آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

اشاره
کمتر از یک سال پیش, در دیدارى که استادان و طلبه ـ دانشجویان موسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع) با استاد فقید حضرت آیت الله علامه محمد تقى جعفرى داشتند, معظم له مطالبى ارائه فرمودند. به منظور گرامى داشت یاد استاد, گزیده اى از سخنان ایشان در آن دیدار, جهت اطلاع خوانندگان ارائه مى شود:
مسئله اى که سالیان نسبتا زیاد, یعنى از سال 38 که به مشهد آمدم و یک سال بعد از آن که به تهران آمدم, اغلب, موضوع کار و تحقیقات من بوده, ارتباطات حوزوى و دانشگاهى است. البته هیچ وقت در کادر رسمى دانشگاهى قرار نگرفتم, ولى با کسانى که اینجا مىآمدند, درس هایى داشته ام. چند دوره دکترا و فوق لیسانس درس گفته ام. من در رساله هاى دکترا زیاد کمک کرده ام. چیزى که به نظر من احتیاج بسیار مبرم به بحث و بررسى دارد و مجموع کارها و تلاش هاى ما باید در ارتباط با آن باشد, این است که بعد از جدایى کلیسا و مقامات دینى در کشورهاى خارج, که موج تند آن به ما هم رسیده است, عواملى وجود دارد که باید تحلیل و تشریح شود. ما آنچه از دستمان برمىآمد مضایقه نمى کردیم ; از هیچ چیز مضایقه نمى کردیم. مرحوم شهید مطهرى, شهید بهشتى و آقایان آیتى و بیرجندى, هفت ـ هشت نفر بودیم که تلاش مى کردیم از این سنگلاخ رد شویم تا دانشگاه خیال نکند که حوزه با او تضاد دارد. کارهایى هم انجام شد.
من فکر مى کنم که حوزه مقدارى به میدان آمده است. دو سال پیش که به قم مشرف شده بودم و در یادواره شیخ انصارى (ره) شرکت کردم, یک روز که مسئولیت جلسه با من بود مقالاتى را مى خواندند, دیدم خیلى مقالات خوبى دارند. در سمینار دیگرى در قم که در آن نظریات مرحوم امام (ره) در باره زمان و مکان مطرح بود, براى من جزوه اى فرستادند که در مورد موضوعاتى بود که باید تحقیق شود. اگر هم نخواهیم ارزیابى کنیم که چه مقدار محتواهاى این ها موفق بوده است, موارد و موضوعاتى که براى تحقیق معین کرده بودند, خیلى خوب بود. احساس مى شود که مسئله را در قم متوجه شده اند و عده اى به آن مشغولند. یک وقت ما با مرحوم صدر (ره) در نجف داد و فریاد راه انداخته بودیم. علامه طباطبائى (ره) زودتر از ما در قم متوجه شده بودند. امیرالمومین (ع) فرموده اند ما از حوادث کوبنده که مى خواهد بیاید پیشگیرى نمى کنیم, تا این که سر ما را بکوبد. ما نقطه ضعف داشتیم, خواب بودیم, باید جدىتر بیدار شویم. فقط با یک مشت آب به صورت زدن بیدار نمى شویم. چون هجوم خیلى جدى و گیراست. دانشجویى که طفلک خیال کرده بود واقعا همه چیز را مى داند, سوال مى کرد تو بهتر مى فهمى یا آن ها که هواپیماى 747 را اختراع کرده اند. در کنفرانس هاى بین المللى که در خارج و تهران تشکیل مى شد, ما این را استشمام کرده بودیم که باید موسسه و مرکزى در حوزه داشته باشیم. در حدیث هم داریم که سنگ را به همانجا رد کنید که از آنجا آمده است: رد الحجر من حیث جإ.
یکى از مسائلى که یک سوء تفاهم است و عمیق هم نیست, گرچه برخى این را عمیق نشان داده و از آن خیلى استفاده ها کرده اند, این است که باید در قم موسسه اى ایجاد کرد و در آن به جهت دار بودن علوم پرداخت. یعنى اگر علوم جهت دار باشد چه مى شود؟ اگر بى جهت باشد چه مى شود؟ تا این حالت دندان نشان دادنش به دین و معنویات مشخص شود و علم از این جهت تبرئه شود. چرا دنبال کار نمى رویم؟ چون زحمت دارد. مى گوییم از قرن 18 و 19 تا به حال صدها مسئله به عنوان مسائل علمى مطرح شد و بعد معلوم شد دروغ است و خلاف واقع از کار درآمد ; باید این ها را جمع آورى کرد ; دیگران نخواهند کرد. زیرا دانشگاهى نمى خواهد در آن تزلزل ایجاد کند. از قرن 18 گفتند دین در مقابل علم است. این علم بوده که این ها آن را در مقابل دین قرار داده اند. اگر استدلالشان صددرصد واقع گرایانه بود, این قدر خرابى به بار نمىآورد. باید علم ارزیابى شود. ما آن موقع گفتیم که برداشت از واقع ورشکسته مى شود, نه خود واقعیات. نظم هستى به حال خودش هست. این برداشت من که تبدیل به علم مى شود و من در آن دخالت دارم, ورشکسته مى شود. ورشکستگى علم معنا ندارد. آنچه علم نامیده مى شود و جلوه علمى در جامعه دارد, ورشکسته مى شود. چرا این مسائل را براى ما نقل نمى کنند و بر ضد دین از آن استفاده مى کنند؟ این بهترین میدان براى کارزار است. آقایان! نظرتان را در باره علم تعدیل کنید.
باید در قم این کار بشود ; به علوم پرداخته شود و رابطه دین با این علوم مشخص شود. علم دائما ارزیابى شود. معناى علم چیست؟ معناى تعبد چیست؟ باید رشته اى تإسیس شود تا بر اساس تحقیق, علم را از مبارزه با دین و دین را از مبارزه با علم تبرئه کنیم. چرا ریاضیات از این تزلزل در امان باشد؟ مثالش همان پادشاهى است که با لباس مبدل به دزدى مى رفت ; کسى احتمال نمى داد که او دزد باشد. بعد از قرن ها فهمیدند این چنین نیست و ریاضیات قابل ارزیابى است.
عده اى مغالطه کرده اند و سهم دیگران را در پیشرفت علم نادیده گرفته اند. در فرستادن آپولو به ماه و اختراع کامپیوترها شرق و غرب, همه زحمت کشیده اند. در این راه, اختراع اعداد در هند یا توسط اعراب, موثر بوده است. اگر راست مى گویید سهم افراد را تحلیل کنید. حوزه باید جوانان را آشنا کند ; راهش این است. این نکته نخست.
دوم, ارزیابى علم از ناحیه وسائل و عادات است. این که علم مى گوید من واقعیت را به شما مى گویم, از چندین منظر قابل تحقیق است.اولا این حواس ما اقتضایى دارد. سه استکان با حرارت هاى مختلف بگذارید; سرد, نیم گرم و گرم. اگر انگشت را اول در گرم بگذارید و سپس در نیم گرم, سرد احساس مى شود. اگر اول در سرد بگذاریم و بعد در نیم گرم, گرم احساس مى شود. خطا نیست. حواس این چنین است. اگر غیر از این باشد, غلط است. قبلا اعصاب از آن حرارت تإثر یافته است. دوم مسئله اصول پیش ساخته و سوم هدف گیرىهاى ما و هدف ما. این کاغذ نوشتن است; موادى که در کارخانه جمعآورى شده براى ساختن کاغذ بوده است. آیا آن مواد, تمام استعدادشان فقط در ساختن کاغذ بوده است و در طبیعت فقط مى تواند تبدیل به کاغذ شود؟ نه, یک هدف آن این است که کاغذ شود. هدف ها و هدف گیرىها و موضع گیرىهاى ما از نظر اندیشه هایى که در باره جهان داریم در دانش ما تإثیر دارد. اگر در مکان زیبایى کسى کشته شده است و کارشناس جنایى با دیدى محققانه شروع به تحقیق مى کند, پدر و مادر مقتول طور دیگرى مى بینند و فیزیکدان طور دیگر.
به هر حال, این را مى خواستم بگویم: آقایان گفته اند آزمایشگاه ها و علوم ما را به سمت واقعیت مى برند. اگر در آزمایشگاه تغییرى ایجاد شود, آیا باز هم همان طور نشان مى دهد؟ با تلسکوپ ستاره ها را تماشا مى کنیم, کوچک ترین تغییر در آن طور دیگرى نشان داده مى شود. پس ساختار آزمایشگاه ها هم تإثیر دارد. کیفیت ثانوى است. مخصوصا در علوم انسانى, انسان آن قدر بازیگرى مى کند. کسى که کتابى در باره علل سقوط امپراتورى رم نوشته است, عینک قرن 19 به چشمانش بوده است. عده اى پشت سنگر علم قایم شده اند و با کمال بى توجهى مى خواهند به حقایق تیراندازى کنند.
من جاى این ماده را در قم خالى مى بینم. ولى شما را متوجه مى کنم که کجاى قضیه اهمیت حیاتى براى ما دارد. آیا حوزه آمادگى براى این کار دارد؟

تبلیغات