آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

فکار و طرح‏هاى نو راه‏هاى تازه‏اى را به سوى عالمان و پژوهشیان مى‏گشاید و مسیر تحقیق را هموار مى‏سازد، از همین رو مجله بخش طرح‏ها و اندیشه‏هاى نو را گشود، تا پژوهش‏گرانى که راه‏کارها و طرح‏هاى تازه‏اى دارند به سهولت‏بتوانند محققان و دانشیان را از ان اگاه سازند، اندیشه‏هاى خود را افتابى کنند و در مواجه با نقدها نقاط قوت و ضعف ان را بیابند و بدین وسیله به پیشبرد دانش در عرصه علوم دینى، مدد رسانند. مجله «پژوهش و حوزه‏» از طرح‏ها و پیشنهادها و نقد ان‏ها استقبال نموده و براى اطلاع محققان در هر شماره به درج ان اقدام مى‏کند.
تردیدى نیست که تلاش عالمان بزرگ اسلام، خصوصا فقیهان، اصولیان، مفسران و حکیمان شیعى میراث عظیمى از معارف را براى ما به جاى گذاشته است. محافل علمى ما، به ویژه حوزه‏هاى علمیه، اکنون بر این خوان گسترده نشسته‏اند. تلاش براى فهم و هضم و جذب این معارف بخشى از وظیفه ما را تشکیل مى‏دهد. بخش عظیم‏تر ان، اجتهاد مستمر و تهذیب و پالایش و ابداع در مورد این معارف است.
یکى از این دانش‏ها علم اصول است که به دلیل ضروت فراگیرى ان از یک طرف و حجم و گستره وسیع ان از طرف دیگر، بر خورد خلاق و پالایش و تدوین تازه‏اى را مى‏طلبد.
به گمان ما تدوین و تنظیم جدید علم اصول هم در مرحله کتاب‏هاى درسى و هم در مرحله القاى درس‏هاى خارج، اکنون یک نیاز است. شیوه معهود در حوزه‏ها دچار پاره‏اى کاستى‏ها است، از جمله:
الف) تدوین و تبویب مباحث در کتاب‏هاى درسى خصوصا در مباحث الفاظ، نظم و نسق متناسبى ندارد. پاره‏اى از بحث‏ها لفظى‏اند و مربوط به دلالت‏هاى زبانى در حالى که برخى دیگر عقلى‏اند و متکى بر وجدان‏هاى عقلى اعم از نظرى و عملى.
مباحث الفاظ کفایة الاصول مرحوم اخوند خراسانى، مخلوطى است از این دوگونه بحث. مرحوم اخوند، کفایه را در هشت مقصد، یک مقدمه و یک خاتمه تدوین نموده است: مقدمه در سیزده امر که عمدتا مربوط به بحث‏هاى زبانى است، نظیر حقیقت وضع، معانى حرفى، معیار صحت استعمالات مجازى، صحت اطلاق لفظ و اراده نوع به ان و....
مقصد اول در اوامر، مقصد دوم در نواهى، مقصد سوم در مفاهیم، مقصد چهارم در عام و خاص، مقصد پنجم در اطلاق و تقیید، مقصد ششم در امارات معتبره شرعى یا عقلى، مقصد هفتم در اصول عملیه و مقصد هشتم در تعارض ادله. خاتمه هم در اجتهاد و تقلید.
بسیارى از مباحث که در مقصد اول و دوم امده است، مباحث عقلى‏اند، مثل بحث ضد و ترتب و بحث اجتماع امر و نهى. این دو بحث‏با همه گستردگى جزء مباحث الفاظ شمرده شده‏اند، در حالى که هیچ تناسبى با ان ندارند. و همین‏طور مبحث اجزاء که بحثى عقلى است.
بنابراین معقول‏تر ان است که مطالب این بخش (یعنى مباحث الفاظ) به گونه‏اى دیگر تدوین و تبویب شود.
ب) پاره‏اى از بحث‏ها در عین این‏که مهم و سرنوشت‏سازند، به صورت استطرادى و در خلال مباحث دیگر مطرح شده‏اند، در حالى که اهمیت ان‏ها اقتضا مى‏کرد بحث‏هاى مستقلى بدان‏ها اختصاص یابد. از جمله مباحث مربوط به ماهیت‏حکم، که با همه اهمیت ان، به صورت پراکنده در این‏جا و ان‏جا بر حسب ضرورت مطرح شده است. ایا عجیب نیست که این بحث مهم (علاوه بر مواضع دیگر) در بحث‏خروج از ابتلاء از مباحث علم اجمالى در اصول عملیه مطرح مى‏شود؟!
و همین‏طور بحث‏حسن و قبح عقلى. گرچه بحث‏حسن و قبح، در اصل بحثى کلامى است ولى اصولیان به دنبال نیاز مبرم به ان، مجبور به طرح مباحث مربوط به ان مى شوند، اما غالبا ناقص و شکننده و اشکال‏پذیر. چون عمدتا ان را به نحوى استطرادى مطرح مى‏کنند. گرچه در کتاب‏هاى قدیم‏تر علم اصول مثل «فصول‏» و «هدایة المسترشدین‏» و «تقریرات شیخ انصارى‏» و... فصلى براى ان باز کرده‏اند ولى در کتاب‏هاى متاخرتر چنین نیست. مرحوم اخوند در کفایه بحثى در باب حسن و قبح عقلى ندارد، گرچه در سرتاسر علم اصول بدان استناد مى‏کند. ارى در فوائد ملحق به حاشیه رسائل دو فائده در باب حسن و قبح عقلى و قاعده ملازمه دارد که خالى از تحقیق نیست. (1)
کتاب‏هاى مرحوم نائینى (تقریرات) و محقق عراقى هم از ان‏ها خالى است، گرچه فقرات کوتاهى در این مباحث مطرح کرده‏اند.
البته مى‏شد که این بحث‏ها در علم کلام به طور مستوفا بحث‏شود و در اصول به نتایج ان‏ها اکتفا گردد، ولى متاسفانه وضع در علم کلام هم چندان رضایت‏بخش نیست و این مباحث نیازمند تحول و اجتهاد جدید است.
در هر حال در وضع کنونى که بسیارى از مباحث اصولى (خصوصا بحث «حجیت‏» که ان‏را غالبا به معناى معذریت و منجزیت و منجزیت را به معناى استحقاق عقاب على المخالفة گرفته‏اند) سخت‏به تنقیح مباحث‏حسن و قبح و قضاوت‏هاى ارزشى دیگر نیازمند است، صحیح نیست که این مباحث‏به نحوى منقح و مستقل مطرح نگردند.
ج) اکنون در مغرب زمین مباحث مفصلى در باب زبان مطرح است هم در زبان شناسى )، Linguistics) و هم در فلسفه زبان )، که بخشى از فلسفه تحلیلى است و هم در علم تفسیر متون یا هرمنوتیک ) .، Hermenutics) رچه ان بحث‏ها با اهداف دیگرى غیر از هدف‏هاى یک اصولى مطرح مى‏شوند، ولى بالاخره وجوه اشتراک بسیارى دارند. در علم اصول بسیار شایسته است که پاقل اجمال پاره‏اى مباحث کلى مشترک مطرح شود و از اراء جدیدتر اطلاع حاصل گردد ولو این‏که ان‏ها را نلاذیریم. مسئله این است که در مباحث الفاظ علم اصول، پژوهش‏هاى بسیار صورت گرفته، و کارهاى مهمى عرضه شده است، ولى متاسفانه در زمان ما این تحقیقات بدون بیان نسبت‏شان با مباحث دیگران عرضه مى‏شوند ولذا در بیرون حوزه‏ها نمى‏دانند که در معارف حوزوى چه مى‏گذرد. اشنایى طلاب جوان که بناى تحقیق عمیق در علم اصول را دارند، با این مباحث، موجب مى‏شود که در مواضعى که احساس مى‏کنند جاى تحقیق تطبیقى هست، کارهاى نویى پدید اورند و این به فعال‏تر شدن دایره تحقیقات حوزوى مى‏انجامد و بدان نشاط خاصى مى‏بخشد و بیرون حوزه‏ها را نیز سیراب مى‏کند و بر تفاهم کلى بین حوزه و دانشگاه هم مى‏افزاید. علاوه بر این‏که در میان مطالب غربیان گاه مطلب قابل قبولى هم یافت مى‏شود که بر غناى بحث‏ها مى‏افزاید.
د) پاره‏اى مباحث دخل مستقیمى در فقه ندارند بلکه فقط با چند واسطه مى‏توانند در فهم فقهى مؤثر افتند، ولى به فهم بهتر خود علم اصول کمک مى‏کنند. مثل این مسئله که «ماهیت گزاره‏ها و مسائل اصولى چیست؟» یا «روش‏هاى به کار گرفته شده در علم اصول کدامند؟»
بسیار به جاست که این‏گونه مباحث، در مدخل علم اصول گنجانده شود ولو به عنوان مبادى یا فلسفه علم اصول، چنان‏که ما اختیار کرده‏ایم.
ه) از جمله کاستى‏ها در بحث‏هاى اصولى، عدم طرح مباحث کاربردى ان‏ها در فقه است.
گاه طالب علمى چند ماه در بحثى اصولى مثل مشتق یا بحث ضد یا اجتماع امر و نهى معطل مى‏شود، اما از ثمرات و کاربردهاى عینى ان در فقه خبرى ندارد. از تطبیقات فقهى بحث اجتماع امر و نهى فقط مسئله «صلوة در دار غصبى‏» را مى‏داند و در بحث عام و خاص هم «اکرم کل عالم‏» را که تخصیص به «لاتکرم الفساق من العلماء» مى‏خورد! براى این‏کار باید چاره‏اى کرد و در هر بحث، تطبیقات فقهى در حد میسور پاقل به عنوان تمرین‏هاى عملى و کاربردى اصول مطرح کرد و طالبان علم را عملا به وادى اجتهاد کشاند.
البته ما مدعى نیستیم در کارى که در پیش روى داریم، چندان این ارزوها را براورده سازیم، این کارى است که باید به کمک جمع صورت گیرد و مدارک اماده‏ترى براى بحث‏ها و تطبیقات فراهم اید. ولى امیدواریم به سوى این هدف گام‏هایى ولو ناچیز برداریم.
و) از جمله مطالبى که افزودن ان به علم اصول رایج، مفید به نظر مى‏رسد، بیان کاربردهاى علم اصول در رشته‏هاى دیگر است مثل حقوق یا فلسفه حقوق یا فلسفه زبان و هرمنوتیک و... این نکته با نکته (ج) پیوند خاصى دارند و در واقع مکمل ان است.
به نظر مى‏رسد نکات فوق، تدوین جدیدى در علم اصول را طلب مى‏کند. در سال‏هاى اخیر بزرگانى به فکر تنظیم و تبویب جدید و پالایش علم اصول افتاده‏اند که از پیش قراولان این فکر، باید از محقق سترگ شیخ محمدحسین اصفهانى(قده) نام برد که با کتاب الاصول على النهج الحدیث‏شیوه‏اى نو در فن اصول، ابداع نمود که متاسفانه ان کتاب در همان اوایل کار با در رسیدن اجل این مرد بزرگ، ناقص ماند و جهان علم از نواورى‏هاى وى محروم ماند.
مرحوم مظفر صاحب کتاب درسى اصول‏الفقه تا حدى شیوه استاد بزرگ‏وارش را دنبال نموده است، ولى اولا: فرق میان ان‏دو بسیار است و ثانیا: این کتاب براى مبتدیان نوشته شده است نه این‏که اخرین تحقیقات اصولى در ان مطرح شده باشد.
از بهترین کارهایى که در این مسیر صورت گرفته است، اثر پرارزش محقق بزرگ شهید سید محمد باقر صدر است. حلقات مختلف دروس فى علم الاصول اثرى گرانسنگ با تبویبى تازه است. گرچه مجموع این حلقات براى مبتدیان و محصلان دروس سطح حوزه نگاشته شده است، ولى تبویب جدید ان و نحوه نگارش و ورود و خروج در مباحث، همه سزاوار هرگونه ستایشى است.
شهید صدر در درس‏هاى خارج علم اصول به اختصار دوگونه تدوین در علم اصول را پیشنهاد مى‏کند و خود در سیر بحث‏هاى خارج، یکى از ان دو را ترجیح مى‏دهد و در حد مقدور مباحث را بر محور ان‏ها به اتمام مى‏رساند.
حضرت ایة الله سیستانى (دام‏ظله) هم تبویب جدیدى در «الرافد» پیشنهاد کرده‏اند که قابل توجه است و در طرح پیشنهادى این جانب تا حدى از این تبویب جدید ایشان استفاده شده است.
صاحب این قلم در درس‏هاى خارج خویش، تبویب‏هاى متعدد علم اصول را در حد وسع مطرح و نقادى کرده است که در این‏جا مجالى براى طرح ان‏ها نیست. ان‏چه به دنبال مى‏اید ارائه طرحى نو در تبویب و تدوین علم اصول به همراه پاره‏اى توضیحات کوتاه است.
ناگفته پیداست که این طرح صرفا یک پیشنهاد است و طبیعتا باید حک و اصلاح شود. امیدوارم صورت اصلاح شده این طرح به همراه بحث از پیشنهادهاى مختلف تدوین علم اصول، به صورت مقاله‏اى در اولین شماره مجله تخصصى علم اصول که در کار نشر ان هستیم ارائه شود.
تبیین طرح پیشنهادى
مهم‏ترین نکته‏اى که در طرح پیشنهادى ما، بدان توجه شده است لزوم پرداختن به مجموعه مسائلى است که از ان مى‏توان به عنوان «فلسفه علم اصول‏» نام برد. به جاى «فلسفه علم اصول‏» مى‏توان از عناوین دیگرى همچون «مبادى علم اصول‏» یا «مدخل علم اصول‏» استفاده کرد، گرچه فلسفه علم اصول عنوانى جامع‏تر است. مقصود از فلسفه علم اصول، مجموعه مباحثى است که ناظر به علم اصول است و نسبت‏به ان درجه دوم محسوب مى‏شود. سال‏هاست که به مباحث فلسفه علم اصول توجه خاصى نمى‏شود. با وجود این، کسانى به «مبادى علم اصول‏» توجه داشته‏اند که تا حد زیادى همان وظیفه را انجام مى‏دهد. از جمله این بزرگان، محقق اصفهانى در کتاب «الاصول على النهج الحدیث‏» است که به تفکیک مسائل علم اصول از مبادى تصورى و تصدیقى ان پرداخته و کار را با بحث در پاره‏اى مبادى تصورى و تصدیقى علم اصول شروع کرده است. اما سابق‏تر از ایشان هم، برخى علم اصول را با همین مبادى شروع مى‏کرده‏اند.
با این همه از ان‏جا که فلسفه‏علم اصول مستقلا مطرح نشده است، مسائل بسیارى که تحت این عنوان قابل طرح بوده‏اند، مطرح نشده‏اند و این همه، ضرورت تخصیص بخشى به این مباحث را روشن مى‏سازد.
فلسفه علم اصول، علم اصول نیست. با وجود این، چون اکثر مباحثى که تحت عنوان فلسفه علم اصول قابل بحث است، در علوم دیگر یا طرح نمى‏شوند و یا اگر مطرح‏اند، با عنایت‏به کاربردشان در علم اصول نیست، ضرورى است که قبل از ورود در علم اصول بدان‏ها پرداخته شود. نکته جالب توجه این است که بسیارى از این مباحث در لابه‏لاى مباحث اصولى مطرح مى‏شود، چون بدان‏ها به عنوان مبادى مباحث نیاز بوده است، اما چون حالت استطرادى پیدا مى‏کرده‏اند، به صورتى ناقص و اکثرا نامنقح مطرح مى‏شده‏اند. برجسته کردن مباحثى که حالت مقدمى و مبداى دارند، کمک بسیارى به تنقیح و پالایش مباحث مى‏کند. و این از عمده‏ترین نکاتى بوده است که راقم این سطور را ترغیب به باز کردن بابى تحت عنوان «فلسفه علم اصول‏» کرده است.
به علاوه، تفکیک فلسفه علم اصول از علم اصول، به تنظیم و پالایش خود علم اصول هم مى‏انجامد. دیگر لازم نیست مباحثى به صورت استطرادى در علم اصول طرح شود، و بعد هم عذرها تراشیده شود که چرا این مباحث را مطرح کرده‏ایم! به عنوان مثال، مبحثى که در ابتداى علم اصول مطرح مى‏شود به عنوان «موضوع علم اصول‏» و بعدهم فراتر مى‏رود به موضوعات علوم و وجه تمایز علوم از یکدیگر کشیده مى‏شود، مسلما بحثى اصولى نیست‏بلکه بحثى ناظر به علم اصول است و به اصطلاح بحثى درجه دوم است.
مباحث‏حسن و قبح عقلى که از مباحث‏بسیار مهم مورد نیاز علم اصول است، بنفسه بحثى اصولى نیست ولى در سرتاسر علم اصول به کار مى‏اید ولذا اکثر اصولیان به نحوى استطرادى این مباحث را در لابه‏لاى مباحث اصولى جاى مى‏دهند; مثلا محقق اصفهانى در گوشه‏اى از بحث انسداد وارد بحث‏حسن و قبح عقلى مى شود. مرحوم شیخ انصارى و صاحب فصول و صاحب حاشیه بر معالم و دیگران در مواضع دیگرى.
ایا معقول‏تر این نیست که از این‏همه استطراد بلارهیزیم و این مباحث را به صورتى مستقل درمدخل یا فلسفه علم اصول بیاوریم و هر جا در علم اصول که نیازى به ان‏ها پیدا شد با ارجاع به ان مباحث، صرفا از نتایج ان‏ها استفاده کنیم؟
مثال قابل توجه‏تر در فلسفه علم اصول، بحث اعتباریات است. در سرتاسر علم اصول سخن از اعتباریات پیش مى‏اید، ولى هیچ جا فصل مستقلى یا عنوان مستقلى به اعتباریات تخصیص نمى‏یابد. چرا؟ مسئله‏اى به این اهمیت که حالت مقدمى بر بسیارى مسائل اصولى دارد ابتر مى‏ماند و صرفا به پاره‏اى نکات ناقص ان‏هم جسته و گریخته در ضمن مباحث اشاره مى‏شود. انصاف این است که این چنین بحثى باید مستقل مطرح شود منتها جاى ان علم اصول نیست، بلکه فلسفه علم اصول است. البته همان‏طور که در ابتداى این مقال اوردیم، ممکن است‏بحثى در علم دیگرى مطرح شود مثل همین «اعتباریات‏» که در فلسفه با تدوین جدید مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطرح مى‏شود، ولى چون با عنایت‏به مباحث اصولى نیست، بسیارى از مسائل قابل طرح در ضمن ان که مربوط به علم اصول مى‏شود یا مطرح نشده‏اند و یا بسیار ناقص و گذرا. براى نمونه سرفصل‏هاى مهمى که در ذیل بحث اعتباریات قابل طرحند در انتهاى این مقاله اورده مى‏شوند.
با توجه به نکات فوق، طرح فلسفه علم اصولبه صورت پیشنهادى مشتمل بر چهار بخش مى‏شود:
بخش 1: در شناخت علم اصول;
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى;
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک);
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر.
صورت فصل‏هاى هر بخش در انتهاى مقاله خواهد امد.
چارچوپ علم اصول
کار دیگرى که در طرح پیشنهادى ما صورت گرفته است، تنظیم و تنسیق خود مباحث اصولى است. چنان‏که در مقدمه بحث اوردیم، نظم مباحث در کتاب پر اهمیتى چون کفایة‏الاصول محقق خراسانى، چندان قابل توجیه نیست. در طرح پیشنهادى ما «حکم‏» محور همه مباحث قرار مى‏گیرد. به گمان ما برجسته کردن حکم در علم اصول بسیار مفید و ثمربخش است. گرچه تنظیم علم اصول بر محور حکم چندان استدلال‏پذیر و برهانى نیست‏بلکه بیشتر ذوقى است. البته تا حدى عجیب‏است که مبحث «حکم‏» به صورت استقلالى در علم اصول طرح نمى شود. ابواب مهمى از علم اصول مرتبط با «حکم‏» است، اما از خود حکم مستقلا بحث نمى‏شود. ارى هرجا که نیازى باشد استطرادا از ان بحث مى‏شود; مثلا در بحث‏خروج از ابتلاء در علم اجمالى!
شاید موضع این بحث در فلسفه علم اصول باشد و این مبتنى بر معیارى است که براى علم اصول ارائه مى‏کنیم. در هر حال در طرح پیشنهادى ما، بحث از ماهیت‏حکم، اولین بخش را تشکیل مى‏دهد و بعد اقسام حکم و عوارض حکم و ابراز حکم و.... به گمان ما همه علم اصول را مى‏توان بر محور حکم بازسازى کرد، به صورتى که در طرح ذیل امده است.
پاره‏اى از مباحث مثل مبحث قطع را به تناسب در فلسفه علم اصول ذیل بحث احکام عقلى اورده‏ایم و سر ان را در همان جا بازگفته‏ایم و بنابراین نمى‏توان به صورت مستوفا در بحث «الحجة على الحکم‏» اورده شود. مناسب است اجمالا به نتایج ان‏ها اشاره شود.
ان‏چه به دنبال مى‏اید فهرست کلى فلسفه‏علم اصول و علم اصول است. هر یک از فصل‏هاى ذکر شده به زیر فصل‏هاى متعددى تقسیم مى‏شود که به تناسب در هر بخش طرح مى‏شوند. به عنوان نمونه، زیرفصل‏هاى فصل‏هاى 2 و 3 و 4 و 5 از بخش اول فلسفه‏علم اصول اورده مى‏شوند تا حدى شیوه کار روشن شود.
فلسفه علم اصول:
بخش 1: در شناخت علم اصول
مقدمه: معناى فلسفه علم اصول
فصل 1: تعریف علم اصول و تدوین ان
فصل‏2: اعتبارات
فصل 3: منابع و روش‏هاى علم اصول
فصل‏4: احکام عقلى: عقل نظرى عقل عملى
فصل 5: بناء عقلاء
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى
مقدمه: متد تحقیق در مباحث زبانى
فصل‏1: معنا و تئورى‏هاى معنادارى
فصل‏2: پدیده وضع و کیفیت ان
فصل 3: نظریه استعمال الفاظ
فصل‏4: افعال گفتارى
فصل‏5: حقیقت و مجاز علامات حقیقت و مجاز
فصل‏6: معانى حرفیه
فصل‏7: حقیقت‏شرعیه
فصل‏8: صحیح و اعم
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک)
مقدمه: اصطلاحات مختلف هرمنوتیک
فصل‏1: معناى متن
فصل‏2: معناى تفسیر و ماهیت ان
فصل‏3:شرایط فهم و نقش پیش فرض‏ها
فصل 4: فهم متون دینى و ارتباط ان با بیرون
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر
مقدمه: فایده بحث
فصل 1: علم اصول و فلسفه و کلام
فصل‏2: علم اصول و فلسفه فقه
فصل‏3: علم اصول و فلسفه حقوق
فصل 4:علم اصول و هرمنوتیک
فصل 5: علم اصول و فلسفه زبان
فصل 6: علم اصول در روایات
علم اصول
بخش‏1: ماهیت‏حکم
مقدمه: تدوین و تبویب جدید
فصل 1: نظریه‏هاى مختلف در ماهیت‏حکم
فصل‏2: مبادى حکم
فصل‏3: مراتب حکم
فصل‏4: متعلق حکم و موضوع ان
بخش 2: اقسام حکم
فصل‏1: حکم تکلیفى و وضعى
فصل‏2: انقسام حکم تکلیفى به اقسام خمسه
فصل‏3: واجب مشروط و مطلق
فصل‏4: واجب معلق و منجز
فصل‏5: واجب تعبدى و توصلى
فصل‏6: واجب نفسى و غیرى
فصل‏7:واجب تعیینى و تخییرى
فصل‏8: واجب عینى و کفایى
فصل‏9: واجب موسع و مضیق
بخش 3: عوارض حکم
فصل‏1:تضاد احکام و عدم ان
فصل‏2: بحث ضد
فصل‏3: مقدمه واجب (استلزام وجوب ذى‏المقدمة لوجوب المقدمة)
فصل‏4: اجتماع امر و نهى
فصل‏5: نسخ حکم
بخش 4: ابراز حکم
فصل‏1:مدلول صیغه امر و ماده ان
فصل‏2:صیغه نهى و ماده ان
فصل‏3:مفاد صیغه ماضى و مضارع
فصل‏4:ماهیت جمله خبریه و انشائیه
فصل‏5:مشتق
فصل‏6:مفاهیم
فصل‏7:عام و خاص
فصل‏8: مطلق و مقید
فصل‏9: مجمل و مبین
بخش 5: امتثال حکم
فصل‏1:حقیقت امتثال
فصل‏2:امتثال بعد از امتثال
فصل‏3:امتثال اجمالى
فصل‏4:امکان توسعه در مقام امتثال و فراغ
فصل‏5:بحث اجزاء
بخش 6: الحجة على الحکم
فصل‏1:معناى حجیت
فصل‏2:حجیت قطع
فصل‏3:اقسام قطع
فصل‏4:علم اجمالى
فصل‏5:تجرى
فصل‏6:امکان تعبد به ظن
فصل‏7:حجیت ظواهر
فصل‏8:حجیت اجماع
فصل‏9:حجیت‏خبر متواتر
فصل‏10:حجیت‏شهرت
فصل‏11:حجیت‏خبر واحد
فصل‏12:حجیت مطلق ظنون
بخش 7: اصول عملیه (الوظیفة عند فقد الدلیل على الحکم)
مقدمه: تعریف اصول عملیه
فصل‏1:اصالة البرائة
فصل‏2:اصالة التخییر
فصل‏3:اصالة الاحتیاط
فصل‏4:تنبیهات بحث
فصل‏5: استصحاب
فصل‏6:تنبیهات استصحاب
بخش 8: تعارض ادله
مقدمه: تعریف تعارض
فصل‏1:اصالة التساقط
فصل‏2:مقتضاى روایات در باب تعارض
فصل‏3:تعدى از مرجحات منصوصه
فصل‏4:جمع عرفى
فصل‏5:انقلاب نسبت
فصل‏6:بیان مرجحات مستفاد از روایات
فصل‏7:مرجحات خارجى
تا اینجا اجمالى بود از فهرست فلسفه علم اصول و علم اصول. هریک از فصل‏هاى ذکر شده، خود مشتمل بر زیرفصل‏هاى متعددى مى‏شوند. زیرفصل‏هاى فصول 2و3و4و5 از بخش اول از فلسفه علم اصول را به عنوان نمونه اورده‏ایم تا نحوه کار روشنتر شود.
فصل 2: اعتباریات
فهرست اجمالى بحث
1. اهمیت‏بحث ادراکات اعتبارى
2. تعریف اعتبار
3. اعتبار و حقیقت ادعاییه سکاکى
4. صدق و کذب در اعتباریات
5. ضرورت اعتبار و زمینه پیدایش ان
6. اعتبارات، قبل از اجتماع و بعد از اجتماع
7. اعتبار «باید» در هر فعل صادر و نقد ان
8. ضابطه مفاهیم اعتبارى
9. اعتبارات متاخر: حرمت، استحباب، کراهت اعتبارات متساوى الطرفین
10. اعتبارات قانونى و ادبى
11. اعتبارات واقعى و حقایق ادعاییه: نظر محقق عراقى
12. اعتباریات: مرتبه‏اى از واقعیت: نظر محقق نایینى
13. اعتباریات و حقایق نهادى: نظریه سرل
14. اعتباریات و قراردادهاى اجتماعى
15. انشاء و اعتبار
16. اعتبار و تنزیل
17. احکام شرعى: اعتبار، انشاء، واقعیت
18. انتساب اعتباریات به خداوند
19. اعتباریات و مخترعات شرعیه و عقلاییه
20. رابطه اعتباریات و حقایق
21.استدلال در اعتباریات: خلط حقیقت‏به اعتبار در استدلال‏هاى اصولى
22. ماهیت گزاره‏هاى اصولى
23. کاربردهایى از بحث اعتباریات در فقه
24. کاربردهایى از بحث اعتباریات در اصول
25. اشاره به مباحث مهم دیگرى که به لحاظ فلسفى بودن یا فقهى بودن، در این جا مطرح نشده‏اند.
فصل‏3: (2) منابع و روش‏هاى علم اصول
1. سیر بحث: توجیه جایگاه بحث
2. منابع و روش‏ها
مقدمه
تبیین روش و منبع
روش هاى کلى علوم: عقلى، نقلى (تاریخى)، تجربى
روش‏هاى علم اصول
منابع علم اصول
تداخل منابع و روش‏ها
3. اشتراک فقه و اصول(در روش‏ها ومنابع)
فصل‏4
احکام عقلى
بخش 1: کلیات
مقدمه: در سیر بحث و اهمیت ان: ذکرمثال‏هایى از علم اصول ارزش این بحث در علوم دیگر
1. عقل عملى و عقل نظرى (3)
2. ارزش قطع: حجیت قطع (4)
3. ارزش قطع: ارزش معلومات نظرى:
ء تعریف علم
ء مجارى شکاکیت در روزگار ما
ء پاسخ‏هاى عمده به شکاکیت
بخش‏2: احکام عقل نظرى در علم اصول
4. باب تحلیلات عقلى
5. باب علاقات و استلزامات واقعى (امکان، وجوب و استحاله)
6. باب مصالح و مفاسد
بخش 3: احکام عقل عملى در علم اصول
7. حسن و قبح عقلى
8. باید و نباید عقلى
9. ارزش‏هاى اخلاقى دیگر: فضایل و رذایل
10. حقوق عقلى: بحثى در منشا حق
11. مستند احکام عقل عملى(بحث توجیه: ( Justification
12. شناخت گزاره‏هاى عقل عملى
13. قاعده ملازمه
14. تطبیقاتى از احکام عقل عملى
ء حسن عدل و قبح ظلم
ء قبح تجرى
ء حجیت‏به معناى معذریت و منجزیت
ء حکم عقل به لزوم امتثال اوامر شارع
ء حکم عقل در مقدمات مفوته
ء حق الطاعه
ء قبح عقاب بلابیان
ء وجوب دفع ضرر محتمل
ء قبح تکلیف بغیر مقدور
بخش‏4: رابطه عقل نظرى و عقل عملى
15. توضیح درمورد عنوان بحث و سیر بحث
16. شبهه هیوم در باب رابطه هست و باید
17. مغالطه طبیعت‏گرایانه مور
18. اعتباریات مرحوم علامه(به اجمال)
19. نقض سرل و پاسخ‏هاى ان
20. خطاى برخى از معاصران در استدلال بر شکاف میان باید و هست (از طریق فعل گفتارى)
بخش 5: احکام عملى در کتاب و سنت
خاتمه: کاربرد بحث عقل عملى در علم اصول، فقه، کلام و فلسفه
فصل‏5: بناء عقلاء
1. اهمیت‏بحث:
الف) کاربرد بناء عقلاء در علم اصول
ب) کاربرد بناء عقلاء در فقه
2. تحلیل بناء عقلاء:بناء نفسانى یا عمل خارجى؟
3. مبادى بناء عقلاء: فطرت یا امور بیرونى؟
4. حجیت‏بناء عقلاء
5. حجیت مناطات بناء عقلاء
6. تعارض بناء عقلاء و ادله نقلیه: راه حل‏ها
7. بناء عقلاء و سیره متشرعه
8. بناء عقلاء و عقل
9. بناء عقلاء و عرف
10. بناء عقلاء در فلسفه جدید
11. بناء عقلاء در حقوق.
پى‏نوشت‏ها:
1. این دو فایده را به ضمیمه تحقیقات محقق اصفهانى در نهایة‏الدرایة، به فارسى ترجمه کرده‏ام و با تعلیقات مبسوط در مجله نقد و نظر به طبع رسیده است. ر.ک: نقد و نظر شماره 14 13، ص‏105.
2. این فصل در مقام تدوین مى‏تواند به فصل 1 که مختص به مباحث تعریف علم اصول و تدوین ان است، ملحق شود.
3. در این بند، تعریف‏هاى مختلف عقل عملى و عقل نظرى بررسى مى‏شود.
4. در این بند، عمده مباحث قطع‏اورده مى‏شود. البته بحث تجرى به بخش 3 از همین فصل منتقل مى‏شود و بحث اخذ قطع به حکم در موضوع خود حکم هم به مباحث‏حکم منتقل مى‏گردد.

تبلیغات