آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

این تحقیق در صدد است به خوانشِ اندیشه "سید فخرالدین شادمان" از تجدد و مسائل برآمده از آن در چارچوب نظریه  تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه بپردازد، اینکه چه رویکردِ سلبی یا ایجابی نسبت به تجدد، و خاستگاه آن غرب، در گفتمان شادمان شکل بندی شده است و چه نظامی از معانی و مفاهیم را در مواجهه با تجدد و شکاف های هویتی ناشی از آن برساخته است. او پرسش و پاسخِ خود از چگونگیِ این مواجهه و جذب یا طردِ ملزومات و وقته های تمدن غرب را در کتابِ تسخیر تمدن فرنگی در دهه 1320 شمسی صورت بندی می کند، و با باور به تجددی هدایت شده و برنامه ریزی شده در زنجیره گفتمان های بومی گرا معتقد است جانمایه تجدد و پیشرفت غرب فقط در علم آن محدود می و این علم را باید اخذ کرد پیش از آن که سایر عناصرِ فرهنگِ مهاجمِ غربی، سوژه های مستقر در وضعیتِ فرهنگی-اجتماعی سنتی را مسخر خود سازند و از محتوای هویتی شان تهی کنند. شادمان پروژه تسخیرِ تمدن غرب را امکان پذیر نمی داند مگر  با خودآگاهی و وحدت ملی که او این هر دو را با مفصلبندی حولِ دال مرکزی زبان فارسی به عنوان بازنمایِ هویت و خِرد ملی ممکن دانسته و تلاش می کند با ایجادِ خصلت تعیّن کنندگی در زبان فارسی، مواضعِ سوژگی پراکنده را از مقامِ خودِ حقیرِ تجدد زده یا سنت زده به موضعِ منسجم و یک پارچه خودِ آگاه و اصیل، ارتقا دهد تا سوژه به واسطه این خودآگاهی به بومی سازی تجدد پرداخته و ایران را از وضعیتِ سلطه و تسخیر غرب برهاند.

تبلیغات