چکیده

عرفا برای بیان آرا و عقاید و تجربه های شهودی خود از انواع شگردهای بیانی و ظرفیت های مختلف زبانی استفاده می کنند. عناصر خیال در آثار عرفانیِ ناب مولود تجربه های شخصی است و جنبه ی آرایه و زینت کلام ندارند به طوری که می توان گفت با مفاهیم عرفانی پیوند ذاتی دارند. گاه کثرت کاربرد و تکرار این عناصر در یک اثر ما را به طرز تفکر و شیوه ای از فرایند شناختی صاحب اثر رهنمون می شود. به عبارت دیگر، این عناصر خیال در نگاهی وسیع تر، جنبه هایی از نوعی نظام فکری و اندیشگانی خاص را نمایان می کنند. در این نگاه کارکرد آن ها ازسطح لفظ و جمله فراتر می رود و درسطح اندیشه و باعنوان «استعاره های مفهومی» یا «استعاره های شناختی» مطرح می شوند. در دو اثر فارسیِ «تمهیدات» و «مکتوبات» عین القضات همدانی مفهوم خدا و به تبع آن مفاهیمی چون حضرت محمد(ص)، قرآن، ابلیس، عشق و... نوعی از حوزه های مفهومی و معنایی هستند که با مجموعه ی تناظر های خود در قلمروهای حسی و ملموس، درقالب استعاره های مفهومی «خدا سلطان است»، «خدا محبوب است»، «خدا نور و آفتاب است» و «خدا کاتب است» و «خدا جنگجو و مبارز است» شناخته می شوند.

تبلیغات