فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳٬۱۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
این جستار درصدد به پرسش گرفتن مبانی و اندرکنش سطوح فکری و اجتماعی الهیات یهود است. بر پایه فرضیه پژوهش، الهیات و عرفان یهود را نمی توان جدای از ارتباط آن با بعد سیاسی - اجتماعی اش تحلیل کرد. بر این اساس، در کنار باور یهود به اینکه قوم برگزیده خدا است، آنان معتقدند رنج های تاریخی فراوانی (آوارگی، تبعید، کشتار، بردگی و...) گریبان گیر قومشان بوده است. شاید از همین رو است که برخلاف سایر ادیان توحیدی که بر مفهوم رستگاری تمرکز دارند، ادبیات الهیاتی عرفانی یهود، از رهایی و نجات سخن می گوید. این رهایی مبتنی بر دو بُعد فردی و جمعی است. بُعد جمعی که الهیات یهود را به زندگی اجتماعی پیوند می دهد، با موعودگرایی عمل گرایانه در هم آمیخته است. این امر نه تنها بر انتظارِ ظهور ماشیح استوار است، که بیش از آن دربردارنده لزوم اقدام عملی برای تحقق ظهور و رهایی نهایی است. چارچوب نظری پژوهش استوار بر نظریه تحلیل گفتمان (انتقادی) به ویژه خوانشی است که نورمن فرکلاف از آن به دست می دهد.
ویژگی های حیات معقول به عنوان هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
غایت انگاری و آینده نگری به عنوان امری فطری، همواره انسان را به پژوهش در کشف اسرار و رموز پدیده های عالم، نظام هستی و وجود خود وادار کرده است. اگر پرسشگری در ساختار ذهن انسان نبود و اگر ذهن انسان، در طلب هدف و غایت نبود، گره از هیچ مشکلی در سراسر عالم انسانی گشوده نمی شد. علامه جعفری با ارائه الگوی «حیات معقول» به عنوان هدف متعالی جامعه بشری، فلسفه هستی انسان را، انتقال از حیات معمول به حیات معقول می داند. حیات معقول، حیات آگاهانه ای است که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای حیات طبیعی را با برخورداری از آزادی اختیار، در مسیر اهداف تکاملی نسبی تنظیم می کند و شخصیت انسانی را که به تدریج در این گذرگاه ساخته می شود، وارد هدف اعلای حیات خواهد کرد. این هدف متعالی، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است. جلوه عالی حقیقت رو به کمال، حیات آگاه نسبت به حقایق والای هستی، رهیدن از دام کمیت ها و ورود به آستانه ابدیت از ویژگی های حیات معقول هستند. هدف این نوشته، تحلیل هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه این متفکر است.
گونه شناسی آیات علمی قرآن و مبانی استنباط گزاره های علمی از آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیش از ده درصد از آیات قرآن کریم به انواع مختلفی از پدیده های طبیعی و برخی از ویژگی های آن ها اشاره شده است. این امر، لزوم اهتمام ویژه به شناخت آیه های علمی قرآن، انواع و گونه های آن ها و نیز مبانی استنباط و برداشت علمی از این آیات را نشان می دهد. با بررسی آیات قرآن کریم ملاحظه می شود که اشاره به پدیده های طبیعی، به گونه های مختلف و در سبک های متفاوتی آمده است. در برخی آیات علمی، خداوند متعال به صراحت به بیان پدیده های طبیعی پرداخته و انسان ها را به مشاهده و اندیشه ورزی در آن ها دعوت می نماید. در مقابل در آیاتی متعدد نیز به سبک ها و شیوه های گوناگون، اشاراتی غیر صریح به انواعی از پدیده های طبیعی شده است. یافته های این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است، حاکی از آن است که علاوه بر اینکه در آیات علمی صریح قرآن به طیف وسیعی از پدیده های طبیعی به طور مستقیم اشاره شده، موارد متعددی از ویژگی های پدیده های طبیعی نیز در آیات علمی غیر صریح بیان شده است. از جمله این آیات می توان به آیات قصص، آیات قسم، آیات مثل و تشبیه، آیات مربوط به وقایع آستانه قیامت، آیات توصیفگر پدیده های فرامادی و آیات الاحکام اشاره کرد. اما برای هر گونه برداشت و استنباط علمی صحیح و مستدل از آیات علمی صریح و غیر صریح قرآن، علاوه بر مبانی عام تفسیری، توجه به مبانی ویژه ای برگرفته از قرآن و اصول عقلایی محاوره ضروری است. این پژوهش نشان می دهد که مهم ترین مبانی اثرگذار در استنباط از آیات علمی عبارت اند از: عدم راهیابی باطل به قرآن و به عبارتی به حق بودن و واقع نمایی آیات قرآن، قرینه متصل غیر لفظی بودن علم قطعی برای کلام الهی، حکمت آمیز بودن قول و فعل الهی و در نهایت ضرورت وجود اسباب در اداره و انجام امور توسط خداوند.
رسالات شبانی: نقد جایگاه آن در میان مسیحیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سه رساله اول و دوم تیموتائوس و تیتوس در عهد جدید، منسوب به پولس، معروف به رسالات شبانی هستند. وثاقت این رسالات تا قرون وسطی موردپذیرش بود اما با شروع جریان نقد تاریخی کتاب مقدس همچون دیگر نوشته های کتاب مقدس، سندیت و محتوای این رسائل موردبررسی جدید قرار گرفتند. این مقاله درپی پاسخ به دو سؤال درباره این رسالات است؛ نخست بررسی انتساب این رسالات به پولس و دوم تأثیر آموزه ها و الهیات این رسالات بعد از جریان نقد تاریخی کتاب مقدس. نخستین بار شلایرماخر سندیت این رسالات را مورد تردید قرار داد و دانشمندان بعدی با تأیید نظر او دلایل بیشتری را ارائه دادند. روش بررسی ای مسئله روش تحلیل مفهومی است. به نظر می رسد پولس نویسنده حقیقی رسالات شبانی نیست. علی رغم تمامی نقدها و بررسی ها، امروزه رسالات شبانی منشأ الهام و تأثیر در جامعه مسیحی هستند. تأثیر رسالات شبانی بر ساختار کلیسای مسیحی، الگوی رفتاری مؤمنان و انجمن های خیریه هنوز قابل توجه است
منشأ وجودی شرّ در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون شک در دنیای پیرامون ما شرّ و فساد و ناگواری های بسیاری مثل بیماری و جهل و فساد و سیل و زلزله و مانند آن به چشم می خورد، که در وجود و واقعیت داشتن آن ها نمی توان تردید کرد. شرّ از مباحث مهم در فلسفه، به ویژه در مابعدالطبیعه است و دقیقاً به همین دلیل متفکران بزرگ همواره در باب آن اندیشیده اند و سعی در تبیین آن داشته اند. در این میان افلاطون، که یکی از فیلسوفان بزرگ و اثرگذار است نظری خاص ارائه کرد که بعدها تحت عنوان نظریه عدمی بودن شرّ مورد توجه فیلسوفان قرار گرفت. این مقاله بر آن بوده که ضمن سعی در پژوهش و تلاش برای فهم نظر افلاطون در باب شرّ، معنای عدمی بودن شرّ از نظر او را بکاود. بدین منظور این مقاله با استناد به آثار خود افلاطون نشان می دهد که افلاطون شرّ را امری وجودی می دانسته و منظورش از عدمی بودن آن نیز باید در پرتو نظریه مُثُلش فهمیده شود. به علاوه این مقاله کوشیده است تا مطابق با نظر افلاطون منشأ ورود شرّ را به عالم توضیح دهد.
تحلیل و نقد دیدگاه عبدالکریم سروش در اثبات پلورالیسم دینی بر مبنای آیات قرآن
حوزه های تخصصی:
پلورالیسم دینی یکی از مسائل کلام جدید است. پلورالیسم یعنی پذیرش چند نوع فهم، برداشت و معرفت نسبت به یک حقیقت واحد، حتی اگر با یکدیگر متضاد باشند. عبدالکریم سروش یکی از قائلان به این نظریه است که تلاش می کند آن را با استناد به آیات قرآن اثبات کند. دقّت در دیدگاه های او درباره پلورالیسم و تفسیری که از آیات مورد استناد خود ارائه می دهد، نشان دهنده اختلاف نگرش و روش تفسیر او با نگرش و روش تفسیر غالب دانشمندان و مفسّران است. به همین دلیل، نتایج و دریافت های او از آیات قرآن نیز با دریافت های آنان، متفاوت و در مواردی متباین است. این پژوهش به روش توصیف و تحلیل محتوا، پس از تبیین دیدگاه سروش در پذیرش و اثبات پلورالیسم دینی، از دو جهت به نقد و ردّ این دیدگاه می پردازد: اثبات نادرستی استناد سروش به آیات قرآن و استنباط از آن ها؛ تحلیل دلایل قرآنیِ ردّ این نظریه به صورت کلّی.
رویکرد اندیشوران شیعه به مفهوم قوامیت مرد در آیه 34 سوره نساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین مستند برای ریاست مرد بر خانواده، آیه قوامیت (نساء/ 34) است که همواره مورد مناقشه محققان بوده است؛ چرا که صحبت از حقوق زنان، موضوعی رایج در محافل علمی و دانشگاهی بوده و هست و به ویژه با توجه به رواج جریان های دفاع از حقوق زنان، این رویکرد روندی رو به رشد را می پیماید. تحلیل های متفاوتی درباره قوامیت مرد ارائه شده است؛ برخی آن را مدیریت و سرپرستی مرد بر خانواده دانسته و برخی دیگر به ویژه در عصر اخیر و به دلیل رواج انگاره های دفاع از حقوق زن این آیه را به مفهوم کارگزاری و خدمتگزاری مرد در خانواده تبیین کرده اند و تلاش گروهی نیز بر جمع بین این دو دیدگاه بوده است. نگارندگان با گردآوری دیدگاه های ارائه شده از ناحیه متفکران شیعی در این باره، به نقد و بررسی آن ها پرداخته و قوامیت را به عنوان «وظیفه مدیریت مرد در درون نهاد خانواده» تبیین کرده اند.
تحلیل انتقادی مبانی انسان شناختی دیدگاه طبیعت گرایان در معنای زندگی با تأکید برکلام اهل بیت (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله دیدگاه های رایج در معنای زندگی دیدگاه های طبیعت گرا است که در دو رویکرد آفاقی و انفسی به تحلیل و توجیه معنای زندگی پرداخته اند. مهم ترین مسئله در این دیدگاه، مبانی فکری ویژه درباره انسان است که طبیعت گرایان را به اتخاذ چنین رویکردی سوق داده است. این نوشتار به بررسی و نقد مبانی انسان شناختی طبیعت گرایان در معنای زندگی که عمدتاً رویکردی اومانیستی دارند، خواهد پرداخت. روش ما در نقد، بهره مندی از مبانی انسان شناختی دینی با توجه به نگرش اهل بیت (ع) خواهد بود. در مبانی طبیعت گرایان پیدایش خود به خودی انسان از دل طبیعت، انکار بعد روحانی، نبود طرح و برنامه برای زندگی انسان و آزادی مطلق او، از جمله اموری است که دیدگاه آنان را در ترسیم معنایی موفق از زندگی ناکام گذاشته است. در مقابل در مبانی اهل بیت (ع)، انسان مخلوق خالقی حکیم دانسته می شود که برای زندگی بشر هدف و برنامه دارد و انسان با بهره گیری از آزادی و اختیار و سرشت و فطرت الهی، این هدف را در زندگی خود جعل و با حرکت در راستای آن به زندگی خود معنا می بخشد. واژگان کلیدی: طبیعت گرا، معنای زندگی، مبانی انسان شناختی، اومانیسم، اهل بیت علیهم السلام
«علم پیشین الهی و اختیار انسان»؛ آیه ای برای تنزیه خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم پیشین به افعال اختیاری دیگران، برای انسان ذاتاً ممتنع است؛ در حالی که برای خداوند، ثابت و قطعی است. این مطلب به روشنی تباین علم الهی با علوم بشری را به تصویر می کشد. همین تباین، پایة عجز بشر از شناخت علم خداوند با ابزارهای مخلوقی، و لزوم اکتفا به تنزیه در مورد آن است. امّا تنزیه محض، از سوی صدرائیان مورد ایرادات و اشکالاتی قرار گرفته، و خلاف ادلّة عقلی پنداشته شده است. در این مقاله، ابتدا به صورت مختصر، مبنای خداشناسیِ تنزیهی تبیین می گردد و سپس به اشکالات وارد بر آن پرداخته می شود. در نهایت نیز مؤیّداتی بر بحث تنزیه، از روایات شریف بیان خواهد شد. باید توجه داشت که آگاهی ازلی خداوند از افعال اختیاریِ انسان، نه تنها پایه و اساس بحث حاضر است، بلکه در پاسخ گویی به اشکالات نیز، نقشی اساسی ایفا می کند؛ لذاست که این مهم، در جای جای مقالة حاضر، مورد اشاره و استناد قرار خواهد گرفت.
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزه های تخصصی:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره به عنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمز و هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمز سرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف می شمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی می داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیخته ای از احساسات دینی و ایده های دینی می داند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و به نحوی بارزتر، به عنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقم زدن مفاهیم، نظریات و استدلال های روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریباً نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کامل تر و روشن تر از آن زاده می شوند. بدین سان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
بررسی تکنولوژی و اخلاق فناوری در پرتو تبیین عناصر حوزه انسان شناسی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه تکنولوژی و فناوری اطلاعات تار و پود زندگی انسان را در بر گرفته است. تکنولوژی ابزاری است که انسان آن را برای آسایش و رفاه این جهانی به استخدام خویش درآورده است. نکته مهم و مغفول در این به کارگیری، بی توجهی به ارتباط بین حقیقت انسان، سعادت و کمال نهایی او با ذات و ابعاد تکنولوژی است. این غفلت موجب شده است امروزه نه تنها تکنولوژی مستخدم انسان نباشد، بلکه همو با سرعت و قدرت حیرت آور خود متعرضانه انسان را در تملک خویش درآورد. این تعرض به نحوی است که امروزه انسان به هیچ وجه توان گسستن تکنولوژی از حوزه زیست خود را ندارد. هدف این پژوهش آن است که با تبیین حقیقت دوبعدی انسان و توجه به سعادت و کمال نهایی وی به موضوع تکنولوژی و فناوری اطلاعات بپردازد. این نوع روش شناسی نه تنها جدید است، بلکه به خوبی ذات و حقیقت تکنولوژی را نشان می دهد. از جمله نتایج این پژوهش می توان به بینونت کامل غایت انسان و تکنولوژی و مفقودشدن غایت نهایی انسان با ورود تکنولوژی و فناوری اطلاعات به حوزه زیست انسان اشاره کرد. این پژوهش به صورت اسنادی تحلیلی تنظیم شده و می کوشد به تکنولوژی از دریچه ای دینی توجه کند.
بررسی و نقد شبهة ناسازگاری آیات مربوط به مدت آفرینش آسمان و زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آغازین روزهای نزول وحی، دشمنان با طرح شبهاتی درصدد القای ناهماهنگی و تناقض آیات قرآنبودند، ولی در دو قرن اخیر، با گسترش مطالعات خاورشناسان دربارة اسلام که در رأس آنان گلدزیهر، نولدکه و... قرار دارند، به شبهة ناهماهنگی آیات دامن زده شد و این موضوع دستمایة انکار وحیانی بودن قرآنگردید. یکی از موارد توهم تناقض در قرآناین است که خداوند در هفت آیه از قرآن کریممی فرماید: زمین و آسمان در طول شش روز آفریده شده اند. امّا از آیات 9 تا 12 سورة فصلّت چنین برمی آید که آفرینش زمین و آسمان هشت روز به طول انجامیده است. مفسران در پاسخ این شبهه، شش پاسخ ارائه کرده اند که در پژوهش حاضر به سبک مسئله محور، با روش کتابخانه ای و به صورت توصیفی تحلیلی، دو مورد به عنوان جواب نهایی پذیرفته شده است: 1 مراد از چهار روز اندازه گیری اقوات در آیات چهارگانة سوره فصلت، تنها آفرینش گیاهان و حیوانات و غذاها نبوده است تا با چهار روز آفرینش زمین و آسمان، هشت روز شود، بلکه دو روز مربوط به آفرینش زمین و دو روز مربوط به آفرینش غذاها و گیاهان می باشد که به اضافة دو روز مربوط به آفرینش آسمان ها، مجموعاً شش روز (دوران) مى شود. 2 در آیات سورة فصلت، تنها به آفرینش زمین در دو روز تصریح شده است. لذا از واژة «خلق» استفاده شده، اما به آفرینش آسمان و میان آن اشاره ای نشده است و از این رو، از واژة «قضی» استفاده شده است.
خدا، از مفهوم تا مدل های معرفتی (تمایز و ارتباط مفهوم، تصور و تصویر خدا و نقش روش شناختی مدل ها در ادراک خدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه در پژوهش های مختلف، در اطلاق بر «برداشت های ذهنی از خدا» سه تعبیر «مفهوم خدا»، «تصور خدا» و «تصویر خدا» اغلب به یک معنا استفاده شده است، در این نوشتار درصددیم تا با بیان تمایز این تعابیر به نقش روش شناختی توجه به تمایز و پیوند آنها بپردازد. برداشت ما از خدا به اعتبارهای گوناگون نام های مختلفی به خود می گیرد. تنها یک «مفهوم خدا» وجود دارد که انسان ها آن را به گونه متفاوتی از همدیگر ادراک می کنند؛ بنابراین نمی توان ادراک های مختلف را مفهوم های خداوند نامید. اما واژه تصور، معنای عامی را دارد که در عین اینکه نقش فاعل شناسا را بیشتر نشان می دهد، از محدودیت های مترتب بر مفهوم و تصویر نیز فارغ است؛ زیرا تعبیر «تصویر خدا» نیز به طور ضمنی دال بر وجود عناصر خیال از قبیل استعاره ها و اسطوره هاست، پس پژوهش را به جهت خاصی مقید می کند. در این میان، مدل خدا تعبیر مهم اما کمتر شناخته شده ای است که با ایجاد یک شبکه زبانی، نقشی روش شناختی در تصور ما از خدا و معرفت دینی به مثابه دنیای ناشناخته تحقیق دارد. مدل های خدا استعاره های قدرتمندی هستند و رابطه ای تمثیلی با مفهوم دارند؛ از این رو به لحاظ معرفتی بر مبنای رئالیسم عین گرا ارزیابی شدنی نیستند؛ اما در آزمون انسجام و تناسب، به طور جدی مورد توجه انسجام گرایان و عمل گرایان قرار دارند.
بررسی اصالت وکارایی دیدگاه جوادی آملی درباره رفع تعارض علم ودین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در عرصه دین پژوهی معضل تعارض علم و دین است. جوادی آملی یکی از برجسته ترین متفکران روحانیت شیعه است که به حل شبهه تعارض علم و دین پرداخته است. پرسش اصلی این است که آیا شیو ه های رفع تعارض وی خاستگاه اسلامی دارد یا تکرار شیوه های متفکران غربی است و آیا این شیو ه ها در رفع تعارض موفق هستند؟ هدف از این مقاله ارائه شیوه های ایشان و بررسی اصالت آن ها و ارزیابی کارایی شان است. با مراجعه به آثار جوادی آملی و آثار برجسته متفکران غربی در زمینة علم و دین و بررسی آنها مشخص می شود که برخی از شیوه های جوادی آملی مبتنی بر فلسفه علم اسلامی و دسته دیگر مبتنی بر دیدگاه های دین شناسانه اسلامی است. ازاین رو، اصالت این شیوه ها اثبات گردیده و چون وی با ملاحظه ماهیت و ویژگی های علم و دین و با حفظ خصوصیات آن ها سازگاری شان را تبیین کرده، شیوه های وی در رفع تعارض کارایی دارد
وحی و رؤیا: بررسی و نقد تئوری «رؤیای رسولاله»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دین پژوهی در دورة معاصر نواندیشان زیادی را به خود دیده است؛ یکی از این نواندیشان دکتر سروش است؛ وی در تاریخ تئوری پردازی خود مراحل مختلفی را طیّ کرده است. اولین گام وی در این راستا با قبض و بسط تئوریک شریعت آغاز شد و با فرضیة بسط تجربة نبوی استمرار یافت. وی در فرضیة اول معرفت دینی را بشری و تاریخی و نسبی پنداشته و در فرضیة دوم یک گام به عقب رفته، متن دین را متحوّل و تاریخی دانسته است. وی در تئوری جدیدش که نام «محمّد(ص) راوی رؤیای رسولانه» را بر آن نهاد گامی دیگر به عقب برداشته است. سروش مدعی است که در این تئوری آخرین پنجره ناگشوده در این باب را باز کرده و فرایند وحی را برخلاف گذشته یکسره در رؤیا و خواب خلاصه نموده است. وی نقش پیامبر را راوی و گزارشگر آنها می داند. لذا، روشی که سروش برای تفسیر وحی پیشنهاد می کند روش تعبیرگرایی است که به زعم وی می تواند رقیب جدّی برای ظاهرگرایی و تأویل گرایی در تاریخ اسلامی باشد. دکتر سروش در آخرین تئوری خود شش مقدمه ترتیب داده است تا از طریق آن بتواند فرضیة خود را اثبات نماید. نگارندة این مقاله با بررسی و نقد مقدّمات و استدلال وی، این تئوری را در نهایتِ سستی و ضعف یافته است
تأثیر مبنای لایه لایه بودن معنا در قرآن در تفسیر واژه های «شهاب» و «سبع سموات» از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: مبنای اعتقاد به لایه لایه بودن معنا در تفسیر قرآن از منظر علامه ی طباطبایی به این معناست که هر یک از صور و گونه های ترکیبی کلام الهی که امکان نگاه مستقل را داشته باشد می تواند حجت و معتبر تلقی شود به گونه ای که هر معنایی اختصاص به افق و مرتبه ای از فهم و درک باشد. هدف این نوشتار بر آن است تا تأثیر این مبنا را در تفسیر واژه ها ی «سبع سموات» و «شهاب» در تفسیر «المیزان فی تفسیر القرآن» نشان دهد. از منظر علامه ی طباطبایی لفظ «شهاب» در قرآن در آیاتی که در آنها به رانده و مطرود شدن شیاطین اشاره دارد با توجه به مبنای لایه لایه بودن معنا در قرآن به مثابه یک مبنای تفسیری معنایی کنایی است که مراد از آن ، این است که شیاطین از ورود و نزدیکى به عالم بالا ممنوع هستند. معنای «سبع سموات» نیز از نظر ایشان در دو قِسم آسمان مادی و آسمان معنوی دسته بندی می شود.
بررسی پیامدهای هبوط در الاهیات عقلانی جاناتان ادواردز
حوزه های تخصصی:
جاناتان ادواردز به عنوان بزرگ ترین الهیدان نیوانگلندی در واکنش به رویکرد مکانیسمی و تاکید افراطی به دریافت های عقل و به تبع آن نفی وحی و نگاه وحیانی قرن 17و18، به جهت حل معضلات پیش آمده در حوزه دین، در عین اعتقاد به عقلانیت در حوزه دین، عقلانیت را در الهیات از متن به حاشیه برده و جنبه تنبیهی به آن می بخشد. او با التزام به مساله هبوط ذات، فطرت انسانی را آلوده و فاقد درک صحیح و منطبق با حقیقت الاهی ترسیم می کند و در همین راستا عقل را هم از آفات هبوط مصون نمی داند. چنانچه یافته های عقل را واجد تعارض، پیشداوری و تمایلات فاسد می داند. چنین روند معکوسی از جانب عقل هیچ گاه در رویکرد زندگی مومنانه، که دغدغه اصلی ادواردز است، تاثیر گذار نبوده و به این ترتیب در شکل مفهومی صرف باقی می ماند. گرچه همین عقل بواسطه التزام به وحی می تواند از طبیعت منحط خود بیرون رفته و نه تنها شواهد موید وجود ملموس خدا را ببیند، بلکه آنها را تصدیق نموده و بر آنها صحه بگذارد. اما همواره عقل در حالت فی نفسه و منهای وحی، منفی و منفعل و فاقد کارایی معرفی می شود.
فقر معرفت شناختی و روان شناختی در اندیشة پاولف و مکتب رفتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة پاولف و مکتب رفتار، به عنوان یکی از روش های آموزش به ویژه در روان شناسی یادگیری و نیز یکی از شیوه ها و راه های پرورشی، مورد توجه و قابل تأمل است و می توان از رهاورد آن برای بخش هایی از تعلیم و تربیت، بهره های ارزشمندی گرفت. اگر این مشرب درمعرض نقّادی ما قرار می گیرد، ازآن روست که افکار و افعال آدمی را تماما در قالب محرّک ها، بازتاب ها، محیط و نیز فرآیند فیزیولوژیک انسان تحلیل و تعقیب می کنند. آنجاست که هم این روند و هم مبانی آن که همان فلسفه پوزیتیویسم و ماتریالیسم و نیز آموزه های داروینی و دکارتی است، مورد نقد و چالش قرار می گیرد. ما با این نظریه، به منظور یک تکنیک علمی سر ناسازگاری نداریم،محل نزاع ما دیدگا ه های فلسفی،شناخت شناسی و روان شناختی و انسان است که صاحب نظران آنان، چنین نظریه ای را از دل آن استخراج کرده اند. همچنین با آن جهان بینی و معرفتی است که به دلایل ناصواب، به حذف روان شناسی و معنویت و نظام ارزش ها و باورهای قدسی آ دمیان پای می فشارند و به آن رنگ و بوی حیوانی می دهند. فقر اصالت و استقلال در اندیشه و معرفت انسان، فقر خودشناسی، تفکر و هنر، مغایرت با حقایق عقلی، جبرگرایی محیطی و فیزیولوژیک، انکار پدیده های روانی و نیز ناباوری به کیان اخلاق و ارزش ها، نقدهایی است جدی بر مکتب شرطی.
مرگ و جاودانگی در اندیشه میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرداماد حجم اندکی از نوشته های خود را به علم النفس اختصاص داده است و از این حجم اندک می توان دیدگاه او را درباره مرگ و جاودانگی استنباط و بازخوانی کرد. در این بازخوانی سه رویکرد فلسفی، عرفانی و دینی را می توان به تصویر کشید. این سه رویکرد در طول یکدیگرند و با هم مراتب اندیشه میرداماد راجع به مرگ و جاودانگی را تفسیر می کنند. بیرونی ترین بعد این اندیشه، رویکرد فلسفی میرداماد است. او این رویکرد را از نفس شناسی ابن سینا اخذ کرده و پایه های فلسفی او را در مفارقت نفس از بدن و جاودانگی پذیرفته است. در رویکرد عرفانی، میرداماد انسان را عالم صغیر و مقصود آفرینش تعبیر کرده و او و جاودانگی اش را در دو سلسله «بدو» و «عود» تبیین کرده است. این دو سلسله، هرچند با کمی اختلاف، همان قوس صعود و نزولی است که به ویژه در عرفان نظری استفاده می شود. در این نظریه، هرچند ریشه های افلاطونی و نوافلاطونی مشهود است، اما میرداماد می کوشد آنها را کاملاً دینی جلوه دهد و به همین دلیل شواهدی از آیات و روایات در تکمیل رویکرد عرفانی خود می آورد. این اقدام آگاهانه او نشان دهنده هماهنگی کامل این دو رویکرد نزد میرداماد است.