موضوع سخن، نقد کنترل رسمی دین و فرهنگ از سوی حکومت است. نویسنده سعی کرده است پیامدهای منفی کنترل دولتی دین و فرهنگ را در جوامع توسعهنیافته تبیین کند. از دیدگاه ایشان، کنترل رسمی این دو مقوله نه تنها به تقویت مبانی اعتقادی و رفتار دینی و رعایت هنجارهای فرهنگی نمیانجامد، بلکه نهایتا به تضعیف آنها منجر میگردد.
در دوران معاصر، در برخورد با سنتهاى فرهنگى سه گرایش در میان ایرانیان شایع بوده است: 1. گرایش سنتگرایانه؛ 2. گرایش شبهتجددخواهانه و 3. گرایش تجددخواهانه. گرایش اخیر با استفاده از اصل «میراثبردن انتقادى» به خلق فرهنگ نو چشم دوخته است. در شرایط امروزى تنها تأکید بر آن دسته سنتهاى فرهنگى مجاز است که بتوانند با فرآیند همگرایى فرهنگى جهانى سازگار شوند.
آقای توسلی فرهنگ را دارای سپهری گسترده میداند که در همه جا متجلی میشود. به نظر وی، اندیشههای پوزیتیویستی، فرانکفورتی و پستمدرن هر کدام به نوعی در مقوله فرهنگ به بیراهه رفتهاند. ما در عرصه فرهنگ نیاز به جامعنگری داریم و باید راهی در میانه سنت و تجدد بیابیم و پویایی فرهنگ خود را حفظ کنیم. مسئله امروز ما نداشتن مدیریت فرهنگی و طرح و استراتژی لازم در زمینه فرهنگ است.