آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

انسان در جامعة بدوی زندگی طبیعی و در جامعة مدنی زندگی انسانی دارد. در نهج البلاغه کسی اخلاق و سیاست را، به مثابة بارزترین وجوه زندگی اجتماعی انسان، تحقق می بخشد که افزون بر «خود طبیعی» و انسانی اش زندگی تکاملی و بینش استعلایی داشته باشد. درعین حال، نهج البلاغه بر استفاده از عقل کاربردی تأکید می ورزد: «برای تو، از عقلی که داری، همین قدر کافی است که راه های گمراهی را از رستگاری ات روشن بسازد» (نهج البلاغه، 1389: حکمت 421/ 1131). آن چه در مکتب امام علی (ع) مفهوم سیاست را تعالی بخشیده و رابطة آن را با ارزش های اخلاقی تضمین کرده است، خاستگاهی مشترک به نام «حق الهی» است که موضوعاتی مانند حکومت، رابطة متقابل زمام دار و مردم، مسائل حقوقی، و تکالیف ناشی از آن را به یک رشته می کشد و عنصر سیاست را چونان وجهی الهی به تصویر می کشد و وظیفة انسان دانا و معتقد را مشخص می کند. این مقاله با محورقراردادن خطبة 216 نهج البلاغه به سامان رسیده و درپی آن است که، با تبیین برخی مفروضات اولیه، معنای حق الهی را به صورت کلی معرفی کند و ارتباط اخلاق، ارزش ها، دین، و سیاست را در حد امکان بررسی کند. بنابراین، در مواجهه با این پرسش اصلی، که چه رابطه ای بین اخلاق و امر سیاسی در نهج البلاغه برقرار است، می توان این فرضیه را بررسی کرد: انشعاب مسائل حکومتی از ناحیة حق الهی، درعین حال که ضمانت راستین و خلل ناپذیری برای آمیختن ارزش های اخلاقی با مقولة امر سیاسی پدید می آورد، حقوق و تکالیف انسانی را نیز واضح و مطلوب بیان می کند.

تبلیغات