فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲۴۱ مورد.
۱۴۱.

پاسخ برخی از شاخص های فشار اکسایشی و التهابی به یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در اثر سازگاری ناشی از هشت هفته تمرین تداومی دویدن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هاپتوگلوبین فعالیت ورزشی کوتاه مدت تمرین تداومی دویدن فسفو کراتین کیناز لاکتات دی هیدروژناز

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : 540 تعداد دانلود : 251
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تداومی دویدن بر میزان ترشح برخی از آنزیم های اکسایشی و سطوح پروتئنی فاز حاد به دنبال یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت بود. در این پژوهش 20 مرد سالم غیر فعال (سن: 50/2±95/23 سال ، وزن: 46/6±85/73 کیلوگرم و قد: 75/4±174 سانتی متر) شرکت کردند که به صورت تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی و کنترلتقسیم شدند. در ابتدا ، قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت نمونه گیری خون به منظور تعیین میزان هاپتوگلوبین آزاد سرم (HP) ، کراتین فسفو کیناز (CPK) و لاکتات دی هیدروژناز (LDH) سرم انجام شد و سپس آزمودنی های گروه تجربی برای مدت هشت هفته و هفته ای سه جلسه به تمرینات تداومی دویدن پرداختند. در ابتدا ، تمرینات با شدت 60 – 65 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 20 دقیقه آغاز و در مراحل پایانی دوره به شدت 85 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه و مدت 30 دقیقه رسید. بعد از هشت هفته ، مجدداً نمونه گیری خون قبل و بعد از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت جهت اندازه گیری متغیرها گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها ، از روش آنالیز واریانس یک طرفه با اندازه گیری های مکرر و t مستقل استفاده شد. سطح معناداری 0.05≥P در نظر گرفته شد. تفاوت معناداری در سطوح HP سرم (P=0.035) و LDH سرم (P=0.001) در گروه تجربی در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم مشاهده شد. سطوح HP سرم ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در گروه تجربی پس از هشت هفته تمرین تداومی دویدن کاهش معناداری نشان داد (P=0.031). هم چنین ، تفاوت معناداری بین اختلاف میانگین های سطوح LDH سرم در جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت دوم بین دو گروه مشاهده شد (P=0.012). به طور کلی می توان گفت که هشت هفته فعالیت تداومی دویدن باعث ایجاد سازگاری و کاهش فشار اکسایشی و التهابی ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی کوتاه مدت در مردان سالم غیر فعال می گردد.
۱۴۲.

تأثیر تمرینات توأم هوازی و مقاومتی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و شاخص های سرمی عملکرد کلیوی در مردان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اوره تمرینات قدرتی تمرینات استقامتی کراتینین اسید اوریک

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : 238 تعداد دانلود : 530
هدف از این پژوهش تأثیر تمرینات توأم مقاومتی و هوازی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و سطوح خونی فاکتورهای بیوشیمیایی مرتبط با عملکرد کلیوی در بیماران دیابت نوع دو بود. تعداد 20 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (میانگین سن 73/52 سال، میانگین وزن 82 کیلوگرم، میانگین نمایه توده بدن 51/30 کیلوگرم بر مجذور متر، میانگین قند ناشتا 92/155 میلی گرم در دسی لیتر) به طور تصادفی در دو گروه تجربی (N=10) و گروه کنترل (N=10) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات هوازی و مقاومتی را سه بار در هفته و برای مدت 10 هفته انجام دادند و گروه کنترل فعالیت های معمول خودشان را انجام دادند. نمونه های خونی برای اندازه گیری سطوح سرمی فاکتورهای اوره، کراتینین و اسید اوریک و میزان فیلتراسیون گلومرولی در ابتدا و پایان پروتکل تمرینی از آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون های t وابسته و t مستقل برای ارزیابی تفاوت معناداری در قبل و بعد از دوره تمرینی بین گروه کنترل و گروه تجربی استفاده شد. سطح معناداری P≤0.05 در نظر گرفته شد. میزان فاکتورهای اوره و کراتینین و میزان فیلتراسیون گلومرولی در گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری پیدا کرده بود (0.05≥P) درحالی که در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. سطح فاکتور بیوشیمیایی اسید اوریک در هیچ کدام از گروه ها تغییر معناداری پیدا نکرد. نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که تمرینات توأم هوازی و مقاومتی می تواند میزان فیلتراسیون کلیوی و سطوح سرمی اوره و کراتینین را در بیماران دیابتی نوع دو بهبود دهد.
۱۴۳.

بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا و مصرف انرژی طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عملکرد دختران جوان دوره قاعدگی فعالیت فزاینده تا واماندگی متابولیسم سوبسترا

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 711 تعداد دانلود : 259
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دوره قاعدگی بر متابولیسم سوبسترا، مصرف انرژی و عملکرد طی فعالیت فزاینده وامانده ساز در دختران دانشجو بود. به این منظور پانزده دانشجوی دختر (با میانگین سن 47/1± 17/21 سال و شاخص توده بدنی 71/1 ± 55/20 کیلوگرم بر مترمربع) به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. طرح تحقیق در سه مرحله خونروی، فولیکولی و مرحله انتهایی لوتئال از چرخه قاعدگی تنظیم شد. پروتکل ورزشی به صورت فزاینده تا واماندگی ادامه یافت. اکسیژن و دی اکسیدکربن دم و بازدمی آزمودنی ها نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (حالت پایه)، حین فعالیت فزاینده تا واماندگی و یک ساعت بعد از اتمام برنامه تمرینی در حالت خوابیده به عنوان EPOC جمع آوری و تجزیه وتحلیل شد. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی از طریق فرمول های فراین و کالری سنجی غیرمستقیم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون ANOVA با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در انرژی مصرفی، عملکرد، اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مراحل مختلف قاعدگی (خونروی، فولیکولی و لوتئال)، طی تمرین فزاینده تا واماندگی وجود ندارد. در فعالیت ورزشی فزاینده، کالری مصرفی و اکسیداسیون کربوهیدرات و چربی در مرحله خونروی، ابتدای فولیکولی و انتهای لوتئالی احتمالاٌ به سبب عدم تفاوت زیاد بین غلظت هورمون های استروژن و پروژسترون در دختران جوان تفاوت چشمگیری ندارد.
۱۴۴.

مقایسه تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی به دو شیوه سوپرست های معکوس و ترکیبی بر پاسخ کراتین کیناز، فاکتور رشد شبه انسولینی و هورمون رشد پلاسما در مردان تمرین کرده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی سوپرست ترکیبی سوپرست معکوس 10 RM

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 532 تعداد دانلود : 503
تمرینات سوپر نوعی از تمرینات قدرتی اند که در آن استراحت بین ستی محدود است. هدف از پژوهش حاضر بررسی پاسخ CK,IGF-1,GH پلاسما نسبت به دو نوع سوپرست ترکیبی و معکوس بود. چهارده مرد تمرین کرده با میانگین شاخص توده بدن 59/2±25/23 و میانگین سنی 32/2±24 سال در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها به دو گروه هفت نفری تقسیم شدند و از شیوه تمرینی متقاطع برای اجرای تمرینات استفاده شد. تمرینات به صورت سوپرست های معکوس و ترکیبی و با شدت 10RM اجرا و نمونه های خونی در محل تمرین از آزمودنی ها گرفته شد. بررسی نتایج به روش آماری t test جفتی نشان داد که تنها CK بین دو روش تفاوت معناداری دارد (006/0P=) (در تمرین ترکیبی بیش از معکوس) و GH (191/0P=) و IGF-1(256/0P=) تفاوت معناداری بین دو شیوه تمرینی نشان ندادند. ازاین رو ممکن است تمرینات مقاومتی سوپرترکیبی و معکوس پاسخ های رشدی مشابهی داشته باشند، اما به لحاظ پاسخ آسیب متفاوت باشند، یعنی تمرین ترکیبی پاسخ آسیب بیشتری را ایجاد کند.
۱۴۵.

مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لاکتات دوچرخه سواران نخبه مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا ظرفیت های بافرینگ

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : 163 تعداد دانلود : 788
هدف از مطالعه حاضر مقایسه ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه استقامتی و بی هوازی کار و ارتباط آن با شاخصهای هوازی و بی هوازی بود. 8 دوچرخه سوار استقامتی و 6 دوچرخه سوار نخبه بی هوازی کار در دو جلسه مجزا با فاصله زمانی یک هفته یک آزمون فزاینده استاندارد و یک آزمون فرابیشینه یکنواخت را انجام دادند. در خلال آزمون فزاینده گازهای و نمونه خونی جهت اندازه گیری لاکتات، بی کربنات و pH جمع آوری شد. مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا به عنوان فاصله بین آستانه لاکتات و آستانه تنفسی جبرانی تعیین گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی از طریق فرمول [pH] Δ . Δ [HCO3] و ظرفیت غیر بی کربناتی از طریق Δ PH] ] [Δ [LA] . Δ [PH] ] – [Δ [HCO3] . [ بدست آمد. همبستگی بین متغیرها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون تعیین و معنی دار بودن تفاوت بین متغیر ها با آزمونt استیودنت مشخص گردید. ظرفیت بافرینگ بی کربناتی (001/0 >p ) و مدت زمان مرحله بافرینگ (05/0 >p ) و تغییرات لاکتات در مرحله بافرینگ ( 01/0 >p ) در گروه استقامتی بطور معنی دار نسبت به گروه بی هوازی کار بالاتر بود. همبستگی معنی دار بین ظرفیت بافرینگ بی کربناتی با VO2max ( 05/0 >P ) وظرفیت بافرینگ بی کربناتی و کسر اکسیژن ( 01/0 >P ) بدست آمد. به طور خلاصه نتایج نشان داد که ظرفیت های بافرینگ در مرحله بافرینگ ایزوکاپنیا بین ورزشکاران نخبه متفاوت و با ظرفیت های هوازی و بی هوازی در رابطه است.
۱۴۶.

تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر نیمرخ لیپیدی مردان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین تناوبی شدید لیپوپروتئین با چگالی پایین لیپوپروتئین با چگالی بالا تری گلیسرید

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 792 تعداد دانلود : 179
افزایش شدت فعالیت بدنی با کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی مرتبط است و احتمالاً به این دلیل به بهبود مشخصات لیپوپروتئین های خون منجر می شود. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر پروفایل لیپیدی مردان جوان غیرفعال است. به این منظور، 18 مرد جوان غیرفعال، داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (9n=، سن: 41/1±33/24 سال، قد: 91/4±22/176 سانتی متر، وزن: 59/6±27/72 کیلوگرم) و کنترل (9n=، سن: 01/2±27/23 سال، قد: 88/6±22/180 سانتی متر، وزن: 23/7±27/76 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی شدید را اجرا کردند. از همه آزمودنی ها قبل و بعد از شش هفته اجرای HIIT در حالت ناشتا خون گیری به عمل آمد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و t همبسته نشان داد، درصد چربی بدن در گروه تمرین به صورت معناداری کاهش یافت (P=0.019). هرچند غلظت های سرمی تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کلسترول تام و نسبت کلسترول تام به لیپوپروتئین با چگالی بالا کاهش و مقادیر لیپوپروتئین با چگالی بالا افزایش یافتند، این تغییرات از نظر آماری معنادار نبودند (P>0.05). این یافته ها نشان می دهد، اجرای شش هفته HIIT به بهبود نسبی غیرمعنادار نیمرخ لیپیدی در مردان جوان غیرفعال منجر شد که با کاهش معنادار درصد چربی در گروه تمرین همراه است. با توجه به این نتایج، احتمالاً اجرای HIIT از نظر تأثیر زمانی عامل کارامدی برای پیشگیری و بهبود عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی در جوانان غیرفعال است.
۱۴۷.

تاثیر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1( NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات 1NBC1) (در عضلات اسکلتی رت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین استقامتی بیان ژن تنظیم pHدرون سلولی هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات مبادله گر سدیم هیدروژن

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 508 تعداد دانلود : 956
هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن های مبادله گر سدیم هیدروژن1 (NHE1) و هم انتقال دهنده سدیم بی کربنات1 (NBC1)در عضلات اسکلتی باز کننده طویل انگشت شست (تند)و نعلی (کند)رت بود. تعداد 20 رت نژاد ویستار نر در سن 4 هفتگی با میانگین وزن 8/10±7/95گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل وتمرینی تقسیم شدند. تمرین استقامتی (دویدن روی نوار گردان با سرعتmin/m20ومدت 20دقیقه و تدریجاً رسیدن به سرعت min/m 30 و مدت 35 دقیقه در هفته آخر)به مدت هفت هفته،بر گروه های تمرینی اعمال شد . 48ساعت پس از اتمام پروتکل تمرینی، رتها تشریح و عضله نعلی [SOL]و باز کننده طویل انگشت شست[EDL]استخراج شدند. میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) از طریق تکنیک Real time-PCR انجام گرفت .میزان بیان میزان بیان ژن mRNA (NHE1وNBC1) با استفاده از روش2-∆∆CT محاسبه گردید. جهت تعیین معنی دار بودن تفاوت متغیرها بین گروههای تحقیق از آزمون آماری t مستقل و با استفاده از نرم افزار REST(permutation test) استفاده گردید. مقدار α در تمامی مراحل برابر با 05/0 در نظر گرفته شد. یافتههای تحقیق نشان داد اختلاف معنیداری بین میزان بیان mRNA NHE1 عضله باز کننده طویل شست(%74) و عضله نعلی(%51) درگروه تمرینی نسبت به گروه کنترل وجود دارد (05/0>P). همچنین میزان بیان ژنmRNA NBC1 عضله باز کننده طویل شست(%62) و عضله نعلی(%41) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت اما این افزایش در عضله نعلی معنی دار نبود(05/0>P). در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که تمرین استقامتی موجب افزایش بیان ژنmRNA (NHE1وNBC1) در گروه تمرینی می شود. این الگوی بیان ژن در عضلات اسکلتی مختص تار عضلانی است که از لحاظ متابولیکی با یکدیگر متفاوتند و یک نوع سازگاری به تمرین است که سلول عضلانی خود را با شرایط ویژه تمرین جهت کنترل و تنظیم pHi منطبق می سازد.همچنین این الگوی افزایش بیان مختص ترانسپورتر هایی است که از لحاظ متابولیکی نقش مهم تری را در تنظیم و نگهداری pH درون سلولی در عضلات اسکلتی بر عهده دارند.
۱۴۸.

تأثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر غلظت سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نیمرخ لیپیدی فعالیت ورزشی امنتین-1

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 967 تعداد دانلود : 585
امنتین-1 آدیپوکین تازه شناخته شده ای است که اغلب از بافت چربی احشایی ترشح می شود. سطوح در گردش امنتین-1 به طور معکوس با چاقی ارتباط دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرینات ورزشی بر غلظت سرمی امنتین-1 وجود دارد. هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده بر سطوح سرمی امنتین-1 است. شانزده سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 19 ± 288 گرم به طور تصادفی به گروه های تمرین (8n=) و کنترل (8n=) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان (8 تکرار در روز، 3 روز در هفته) با وزنه های آویزان شده به دم حیوان، به ترتیب با وزنه هایی معادل 50، 75 ،90 و 100 درصد ظرفیت حمل بیشینه جلسه قبل و افزایش 30 گرمی در تکرارهای بعدی بود. پس از 4 هفته تمرین مقاومتی غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی اندازه گیری شد. چهار هفته تمرین مقاومتی فزاینده موجب افزایش قدرت (ظرفیت حمل بیشینه) موش های صحرایی شد. تفاوت معنا داری در غلظت سرمی امنتین-1، گلوکز و نیمرخ لیپیدی بین گروه ها مشاهده نشد (05/0 P >). تغییرات وزن موش های صحرایی در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا داری کمتر بود (049/0 P =). نتایج این پژوهش حاکی از عدم تغییر سطوح سرمی امنتین-1 و نیمرخ لیپیدی موش های صحرایی با وجود افزایش قدرت و جلوگیری از افزایش وزن در اثر تمرین مقاومتی است. به منظور مشخص شدن تأثیر تمرینات ورزشی و ترکیب بدنی بر سطوح در گردش امنتین-1 تحقیقات بیشتر ضرورت دارد.
۱۴۹.

تأثیرات حاد دو برنامه تمرین مقاومتی با شدت متوسط، حجم برابر و سرعت های آهسته و سریع بر برخی هورمون های آنابولیک و کاتابولیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی تستوسترون هورمون رشد حرکات آهسته حرکات سریع

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 295 تعداد دانلود : 365
هدف از تحقیق حاضر مطالعه تأثیرات حاد دو برنامه تمرین مقاومتی با سرعت آهسته و سریع بر برخی هورمون های آنابولیک و کاتابولیک بود. ده مرد جوان (سن 76/1 ± 3/23 سال) در یک طرح تصادفی متقاطع در سه حالت کنترل، تمرین مقاومتی آهسته و تمرین مقاومتی سریع قرار گرفتند. آزمودنی ها شش حرکت را در چهار ست با شدت 65- 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و نیم ساعت بعد از تمرین گرفته شد. نتایج نشان داد تمرین آهسته و سریع موجب افزایش معنا دار هورمون رشد (به ترتیب حدود 250 و 200 درصد) بلافاصله بعد از تمرین شد. اما بین دو نوع تمرین تفاوتی وجود نداشت. در تمرین مقاومتی آهسته بلافاصله بعد از تمرین مقادیر تستوسترون به طور معناداری افزایش یافت. تمرین مقاومتی آهسته و سریع تأثیری بر کورتیزول، انسولین و گلوکز نداشت. می توان گفت تمرینات مقاومتی آهسته نسبت به تمرینات مقاومتی سریع تأثیر بیشتری بر ترشح هورمون تستوسترون دارد.
۱۵۰.

تأثیر شش هفته تمرین استقامتی بر سطوح برخی سایتوکاین های ریزمحیط تومور در موش های ماده مبتلا به تومور پستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سرطان پستان تمرین استقامتی اینترلوکین 17 اینترفرون گاما

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 270 تعداد دانلود : 901
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیرات تمرینات ورزشی بر تعادل سایتوکاینی موش های ماده مبتلا به سرطان پستان است. بدین منظور 20 سر موش بالب سی ماده تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. پس از آشناسازی با محیط و تزریق سلول های سرطانی به همه موش ها، گروه تجربی به مدت شش هفته، پنج روز و با شدت متوسط تمرینات استقامتی را انجام دادند. موش ها روزانه از نظر تغییرات رشد تومور ارزیابی شدند. در پایان موش ها نخاعی شدند و بافت تومور برداشته شده و به سرعت فریز شد و در دمای 70- درجه سلسیوس نگهداری شد. نمونه تومور هموژنیزه شده و سپس با روش الایزا مقادیر سایتوکاین های IL-17 و IFN-g در نمونه ها بررسی شد. از آزمون Tمستقل برای تعیین اختلاف بین گروه ها استفاده شد. کاهش معنادار IL-17 در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (03/0 P=). همچنین، سطوح IFN-γ افزایش نشان داد. ولی این افزایش از لحاظ آمار معنادار نبود. کاهش معنادار میزان رشد تومور نیز در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (005/0 P=). از آنجا که IL-17 در رگ زایی، رشد و متاستاز تومور نقش دارد، کاهش سطوح این سایتوکاین که به موازات کاهش حجم تومور است نشان می دهد که تمرین از طریق کاهش سطوح این سایتوکاین موجب کاهش رشد تومور می شود. همچنین افزایش در سطح IFN-γ حاکی از تعدیل سایتوکاینی به وسیله تمرین در ریزمحیط تومور در راستای القای ایمنی سلولی ضد تومور است که نقش حمایتی تمرین در تحریک ایمنی ضد تومور را نشان می دهند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت تمرینات استقامتی نقش مؤثری در بازداری از رشد تومور در سرطان های وابسته به استروژن دارد.
۱۵۱.

تأثیر شانزده هفته تمرین استقامتی و رژیم غذایی پرچرب بر اینترلوکین- 6 و 10 و نسفاتین -1 پلاسمایی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: چاقی تمرین استقامتی غذای پرچرب نسفاتین-1

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  4. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 572 تعداد دانلود : 424
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین استقامتی بلندمدت و رژیم غذایی پرچرب بر نسفاتین -1، اینترلوکین-6 و اینترلوکین-10، به منظور شناخت نقش عوامل التهابی و ضد التهابی در تنظیم اشتها، دریافت غذا و ارتباط این عوامل با چاقی می باشد. به همین منظور تعداد 32 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی در چهار گروه 8 تایی: 1) گروه کنترل با رژیم غذایی پرچرب (CHFD)، 2) گروه کنترل با رژیم غذایی استاندارد (CSD) 3) گروه تمرین استقامتی با رژیم غذایی پرچرب (EHFD) 4)گروه تمرین استقامتی با رژیم غذایی استاندارد(ESD) (هر جلسه تمرین 60 دقیقه با سرعت m/min 30، 5 روز در هفته به مدت 16 هفته)، دویدن روی نوارگردان بدون شیب، تقسیم شدند و از آب و غذای در دسترس، استفاده کردند. از روش الایزا برای اندازه گیری پارامترهای بیوشیمیایی و از تحلیل واریانس چند متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نسفاتین-1 و IL-10 در گروه های تمرین و گروه کنترل با رژیم غذایی یکسان، تفاوت معناداری وجود ندارد اما بین گروه ها با رژیم غذایی پرچرب و استاندارد تفاوت معناداری وجود داشت (P<0.001). پژوهش حاضر نشان داد، تمرین استقامتی متوسط تا شدید، احتمالاً با ایجاد تعادل در مسیرهای کنترل کننده اشتها و متابولیسم بدن که یکی از مسیرهای احتمالی نسفاتین-1، اینترلوکین-6 و 10 می باشد، از تأثیر چاق کنندگی غذاهای پرچرب پیشگیری نماید.
۱۵۲.

تأثیر دو نوع فعالیت بدنی، بر پاسخ VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آنژیوژنز فاکتور رشد آندوتلیال عروقی فعالیت هوازی پیشرونده فعالیت تناوبی شدید

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 885 تعداد دانلود : 699
از جمله سازگاری های مهمی که در پی تمرینات ورزشی رخ می دهد، افزایش چگالی مویرگی یا آنژیوژنز است. فاکتور رشد آندوتلیال عروقی (VEGF) نقش میتوژنیک برای سلول های آندوتلیال دارد و واسطه مهمی در فرایند آنژیوژنز به شمار می رود. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تأثیر دو نوع فعالیت بدنی بر پاسخ VEGF-A سرمی در مردان غیر ورزشکار بود. به همین منظور 11 مرد غیر ورزشکار (میانگین سنی80/23 سال) به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده و تناوبی شدید پرداختند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد از اجرا گرفته شد. از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه های تکراری (Repeated Measures)، برای بررسی تغییرات درون گروهی VEGF و از آزمون آمار استنباطی t مستقل برای مقایسه داده های برآمده از دو نوع فعالیت بدنی استفاده شد. اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده موجب افزایش VEGF-A سرمی بلافاصله بعد از اجرا شد (44/31 درصد). همچنین دو ساعت بعد از اجرای این فعالیت، سطح VEGF-A سرمی همچنان به افزایش خود ادامه داد و نسبت به سطح استراحتی 90/59 درصد افزایش یافت. بلافاصله بعد از اجرای فعالیت تناوبی شدید، سطح VEGF-A سرمی کاهش یافت (74/10 درصد)، اما دو ساعت بعد از اجرا نسبت به سطح استراحتی، افزایش 20/13درصدی نشان داد. بررسی های مقایسه ای بین دو فعالیت هوازی پیشرونده و تناوبی شدید نشان داد که اختلاف معناداری بین این دو نوع فعالیت در میزان اثرگذاری بر سطوح VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار، در سه مرحله قبل (257/0P=)، بلافاصله (620/0P=) و دو ساعت بعد از اجرا (704/0P=) وجود ندارد. بر اساس یافته های این تحقیق، اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده و یک جلسه فعالیت تناوبی شدید، به یک اندازه می توانند سطوح فاکتور آنژیوژنیکی VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار را تحت تأثیر قرار دهند.
۱۵۳.

تاثیر 6 هفته تمرین اینتروال بر سطوح HIF-1α ریه رت های در حال بالیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بالیدگی هایپوکسی تمرین اینتروال فزاینده HIF-1α

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : 181 تعداد دانلود : 1000
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر6 هفته تمرین اینتروال فزاینده بر سطوح HIF-1α ریه رت های در حال بالیدگی بود. در پژوهش حاضر، برای بررسی اثر یک دوره تمرین اینتروال فزاینده بر پروتئین HIF-1α ریه، 30 سر موش صحرائی ویستار نر سه هفته ای با میانگین وزنی 9±68 گرم، بعد از دو هفته آشنایی به طور تصادفی به سه گرو ه پایه، تمرین اینتروال فزاینده و کنترل تقسیم شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه تمرین اینتروال فزاینده به مدت 6 هفته به صورت تناوبی با 10 تکرار 1 دقیقه ای و استراحت فعال 2 دقیقه ای انجام شد. اندازه گیری HIF-1α با استفاده از کیت به روش ELISA انجام شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد تمرین اینتروال فزاینده سبب کاهش معنادار وزن بدنی و وزن تر ریه رت ها به ترتیب 8/17 و 02/42 درصد نسبت به گروه کنترل شد. هم چنین بین سطوح HIF-1α گروه تمرین اینتروال فزاینده در مقایسه با گروه پایه و کنترل افزایش معناداری (P
۱۵۴.

تأثیر تمرین استقامتی شنا در دوران بارداری بر شاخص آپوپتوزی کبد نوزادان موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بارداری تمرین شنا آپوپتوزیس کبد نوزاد

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 272 تعداد دانلود : 733
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی شنا در دوران بارداری بر شاخص آپوپتوزی کبد نوزادان موشهای صحرایی انجام شده است. 022 گرم( به دو گروه )کنترل و تمرین( تقسیم شدند. گروه تمرین از روز اول بارداری تا روز زایمان در استخر ویژهای وادار ± 61 موش صحرایی باردار ) 02 به شنا شدند. نمونهبرداری از بافت کبد نوزادان روز دوم پس از تولد انجام و شاخص درصد آپوپتوزی کبد با استفاده از تست TUNEL تعیین شد. برای ≥ 2/ تجزیه و تحلیل یافتههای این پژوهش از آزمون تی مستقل یکنمونهای در سطح خطای 20 α استفاده شد. نتایج نشان داد میانگین شاخص آپوپتوزی کبد <2/ 1 درصد بود که حاکی از فقدان تفاوت معنیدار بین دو گروه بود ) 20 / 1 درصد و در گروه تمرین شنا 02 / نوزادان در گروه کنترل برابر با 02 p (. نوزادان گروه تمرین شنا افزایش <2/ غیرمعنیداری را در وزن هنگام تولد نشان دادند ) 20 p (. این نتایج نشان میدهند که فعالیت ورزشی استقامتی شنا در طی بارداری احتمالاً تأثیر منفی و نگرانکنندهای بر رشد و شاخص آپوپتوزی کبد نوزادان ندارد
۱۵۵.

ﺗﺄثیر تمرین های متفاوت ورزشی بر مقادیر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین استقامتی تمرین تناوبی شدید هیپوکمپ موش صحرایی بالغ عامل نوروتروفیک مشتق از مغز تمرین پر شدت تمرین بر سطح شیب دار

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 161 تعداد دانلود : 207
پژوهش حاضر با هدف شناخت اثرات احتمالی شیوه های متفاوت تمرینات ورزشی بر مقادیر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) در هیپوکمپ موش های صحرایی بالغ انجام شد. در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (با سن 8 هفته و میانگین وزن 10±170 گرم)، به طور تصادفی در 5گروه مساوی 7 تایی کنترل، تمرین استقامتی، تمرین تناوبی شدید، تمرین پر شدت و تمرین بر سطح شیب دار تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی به مدت 8 هفته، تحت فعالیت ورزشی استقامتی بر روی نوار گردان مخصوص جوندگان قرار گرفتند. گروه تمرین تناوبی شدید، به مدت 8 هفته فعالیت ورزشی تناوبی با استراحت فعال بر نوارگردان اجرا کردند. گروه تمرین پر شدت، با شدت بالا بر نوارگردان دویدند. گروه تمرین بر سطح شیب دار، بر نوار گردان شیب دار فعالیت خود را انجام دادند. مقادیر BDNF با روش الایزا سنجیده شد و داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه با α<0.05تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد، مقادیر BDNF هیپوکمپ پس از 8 هفته، در گروه های تمرین استقامتی (0.768=P)، تمرین تناوبی شدید (0.135=P)، تمرین پر شدت (0.163=P) و تمرین بر سطح شیب دار (0.172=P) نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری را نشان ندادند. هر چند تمرین های متفاوت ورزشی نتوانست موجب تفاوت معنادار سطوح BDNF شود، اما به نظر می رسد، تمرینات ورزشی با شدت و فشار بالاتر می تواند تغییر مقادیر BDNF هیپوکمپ را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد.
۱۵۶.

تاثیر تعاملی تمرین استقامتی و روزه داری بر غلظت پلاسمایی فاکتورهای فیبرینولیتیک در مردان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین استقامتی PAI-1 t-PA روزه داری ماه رمضان

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 410 تعداد دانلود : 228
فعالیت بدنی منظم می تواند تغییرات مطلوبی در سیستم فیبرینولیتیک ایجاد نماید و بهبود عملکرد آن را موجب شود. هدف از مطالعه ی حاضر تعیین تاثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری بر فاکتورهای فیبرینولیتیک می باشد. تعداد 24 مرد غیر ورزشکار به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت نمودند و بطور تصادفی در دوگروه روزه داری (F) و تمرین استقامتی+روزه داری (ET+F) قرار داده شدند، اما در نهایت به خاطر افت آزمودنی در دو گروه تحقیق با 20 آزمودنی (10 نفر در هر گروه) خاتمه یافت. آزمودنی های گروه F (وزن، 2/16±4/77 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 5/4±7/25) طی ماه رمضان فقط روزه داری داشتند، در حالیکه گروه ET+F (وزن، 3/9±3/79 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 9/2±3/26) علاوه بر روزه داری، به مدت چهار هفته و هر هفته 3 جلسه تمرین استقامتی داشتند. دو نمونه خونی (6 میلی لیتر) برای اندازه گیری آنتی ژن فعال کننده پلاسمینوژن بافتی (t-PA)، بازدارنده فعال کننده پلاسمینوژن (PAI-1) و D-Dimer در قبل و بعد از ماه رمضان گرفته شد و رژیم غذایی نیز قبل و در هفته دوم ماه رمضان اندازه گیری و ثبت شدند. میزان وزن، BMI و درصد چربی آزمودنی ها پس از ماه رمضان در هر دو گروه به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>P)، با این حال کاهش وزن و BMI برای گروه ET+F بیشتر از گروه F بود (05/0>P). همچنین درصد چربی مصرفی رژیم غذایی هر دو گروه در ماه رمضان افزایش معنی داری یافت. آنتی ژن t-PA در گروه ET+F به طور معنی داری کاهش و در گروه F نیز تا مرز معنی داری کاهش یافت (06/0=P) اما مقایسه بین گروهی آنتی ژن t-PA، آنتی ژن PAI-1 و D-Dimer تفاوت معنا داری را نشان نداد. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری نمود که احتمالا تمرین استقامتی همراه با روزه داری اسلامی از طریق کاهش وزن، BMI و آنتی ژن t-PA اثرات مطلوبی را بر سیستم فیبرینولیتیک ایجاد می نماید.
۱۵۷.

تأثیر تمرینات ترکیبی و استقامتی بر برخی آدیپوکاین ها، هورمون رشد و نیمرخ لیپیدی در دختران دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضافه وزن هورمون رشد تمرین ترکیبی ویسفاتین واسپین کمرین

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 561 تعداد دانلود : 804
مطالعات جدید نشان می دهد واسپین، کمرین و ویسفاتین با اضافه وزن و چاقی ارتباط دارد، اما تأثیر برنامه های ورزشی بر آنها مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر تمرین استقامتی و ترکیبی بر سطوح پلاسمایی آدیپوکاین ها، هورمون رشد و نیمرخ لیپیدی در دختران دچار اضافه وزن بود. بدین منظور 45 دانشجوی دختر داوطلب و دچار اضافه وزن (سن 46/2±20 سال؛ نمایه توده بدن 89/0±27/29 کیلوگرم بر متر مربع؛ درصد چربی 92/3±40/39؛ نسبت دور کمر به لگن 47/0±91/0) انتخاب شدند. دوازده آزمودنی در گروه تمرین استقامتی اینتروال (4 روز در هفته، 80-60 درصد ضربان قلب بیشینه، 45- 25 دقیقه دویدن اینتروال در هر جلسه)، یازده آزمودنی در گروه تمرینات ترکیبی (2 روز تمرین استقامتی مشابه گروه اول، 2 روز تمرین مقاومتی: 7 ایستگاه 60 تا80 درصد یک تکرار بیشینه، 3 ست در هر ایستگاه، 12-8 تکرار) و ده نفر هم در گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا قبل و بعد از دوازده هفته تمرین جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات پلاسمایی این آدیپوکاین ها و سایر متغیرها استفاده شد. نتایج نشان داد سطوح ویسفاتین و واسپین در گروه تمرینات ترکیبی در مقایسه با دو گروه دیگر به طور معناداری کاهش یافت، اما کمرین تفاوتی را نشان نداد. همچنین نمایه توده بدنی، وزن، درصد چربی، در گروه های تمرینی و نسبت محیط کمر به لگن در گروه تمرین ترکیبی کاهش یافت (050 /0P<). هورمون رشد در گروه های تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت. مقادیر کلسترول تام و تری گلیسرید، تنها در گروه ترکیبی کاهش معناداری یافت. هورمون رشد نیز در گروه تمرین ترکیبی نسبت به دو گروه دیگر افزایش معناداری نشان داد (050 /0P<). می توان گفت ترکیبی از تمرینات استقامتی و قدرتی با بهبود عوامل نیمرخ لیپیدی و ترکیب بدنی احتمالاً ناشی از کاهش وزن و چربی احشایی، به کاهش غلظت پلاسمایی ویسفاتین، واسپین و افزایش هورمون رشد در دختران دچار اضافه وزن منجر می شود.
۱۵۸.

تأثیر فعالیت تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی نورموباریک و نورموکسی بر مقادیر سرمی اینترلوکین-6 و ارتباط آن با گلوکز در جوانان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: IL-6 فعالیت تناوبی شدید هایپوکسی نورموباریک نورموکسی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 128 تعداد دانلود : 671
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر فعالیت ورزشی تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی نورموباریک و نورموکسی بر پاسخ اینترلوکین-6 (IL-6) سرم و ارتباط آن با گلوکز در مردان جوان غیر ورزشکاربود. 9 جوان غیرفعال داوطلب، با میانگین سنی 5/0±6/24 سال، وزن 9/4±9/72 کیلوگرم و قد 3/5±8/174 سانتی متر در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها برنامه فعالیت اصلی را به مدت 30 دقیقه شامل 10 تکرار 1 دقیقه ای با بار کار 80 درصد Wmax روی چرخ کارسنج در شرایط هایپوکسی نورموباریک (اکسیژن برابر 3/15 تا 5/15 درصد برابر ارتفاع 2500 متر) و بعد از یک هفته در شرایط نورموکسی اجرا کردند. بین هر کدام از تکرارها برای بازگشت به حالت اولیه، شدت فعالیت به 50 درصد Wmax کاهش داده شد. در جلسه آزمون، برای سنجش میزان سرمی IL-6 و گلوکز، هر بار 2 میلی لیتر خون در زمان های مختلف (قبل، بلافاصله بعد و دو ساعت بعد از اجرای فعالیت)، از ورید بازویی آزمودنی ها جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. سطوح سرمی IL-6 آزمودنی ها بلافاصله و دو ساعت بعد از فعالیت در شرایط هایپوکسی و نورموکسی کاهش غیرمعناداری را نشان داد (0.05>P). هم چنین ارتباطی بین میزان سرمی IL-6 و گلوکز، بین این دو شرایط مشاهده نشد (0.05>P). با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت اجرای فعالیت تناوبی شدید اختلالی در عملکرد دستگاه ایمنی در مردان جوان غیرورزشکار ایجاد نمی کند، اما با توجه به تأثیر شدت، مدت، نوع فعالیت ورزشی و درجه هایپوکسی روی میزان پاسخ ایمنی بهتر است در ارائه فعالیت های ورزشی شدید برای جوانان غیر ورزشکار دقت بیشتری کرد.
۱۵۹.

اثر تمرینات اینتروال هوازی بر سطوح خونی مالون دی آلدئید، ظرفیت ضداکسایشی تام و پروفایل لیپیدی در زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پراکسیداسیون لیپیدی استرس اکسایشی تمرینات اینتروال هوازی نیمرخ لیپیدهای خون

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 943 تعداد دانلود : 334
افزایش رادیکال های آزاد در بافت های مختلف، آثار تخریبی بر سلول ها و ساختارهای بدن دارد که می توان با ویژگی آنتی اکسیداتیو فعالیت های بدنی منظم، این آثار منفی را کاهش داد. بنابراین، هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی آثار تمرینات اینتروال هوازی بر سطوح خونی مالون دی آلدئید و ظرفیت ضداکسایشی تام در زنان فعال بود. تعداد 30 نفر زن غیرورزشکار، سالم و غیر سیگاری (سن: 5/5±6/27 سال، وزن: 4/3±2/64 کیلوگرم) به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت و به طور تصادفی به دو گروه تمرین اینتروال هوازی و کنترل تقسیم شدند. تمرین اینتروال در ابتدا به مدت 30 دقیقه با تناسب 1 به 1 شامل دویدن با شدت 60 درصد حداکثر ضربان قلب و پیاده روی سریع انجام شد. از هفته چهارم به 45 دقیقه و به تناسب 2 به 1 (دویدن - پیاده روی) و از هفته یازدهم تا چهاردهم به 60 دقیقه به نسبت 3 به 1 افزایش یافت. شدت توالی های تمرینی در جلسات پایانی به 85 درصد ضربان قلب بیشینه می رسید. قبل و بعد از دوره تمرینی، متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از آزمون t مستقل و همبسته تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد چهارده هفته تمرین اینتروال هوازی، باعث کاهش در مقادیر MDA (48/1±5/5 به 77/0±6/3 میلی مول) و افزایش در TAC (49/0±98/1 به 32/0±99/2 میلی مول) شده بود (05/0>p). حداکثر اکسیژن مصرفی نیز در گروه تمرین افزایش معنی-داری یافته بود (05/0>p). همچنین، مقادیر MDA (77/0±6/3 در برابر 37/0±9/4 میلی مول) و TAC (52/0±21/2 در برابر 32/0±99/2 میلی مول) در گروه تمرین اینتروال نسبت به گروه کنترل پس از 14 هفته به طور معنی داری کمتر بود (05/0>p). سطوح خونی LDL، TChol، TG نیز به طور معنی داری در گروه تمرین هوازی نسبت به کنترل کمتر و HDL بیشتر بود (05/0>p). به طور کلی، یافته ها نشان داد تمرینات هوازی منظم به صورت اینتروال با افزایش در مدت و شدت سبب کاهش شاخص های استرس اکسایشی و پراکسیداسیون لیپیدی شده و همزمان با آن پروفایل لیپیدی خون نیز بهبود می-یابد.
۱۶۰.

اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نیمرخ لیپیدی پروتئین واکنشگر C تمرین مقاومتی دایره ای بیماری های قلبی - عروقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : 450 تعداد دانلود : 576
افزایش شاخص التهابی پروتئین واکنشگر C (CRP) و نیمرخ لیپیدی با افزایش خطر بیماری های قلبی-عروقی همراه است. با وجود این، تأثیر تمرینات مقاومتی بر این عوامل خطرزای قلبی-عروقی در زنان ناشناخته است. هدف: بررسی اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال. روش: 24 زن جوان غیرفعال با میانگین سنی 50/3± 26 سال، قد 50/2±160 سانتی متر و وزن 93/6±62 کیلوگرم،به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه 12 نفره کنترل و تجربی تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای، هر هفته سه جلسه به مدت 20 تا 60 دقیقه، در هشت ایستگاه با شدت 65 تا80 درصد یک تکرار بیشینه(1RM) بود. خون گیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. داده ها با آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥α تحلیل شد. نتایج: پس از دوازده هفته تمرین مقاومتی، در گروه تجربی و در مقایسه بین گروهی، مقادیر CRP، تری گلیسرید (TG)، کلسترول تام (TC) و لیپوپروتئین کم چگال (LDL-C) و لیپوپروتئین خیلی کم چگال (VLDL-C) با تغییرات معناداری همراه بود (05/0≥p)، درحالی که لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) تغییر معناداری نداشت (05/0≤p). نتیجه گیری: بنابراین، به نظر می رسد این شیوه تمرین مقاومتی دایره ای با توجه به کاهش عوامل خطرزا، روشی مفید و ارزشمند برای پیشگیری و کاهش بیماری های قلبی-عروقی و ارتقای سلامت زنان باشد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان