چکیده

سیدجمال‌الدین اسدآبادی از سیاستمداران و آزادیخواهان مشرق‌‌زمین و از عوامل اصلی ایجاد حرکت‌های اصلاحی در ایران در اواخر سلطنت ناصرالدین‌شاه است. او در هند، مصر و پاریس کوشش‌های ضداستعماری نمود، نشریه‌ای به زبان عربی به نام عروه‌الوثقی در پاریس منتشر می‌کرد. انتشار این نشریه که نسخه‌ای از آن به وسیله محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه به ناصرالدین‌شاه ارائه می‌شود، موجب دعوت ناصرالدین‌شاه از سیدجمال‌الدین به تهران می‌گردد.

متن

  سیدجمال‌الدین طی یک‌سال اقامت در ایران ملاقات‌هایی با علما صورت داد و عده‌ای مرید به دور خود جمع کرد و گزارش همین فعالیت‌ها به ناصرالدین‌شاه موجب اخراج او از ایران شد (سند شماره 1). سیدجمال‌الدین پس از 2 سال اقامت در روسیه اقدام به چاپ مطالبی در روزنامه‌های روسی می‌نماید (سند شماره 2)، در سال 1308 ه . ق (1890 م) به ایران مراجعت می‌کند و هنگامی که ناصرالدین‌شاه بار دیگر درصدد اخراج او برمی‌آید (سند شماره 3 و 4) در حرم حضرت عبدالعظیم بست می‌نشیند.
این اقدام بر نفوذ و اعتبار او می‌افزاید، اما سرانجام او را به زور از حرم بیرون آوردند و در ماه شعبان سال 1308 (ژانویه 1891) که مصادف با زمستان سختی نیز بوده است، او را تا مرز عراق برده و از ایران بیرون می‌رانند.
سیدجمال‌الدین در این زمان به لندن رفته به مبارزه تبلیغاتی وسیعی علیه دولت ایران دست می‌زند. (سند شماره 5 و 6) در آغاز سال 1310 ق. به دعوت سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی رهسپار اسلامبول شد (سند شماره 7) و تا سال 1314 ق. که زندگی را بدرود گفت، در آن دیار ماند.
سند شماره 1
او را روانه کنید!
سواد دستخط مبارک اعلیحضرت قدر قدرت ناصرالدین‌شاه خطاب به امین‌السلطان به تاریخ 23 شهر ذی‌قعده‌الحرام 1307.
جناب امین‌السلطان، بنا بود سیدجمال‌الدین را حاجی محمدحسن [امین‌الضرب] روانه قم بکند. اگر هنوز در تهران است و نرفته است به حاجی محمدحسن بنویس که البته او را روانه قم بکند.
سند شماره 2
از ماست که بر ماست!
 گزارش «امین‌السلطان» همراه نامه سید‌جمال‌الدین به ناصر‌الدین شاه:
قربان خاک‌ پای جواهرآسای اقدس همایونت شوم  کاغذی از سید‌جمال‌الدین معروف، امروز به این غلام خانه‌زاد رسیده است. یعنی از سفارت روس آورده به‌ غلام دادند و چون بعضی از کلمات آن خیلی معنی دارد به‌ عرض رسانید ولی روی‌هم‌رفته خیلی مزخرف و نامربوط نوشته است و داخل آدم نیست. اما یقین است که همین سید‌جمال‌الدین و آن پدرسوخته میرزاجعفر برادر حاجی سیاح که الان در پتر است و با «دالغورکی» هم تا رشت آمده و مراجعت کرده است با «حضرت والا ظل‌السلطان» خیلی راه و رابطه دارند و اغلب خبرهایی‌که در روزنامه‌های روس دیده می‌شود به‌دست و قلم این دو نفر است مخصوصا یک نمره از روزنامه «هرولد» به تهران رسیده است که خیلی بد از این غلام نوشته است و به‌همین جهت «آقای نایب‌السلطنه» فرستاده و آن روزنامه را به پنجاه تومان خریده است که ترجمه کرده به‌حضور همایون بفرستد، مضامین این روزنامه خیلی شبیه به مضامین اهل ایران است، ترجمه آن را داده‌ام حاضر کنند که تقدیم خاک پای مبارک شود مقصود از جسارت این است که غالب خرابی ما از خودمان است، حتی روزنامه‌های روس هم به قلم ایرانی‌ها نوشته می‌شود  زیاده قدرت جسارت ندارد  الامر الاقدس الاعلی مطاع مطاع.
شاه بالای گزارش امین‌السلطان چنین نوشته است: کاغذ این پدرسوخته را خواندم، دو پول نمی‌ارزد و هیچ معنی ندارد، این‌طور اشخاص پدرسوخته از وطن‌گریخته مثل مار می‌مانند  و هرگز ملایم و آدم نمی‌شوند، ابدا اعتنا نباید کرد و البته به او جواب ننویسید، به روزنامه‌های روسیه هم من‌بعد اعتنایی نباید کرد، مگر این‌که در فرنگستان به‌دست روزنامه‌های فرنگی بدهید جواب بنویسند خیلی لازم است.
سند شماره 3
تبعید او به بصره خوب نیست!‌
ناصر‌الدین شاه در پشت گزارش قوام‌الدوله نوشته است:
جناب امین‌السلطان
نفی [=تبعید] سید‌جمال‌الدین به بصره خوب نیست چون بصره وصل به حدود ایران است. مراودات آن شقی به عربستان (خوزستان) و فارس خیلی نزدیک است، او را اگر نفی به یمن یا شامات و بیت‌المقدس یا به جزیره «کرید» بکنند خیلی بهتر است، اگر نوشتجاتی که از او ضبط شده است آنچه از طرف ایران باشد، به ما بدهند بسیار از دوستی اولیای دولت عثمانی مشعوف خواهیم شد.308
سند شماره 4
نوشته زیر پیش‌نویس تلگرافی است با خط و امضای «امین‌السلطان» که در اجرای دستور شاه تنظیم و به ‌سفیر کبیر ایران در اسلامبول مخابره شده است.
اسلامبول  به‌ ناظم‌الدوله رمز شود  در باب «شیخ جمال‌الدین» که بغداد بود حالا بصره فرستاده‌اند، البته در خاطر دارید که وقتی‌که تهران بودید با سفیر گفتگو کردم قرارداد بنویسد او را به «یمن» ببرند، حالا معلوم می‌شود در همان بصره است و باز کاغذ‌پرانی می‌کند. از طرف اعلیحضرت همایونی از اعلیحضرت سلطان خواهش نمایید که او را به‌جای دیگر که دور از سرحدات ایران است نفی کنند و نوشتجات او را قدغن از ارسال فرمایند.
و همچنین مشهور است که پسر «شیخ عبیداله»‌ ملعون که در طائف بوده مرخص شده است که به ‌سرحدات ایران بیاید، باور نکردیم که راست باشد، ولی شاید راست باشد، بهتر این است با باب‌عالی مذاکره نموده آمدن او را به‌حدود ایران موقوف دارید.
امین‌السلطان‌
سند شماره 5
تغییر تاکتیک‌
گزارشی است که «میرزا علیخان امین‌الدوله» سال 1309 قمری به «ناصرالدین‌شاه» نوشته و از تحریکات سیدجمال‌ در لندن مطالبی بر قلم رانده و پیشنهاد کرده است که از او و ملکم استمالت شود.
قربان خاک‌پای جواهرآسای اعلی حضرت اقدس‌ همایونت شوم  چندی است که روزنامه‌های ملکمی کمتر به دست می‌افتد آنچه شنیدم در قفقاز و اسلامبول و عتبات منتشر است، ‌لکن سیدجمال‌الدین دستی از آستین برآورده در روزنامه‌ها مهملات می‌‌نویسد و فصول و مندرجات روزنامه‌ها را برای عرض هنر و اثبات وجود به اسم هر کس می‌فرستد، خانه‌زاد،‌ هر چه را به حدس و قیاس شناختم ضبط کرده‌ام، این دو بسته که به نام همایون است ملاحظه می‌فرمایید، در لندن و پاریس معارضه در جواب گفتن و در روزنامه اطلاع و اختر و کوکب ناصری به شرح حال او پرداختن تدبیر صائب نبود، بیشتر جلب توجه مردم و دنباله حرف را دراز می‌کند و باید گفت مهملات ملکم و سید در ایران و عراق عرب بعضی تاثیرات کرد. در فرنگستان هم زبان و قلم مسموم ملکم یقین اثر دارد.
قبله عالم روحنافداه در حق «منت فرت» که نه زبان دارد و نه قلم و نه هیچ قابلیت خارجی به بعضی ملاحظات این همه رعایت و نگاهداری می‌فرمایید چه ضرر دارد در کار ملکم و سید و شکستن قلم شوم و بستن زبان نجس آنها گفتگویی بشود و تدبیر مناسبی اتخاذ کنیم. یا باز هم هیچ اعتنا نشود؟ موقوف به امر و اراده علیه ملوکانه روحنافداه است.
[شاه در بالای کاغذ امین‌الدوله نوشته است:] امین‌الدوله  روزنامه‌‌های انگلیسی و فرانسه را بدهید به جناب امین‌السلطان ترجمه کنند به نظر برسانید، اگر همان روزنامه‌‌هایی است که «نظرآقا» از لندن فرستاده بود دیده شده است که لازم نیست. اما در فقره این 2 نفر نجس هم البته در مجلسی با جناب امین‌السلطان حرف بزنید، ببینید چه مصلحت می‌‌داند؟ فی 309
سند شماره 6
اقدام سریع‌
پیش‌نویس تلگرافی است به خط «امین‌السلطان» که به «ناظم‌الدوله» سفیر ایران در عثمانی مخابره شده است.
اسلامبول  به ناظم‌الدوله رمز شود  از ملکم و قانونش که کاملا اطلاع دارید، حالا شیخ جمال‌الدین هم رفته است لندن و علاوه بر او شده است. برمی‌دارد کاغذها مثل روزنامه به زبان عربی در مذمت دولت و سلطنت خطاب به علمای اعلام چاپ کرده می‌فرستد که نسخه ابتدای آن به تهران هم می‌رسد.
بندگان اقدس همایون می‌فرمایند شما که از حالات فساد و شیطنت این مرد کاملا اطلاع دارید، خود اختر هم او را خوب می‌شناسد، شرح مبسوطی در معرفی حالات رذیله و کفر و خباثت او در اولین نسخه اختر نوشته شود که مقارن رسیدن کاغذهای فسادانگیز او معلومات اختر هم به مردم برسد و بدانند (که مردم بدانند) نویسنده نه مجتهد است نه آدم، بلکه یک شیطان و کفر محض است، البته زود اقدام نمایید که خیلی لازم است.
امین‌السلطان‌
سند شماره 7
تلاش برای حبس سید
پیش‌نویس تلگرافی است به خط امین‌السلطان که از ناظم‌الدوله سفیر ایران در لندن، دلیل دعوت جمال‌الدین را به استانبول پرسیده است، تاریخ تلگراف سلخ [روز آخر ماه] ذی‌حجه 1310 ق. می‌باشد.
به ناظم‌الدوله  از قراری که از لندن خبر داده‌‌اند به این مضمون، شیخ جمال‌الدین را از اسلامبول خواسته‌اند موقتا رفته و برخواهد گشت، خودتان می‌‌دانید این شخص تا چه درجه بدخواهی می‌کند و چقدر مزخرفات عربی از لندن چاپ و منتشر می‌کند، اولا تحقیق نمایید او را به اسلامبول خواسته‌اند یا نه؟ کی خواسته است؟ سلطان خواسته است یا جای دیگر؟ ثانیا بلکه کاری بکنید که او را در اسلامبول چنان‌که در بغداد و بصره بود گرفته حبس و توقیف کنند که خیلی واجب است، در این کار تا هر درجه می‌‌توانید اقدامات بکنید که خیلی لازم است و اگر بتوانید این کار را بکنید التفات مخصوص خوبی درباره شما خواهد شد  امین‌السلطان.


    جمعه 24 اسفند 1386        

 

تبلیغات