در این پژوهش آثار جهانی شدن تجارت بر رشد اقتصادی ایران در یک دوره 42 ساله (1379-1338) مورد بررسی قرار گرفته و برای جداسازی آثار سطح تولید از آثار رشد از دو الگوی اقتصادسنجی جداگانه استفاده و پارامترها به روش حداقل مربعات معمولی (OLS) برآورد شده است. در این گونه مطالعات تجربی، انتخاب شاخص مناسب برای تحلیل رفتار متغیرها، به ویژه متغیر جهانی شدن اهمیت زیادی دارد. بنابراین در ابتدا با جست و جو در میان دهها شاخص موجود، نسبت تجارت به تولید، که معمول ترین و معروف ترین شاخص باز بودن تجاری در ادبیات تجربی است، به عنوان مناسب ترین شاخص برای این بررسی انتخاب شده است. این مقاله در قالب یک مقدمه کوتاه و سه بخش اصلی و نتیجه گیری پایانی تدوین گردیده است. یافته های این پژوهش از آثار مثبت جهانی شدن تجارت بر سطح تولید سرانه و نرخ رشد اقتصادی در ایران حکایت دارد.
برخی به جهانی شدن به عنوان فرایندی سودمند، اجتنابناپذیر و غیرقابل تغییر نگاه میکنند و برخی به آن با ترس و خصومت مینگرند و معتقدند این جریان، فقر و نابرابری بین انسانها را افزایش میدهد. برخی معتقدند "جهانی شدن" فرصتهای زیادی را برای توسعه عادلانه و واقعی جهان ارائه میکند، به شرطی که راه پیشرفت آن هموار شود. آنها بر این باورند که یکپارچگی اقتصاد جهانی منجر به رشد سریعتر و کاهش میزان فقر خواهد شد. اینکه چگونه میتوان به کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای بسیار فقیر برای بهرهبرداری از این فرصتها کمک کرد؟ آیا جهانی شدن نابرابری اجتماعی را افزایش میدهد و یا میتواند به کاهش فقر کمک کند؟ و آیا کشورهایی که با اقتصاد جهانی ادغام میشوند، به نحو اجتنابناپذیری در برابر بیثباتیها آسیبپذیر میشوند؟ برخی از سؤالاتی هستند که در این مقاله مورد توجه و بررسی قرار گرفتهاند.
در این مقاله ، فرایند جهانی سازی به مثابه نتیجه گریز ناپذیر منطق درونی نظام سرمایه داری از دو منظر کلی غیر رادیکال و رادیکال مورد نقد قرار می گیرد . از منظر ناقدان غیر رادیکال جهانی سازی از آن جیث که متضمن نابرابری و فقر است ، شایسته نقد است ؛ اما از منظر ناقدان رادیکال ، جهانی سازی که عمری به درازای نظام سرمایه داری دارد ، نشانگر مرحله جدیدی از امپریالیسم است . آمارتیا سن ، آنتونی گیدنز و جوزف استیگلتیز ناقدان غیر رادیکال ، و پل سوئیزی ، الن میکسینز وود ، هری مگداف ، سمیر امین و نوام چامسکی ناقدان رادیکالی هستند که در این مقاله به آرا و دیدگاههای ایشان استناد شده است .
آیا روند جهانی شدن در تعاریض با حاکمیت ملی است ؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش ، ابتدا باید گفتارها و کردارهای سیاسی معاصر در خصوص حاکمیت جهانی بازبینی شود . این بازبینی باید آن مفهوم از قدرت را که پس حاکمیت جهانی نهفته است ، تفسیر کند . برای تفسیر این مفهوم نیز باید مفهوم دولت نوین یا مدرن و مفاهیمی که این نوع دولت بر پایه آن شکل گرفته است ، تبارشناسی شود .
تبارشناسی روشی است که میشل فوکو به تاسی از نیچه آن را در بررسی تاریخ به کار می گیرد .