هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی ارتباط و تاثیرپذیری علوم روان شناختی از فرهنگ می باشد. ابتدا، فرهنگ و عناصر اصلی فرهنگ، که از یک طرف نگرش کلی به جهان است و از طرف دیگر، ارزش ها و آداب و رسوم می باشد، مورد بحث قرار می گیرد سپس با توجه به روش شناسی علوم تجربی، دو مرحله کشف تئوری ها و داوری درباره آنها مورد توجه قرار می گیرد و درباره اینکه فرهنگ در کدام مرحله می تواند تاثیرگذار باشد، بحث می شود. با توجه به اینکه روان شناسی نیز از روش تجربی بهره می گیرد، درباره تاثیر فرهنگ بر آن در این دو مرحله بحث می گردد با توجه به روش شناسی مورد استفاده در روان شناسی، عناصر فرهنگ که در ذهن محقق تبلور می یابد، می تواند در مرحله کشف و خلق تئوری ها تاثیرگذار باشد و مشخص کند که دانشمند در چه حوزه ای می تواند مطالعه کند، ولی در مرحله داوری، فقط روش تجربی است که توانایی ارزیابی تئوری ها را دارد. از این رو، روان شناسی در هر فرهنگ می تواند به مسایل خاص همان فرهنگ بپردازد، ولی روش این مطالعه، تجربی است و در این صورت می تواند برای دیگر افراد نیز قابل فهم باشد.
مقاله در سه بخش به روان شناسی بین فرهنگی وارتباط آن با روان شناسی فرهنگی میپردازد.در بخش اول‘تعاریف‘اهداف وارتباط روانشناسی بین فرهنگی با علوم دیگر مطرح میشود.بخش دوم به روشهای تحقیقی بین فرهنگی‘مشکلات وتنگناهای آن اختصاص دارد وشرایطی را بررسی میکند که میتوانند قابلیت اعتماد نتایج ومقایسه ها را ازدیاد بخشند.بخش سوم ارتباط میان روانشناسی بین فرهنگی با روانشناسی فرهنگی وحرکت از یکی به دیگری را بررسی میکند.
توسعه روزافزون اقتصادی و صنعتی ژاپن با پیشرفت علوم انسانی‘ خاصه علوم تربیتی همراه بوده است. چنانکه آمار نشان می دهد درصد قابل توجهی از دانشجویان ژاپنی در رشته های علوم انسانی به تحصیل اشتغال دارند. به تناسب این موقعیت در سالهای اخیر در زمینه مطالعات روانشناسی تربیتی ژاپن شاهد تحقیقات گسترده ای بوده است. مقاله حاضر گزارشی است از این تلاشها و تحقیقات.
در حالیکه انسان دوره جدید در غرب با توسعه حیات تکنولوژیک خود بر قلمرو تصرفاتش می افزاید‘ به همان نسبت فزونی و توسعه سیطره‘ دچار بحران فرهنگی است. این بحران اکنون بیش از غرب جهان سوم را تهدید می کند و رفع آن جز با تحقق هویت فرهنگی حاصل نخواهد شد. هویتی که با رجوع به اصل و تجدید عهد تکوین می یابد و انقلاب اسلامی جلوه ای از این تجدید عهد است.