آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

ساخت شکنی یا واسازی به مثابة رویکردی معارض با عقل گراییِ سنت فلسفی غرب، در پی افشای پیش فرض هایی در نظم گفتاریِ رایج است که بنا به ادعا مبتنی بر تقابل های درون زبانی و لذا قراردادی اند. بنابراین، با تخریب بنیان های هرگونه مرجعیت فکری، عرصه را به روی ورود امکان های دیگر گشوده است و بدین سبب به لحاظ نظری با منطق دموکراتیک پیوند می یابد. اما در عمل با ضربه زدن به هرگونه معیار، با سیاست فاصلة زیادی می گیرد؛ زیرا تصمیم گیری سیاسی مستلزم ابتنا بر معیارها و توجیه مستدلی است که این منطق فی نفسه با آن سر ناسازگاری می یابد. این مقاله که بر ساخت شکنی فلسفی به مفهوم دریدایی تمرکز دارد، در پی پاسخ به این پرسش است که «با چه موضعی در قبال منطق ساخت شکنی می توان به استفاده از توان انتقادی آن در نظریة سیاسی اندیشید؟»؛ بر این اساس ابتدا به بررسی دلالت های این رویکرد در دو شکل ایجابی و سلبی می پردازد و سپس «نظریة انتقادی رادیکال» را به مثابة «تفسیری بازسازانه» از ساخت شکنی پیشنهاد می دهد، زیرا نگارنده بر این نظر است که لازمة کاربردپذیریِ رویکرد ساخت شکنی در نظریة سیاسی و بالطبع ایفای نقش در روند بازاندیشی در «سیاستِ عملی» در گرو اتخاذ روش بازسازانه است.

تبلیغات