار را (بر دوش) کشند; (سپس) ما آن ها را به سوى زمین هاى مرده مى فرستیم و به وسیله آن ها، آب (حیاتبخش) نازل مى کنیم و با آن، از هرگونه میوه اى (از خاک تیره) بیرون مى آوریم.
ـ «و جَعلنا آیة النهارِ مبصرةً لتبتغوا فضلا من ربّکم» (اسراء:12); و نشانه روز را روشنى بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید.)
ـ «ربُّکم الّذى یُزجى لکم الفلکَ فى البحرِ لتبتغوا من فضله» (اسراء: 66); پروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت درمى آورد تا از نعمت او بهره مند شوید.
ـ «سَخرَّ لکم ما فى السموات و الارض جمیعاً منه» (جاثیه: 13); او آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، همه را از سوى خود مسخّر شما ساخته.
ـ «هو الّذى جَعلَ لکم الارضَ ذلولا فامشوا فى مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور» (ملک: 15); او کسى است که زمین را براى شما رام کرد، بر شانه هاى آن راه بروید و از روزى هاى خداوند بخورید; و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.
ـ «اَفرأیتم ما تحرثونَ، ءاَنتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون، لو نشاءُ لجعلناه حطاماً فظلتم تفکّهون» (واقعه: 63ـ65); آیا هیچ درباره آنچه کشت مى کنید، اندیشیده اید؟ آیا شما آن را مى رویانید یا ما مى رویانیم؟ هرگاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه درهم کوبیده مى کنیم که تعجب کنید.
ـ «واللّهُ خلقَکَم و ما تعملون» (صافات: 96); و خداوند، هم شما را آفرید و هم آنچه را مى سازید.
هرچند انسان با اراده خود کار مى کند، ولى اراده خداوند نیز به آن تعلّق گرفته است; او نمى تواند مستقل و بى نیاز از خداوند متعال منشأ اثر باشد و بنابراین، فعالیت هاى او مستند به خداوند متعال هستند.
«توحید» نه تنها در «تولید» تجلّى مى کند، که قرآن کریم در «توزیع» نیز مى گوید: «لهُ مقالیدُ السموات و الارضِ یبسط الرزق لِمَن یشاءُ و یقدُر، انّه بکلِّ شىء علیمٌ» (شورى: 12); کلیدهاى آسمان ها و زمین از آن اوست. روزى را براى هر که بخواهد گسترش مى دهد یا محدود مى سازد. او به همه چیز داناست.
بر این اساس، تسهیم محصول ملّى بین افراد جامعه نیز نمى تواند مستقل از خواست الهى تحقق پذیرد.
موحّدان در عرصه فعالیت هاى اقتصادى همواره دستى غیبى احساس مى کنند که هدایتگر فعالیت ها و رخدادهاى اقتصادى است; همانند آنچهآدام اسمیت تحت عنوان «دست نامرئى» مطرح مى کرد، اما تفاوت بین این دو بسیار است. بر اساس بینش توحیدى، مردم در سخت ترین شرایط اقتصادى، دچار یأس نمى شوند و در بهترین شرایط اقتصادى، از یاد خدا و اطاعت و عبودیت او غافل نمى گردند; زیرا مؤثر حقیقى را خداوند متعال مى دانند. در زمان رکود یا بحران، چشم امید به رحمت واسعه او و گشایش در امور دارند و در هنگام رونق، احساس بى نیازى نکرده، طغیان نمى کنند; چرا که اگر او نخواهد، فراوانى محصول دوام نخواهد یافت.
عملیات اقتصادى; مظهرى از عبودیت
از دیدگاه قرآن کریم، فعالیت هاى اقتصادى و مبادرت به بهره گیرى از مواهب طبیعى براى تأمین معاش، مى تواند یک عمل عبادى و مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد. در آیه 15 سوره «ملک» آمده است: «هو الّذى جعل لکم الارضَ ذلولا فامشوا فى مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور»; او کسى است که زمین را رام کرد، بر شانه هاى آن راه بروید و از روزى هاى خداوند بخورید و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.
در این آیه مبارکه، پس از یاداورى نهایت رام بودن زمین و آمادگى کامل آن براى بهره دهى، ترغیب بلیغ به بهره گیرى از آن شده است. به راستى، اگر تنها همین یک آیه براى ترغیب به پرداختن به طبیعت و استفاده از مواهب آن مى بود، بر انگیزنده اى قوى براى تلاش هاى اقتصادى به شمار مى آمد.
روشن است انسانى که براساس این آیه کریمه (و آیات دیگرى که معنایى قریب5 به آن دارند) اقدام به فعالیت هاى اقتصادى مى کند، نه تنها خود را از زىّ عبودیت بیرون نمى بیند، بلکه خرسند است که با امتثال امر الهى در حوزه فعالیت هاى اقتصادى، شأنى از شؤون عبودیت را عینیت بخشیده است. البته همان گونه که خود قرآن کریم متذکر شده است، نباید پرداختن به امور معیشتى به گونه اى باشد که غفلت از یاد خداوند متعال را به همراه داشته باشد.6 همچنین نباید از راه هاى باطل نیازهاى معیشتى خود را تأمین کرد7 و باید مراقب بود تا رذیله بخل را از خود دور ساخت،8 و از پرداخت هاى مالى واجب و مستحب دریغ نورزید.9
این نظر که عملیات اقتصادى مى تواند مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد، موجب منزوى شدن افکار و افرادى است که ایمان به خدا و تقیّد به دیانت را مانع فعالیت هاى اقتصادى و تحقق رفاه اجتماعى مى دانند. به راستى که قرآن کریم هدایتگر سُبُل سلام است و اگر مردم به طور جامع به رهنمودهاى قرآنى عمل کنند، از برقرارى اقتصاد سالم و تحقق رشد اقتصادى همراه با عدالت، کرامت و نورانیت برخوردار خواهند شد; چرا که آموزه هاى ملهم از قرآن کریم از یک سو، سبب پیدایش انگیزه مثبت براى تلاش هاى اقتصادى و از سوى دیگر، سبب مصونیت از آفات زیان بارى خواهد بود که همواره در راه تحقق تولید و توزیع بهینه پیش روى جوامع هستند.
نقش امامت (رهبرى و دولت) در اقتصاد
اصل «امامت» ناظر به مسأله حکومت و رهبرى در جامعه است. در جهت اصل «توحید»، که حق حاکمیت را از آنِ خداوند متعال مى داند، افرادى که از جانب او ـ جلّ و على مأذون به عهده دارى امر حکومت هستند، مسؤولیت اجراى احکام ثابت الهى را از جانبى و تدبیر امور اجتماعى، از جمله سیاست گذارى ها و تنظیم امور اقتصادى در سطح کلان متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان را از جانبى دیگر، به عهده مى گیرند.
از اهمّ وظایف دولت اسلامى، مى توان اهتمام به برقرارى عدالت را ذکر کرد. قرآن کریم به صراحت مأموریت یافتن پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، بزرگ رهبر جامعه اسلامى، براى برقرارى عدالت در بین مردم را در آیه 15 سوره مبارک «شورى» خاطرنشان ساخته است: «انّى اُمرتُ لاعدلَ بینکم»; من مأمورم در میان شما عدالت کنم (به عدل و داد رفتار کنم.)10
ترمیم کاستى ها و نارسایى هاى عملکرد بازار آزاد، ممانعت از اجحاف به عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان کالاها و خدمات، تأمین اجتماعى، اتخاذ تدبیر صحیح و کارامد براى گردش سالم پول در بخش حقیقى اقتصاد و وضع مقررات مالیاتى عادلانه، مصادیق شاخصى براى اجراى عدالت در قلمرو اقتصاد توسط دولت به شمار مى آیند. معلوم است که اجراى عدالت، هم نیازمند وضع مقررات عادلانه متناسب با شرایط و مقتضیات است و هم نیازمند اجراى صحیح قوانین مزبور.
مردم نیز موظف به اطاعت از ولىّ امر مسلمانان مى باشند: «اطیعوا اللّهَ و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» (نساء: 59); اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر را. همچنین حرکت در جهت سیاست ها و برنامه هاى دولت اسلامى و بذل مساعدت و همکارى هاى لازم، بخصوص پرداخت مالیات هاى مقرّر، از دیگر وظایف آنان محسوب مى شود: «خذ مِن اموالهم صدقةً تطّهرُهم و تزکّیهم بها» (توبه: 103);11 از اموال آن ها صدقه اى (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازى و پرورش دهى.
نقش توجه به معاد در اقتصاد
بنا به تأکید قرآن، اعمال انسان در روز قیامت مورد ارزیابى و محاسبه قرار گرفته، به هر کس متناسب با رفتارى که در دنیا داشته است، جزا داده مى شود. یاد قیامت و خوف از سوء الحساب در یوم الحساب، نقش مؤثرى در تصحیح رفتارهاى انسان از جمله رفتارهاى اقتصادى او دارد. مسلّماً مراقبت درونى مداوم توسط افراد، عاملى مهم براى تحقق رفتارهاى عادلانه و به حق اقتصادى است، این امر تأثیر بسزایى در سلامت و رشد اقتصادى و برقرارى رفاه و آرامش عمومى و حفظ کرامت انسان ها دارد.
طبیعى است با ورود به عرصه زندگى و اعتقاد به ادامه زندگى پس از مرگ، افق زمانى تغییر مى کند و نه تنها از کوتاه مدت به بلند مدت، که به ابدیت تبدیل مى شود. اعتقاد به این که انسان پس از مدتى کوتاه، آن هم به صورت نامشخص به نیستى تبدیل شود، با این اعتقاد که فرصتى کوتاه در اختیار است و باید توشه ابدى براى خود فراهم ساخت، به شدت در رفتار انسانى تأثیر متفاوت خواهد داشت. با نگرش به معاد، دیگر بهترین نظریه مصرف، نظریه «مصرفمودیگلیانى» نخواهد بود. او دوران عمر را به سه دوره پیش از بلوغ، بلوغ و دوران بازنشستگى تقسیم مى کند; در دوران بلوغ است که باید درآمد کسب کرده، علاوه بر مخارج ایّام بلوغ، قرض پیش از بلوغ و هزینه دوران بازنشستگى را نیز تأمین کرد.
با تغییر افق زمانى و دیدگاه «الدنیا مزرعة الآخرة»، بسیارى از واژه هاى اساسى اقتصاد مفاهیمى وسیع تر به خود مى گیرند، به ویژه مفاهیمى همچون «مطلوبیت» و «سود» که از مفاهیم مبنایى در اقتصاد هستند، ساختار انگیزش را تشکیل مى دهند. نیروى محرّک مصرفْ مطلوبیت، و هدف مصرف کننده حداکثر کردن آن است و انگیزه کار و تلاش هاى تولیدى کسب سود، و هدف تولیدکننده حداکثر نمودن آن مى باشد.
با اعتقاد به معاد، متعلّق «لذت» و مفهوم «سود» تفاوت اساسى پیدا مى کند. نه تنها افراد معتقد به معاد منافع جهان پس از مرگ را نیز مورد عنایت قرار مى دهند، بلکه به دلیل ابدیت حیات اخروى و مخلّد بودن انسان در آن جا، اهمیت بیش ترى به آخرت مى دهند. به همین دلیل، صله رحم، احسان، انفاق، رعایت حقوق دیگران و تولید بى عیب و نقص (اتقان در تولید)، خواه نظام نظارت کننده اى باشد یا نباشد، توجیه جدّى پیدا مى کند، فعالیت هاى اقتصادى رنگ و بوى عبادى به خود مى گیرد و پاداش هاى اخروى، انگیزه را براى فعالیت ها تشدید مى سازند. همچنان که عقوبت هاى سنگین اخروى فرد را از تعرّض به حقوق دیگران و ارتکاب جرایم، از جمله جرایم اقتصادى، باز مى دارند.
قرآن کریم از روش انذار به عذاب هاى اخروى و وعده پاداش اخروى براى تحقق رفتارهاى بهینه اقتصادى استفاده کرده است. در آیات 1 تا 7 سوره «مطفّفین» در خصوص تصحیح و سلامت مبادلات اقتصادى در جامعه با تأکید هرچه تمام تر، مسأله قیامت را متذکّر شده، مى فرماید: «ویلٌ للمطفّفینَ الّذینَ اذا اکتالوا على الناسِ یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرونَ الا یظنُّ اولئک انّهم مبعوثون لیوم عظیم یومَ یقومُ الناسُ لربِّ العالمین کلّا انَّ کتابَ الفجّارِ لفى سجّین و ما ادریک ما سجّینٌ» (مطففّین: 7ـ1); واى بر کم فروشان! آنان که وقتى براى خود پیمانه مى کنند، حق خود را به طور کامل مى گیرند، اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم مى گذارند. آیا آن ها گمان نمى کنند که برانگیخته مى شوند، در روزى بزرگ؟! روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند. چنین نیست (که آن ها درباره قیامت مى پندارند)، به یقین نامه اعمال بدکاران در سجین است.
از این آیات برمى آید که بروز مفاسد اقتصادى نشان از عدم اعتنا به معاد دارد و بنابراین، مى توان گفت که از دیدگاه قرآن کریم، توجه به روز قیامت و روز محاسبه اعمال عاملى مهم براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى است.
عدالت در عملیّات اقتصادى
اصل «عدالت» یکى از بنیانى ترین معارف قرآن کریم است;12 و رعایت عدالت و برقرارى قسط در شؤون فردى و اجتماعى انسان ها، از جمله فعالیت هاى اقتصادى، یکى از اهداف بسیار بلند اقتصاد اسلامى محسوب مى شود: «لقد ارسلنا رُسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقومَ الناس بالقسط و انزلنا الحدیدَ فیه بأسٌ شدیدٌ و منافعُ للناس» (حدید: 25); ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن ها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است.
نحوه بیان اهمیت فراوان «قسط» در این آیه شریفه از لطافت و عنایت شایانى برخوردار است; هم فرو فرستادن «میزان» (که ابزار و شاخص برقرارى قسط است) در کنار فرو فرستادن «کتاب» (که داراى جلالت و عظمت بسیار زیاد است)، و هم برشمردن برقرارى عدالت از اهداف ارسال رسولان الهى، نشانگر اهمیت زایدالوصف اصل عدالت از دیدگاه قرآن کریم است.
و نیز در آیه 15 سوره «شورى» به صراحت، مأموریت یافتن پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى برقرارى عدالت در بین مردم مطرح شده است: «انّى اُمرتُ لاعدلَ بینکم» (نساء: 135); من مأمورم در میان شما عدالت کنم (به عدل و داد رفتار کنم.)
در آیه 135 سوره مبارکه «نساء» نیز مؤمنان مؤکّداً مأمور به برپایى قسط شده اند: «یا ایّها الّذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط»; اى کسانى که ایمان آورده اید، کاملا به عدالت قیام کنید.
در آیه 90 سوره «نحل» هم آمده است: «انّ اللّه یأمُر بالعدل و الاحسان»; خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد.
همچنین قرآن کریم در خصوص داد و ستد بر مبناى عدالت و قسط با تأکید فراوان، یادآور شده است:
ـ «الرّحمنُ علَّم القرآنَ خلقَ الانسانَ علّمه البیان الشمسُ و القمر بحسبان و النجم و الشجر یسجدان و السماءَ رفعها و وضع المیزان الاّ تطغوا فى المیزان و اقیموا الوزنَ بالقسط و لا تخسروا المیزان» (الرحمن: 1ـ9); خداوند رحمان قرآن را تعلیم نمود، انسان را آفرید و به او بیان آموخت. خورشید و ماه با حساب منظمى مى گردند و گیاه و درخت براى او سجده مى کنند. و آسمان را برافراشت و میزان و قانون (در آن) گذاشت تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید) و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید.
ـ «اوفوا الکیلَ و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلکَ خیرٌ و احسنُ تأویلا» (اسراء: 35) هنگامى که پیمانه مى کنید، حق پیمانه را ادا نمایید و با ترازوى درست وزن کنید. این براى شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است.
ـ «لا تبخسوا الناس اشیاءَهم» (هود: 85); و بر اشیا (و اجناس مردم) عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید.
در مورد «قسط در مبادلات» چند نکته مهم قابل ملاحظه اند:
1. در آیه 39 سوره «اسرا» یاداورى شده است که برقرارى قسط در مبادلات، که پیش تر ذکر گردیده، از احکام حکیمانه خداست: «ذلکَ ممّا اوحى الیکَ ربّک من الحکمة» (اسراء: 39)این احکام از حکمت هایى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده است.13 بنابراین، اصل «عدالت» در اقتصاد یک اصل حکیمانه و واقع گرایانه به شمار مى رود که سلامت و رشد اقتصاد رهین آن است.
2. همچنان که ناقص تحویل ندادن کالایى که فروخته مى شود مورد تأکید است، عیب نگذاشتن روى کالایى که خریدارى مى شود و ناقص پرداخت نکردن ثمن آن نیز مورد تأکید است.
3. توزین کامل و اجتناب از کم فروشى، عاقبتى خوش به دنبال دارد (ذلکَ خیرٌ و احسنُ تأویلا.) شاید بتوان گفت شخصى که با کم فروشى در صدد است در کوتاه مدت ثروت بادآورده اى انباشته کند، نباید از این نکته غافل باشد که رواج کم فروشى در جامعه در دراز مدت پیامدهاى سوء فراوانى به همراه خواهد داشت; از جمله این که خود او نیز کالاها و خدمات را به طور ناقص (و گران) دریافت خواهد کرد و بنابراین، ثروت او همواره در حال کاهش و زوال خواهد بود. افزون بر این، «کم فروشى»، که نوعى سرقت است، یک انحطاط اخلاقى و آفت شخصیتى براى افراد جامعه به بار مى آورد. همچنین امنیت خاطر مردم در مبادلات و فعالیت هاى اقتصادى دچار آسیب گشته، سطح رضایت خاطر آنان از حاصل تلاش هاى اقتصادى یکدیگر کاهش مى یابد.14
قطعاً یکى از مظاهر حضور قرآن در صحنه زندگى، جلوه گرى عدالت در زمینه هاى گوناگون آن است و همان گونه که از آیاتى که ذکر شدند برمى اید، اجراى عدالت تنها وظیفه منیع رهبرى و دولت اسلامى نیست، بلکه مردم نیز به نوبه خود، موظّف به انجام این مهم مى باشند. البته مسؤولیت دولت بسیار سنگین تر است; چرا که با ابزارها و قدرت هاى منحصر به فردى که در اختیار دارد، نقش بسیار تعیین کننده اى در سوق دادن جامعه به سوى انجام امور بر مبناى عدالت دارد. مسلماً در رأس برنامه اجراى عدالت، وضع مقررات عادلانه از سوى قوّه مقننه است و بدون تردید، آغاز بسیارى از بى عدالتى ها، وضع مقررّات نابحق و تبعیض آلود است. همچنین نهادها، سازمان ها، تشکل ها و افراد صاحب نفوذ در فرهنگ و افکار مردم و کسانى که ابزارهاى اطلاع رسانى را در دست دارند، نقش حسّاس و تعیین کننده اى در شکل دهى ذهنیات، تمایلات و مطالبات مردم بر اساس حق و عدل دارند.15
در پایان این مبحث، لازم مى نماید خاطرنشان گردد که منادیان و آمران به عدالت باید بدانند که تلاش براى برقرارى عدالت در جامعه، کارى بس مقدّس و پیامبرگونه است و بنا به گفته قرآن کریم، چنین افرادى در معرض آسیب دیدن و از دست دادن جان خود مى باشند (چرا که اجراى عدالت منافع نامشروع تبه کاران را به خطر مى اندازد و آنان را به واکنش هاى ایذایى وادار مى کند.) خداوند متعال مى فرماید: «انّ الّذین یکفرونَ بایاتِ اللّهِ و یقتلونَ النّبیّین بغیرِ حق و یقتلون الّذین یأمرون بالقسطِ مِن الناسِ فبشّرهم بعذاب الیم» (آل عمران: 21); کسانى را که به آیات خدا کفر مىورزند و پیامبران را به ناحق مى کشند و (نیز) مردمى را به قتل مى رسانند که امر به عدالت مى کنند، به کیفر دردناک (الهى) بشارت ده!
اقتصاد در پرتو تزکیه
یکى از درخشان ترین فرازهاى قرآن کریم تأکید هرچه تمام تر بر لزوم اهتمام انسان ها به «تزکیه نفس» است. اهمیت این مسأله به حدى است که یکى از اهداف بعثت انبیاء(علیهم السلام) تحقق بخشیدن به این مهم عنوان شده: «هو الّذى بعثَ فى الامّیّین رسولا منهم یتلوا علیم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتابَ و الحکمة و ان کانوا من قبلُ لفى ضلال مبین و آخرینَ منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم» (جمعه: 2و3); او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها مى خواند و آن ها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى آموزد و مسلّماً پیش از آن در گم راهى آشکارى بودند. و (همچنین) رسول است بر گروه دیگرى که هنوز به آن ها ملحق نشده اند و او عزیز و حکیم است.
علّامه طباطبائى درالمیزان، «زکات» را به معناى رشد شایسته همراه با خیر و برکت، و «تزکیه انسان ها توسط رسول الهى» را به معناى رشد دادن آنان به نحو شایسته از راه متّصف کردنشان به اخلاق فاضل و اعمال صالح، دانسته اند. در اثر تزکیه، مردم در انسانیتشان به کمال مى رسند و وضعشان در دنیا و آخرت به سامان مى رسد و از زندگى سعادتمندانه و مرگ سعادتمندانه برخوردار مى گردند.16
همچنین براى درک اهمیت فراوان تزکیه از دیدگاه قرآن کریم، کافى است قدرى در آیات مبارکه سوره «شمس» تدبّر شود. خداوند متعال پس از یازده قسم به عظایم خلقت و یاداور شدن سرشت انسان و الهام موجبات رشد و تعالى او از یک سو و زمینه هاى سقوط و تباهى او از سوى دیگر، مى فرماید: فلاح انسان در گرو تزکیه اوست: «والشمس و ضحیها و القمرِ اذا تلیها و النهار اذا جلّیها و اللیل اذا یغشیها و السماء و ما بنیها والارض و ما طحیها و نفس و ما سوّیها فألهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها» (شمس: 1ـ10); به خورشید و گسترش نور آن سوگند، و به ماه هنگامى که پس از آن در آید، و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن مى سازد، و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند، و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده و به زمین و کسى که آن را گسترانیده، و قسم به جان آدمى و آن که آن را (آفریده و) منظّم ساخته، سپس فجوروتقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است، که هرکس نفس خودرا پاک و تزکیه کرد، رستگار شد، و آن که نفس خود رابامعصیتوگناه آلوده ساخت،نومیدومحروم گشت!
از بیانات علّامه طباطبائى در این زمینه، استفاده مى شود که طبع انسان اقتضاى رشد شایسته همراه با خیر و برکت را دارد و «تزکیه» به فعلیت رساندن چنین رشدى است و رشد ناشایست بر خلاف اقتضاى طبع و سرشت انسان مى باشد.
با ملاحظه آیات مزبور و آیات فراوان دیگرى که به معرفى و بیان هویّت انسان و آغاز و فرجام او پرداخته اند، درمى یابیم که از دیدگاه قرآن کریم، در انسان قابلیت ها و استعدادهاى فراوانى نهفته است که بروز و ظهور و فعلیت آن ها تا افق هاى بى نهایت مى تواند ادامه یابد و او شگفت ترین موجود خاکى است که هم قابلیت دارد در اثر تربیت صحیح، به مراتب بسیار عالى دست یابد و هم ممکن است در اثر تربیت و رفتار سوء، به هولناک ترین ورطه هاى تباهى سقوط کند. بر این اساس و با توجه به این که رفتارهاى انسان متأثر از تفکّرات و شخصیت اوست; «قُل کلٌ یعملُ على شاکلته» (اسراء: 84) بگو هرکس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى کند. و نیز «البلدُ الطیّبُ یخرجُ نباتُه باذنِ ربِّه و الّذى خبثَ لا یخرج الاّ نکداً» (اعراف: 58); سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگارش مى روید. اما سرزمین هاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاهى ناچیز و بى ارزش از آن نمى روید.
لزوم توجه عمیق به تزکیه شدن افراد جامعه براى بروز رفتارها شایسته در زمینه هاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى، از جمله در عرصه فعالیت هاى اقتصادى، به خوبى نمایان مى شود و معلوم مى گردد که نه نظر خوش بینانه داشتن به عملکرد انسان و جوامع انسانى صحیح است (آن گونه که برخى از اقتصاددانان سنّتى عقیده داشتند) و نه نظر بدبینانه داشتن.
چنان که به رغم دیدگاه برخى نظریه پردازان ساده اندیش نمى توان به این دل خوش بود که جهت گیرى قوانین طبیعى حاکم بر فعالیت هاى اقتصادى افراد جامعه بدون هیچ معارضى به سمت خیر و کمال است و لزوماً اصلاحات امور به صورت خودکار محقق مى شوند و بنابراین، لازم است جریان امور اقتصادى آزاد و رها باشد تا به طور طبیعى و خودکار، تولید و توزیع بهینه عینیت یابند. گو این که از دیگر سو، نمى توان بدبینانه به عملکرد متغیّرهاى اقتصادى نگریست و آینده اى مبهم و نگران کننده از حیث اقتصادى براى بشریت ترسیم کرد، بلکه باید مجدّانه درصدد تزکیه آحاد افراد جامعه برآمد و با مراقبتى مستمر، براى رشد صحیح هویّت انسانى و جلوگیرى از بروز انحراف و رشد ناشایست تلاش نمود، تا اسباب و زمینه هاى اصلاحات شؤون فردى و اجتماعى افراد، از جمله اصلاحات اقتصادى، فراهم شوند.
در خاتمه این مبحث، لازم به یاداورى است که رابطه «اقتصاد» با «تزکیه» دو سویه است; یعنى همچنان که تزکیه در سامان بخشى و اصلاح امور اقتصادى نقش تعیین کننده اى دارد، فعالیت هاى اقتصادى نیز مى تواند در تزکیه انسان مؤثر باشند; مثلا، کسى که زکات مال خود را مى پردازد، با این کار اقدامى در جهت تزکیه نفس خود نموده است:
ـ «الّذى یؤتى ماله یتزکّى» (لیل: 18); کسى که مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا پاک شود.
ـ «خُذ من اموالهم صدقةً تُطهّرهم و تزکّیهم» (توبه: 103); از اموال آن ها صدقه (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازى و پرورش دهى.
بنابراین ـ همان گونه که ذکر شد عملیات اقتصادى مى تواند مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد. در این جا همچنین تأکید مى گردد که رفتارهاى اقتصادى مى توانند راهى براى تزکیه شدن انسان باشند و بدین سان، بى پایگى القائات کسانى که تلاش هاى اقتصادى را مانعى براى خودسازى و تزکیه نفس مى دانند، روشن مى شود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ محمدحسین طباطبائى،المیزان، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1391 هـ.ق، ج 9، ص 404.
2ـ «فیه اشارة الى انّهم اهل الرشد و اصابة الواقع یمعنون فى استخراج صواب الرأى بمراجعة العقول.» (همان، ج 18، ص 63).
3ـ برگرفته از درس تفسیر معظم له در سال تحصیلى 78ـ79.
4ـ منظور از «توحید» در این جا «توحید افعالى» طبق اصطلاح عرفاست. «اصطلاح پنجم توحید، استقلال در تأثیر است; یعنى مخلوقات الهى در کارهاى خودشان نیز بى نیاز از خداى متعال نیستند و تأثیرهایى که در یکدیگر دارند، به اذن خدا و در سایه نیرویى است که خداى متعال به آن ها عطا فرموده و مى فرماید، و در حقیقت، تنها کسى که مستقلا و بدون احتیاج به دیگرى در همه جا و در همه چیز تأثیر مى بخشد، همان ذات مقدّس الهى است و فاعلیت و تأثیر دیگران در طول فاعلیت و تأثیر او و، در پرتو آن مى باشد. بر همین اساس است که قرآن کریم آثار فاعل هاى طبیعى و غیرطبیعى (مانند ملک و جن و انسان) را به خداى متعال نسبت مى دهد و فى المثل، باریدن باران و روییدن گیاه و میوه دادن درختان را هم مستند به او مى کند، و اصرار دارد که مردم این استناد به خدا را که در طول استناد به فاعل هاى قریب صورت مى گیرد، درک کنند و بپذیرند و همواره به آن توجه داشته باشند.» (ر.ک: محمدتقى مصباح،آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامى معاونت فرهنگى، 1375، ج 1، ص 165.)
5ـ مانند: «اللّهُ الذى خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم و سخر لکم الفلک لتجرى فى البحر بامره و سخر لکم الانهار و سخّر لکم الشمس و القمر دائبین و سخّر لکم اللیل و النهار و آتیکم من کل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها، انّ الانسان لظلومٌ کفار» (ابراهیم: 32ـ34); خداوند همان کسى است که آسمان ها و زمین را آفرید، و از آسمان، آبى نازل کرد و با آن، میوه ها (ى مختلف) را براى روزى شما (از زمین) بیرون آورد و کشتى ها را مسخّر شما گردانید تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند، و نهرها را (نیز) هر چیزى که از او خواستید، به شما داد. و اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز آن ها را شماره نتوانید کرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است. و نیز: «یا ایّها الناس کلوا ممّا فى الارض حلالا طیباً» (بقره: 168); اى مردم، از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید. و نیز: «قل من حرّم زینة اللّه التى اخرج لعباده و الطیّبات من الرزق» (اعراف: 31); بگو چه کسى زینت هاى الهى را که براى بندگان خودآفریدهوروزى هاى پاکیزه راحرام کرده است؟
6ـ «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکرالله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون» (منافقون: 9); اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیان کارانند.
7ـ «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الاّ ان تکون تجارة عن تراض منکم» (نساء: 29); اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر این که تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.
8ـ «و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون» (حشر: 9); کسانى که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شده اند، رستگارانند.
9ـ «آتوا الزکاة» (بقره: 43و...); زکات بپردازید. و نیز: «یا ایها الذین آمنوا انفقوا ممّا رزقناکم» (بقره: 54); اى کسانى که ایمان آورده اید، از آنچه به شما روزى داده ایم، انفاق کنید. و نیز: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدىً للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممّا رزقناهم ینفقون» (بقره: 2و3); آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزگاران است کسانى که به غیب ایمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از تمام نعمت ها و مواهبى که به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند. و نیز: «و مالکم الاّ ینفقوا فى سبیل اللّه» (حدید: 10); چرا در راه خدا انفاق نکنید؟! و نیز: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون» (آل عمران: 193); هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید، مگر این که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید. و نیز: «مثل الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله کمثلِ حبّة انبتت سبع سنابل فى کل سنبلة مأة حبّة و اللّه یضاعف لمن یشاء» (بقره: 261); کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى هستندکه هفت خوشه برویاندکه درهرخوشه،یکصددانه باشد، و خداوند آن را براى هر کس بخواهد، دو یا چند برابر مى کند.
10ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران،تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1364، ج 2، ص 387.
11ـ علّامه طباطبائى این آیه را متضمّن حکم زکات مالى (مربوط به طلا و نقره مسکوک، انعام سه گانه و غلات چهارگانه) دانسته و یاداور شده اند که اخبار فراوانى از طریق ائمّه اطهار(علیهم السلام) در این خصوص وجود دارد. ر.ک:المیزان، ج 9، ص 377.
12ـ اهمیت قسط و عدل آن قدر زیاد است که در قرآن کریم از «عدالت» به عنوان یکى از صفات خداوند متعال با تأکید هرچه تمام تر یاد شده است. ذات اقدس الهى در عین قدرت مطلقه اى که دارد، قبل از دستور به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و آحاد جامعه اسلامى به برقرارى عدالت، این اصل را به ادّق و اشد مراتب آن مراعات مى کند و در گستره پهناور خلقت، از ازل تا ابد، به هیچ کس ستم روا نداشته است، و نخواهد داشت: «انّ اللّه لا یظلم مثقال ذرّة» (نساء: 54); خداوند (حتى) به اندازه سنگینى ذره اى ستم نمى کنند. و نیز: «أنّ اللّه لا یظلم الناس شیئاً و لکنّ الناس انفسهم یظلمون» (یوسف: 44); خداوند هیچ به مردم ستم نمى کند، ولى این مردمند که به خویشتن ستم مى کنند. و نیز «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئاً» (انبیاء: 54); ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم، پس به هیچ کس کم ترین ستمى نمى شود. و «قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون» (یونس: 54); و در میان آن ها، به عدالت داورى مى شود، و ستمى بر آن ها نخواهد شد. همچنین تمامى آیاتى که در آن ها تسبیح حضرت حق جلّ و على مطرح شده است، مؤکّد صفت عدالت در ذات اقدس او تبارک و تعالى مى باشند. «فنادى فى الظلمات ان لا اله الاّ انت سبحانک انى کنت من الظالمین» (انبیاء: 87); (یونس) در ظلمت ها (یى متراکم) صدا زد (خداوندا!) جز تو معبودى نیست; منزّهى تو! من از ستم کاران بوده ام.
13ـ و این یکى از مصادیق تعلیم حکمت (یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة) و هدایت به سبل سلام (یهدى به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السلام) است و شایسته است جامعه قرآنى ما همواره پاى بندى خود را به این تعلیم قرآنى نشان دهد.
14ـ بیانات علّامه طباطبائى را در این خصوص مى توان در ذیل آیه 35 اسراء، در ج 13المیزان، ص 91و 92 ملاحظه کرد.
15ـ در این جا لازم به یاداورى است که در جامعه اسلامى، این شیوه پسندیده اى نیست که هر گروه و صنفى تنها به فکر مصالح خود و بى اعتنا به سایر قشرها و افراد جامعه باشد و لزوماً قواى مقنّنه و مجریه باید در حد مقدور پس از ملاحظه مسائل در سطح کلان کشور و رعایت مصالح تمامى اصناف و فرد فرد جامعه تصمیم گیرى کنند.
16ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 19، ص 265.

تبلیغات