حضور مؤثر خاندان های متنفذ در تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران، امری بدیهی است. به رغم دیکتاتوری رضاشاه این خاندان ها به حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی خود در دوره پهلوی ادامه دادند. یکی از این خاندان ها که دارای قدرت زیادی بود خاندان رشیدیان بود. خاندان نوظهور تاجر مسلک رشیدیان به واسطه وابستگی به سفارت خانه انگلیس به یکی از خاندان های متنفذ و مقتدر سیاسی، اقتصادی عصر پهلوی تبدیل شد. حضور پنهان و پیدای خاندان رشیدیان در کودتاهای سوم اسفند 1299 ش و 28 مرداد 1332 ش نه تنها بر پیدایش سلسله پهلوی تأثیر گذاشته؛ بلکه سبب پایایی این سلسله در دوران پهلوی دوم گردید. حضور فعال رشیدیان ها در کودتای 28 مرداد، سبب پیدایش روابط انتفاعی دوجانبه میان ایشان با پهلوی دوم و دربار او گردید. بررسی خاستگاه قدرت خاندان رشیدیان به عنوان یکی از رابطان و عوامل پیدایش، دوام و قوام سلسله پهلوی در مرحله اول و در مراحل بعد به بررسی عملکرد سیاسی این خاندان از سال 1320 تا 1328 و از 1328 تا 1332 در دو بخش مجزا پرداخته و در نهایت به نقش رشیدیان ها در کودتای 28 مرداد پرداخته می شود. هدف از نوشتن و پرداختن این مقاله بر آن است تا با بهره مندی از روش تحلیلی-تاریخی و استفاده از کتب و اسناد مربوط به خاندان رشیدیان، خاستگاه قدرت و جایگاه ایشان را در فرایند سیاست عصر پهلوی تبیین نماید و نقش و سرانجام افراد تاثیرگذار در حکومت پهلوی را با توجه به اسناد مختلف بررسی نماید.
ماندگاری چهره رجال برجسته تاریخ، بسته به گام های استواری است که در زندگی برداشته اند. گویی مدرس(ره) در زمره رجالی است که گام های خود را در سنگ فرو برده که رد آن این چنین پایدار مانده است. او مانند اسطوره ای بود که دقیقاً در گلوگاه تاریخ معاصر ایران فرود آمده بود و نقش تاریخی خود را به گونه ای ایفا کرد که از باد و باران ندیده گزند. اگر با دقت و ذکاوت به ژرفای تاریخ معاصر ایران فرو رویم، در می یابیم که مدرس (ره) در سخت ترین و حساس ترین برهه های تاریخ تحولات ایران، گام های ماندگاری برداشته است که آثار آن تا هم اکنون و تا سال ها پس از این هم برجاست. گام هایی که نه بر خاک و ماسه و برف، بلکه بر سنگفرش های زمخت عصر رضاخانی برداشته شود و برجای بماند حرف دیگری است.توجه عمیق او به اندیشه ترقی و پایبندی شدیدش به اصول دیانت، رفتارها و اندیشه های سیاسی او را نوین و روزآمد ساخته است؛ به گونه ای که پس از گذشت نزدیک به یک قرن، آرای سیاسی --- اجتماعی او با مسائل امروز مطابقت دارد. آنچه در این مختصر مورد اشاره و بازشناسی قرار گرفته، توجه به مقوله قانون گرایی و مجلس گرایی در اندیشه و فعل اوست. مقوله ای که معمولاً در فرهنگ واژگان سیاسی غرب تحت عنوان پارلمانتاریانیسم (Parlimentarianism) بررسی می شود، اما بنیادهای آن در اندیشه های سیاسی --- اجتماعی سید به گونه دیگری است.
ادوار قانون گذاری پس از انقلاب مشروطه تا سال 1300 ه.ش به طور نا منظم و بر اثر فشار و نفوذ بیگانگان و یا مرتجعان داخلی و نبود یک نظام اجرایی منسجم ، نتوانست اهداف اصلاح گران و روشن فکران عصر مشروطه را جامه عمل بپوشاند . بنابراین ، پس از سال 1300ه.ش و ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر و به اجرا در آمدن فرمان حکومت مرکزی در همه نقاط کشور ، زمینه مناسبی فراهم شد تا با تصویب لوایح، امور اجرایی و قضایی مملکت سر و سامان یابد.
مجالسی که در سال های نخست سلطنت پهلوی اول تشکیل شد ، قوانینی بسیار مفید برای جامعه به تصویب رسانید و سیر تکاملی قوانین که از مجلس اول آغاز شده بود به این مجالس منتهی گشت ؛ لیکن ، با سپری شدن آن سال ها مجلس و نمایندگان، فرمان بردار شخص شاه شدند و کاری جز اطاعت از وی نداشتند. این امر تا جایی پیش رفت که عملاً مجلس به صورت یکی از پایه های جامعه ای ظاهراً دموکرات ولی در اصل کاملاً بی اثر و موافق با امر شاه در آمد و با ورود متفقین پس از شهریور1320 به کشور و استعفای شخص شاه ، مجدداً مجلس به یک دموکراسی نسبی رسید و از خفقان و استبداد رهایی یافت و نمایندگان توانستند در آن به اظهار نظر در خصوص لوایح بپردازند.این مقاله در صدد است علل وضرورت مصوبات سیاسی مجلس های چهارم تا سیزدهم را مورد مطالعه قرار دهد و الغای آن ها را بررسی نماید.