چکیده

در دو قرن اخیر شاهد رشد فوق‌العاده تحقیقات در زمینه سرزمین و مردم مشرق زمین بودیم. دانش‌هایی که اسلام شناسی، شرق‌شناسی، ایران‌شناسی و هند شناسی نام گرفته همه معطوف به اهداف و کارکردهای کاملا مشخص سیاسی و اقتصادی بود.

متن

در مقابل، در صد سال اخیر در ایران برای مدیران جامعه، چنین کارکردهایی وجود نداشت و تاریخ یک نیاز حیاتی تلقی نمی‌شد. بسیاری از شاخه‌های پژوهش تاریخی یک تفنن، یا تعلق علمی و شخصی بود. به عبارت دیگر، در دوران جدید، تاریخ نگاری جایگاه خود را به عنوان یک دانش کاربردی از دست داد و به همین دلیل افول کرد.
بنابراین چون چنین نیازهای کاربردی در ایران وجود نداشت، لذا جامعه شناسی، مردم شناسی و تاریخ‌نگاری به صورت یک مکتب تفننی و فاقد پیوند با زندگی، سیاست و اقتصاد درآمد. نیروی محرکه آن، علم برای علم بود نه علم برای برآوردن نیازهای مبرم اجتماعی.1
تاریخ ایران قبل از انقلاب مشروطیت، تاریخ تغییرات سیاسی بوده است. تغییرات سیاسی الزاما تحولات اجتماعی را به دنبال ندارد. با آن‌که انقلاب مشروطه در تحول تاریخ نگاری سنتی ایران نقش کلیدی و اساسی دارد اما تغییر و تحول در تاریخ‌نگاری سنتی ایران را باید به دوران ناصری، یعنی دوران گسترش آشنایی ایرانیان با تمدن غرب، نسبت داد. 2
در عصر پهلوی، روش‌های تحقیق غربیان توسط کسانی چون حسن پیرنیا، عباس اقبال و تحصیلکردگان خارج، وارد ایران شد. در این زمان روش‌های غربیان جا افتاد و قوام گرفت بی‌آن‌که مورد تامل، انتقاد و حتی شناسایی دقیق قرار گیرد. اما در تاریخ نگاری دوره پهلوی، بینش جایگاهی و تفکر تاریخی، دید انتقادی، مجهز شدن به حداقل مبانی علوم کمکی تاریخ، نزد مورخان این عصر راهی ندارد و اصولا با آثاری از این دست، شبهه آلود و مشکوک برخورد شده است. در تاریخ نگاری دوره پهلوی، چهار جریان را می‌توان تشخیص داد:
1 جریان ایران شناسی: که از اواسط قرن نوزدهم تا به امروز ادامه دارد. علاوه بر بینش اشراقی و نگاه آلوده به تعصب ایران شناسان به تاریخ و تمدن ایرانی، تالیفات آنان ضعف‌های اساسی دیگری نیز داشت. اکثر این مورخان منحصرا به دو جنبه از تاریخ ایران توجه خاصی نموده‌اند: 1 تاریخ سیاسی. 2 تاریخ ادب، هنر، فرهنگ و تمدن.
2 جریان ناسیونالیستی: در واقع عکس‌العمل جریان اول بود و علاقمندی‌اش به احیای تاریخ ایران، دفاع از هویتی بود که از جانب شرق‌شناسان و پاره‌ای روشنفکران وابسته مورد تردید قرار می‌گرفت. پیرنیا، کسروی و احمد محمود در این طیف گنجانده می‌شوند.
3 جریان مارکسیستی: با تاسیس حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران نیز قدم به صحنه سیاسی نهاد و سپس از طریق مبانی تئوریک ایدئولوژی مارکسیسم، در جامعه روشنفکری کشور تاثیر گذاشت. برخی تتبعات روسها در زمینه ایران‌شناسی مانند تاریخ ماد دیاکانف و تالیفات مارکسیست‌های ایرانی، از جمله آثار احسان طبری، محمدرضا فشاهی و مصطفی شعاعیان؛ به شدت تحت تاثیر اسلوب مارکسیستی درک تاریخ بود.
4 جریان آکادمیک: برخلاف برخی از کشورهای اروپایی، جریان آکادمیک، وابسته به رژیم سیاسی بود و به این اعتبار نمی‌توانست از هیچگونه استقلالی برخوردار باشد. از اینرو علاوه بر کاستی‌های بی‌شماری که مجموعه تاریخ نگاری این عصر با آن مواجه بود، جامعه آکادمیک کشور از نوعی محافظه‌کاری سیاسی هم رنج می‌برد. مورخین این جریان یا اصولا پیرامون مقاطعی از تاریخ کشور که تصور می‌رفت با رژیم موجود اصطکاک داشته باشد تحقیق نمی‌کردند و یا اگر نمی‌توانستند از فشار علائق درونی رها شوند به گونه‌ای تاریخ می‌نگاشتند که نه سیخ بسوزد نه کباب. این جریان که از اقبال شروع می‌شود و به باستانی پاریزی خاتمه می‌یابد متولیان رسمی دانش تاریخی کشور محسوب می‌شوند3.
میشل فوکو، انقلاب ایران را تجلی بارز اراده جمعی ملت ایران، ذکر کرد. اراده‌ای که نمی‌توان آن را ناشی از مقولات رایجی چون مبارزه طبقاتی یا ستم اقتصادی دانست. به اعتقاد فوکو، موفقیت و کارایی انقلاب اسلامی ایران به لحاظ سیاسی و فرهنگی مستلزم آن بود که اپوزیسیون انقلابی شیعه مخالف رژیم شاه، تحولی عمیق و انقلابی در ذهنیت توده‌ها ایجاد کند و این اصل بدیهی را تحقق بخشد که مذهب روح جهان فاقد روح است. وی انقلاب ایران را نوید بخش ظهور گفتمان رادیکال سیاسی عرفانی جدیدی می‌دانست که از دل مفاهیم و آموزه‌های مذهبی که در طی قرون متمادی در پس لایه‌های غبار خرافه، ارتجاع و نسیان مدفون شده بود، سربرآورده است. 4
از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، فرضیات، نظرات، برداشت‌های متفاوت و متعددی در مورد علل و عوامل و ماهیت آن مطرح شد. شناخت این دیدگاهها از آن رو اهمیت دارد که خود مبنای نگارش، تالیف و تدوین مقالات، تحلیل‌ها و کتب متعدد می‌باشد. به طور کلی، بر اساس نوشته‌های محققان، می‌توان چهار فرضیه درباره علل وقوع انقلاب اسلامی ایران مطرح کرد:
1 . انقلاب اسلامی یک برنامه از قبل طرح‌‌ریزی شده توسط قدرت‌های خارجی برای سرنگونی رژیم شاه در ایران بوده است. طرفداران این نظریه بیشتر اعضای خانواده سلطنتی شاه و برخی از مقامات و سران رژیم پهلوی هستند.
2 . فرضیه مدرنیزه کردن: برخی تحلیلگران غربی و ایرانی معتقدند که کوشش‌های شاه درجهت تغییر ایران از یک جامعه عقب مانده به یک جامعه مدرن در قرن بیستم، موجب پیدایش ناهنجاری عمیق اجتماعی گردید که این ناهنجاری در انقلاب متبلور شد. در همین زمینه، کمالی می‌گوید: داستان تحولات معاصر ایران، داستان مفصلی است و در خود قصه‌های خواندنی بسیاری دارد. شاه، زمینه انقلاب مهمی را فراهم کرد. هرچند نه انقلابی را که خودش می‌خواست. باید قبول کنیم که او نیز به سهم خود ایران را به میزان مهمی نوسازی کرد: ترتیبات تازه‌ای در عرصه اقتصاد، آموزش و پرورش، علوم و حرفه‌ها وارد حیات جامعه کرد. 5
3 . فرضیه مذهب: طرفداران این فرضیه، طبقه روحانی و قشر مذهبی جامعه هستند که معتقدند؛ سیاست اسلام زدایی رژیم پهلوی عامل اصلی سقوط آن بوده است.
4 . فرضیه اقتصاد: ناهنجاری‌های اقتصادی عامل بروز انقلاب اسلامی شده است. مارکسیست‌ها و گروه‌های چپ آن را مطرح کرده‌اند. تورم اقتصادی و فسادهای مالی، رژیم را مجبور به اتخاذ سیاست‌های ضد تورمی کرد که خود نارضایی جدیدی را به دنبال داشت و عدم موفقیت اقتصادی ناچار به بحران سیاسی انجامید که این خود ناآرامی‌های اجتماعی را پدید آورد و منجر به انقلاب‌شد.6 افزایش بهای نفت اوپک در سال 1973 که از سوی شاه پیشنهاد و پیگیری شده بود؛ یکی از دلایل استیصال و نابودی وی بود. وی از درآمدهای نفتی برای افزایش عظیم در امر سرمایه‌گذاری و خرید تسلیحات نظامی استفاده کرد که خارج از توان اقتصادی کشور بود. ایران با تورم حاد که چهار نعل رو به پیش بود، با کمبود‌ها و گسترش موج عظیم مهاجرت روستاییان به سوی شهرها که مشکلات جانبی دیگر دربر داشت، روبه‌رو شد. به دنبال سقوط قیمت نفت در سال 1975، ایران از نظر اقتصادی دچار لطمات جدی شد.7
همچنین، در میان تئوری‌های مختلف، مناسب‌ترین الگوی تطبیقی که به بهترین وجه با انقلاب اسلامی ایران جور در می‌آید، سنخ‌شناسی انقلابات «کربن برینتون» است که عمدتا توصیفی است تا تبیینی. مشکلات سیاسی، اقتصادی و مالی یک رژیم کهن که اداره امور به شیوه‌ای کهن را غیرممکن ساخته، حاکمیت را مجبور به سازش با گروه‌های جدید و هماهنگ ساختن خود با آنان می‌سازد.8
افزون بر این، چندین دیدگاه یا برداشت و تفسیر مدرنیستی از انقلاب اسلامی ایران نیز وجود دارد: یک برداشت، پدیده انقلاب اسلامی را میان تهی دانسته و آن را تا حد نوعی واکنش روانی سنت‌گرایان تقلیل داده است. انقلاب اسلامی از دیدگاه آنان، بر گفتمان سنت گرایی ایدئولوژیک مبتنی است که از سوی سنت گرایان برای بازگرداندن همبستگی گذشته‌ای که در اثر نوسازی از هم گسیخته شده بود، به راه افتاده است و وقتی جنبش در اثر واکنش روانی ( نه فکری ) به وجود آید، دیری نمی‌پاید که با افول بسیج سیاسی توده ها، خاتمه می‌یابد.9 در همین زمینه، گروهی انقلاب را سنتی یا بنیادگرا نامیده‌اند. این برچسب نه تنها به ایدئولوژی و رهبری دینی که به تاسیسات سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب، که از مذهب ملهم است، نیز اشاره می‌کند.10 در مقابل، نیز تحلیلی روانکاوانه از انقلاب ایران ارائه شده و با طرح روانشناسی سه انقلاب فرانسه، روسیه و ایران؛ انقلاب ایران را منحصر به فرد و ممتاز و دارای ویژگی‌های روانکاوانه و روان شناسانه بی نظیر دانسته‌اند.11
عده‌ای دیگر بر این باورند که توده‌ای شدن جامعه در عصر پهلوی، نتیجه فقدان توسعه سیاسی (به رغم وقوع توسعه اقتصادی اجتماعی) به وسیله این رژیم است. یکی دیگر از برداشت‌های مهم روشنفکری درباب چگونگی پدیده انقلاب اسلامی آن است که چنین انقلابی باید در فرایند گذار به مدرنیته اتفاق بیفتد. در این نگاه، جنبش‌های هویت خواهانه یا بنیادگرا، در فرایند سکولاریزاسیون (دنیایی شدن) نه تنها طبیعی بلکه مفید است و اگر نظام سیاسی خاص به وسیله این گونه جنبش‌ها پدید آید، اگر چه بی شباهت به جنبش‌های فاشیستی باشد، باید به مثابه جهش بزرگ به سوی سکولاریسم تلقی شود.
مطالعات سیاسی اجتماعی غربیان (پژوهشگران غربی نه سیاستمدارانش) درباره انقلاب اسلامی، ممکن است ظاهرا مبنای علمی داشته باشد اما در میان محققان ایرانی مارکسیست یا لیبرالیست، چنین چیزی کمتر به چشم می‌خورد. غالب برداشت‌های آنان بیش از آن که مبنای علمی داشته باشد، از عصبیت غرب‌زدگی متاثر است. در باطن برداشت‌های بالا، این تلقی نهفته است که انقلاب اسلامی جنبش سنت‌گرایان علیه تجدد است.12
درباره عوامل شتابزا و سرعت دهنده انقلاب ایران نیز نظریات گوناگونی ارائه شده است. در یک تقسیم‌بندی این عوامل را می‌توان در 4 دسته اصلی دسته بندی نمود:
1 - اجرای حقوق بشر کارتر.
2 - بروز مرض سرطان در شاه.
3 - تلاش شاه در مدرنیزاسیون سریع کشور.
4 - انتشار مقاله توهین‌آمیز در روزنامه اطلاعات نسبت به رهبر انقلاب و جریحه‌دار ساختن احساسات مذهبی مردم.13
باید گفت که در هر بررسی در زمینه انقلاب اسلامی ایران، به یک یا چند عامل و یا همه عوامل فرهنگی، جامعه‌شناختی، اقتصادی، روان‌شناختی و سیاسی توجه یا تاکید شده است. در عین حال، چگونگی استدلال و برداشت‌های افرادی که در ظاهر به عامل یا عوامل در فهرست فوق تاکید کرده اند ممکن است متنوع و متفاوت باشد. تاکنون دسته‌بندی‌های گوناگونی از نوشته‌های مربوط به انقلاب اسلامی ارائه شده است.
براساس این دسته‌بندی، در آثاری که بر اهمیت عوامل اجتماعی اقتصادی تاکید می‌کنند، نقش اقتصاد سیاسی یا ساختار اجتماعی، مانند نهادها و قشربندی اجتماعی مورد تاکید بیشتر قرار می‌گیرد. در تحلیل‌های روان شناختی، نقش فرآیند‌های ذهنی و روانی، توضیح رفتار انقلابیان و رژیم‌ها؛ مورد توجه قرار می‌گیرد. در تحلیل‌های سیاسی بیشتر بر مواردی مانند عدم وجود مشارکت سیاسی تاکید می‌شود. تاکید آثار مربوط به رهیافت فرهنگی بر عوامل فرهنگی ارزشی و رهبری انقلاب است. سرانجام در رهیافت چند علتی به عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایدئولوژیک؛ اشاره می‌شود وکمتر بر یک علت خاص به عنوان عامل تبیین انقلاب تاکید می‌شود.
البته تعدادی دیگر از نوشته‌ها در مورد انقلاب اسلامی نیز وجود دارد که فاقد پشتوانه نظری به‌گونه فوق است و به آنها نام رویکردهای غیرعلمی یا روزنامه‌نگارانه داده شده است. از جمله خاطرات اشخاص کلیدی رژیم پهلوی و ماموران سیاسی خارجی مقیم تهران که متکی بر چارچوب نظری خاص نیستند بلکه بیشتر به جمع‌آوری وقایع و حوادث انقلاب مبادرت کرده‌اند؛ به تحلیل‌های روزنامه نگارانه مشهورند که اشتراک فکری سیاسی با رژِیم گذشته نیز در آثارشان مشهود است.
فریدون هویدا برادر نخست وزیر شاه در کتاب سقوط شاه، عباس قره باغی در کتاب اعترافات ژنرال، پرویز راجی در خدمتگزار تخت طاووس، ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران در کتاب ماموریت در ایران؛ در این دسته قرار می‌گیرند. در گروه تحلیل‌های غیر علمی، فرضیه‌های توطئه14 نیز وجود دارند که از سوی وابستگان رژیم، برخی مارکسیست‌ها و... مطرح شده و انقلاب را توطئه طرح‌ریزی شده به وسیله قدرت‌های خارجی آمریکا و انگلیس می‌دانند. اینگونه تحلیل‌ها بیشتر یک اظهار نظر شخصی است و متکی بر اسناد معتبر نیست.
ارزیابی سیا در مرداد 1357 این بود که ایران در وضع انقلابی یا ماقبل انقلابی قرار ندارد. همچنین این سازمان در 6 مهر 1357 اعلام کرد که انتظار می‌رود شاه تا 10 سال دیگر به طور فعال زمام قدرت را در دست داشته باشد.15
در فاصله سال‌های 1357 تا 1372 خورشیدی، تنها 982 عنوان کتاب در ارتباط با موضوع انقلاب اسلامی ایران در داخل و خارج از کشور به زبان فارسی و 12 عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری، نگارش یافته است.16 این درحالی است که در همین زمان، 597 عنوان کتاب و 74 عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشد و دکتری در ارتباط با موضوع انقلاب اسلامی ایران به زبان‌های لاتین در اروپا و آمریکا انتشار یافته است.17
از بین 163 پایان‌نامه به زبان انگلیسی در موضوعات روابط بین‌الملل، ایران و انقلاب اسلامی که تاکنون منتشر شده است، 14 پایان‌نامه مستقیما به تاریخ پرداخته شده است. این پایان نامه‌ها غالبا در آمریکا نگاشته شده18 که شاید یکی از نشانه‌ها و علل شکل گیری مراکز تاریخ ایران و تاریخ انقلاب پژوهی و تاریخ شفاهی ایران در آمریکا بوده باشد. نکته جالب توجه این‌که، از این فهرست، هیچ عنوانی در خصوص تاریخ شفاهی، مربوط به موضوع انقلاب اسلامی، به چشم نمی‌خورد. گرچه این امر از آنجا ناشی می‌شود که، مقوله تاریخ نگاری بر اساس تاریخ شفاهی و تولیدات تاریخ شفاهی درباره ایران و انقلاب اسلامی، به سال‌های پس از این آمارگیری باز می‌گردد اما این امر خود حکایت از رویکرد دیرهنگام محققان داخلی و خارجی به مقوله تاریخ شفاهی به طور عام و تاریخ شفاهی ایران و انقلاب اسلامی به طور خاص؛ می‌باشد.
ورود دو گونه منبع جدید به عرصه پژوهش، که شامل اسناد دولتی نهادهای سیاسی امنیتی و خاطرات شفاهی هستند، انقلابی در این عرصه به حساب می‌آید. تا پیش از انقلاب برخی اسناد که اغلب متعلق به خاندان‌های دوره قاجاریه بودند مورد استفاده پژوهشگران بود لیکن حجم انبوه اسناد سازماندهی شده در مرکزی چون سازمان اسناد و کتابخانه ملی ج‌ا.‌ا. یا مراکز دیگری چون نهاد ریاست جمهوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی یا آرشیو وزارت امورخارجه به هیچ وجه با پیش از انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیست. ضمن آن که دستیابی به اسناد این مراکز به سهولت امکان‌پذیر است. دسترسی محققان و پژوهشگران به حجم انبوهی از اسناد ضمن آن که زوایای بسیاری از تاریخ معاصر ایران را روشن می‌سازد گونه‌ای پژوهش را به وجود آورده است که اتکای اصلی آن اسناد می‌باشد و آنها را «پژوهش‌های اسنادی» می‌توان نامید. آن ‌چه امروزه منتشر می‌شود، تاریخ نیست. بلکه مواد و منابع اولیه تاریخ است و انتشار اسناد از سوی 11 مرکز اسنادی، تقریبا زمینه‌های تاریخ‌نگاری را فراهم آورد. گرچه هنوز مراکز اسنادی هم در قدم‌های اولیه هستند.
انقلاب اسلامی همانگونه که در عرصه پژوهش‌های اسنادی، انقلابی به وجود آورد در عرصه خاطره‌نگاری و پیدایش یا تکامل و رواج تاریخ شفاهی در داخل و خارج از ایران نقش عمده و اساسی داشت. ماهیت انقلاب مردمی و همچنین هم زمان بودن آن با حضور اغلب عناصر اصلی این حرکت اصیل اسلامی این امکان را داد تا خاطرات شفاهی به شکل بی‌سابقه‌ای مورد توجه قرار گیرد. همزمان ضرورت تدوین مجموعه‌هایی تاریخی براساس خاطرات شفاهی هم احساس شد. در نتیجه نزدیکی این دو یعنی اسناد و تاریخ شفاهی گونه‌ای تکامل یافته‌تری از پژوهش‌های به عرصه آمده است. خاطرات منتشرشده‌ شخصیت‌ها را نمونه‌های مناسبی از نوع تاریخ نگاری روایی باید دانست.19
به دلیل این‌که زمان زیادی از وقوع انقلاب اسلامی نمی‌گذرد، باید از منابع و مواد جدیدی که به ثبت و ضبط تاریخ پرداخته است؛ مدد گرفت این مواد عبارتند از مواد کتابخانه‌ای، سمعی و بصری و خاطرات اشخاص موثر در انقلاب.
در تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی برخلاف دوره‌های گذشته، تاریخ شفاهی و مواد سمعی و بصری نقش عمده‌ای دارد اما به دلیل وفور و نیز قرائت‌های متفاوت از انقلاب ناگزیر باید نخست آنها را نقد و بررسی کرد و سپس به عنوان ماده قابل اطمینان در تاریخ‌نگاری از آنها سود جست.
میزان کاستی‌ها و ضعف‌ها در تاریخ‌ شفاهی یکی از اشکالات تاریخ‌نگاری از این نوع است زیرا این خاطرات بر اساس دیده‌ها و شنیده‌های اشخاص صورت می‌گیرد و لذا امکان خطا چه به صورت سهو و چه به صورت مبالغه وجود دارد.20 از ابتدای دهه 1370، با رونق گرفتن بازار تاریخ نگاری شفاهی در ایران و غرب، آمار تاریخ نگاری گوی سبقت را از تواریخ سنتی در خصوص انقلاب اسلامی، نیروهای درگیر در آن، عوامل پیروزی آن و شکست رژیم پهلوی؛ ربوده است.
با توجه به آزاد سازی بخش عمده‌ای از اسناد سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی، پژوهش‌های اسنادی نیز رونق و به دنبال آن، تاریخ شفاهی با توجه به نوبودن و تازگی متد و روش و قابلیت بالای آن در استخراج اطلاعات از منابع زنده و انباشت داده‌های علمی برای نگارش تاریخ معاصر در آینده، پس از غرب، در ایران نیز مد نظر قرار گرفت و تلاش‌ها در این زمینه به صورت فردی و جمعی آغاز شد. تمام آنچه در ایران، عنوان تاریخ شفاهی به خود گرفته، منبعث از جریان و شوک انقلاب اسلامی بوده است. مضاف به این‌که، تکاپوهای علمی خارج از کشور در عرصه تاریخ شفاهی نیز، هم عرض آن پیش رفته است.
بدین ترتیب، انقلاب اسلا‌می ایران بهمن 1357، نه تنها موازنه‌های سیاسی در خاورمیانه و جهان را بر هم زد، بلکه بستر و زمینه نظریه پردازی و تحلیل‌های تاریخی و جامعه شناسی از سوی خیل عظیمی از محققان داخلی و خارجی را نیز فراهم ساخت. تداوم این جریان، موضع گیری‌های جدیدی را سبب شد و علاوه بر محققان و محافل علمی، شخصیت‌های درگیر در انقلاب در هر دو جبهه مدافع و مخالف را به تلاش و تکاپو برای تشریح و تبیین آن واداشت. فعال شدن مراکز اسنادی و موسسات مطالعاتی، در داخل و خارج از ایران، در عرصه‌های مختلف تاریخ نگاری؛ مهم‌ترین نتیجه این جریان بوده است .
پی‌نوشت‌ها:
1. عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخ‌نگاری جدید در ایران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی،تهران، 1377، صص 167 162.
2. اقبال مورخان به اقبال، دکتر عباس قدیمی قیداری، صص62 59، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، دوره جدید، ش 115 11، آبان و آذر 1386، ص 60.
3. سیمین فصیحی، جریان‌های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی، نوند( نوید سابق)، مشهد، 1372، صص 48 44.
4. رک: مصاحبه با میشل فوکو، ایران، روح دنیای فاقد روح، صص 577 557، فلسفه تاریخ، روش‌شناسی و تاریخ‌نگاری، مایکل استنفورد و دیگران، طرح نو، تهران، 1379، ص 559. همچنین. رک: میشل فوکو، ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟ حسین معصومی همدانی، هرمس، تهران، 1377.
5. مسعود کمالی، همان، ص 249.
6. سلیمان حیدری، سیری در آثار و دیدگاههای محققان شوروی سابق درباره انقلاب اسلامی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، خانه کتاب، ش 80، ص 80.
7. عبدالوهاب فراتی( به کوشش )، درآمدی بر ریشه‌های انقلاب اسلامی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، قم، 1376، ص 296.
8. همان، ص 300.
9. داوود مهدی زادگان، همان، ص134.
10. مسعود کمالی، همان،ص 29.
11. مرتضی صادقکار، روانشناسی سه انقلاب، فرانسه روسیه ایران، ناوک، تهران، 1374.
12. داود مهدی زادگان، همان، صص 141 138.
13. منوچهر محمدی، همان، صص 135 134.
14. در این خصوص رک: یرواند آبراهیامیان، احمد اشرف و محمد علی همایون کاتوزیان، جستارهایی درباره تئوری توطئه در ایران، محمد ابراهیم فتاحی، نی، تهران، 1383، سوم. همچنین رک: عبدالله شهبازی، نظریه توطئه، صعود سلطنت پهلوی و تاریخ‌نگاری جدید در ایران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377.
15. جمعی از نویسندگان با ویراستاری علمی دکتر مصطفی ملکوتیان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی آن، نهاد رهبر معظم انقلاب در دانشگاهها، قم، 1379، پانزدهم، پاورقی صص 152 151.
16. رک: محسن آرمین با همکاری افسر رزازی فر، کتابشناسی انقلاب اسلامی ایران، 1372 1357، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، تهران، 1377، صص 123 22.
17. همان، صص 21 110.
18. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی در پایان نامه‌های دانشگاهی جهان، کتاب اول، روابط بین‌الملل، تاریخ سیاسی، 1378.
19. درآمدی بر تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی. در http://www.oralhistory.ir/enshow.php
20. دوران انقلاب اسلامی مرحله جدیدی در تاریخ‌نگاری ایران است. در http://www.oralhistory.ir/enshow.php


 پنجشنبه 29 بهمن 1388            

تبلیغات