یوسف نوظهور

یوسف نوظهور

مدرک تحصیلی: دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی ره

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۱ مورد.
۱.

تبیین مفاهیم جوهر، صفت، حالت در فلسفۀ اسپینوزا با استفاده از آراء فلاسفۀ پیش از او (بر اساس تفسیر ولفسون)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جسم جوهر حالت صفت و فکر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 271 تعداد دانلود : 661
سؤال اصلی ای که در این مقاله به آن می پردازیم چنین است: آیا می توان براساس آراء فلاسفۀ یونان و قرون وسطا و دکارت در باب جوهر و عرض و نظر آنان در باب خداوند و صفات او، تعریف اسپینوزا در کتاب اخلاق از جوهر، صفت و حالت را بهتر درک کرد؟ ولفسون این گونه اسپنوزا را تفسیر کرده است و ما در این مقاله نگاهی نقادانه به تفسیر او داریم. ارسطو و دکارت به تعدد جواهر باور داشتند؛ اما اسپینوزا با تعریف خود از جوهر، نظریۀ وحدت جوهر را مطرح ساخت. از نظر اسپینوزا جوهر، موجودی است که به غیر نیازی ندارد و خودش، خود را تصور می کند. اسپینوزا با این تعریف وحدت را در جهان و موجودات جهان حاکم کرد. حالت در فلسفۀ اسپینوزا، یک شباهت به عرض در نظام فلسفیِ ارسطو دارد: تصور حالت در فلسفۀ اسپینوزا و عرض در نظام ارسطو بدون جوهر ممکن نیست؛ اما عرض در نظام ارسطویی سببِ تشخصِ جوهر است، اما در فلسفۀ اسپینوزا، جوهر مقدم بر حالت است. درحقیقت حالت نتیجۀ ضروریِ جوهر است. اسپینوزا صفت را به گونه ای تعریف می کند که نشان دهد چگونه جوهر به خودش می اندیشد و خودش را می یابد. از نظر اسپینوزا، جوهر صفات نامتناهی ای دارد؛ اما او فقط از دو صفت نام می برد: بُعد و فکر. اسپینوزا جوهر را با هرکدام از صفات این همان می داند. از نظر او جوهر همان عقل است که به خودش یعنی جسم می اندیشد و خود را می یابد. بر این اساس تعدد صفات نیز با بساطت ذات جوهر، ناسازگار نیست.
۲.

دشواری های بنیان گذاشتن معیار صدق در فلسفه کانت؛ صورت بندیِ نظریه صدق در فلسفه کانت بر پایه «استنتاج استعلایی»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 969 تعداد دانلود : 167
در این پژوهش می کوشیم این پرسش را پاسخ گوییم که معنای صدق در فلسفه کانت چیست و آیا می توان در این فلسفه، معیاری برای نظریه صدق تعیین کرد یا نه. در گام نخست، با نظر به «تحلیل استعلایی[1] [آناکاویک ترافرازنده]» و به ویژه با تمرکز بر «استنتاج استعلایی [/تنقیح مناط][2]» در سنجش خرد ناب [3] ، الگوی شناختیِ کانت را صورت بندی می کنیم. برای صورت بندی دقیق این الگو، از تفسیر رابرت پاول ولف [4] بهره می گیریم. سپس، با نظر به مسائل جاری در معنی شناسیِ مدرن، می کوشیم سامان ارجاع[5] در این نظریه صدق را بررسی کنیم و در این راستا از تفسیر معناشناختی رابرت هانا [6]، کانت شناس معاصر بهره می گیریم. سرآخِر دلیل می آوریم که نظریه صدق در فلسفه کانت، مبتنی بر گونه ویژه ای از اصل «انسجام[7] » است که آن را «نظریه انسجام گرویِ کانتی» نام می گذاریم. بدین ترتیب، اگرچه قول مشهور بر آن است که کانت در سنجش ، صدق را «همخوانی [/مطابقت][8]» دانسته است، نشان خواهیم داد که نظریه همخوانی صدق متضمن «واقعیت گروی استعلایی» است، درحالی که نزد کانت واقعیت فی نفسه را نمی توانیم بشناسیم و تنها سامان واقعی مکانمند و زمانمند جهان تجربی را می شناسیم و همین سامانمندی است که ضرورت را در جهان تجربی تبیین می کند و مقوّم آن است؛ بنابراین ممکن نیست نظریه صدق در فلسفه کانت همخوانی یا مطابقت در معنای معمول آن باشد، بلکه نوع ویژه ای از «انسجام گروی» است. در این متن هر جا که از سنجش نقل قول کرده ایم، ترجمه فارسیِ میرشمس الدین ادیب سلطانی با عنوان «سنجش خرد ناب» را عیناً در متن گذاشته ایم.   [1]. Transcendental Analysis [2]. Transcendental Deduction [3]. Critique Of Pure Reason [4]. Robert Paul Wolff [5]. Reference [6]. Robert Hanna [7]. Coherence [8]. Correspondence    
۳.

بررسی متعلق شهود در اندیشه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اسپینوزا شناخت شهود صفت حالت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 845 تعداد دانلود : 305
ب باروخ اسپینوزا، فیلسوف عقل گرای قرن هفدهم، توجه ویژه ای به شناخت و معرفت شناسی دارد. بر اساس نظر اسپینوزا، شناخت انواع و مراتبی دارد که معتبرترین آن ها شناخت شهودی است و از همین رهگذر، او به بحث از شهود، متعلق آن و ویژگی هایش می پردازد. جستار حاضر، ضمن بررسی اقسام شناخت در اندیشه اسپینوزا، به واکاوی مفهوم و متعلق شهود در نظر او خواهد پرداخت. همچنین مقاله پیش رو، بر اساس دو دسته از تفاسیر، نشان خواهد داد که در سیر تفکر اسپینوزا، تغییری در متعلق معرفت شهودی صورت می پذیرد که ناشی از گذر اندیشه اسپینوزا از تقسیم معرفت بر مبنای صورت شناسایی به تقسیم آن بر اساس محتوای شناسایی است. این تغییر در انتقال اسپینوزا از رساله اصلاح فاهمه به کتاب اخلاق نمایان می شود و مفسران بر سر آن اختلافاتی دارند؛ بنابراین شهود موردنظر اسپینوزا در هر دو اثر، امری استنتاجی، بی واسطه و بی قاعده است؛ اما متعلق آن در رساله اصلاح فاهمه صفت و حالت و در اخلاق تنها حالت -یا ذوات اشیاء جزئی- است.
۴.

Bergson’s Freedom: A Dualistic Interpretation

کلید واژه ها: Bergson Dualism freedom determinism Life

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 23 تعداد دانلود : 185
When studying Henri Bergson's works, one can understand that as he proceeds from theoretical philosophy to applied philosophy, he criticizes deterministic view in favor of freedom and establishes foundations of this attitude. He is of the view that by obtaining true knowledge, we would achieve practical purposes including dynamic religion, open society and, more importantly, freedom. Bergson establishes his epistemological and metaphysical foundations in a way that he provides an appropriate base for the realization of freedom in open society. This study attempts to interpret Bergson's idea about freedom in light of his dualistic system, and by referring to the place of freedom within the dualistic system, it also attempts to explain Bergson's conception of freedom and show how and why freedom would be realized. Furthermore, this paper seeks to show that freedom would be realized by disregarding the wrong parts of Bergson's dualism in relation to dynamic religion, with the help of intuitive knowledge which takes duration into account and in an open society, while closed society, static religion and the epistemological attitude which rely on intelligence and have a spatial approach to time would hinder the occurrence of freedom. Thus the cognitive basis of conceiving free will is considered in the light of a dualistic approach in which the positive side (life) realizes the freedom, while the negative side (matter) causes determinism.
۵.

نقد و بررسی کتاب فلسفه عملی کانت از نقد به آموزه Kant's Practical Philosophy from Critique to Doctrine(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 148 تعداد دانلود : 655
جستار پیش رو، که متکفل نقد و بررسی کتاب فلسفه عملی کانت از نقد به آموزه نوشته گری بنهم است، با روش پژوهش توصیفی تحلیلی و براساس برداشت ناقد از اثر موردبحث، درصدد نشان دادن این است که این اثر، علاوه براین که طرح جدیدی در خوانش فلسفه عملی کانت درمی اندازد، از برخی جنبه ها نیز اشکالاتی جدی را متوجه خود می بیند. برخی از این کاستی ها عبارت اند از: شفاف نبودن متن، گزینشی بودن مطالب، ارائه نکردن نتیجه گیری برای هر فصل از کتاب، و فشردگی بیش از حد و گستردگی موضوعات موردبحث. هم چنین نگارنده، علاوه بر معرفی ساختار اثر موردبحث، نقاط قوت آن را نیز تبیین خواهد کرد که مهم ترین آن ها عبارت اند از: توجه ویژه بنهم به ارتباط و نسبت آثار مختلف کانت با یک دیگر و سیر فکری او در فلسفه عملی (انتقال از آثار انتقادی به آثار تعلیمی)؛ بررسی آن دسته از آثار کانت در فلسفه عملی که کم تر موردتوجه مفسران (به ویژه کانت شناسان ایرانی) قرار گرفته اند؛ مخالفت نویسنده با دیدگاه مورد قبول عموم مفسران فلسفه عملی کانت (خوانش صورت گرایانه)؛ و ارائه تفسیری جدید از آن (تفسیر غایت گرایانه).
۶.

تفسیر هابز از سرشت انسان و تأثیر آن در شکل گیری فلسفه سیاسی او(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هابز روان شناسی فیزیک سیاست اصول مکانیکی سرشت انسانی دولت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 33 تعداد دانلود : 177
بنیان اندیشه سیاسیِ هابز بر تحلیل دوگانه وی از انسان مبتنی است: از سویی انسان به مثابه جسمِ مادیِ مرکب در شبکه ای از نیروهای مکانیکی که تابع امیال و انفعالات خویش است. و از دیگر سو انسان همچون موضوع مطالعه مفاهیم حق و تکلیف که به وسیله قرارداد تشکیل اجتماع می دهند. تلاش هابز بر این است که نظام سیاسی اش با تحلیل ماده گرایی از رفتار انسان سازگار باشد. به همین دلیل در اندیشه هابز آگاهی از سازمان سیاسی مشروط به شناخت سرشت بشری است، و شناخت حالات و انفعالات بشر به شناخت اصول مکانیکی و قوانین فیزیک وابسته است. اخلاق و سیاست هابز نیز با ماده انگاری مکانیکی منطبق هستند و گاهی بر همان زمینه شرح و بسط داده شده اند. پرسش های راهبر  ما در این مقاله عبارتند از: سرشت انسان به مثابه یکی از عناصر اصلی نظام روان شناختی هابز چه مختصاتی دارد؟ هابز چگونه بر پایه مختصات سرشت انسان، فلسفه سیاسی خود را تدوین کرده است؟ مدعای اصلی مقاله این است که در نگاه هابز سرشت انسان بر اصل حرکت و بر اصول مکانیکی استوار است و در نتیجه، توانایی ایجاد جامعه سیاسی در سرشت بشر نوشته نشده است. انسان مدنی بالقسر است و باید اجتماع پذیر ساخته شود، به این معنا که  نظم جامعه سیاسی نه نظمی طبیعی بلکه نظمی تصنعی است که در مفاد بندهای یک قرارداد تجلی پذیر خواهد بود. بنابراین روان شناسی مکانیکی هابز زمینه ساز فلسفه مدنی اوست.
۷.

غایت مندی به مثابه اصل بنیادی پیوند عقل و فاهمه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: غایت مندی قوه حکم تأملی قوه حکم تعینی حکم زیباشناختی حکم ذوقی حکم غایت شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 993 تعداد دانلود : 893
کانت برای فهم جهان شئونی قائل است و هر شأنی را ناظر به قوه ای منحصر در نفس انسان می داند که عبارتند از قوه شناخت، قوه میل و قوه لذت و الم . هر یک از این قوا متعلق به منبع شناختی است که قانون گذار قوه تحت خود است؛ یعنی فهم، عقل و حکم. همچنین هر یک از این قوا، هرچند از حیث کارکرد متفاوت و متمایز از دیگری است ولی اصلی وحدت بخش همه آنها را به یکدیگر پیوند زده است. کانت درصدد است رابطه ی فهم و عقل را به واسطه ی قوه حکم و اصل بنیادین آن؛ یعنی اصل غایت مندی توجیه کند. در این مقاله نشان می دهیم که با توجه به نقشی که این اصل در اندیشه کانت ایفا می کند، قوای شناختی آدمی را نمی توان همچون جزیره هایی مستقل از هم در نظر گرفت، بلکه به نوعی می بایست یکپارچگی آنها را تأیید کرد.
۸.

مبانی مابعدالطبیعی برتری دموکراسی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سرشت انسان کناتوس حق طبیعی رشد عقلانی دموکراسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 528 تعداد دانلود : 846
اسپینوزا نخستین و مهم ترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفه سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشه وی مبتنی است. اسپینوزا درباره سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعت گرایانه ای از انسان می پردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادی ترین ویژگی همه موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی می کند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعه کمال گرایانه اش ایجاب می کند که نمونه اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه می توان به آزادی از بند انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسان ها از عقل ستیزی امیال، آن ها را در محدوده عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر می داندکه طبیعی ترین و عقلانی ترین نوع حکومت است؛ طبیعی ترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآن چه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیم گیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویران گر و غیرعقلانی کم تر می شود. در واقع، عقلانی بودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل می گیرد و در نتیجه انسان را به نمونه برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک می کند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییده دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابل فهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعی اش استوار است، دریابیم.
۹.

ارتباط نفس و بدن از دیدگاه ابن میمون و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نفس ثنویت گرایی عقل فعال عقل مفارق تصورات تام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 633 تعداد دانلود : 37
در تفکر یهودی آدمی موجودی مرکّب از نفس و بدن است. موسی بن میمون ضمن تأثیرپذیری از اندیشمندان پیش از خود، خصوصاً ارسطو و ابنسینا، معتقد شد نهتنها انسانها بلکه تمامی مخلوقات عالم مادی- اعم از حیوانات، نباتات، مواد معدنی، افلاک و ستارهها دارای دو بُعد متمایز بوده و از ماده و صورت ترکیبشدهاند؛ اما ازنظر اسپینوزا جدایی و مباینتی بین جسم و روح نیست و این دو، دو جنبه مختلف حقیقتی واحد هستند که باطن آن روح و ظاهر آن جسم است؛ یعنی هر موجودی، مرکب از روح و جسم است. هر دو فیلسوف یهودی، تمایز جوهری نفس و بدن را رد کرده ولی در تبیین رابطه آن دو، ابن میمون معتقد به تأثیر و تأثر متقابل نفس و بدن است؛ درحالیکه اسپینوزا رابطه میان آنها را همانند ارتباط تصورات با ذهن میداند.
۱۰.

فروید و ویتگنشتاین؛ مقایسه ای روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فروید ویتگنشتاین روان شناسی عمقی گرامر عمقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی شخصیت رویکردهای روانکاوی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی شخصیت رویکرد نوروانکاوی
  3. حوزه‌های تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی
تعداد بازدید : 531 تعداد دانلود : 55
هرچند در میان افرادی که ویتگنشتاین به تأثیر آن ها در آراء خود تصریح می کند نامی از «فروید» دیده نمی شود، با این حال مطالعه آثار ویتگنشتاین از گونه ای تشابه روش شناختی میان روان کاوی فروید و رویکرد درمانی او به فلسفه حکایت دارد. این تشابه که در قالب یک «تمثیل» در بند 255 پژوهش های فلسفی عنوان شده، نوعی «انتقال روش» به شمار می رود، به عبارت دیگر ویتگنشتاین شیوه برخورد فروید با بیماران نوروتیک را به حوزه مسائل فلسفی تسرّی می دهد. باید توجه داشت که این مشابهت به معنی همپوشانی کامل این دو شیوه نیست، به گونه ای که حتی در برخی موارد، شکاف میان این دو رویکرد آن چنان گسترده است که باید از گونه ای تفاوت روش شناختی صحبت کرد. به منظور سهولت در مقایسه، ابتدا به برخی از مهم ترین تکنیک های روان کاوی فروید اشاره می شود، در ادامه این پژوهش در دو محور اصلی تشابه و تفاوت میان روان کاوی فروید در درمان بیماران نوروتیک و رویکرد درمانی ویتگنشتاین به مسائل فلسفی را مورد بررسی قرار می دهد.
۱۱.

تراکتاتوس؛ آغاز رویکرد درمانی ویتگنشتاین به فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درمان نشانه ویتگنشتاین تشخیص وضوح تراکتاتوس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 957 تعداد دانلود : 922
ویتگنشتاین اندیشمندی است که از سویی فلسفه را مولِّد آشفتگی ذهنی می داند و از سوی دیگر فیلسوف را در مقام یک درمانگر می خواهد. این نگرش دوسویه نسبت به فلسفه، از تراکتاتوس آغاز می شود و سپس با قول به تنوع شیوه های درمان به دوره ی دوم حیات فکری وی تسرّی پیدا می کند. اخیراً، اغلب مفسران پوزیتیویستی ویتگنشتاین از خاستگاه های رویکرد درمانگری ویتگنشتاین در تراکتاتوس غفلت ورزیده و صرفاً این رویکرد را در دوره ی دوم اندیشه ی او به ویژه به رساله ی پژوهش های فلسفی محدود ساخته اند. در این مقاله، درصدد رفع این ابهام و نشان دادن ریشه های رویکرد درمانگرای ویتگنشتاین در رساله ی تراکتاتوس برآمده ایم. از آن جایی که ذکر «نشانه» یا نشانه های بیماری ناشی از تفکر فلسفی و مرحله ی «تشخیص» آن، به عنوان مقدمات «درمان» لحاظ می شوند، ابتدا «نشانه»، «تشخیص» و سرانجام رویکرد «درمانی» ویتگنشتاین نسبت به فلسفه در تراکتاتوس را با تأکید بر ارزش درمانی وضوح مورد بررسی قرار خواهیم داد و سپس به برخی از دلایلی که سبب غفلت از رویکرد درمانی تراکتاتوس شده است، به طور گزیده اشاره خواهیم کرد. بدین ترتیب نشان خواهیم داد که او از آغاز تفکر فلسفی خویش به این رویکرد باور داشته و در پژوهش های فلسفی صرفاً آن را به زبان روزمره بیان کرده است. در این مقاله همچنین پرده از محدودیت رویکرد درمانگرای ویتگنشتاین به فلسفه برخواهیم داشت.
۱۲.

جاودانگی نفس از دیدگاه ابن میمون و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نفس جاودانگی عقل فعال عقل مفارق تصورات تام عالم آخرت

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
تعداد بازدید : 486 تعداد دانلود : 30
آرزوی جاودانگی را می توان در نهاد آدمی مشاهده کرد. از این رو ادیان مختلف و متفکران آن ها به این بحث و تبیین آن اهتمام داشته اند. فیلسوف بزرگ یهودی ابن میمون به سبب تعلق خاطر عمیق به دین یهود، سعی کرده است مباحث خود را به نحوی مطابق با کتب مقدس و باور جامعه خود بیان کند وی معتقد به سه مرحله اساسی در بحث معاد شده است: دوره مسیحا، رستاخیز و عالَم آخرت. از نظر وی جاودانگی، مختص به جهان آخرت است و فقط با عمل کردن به دستورات و تعالیم کتاب مقدس و پرهیزکاری پیشه کردن می توان جاودانه شد. اسپینوزا فیلسوف دیگر یهودی نیز همانند ابن میمون سعادت نهایی را رسیدن به جاودانگی دانسته که از طریق «عشق غیرقابل تغییر و ابدی به خداوند» حاصل می گردد. از نظر او انسان زمانی به این مرحله می رسد که بتواند عاقلانه بر شهوات و عواطف خود چیره شود و در نتیجه نسبت به قدرت و خشم و اهانت و بی اعتنایی دیگران با عشق و کرامت پاسخ دهد و بدین ترتیب است که آدمی به کمال لایق خود رسیده و جاودان می گردد. تفاوت این دو فیلسوف در این است که ابن میمون معتقد است به واسطه «عقل بالفعل» گشتن که فیضی از عقل فعال است، می توان جاودانه شد و اسپینوزا جاودانگی را به واسطه کسب تصورات تام می داند.
۱۳.

ردیابی و واکاوی مفاهیم اسپینوزایی در پدیدارشناسی روح هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اخلاق جوهر اسپینوزا هگل پدیدارشناسی روح

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
تعداد بازدید : 330 تعداد دانلود : 841
به ویژه بر اساس آثاری که هگل در آن ها مستقیماً به اسپینوزا اشاره می کند (مانند منطق و درس گفتارهای تاریخ فلسفه). ما در این تحقیق می کوشیم کار دشوارتری انجام دهیم: مفاهیم اسپینوزاییِ کتاب اخلاق را دقیقاً در همان مقطعی از فلسفة هگل ردیابی می کنیم که هیچ نامی از اسپینوزا در میان نیست، یعنی در پدیدارشناسی روح. جست وجو در زبان های متفاوت نشان می دهد که هیچ کتاب یا مقاله ای تاکنون پژوهش خود را مشخصاً و منحصراً بر این موضوع متمرکز نکرده است و تحقیق زیر از این حیث، نوآورانه است. ما در این تحقیق پس از بیان مقدمه ای کوتاه دربارة نسبت آثار هگل با اسپینوزا، به استخراج و واکاوی تقابل هایی از قبیل جوهر اسپینوزایی ـ روح هگلی، ماشین انگاری (mechanism) اسپینوزایی ـ اندام وارگی (organism) هگلی و سرمدیت اسپینوزایی-تاریخیت هگلی می پردازیم و درنهایت نشان خواهیم داد که پدیدارشناسی روح چگونه اخلاق اسپینوزا را به شیوه ای هگلی رفع کرده است
۱۶.

نسبت فضیلت با سعادت در نظام اخلاقی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نفس سعادت خیر عدالت معرفت فضیلت

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه‌ اخلاق
تعداد بازدید : 591 تعداد دانلود : 971
مکاتب اخلاقی کلاسیک، به ویژه نظام اخلاقی افلاطون، با مشخصه «سعادت گرایی» شناخته می شوند. آموزه بنیادین «سعادت گرایی» این است که مطلوب نهایی انسان، نیل به سعادت است و همه فعالیت های آدمی در پرتو این هدف والا، ارج و قرب پیدا می کنند. معمولا گفته می شود که فضیلت اخلاقی، راه رسیدن به سعادت را هموار می کند؛ اما نسبت میان این دو نیازمند بررسی دقیق تری است.در این مقاله، دو مدل برای ترسیم نسبت فضیلت و سعادت از منظر افلاطون ارایه شده است. بر اساس مدل یکسان انگاری، فضیلت و سعادت بر یکدیگر منطبق بوده و عین هم تلقی می شوند. در حالی که بر اساس فرضیه کفایت، فضیلت و سعادت دو عنصر جدا از هم هستند که کسب یکی (فضیلت) مقدمه دستیابی به دیگری (سعادت) است. در آثار افلاطون، مویداتی برای هر دو فرضیه فوق یافت می شود، ولی هیچ کدام از آنها، به تنهایی، قادر به تبیین نگرش وی نسبت به این مساله نیستند. برای فهم موضع افلاطون در این خصوص، می بایست به تلفیقی از این دو مدل، دست یافت.
۱۹.

تعارضات عقل محض در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
تعداد بازدید : 178 تعداد دانلود : 330
نقش و اهمیت ”تعارضات عقل محض“ در فلسفه نقادی غیرقابل انکار است. نویسنده مقاله حاضر کوشیده است تا تبیین روشنی از تعارضاتی را که عقل در حوزه جهان‏شناسی با آنها رو به روست، ارائه کند. همچنین سعی نگارنده بر این بوده که اشاراتی- هر چند مختصر- به منشأ بروز این تعارضات نموده و راه‏حلهای هر یک از آنها را نیز به بحث بگذارد.
۲۰.

تحقیقی در احوال، آثار و آرای بوئثیوس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 683 تعداد دانلود : 415
اهمیت قرون وسطی به عنوان یکی از دوره های تکوین تفکر فلسفی غرب بر کسی پوشیده نیست. بنابراین، نمیتوان بدون تامل در زوایای اندیشه فلسفی قرون وسطی، نسبت به عمق مبانی نظری فرهنگ مغرب زمین، دیدی روشن به دست آورد. بوئثیوس به عنوان حلقه رابط میان فرهنگ یونانی و اندیشه لاتینی غرب، نقش بسزایی در فرآیند تکوین فلسفه قرون وسطی ایفا نموده است. در این مقاله شخصیت فکری، آثار و عملکرد وی بطور مختصر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان