آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۱

چکیده

موضوع پژوهش پیش رو، بررسی الگوی کلی روایت در فیلم های دادگاهی«کیفری جنایی» از منظر فرهنگی و روش آن تحلیل روایت در فیلم های فوق الذکر است. بدین منظور از نظریات بازتاب و ساختارگرایی به منظور بنیان هایی استفاده شده است که می توانند نحوه و معنای چینش روایت را توضیح دهد. مدل اتخاذشده برای تحلیل ساختاری روایت، مدل ویکتور ترنر است که روایت را به چهار مقطع «نقض قاعده»، «بحران»، «چاره اندیشی» و «بازادغام»(نتیجه چاره اندیشی) تقسیم می کند. در «سینمای هالیوود»دوازده فیلم و در «سینمای ایران» نیزدوازده فیلم با این مدل تطبیق داده شده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که «سینمای هالیوود» ساختار یکدستی از روایت های دادگاهی ارائه می دهد که مبتنی برقانون محوری است؛ بدین معنا که این روایت ها با تأکید بر مقطع چاره اندیشی، دادگاه را نهاد صالح حل بحران به تصویر کشیده اند. در مقابل، «سینمای ایران» از ارائه روایت دادگاهی منسجم و قانون مدار ناتوان بوده است. سینمای ایران با تکیه بر قدرت مقطع بحران، یا همچون سینمای قبل انقلاب، به دادگاه و فرایند دادرسی کیفری قدرتی ناچیز داده است و همچون سینمای بعد انقلاب، دادگاه را نهاد ناشایست تحقق عدالت به تصویر کشیده است. به این ترتیب به نظر می رسد که علت عمده قانون مدار نشدن روایت در فیلم های ایرانی و عدم شکل گیری ژانر دادگاهی در سینمای ایران، حاکی از عدم باور به کارکرد نهاد دادگاه بوده است تا مواردی از قبیل ضعف فیلم نامه های دادگاهی یا ناتوانی از اقتباس مناسب فیلم های هالیوودی.

تبلیغات