آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

هدف اصلی این مقاله بررسی تاثیرها و پیامدهای اشاعه هیچ انگاری پسانوگرایی و نولیبرالیستی بر توسعه نظریه اجتماعی در دهه های پایانی قرن بیستم است. فضای فرهنگی حاکم بر این جریان به گونه ای است که گویی بازسازی نظریه اجتماعی، امری بی قاعده و بیهوده است. عوامل گوناگونی را که می تواند مبانی و زمینه های این طغیان ضد نظریه را تبیین کند، به طور مشروح در مقاله مطرح شده است. نکته محوری بحث حاضر این است که ضرورت جدی بازسازی نظریه اجتماعی، نیاز مبرم به اجتناب از چشم اندازهای مرزبندی شده فراتخصص گرایی رشته ای (میراث سنت پوزیتیویسم)، و به جای آن پیش گرفتن طرحی از جمع نگری و حدگرایی نظری (کلیت نگری) دارد.

تبلیغات