آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

مدت هاست که زندگی دانشگاهی در ایران با مناقشه روبه رو شده و عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاهیان درگیر تغییراتی مهم و بحث انگیز شده است. در این میان، برخی دعاوی بیانگر رنگ باختن ارزش ها، هنجارها و مسئولیت های دانشگاهی و دیگر تغییرات شده اند. این مسائل برای ایران، آن هم در دنیایی که زندگی بیش ازپیش دانش بر شده است، اهمیتی حیاتی دارد و مطالعه آن ضروری است. هدف پژوهش حاضر، تحول زندگی علمی میان سه نسل از استادان دانشگاه است که با استفاده از روش کیفی و نظریه مبنایی صورت گرفته است. مشارکت کنندگان در چارچوب نمونه هدفمند از میان استادتمام های سه دانشگاه جامع (دانشگاه های تهران، تربیت مدرس و شهید بهشتی) انتخاب شده اند. داده ها از طریق مصاحبه های اکتشافی عمیق و نیمه ساختمند در حد اشباع نظری با کمک 52 نمونه فراهم شد و تحلیل آن با استفاده از نرم افزار اطلس تی. آی صورت گرفت. براساس یافته ها، استادان در تعامل با شرایط علی، محیطی و زمینه ای راهبردهای متفاوتی داشته اند. نسل اول با دانشگاه های آموزشی و نخبه گرایانه خو گرفته اند و آموزش نزد آن ها بیش از پژوهش اهمیت دارد. همچنین ارتباط آن ها با دانشجویانشان استادشاگردی است و اقامت تمام وقت در پردیس عادتی علمی برای آن هاست. استادان نسل دوم با چرخش دانشگاه به سمت پژوهش، به ترکیبی از آموزش و پژوهش پرداخته اند و برخی از آن ها به سوی پروژه های کاربردی و طرح های بزرگ سوق پیدا کرده اند، اما استادان نسل سوم به نوعی مادیات گرا شده اند و چندپیشه گرایی آن ها اقامت آن ها را در پردیس کاهش داده است. این استادان به دنبال تأسیس شرکت های دانش بنیان و اجتماعی سازی کسب وکار دانشجویی هستند تا از علم تولید ثروت کنند. نتیجه این راهبردها بیانگر افول هنجارها تا اهمیت امور صنفی و منفعت طلبی از حرفه علمی است. با وجود تفاوت های این سه نسل، نگرانی های مشترکی در میان آن ها وجود دارد. از جمله غلبه امر سیاسی بر امر دانشگاهی، سیطره کمیت و افت کیفیت، ضعف تعاملات اجتماعی، مقاله گرایی صوری، گسترش بی رویه و ناموزون آموزش عالی، ضعف همکاری های علمی بین المللی و ضعف سرمایه های اجتماعی.

تبلیغات