سید موسی دیباج

سید موسی دیباج

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۳ مورد از کل ۲۳ مورد.
۲۱.

مبانی نظری معماری اشراقی: آیا معماری اشراقی ممکن است؟

نویسنده:

کلید واژه ها: فضای معماری فضای نوری نور اشراقی طراحی نور نور/ فضا شهاب الدین سهروردی مارتین هایدگر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۵ تعداد دانلود : ۴۱۳
بیان مسئله: معماری اشراقی یعنی آن معماری که در تعریف مبانی اولیه اعم از اجزاء، مقدمات و کلیت مبتنی بر نظریة فلسفی و وجودشناسی اشراق باشد؛ فلسفه ای که مؤسس آن در عالم اسلامی شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق است و قطب الدین شیرازی از مفسران مشهور آن است. این معماری تا آنجا که فلسفه اشراقی نظریه ارسطویی ماده و صورت را در خود هضم و جذب کرده و با آن همراه است از معماری کلاسیک که مفاهیم فلسفی صورت و ماده جوهر و عرض را مفروض می شمارد، تمییز داده نمی شود. ماده تا بی نهایت تقسیم پذیر است و آنچه به آن وحدت می بخشد صورت است، اما آن اصل متافیزیکی مهمی که مخصوص معماری اشراقی است و بر صورت افزون می شود و حتی بر آن غلبه دارد؛ نور است.هدف مقاله: در این مقاله دربارة فرضیه معماری نور و امکان انطباق آن با نور محصور در فیزیک و معماری مبتنی بر صورت فضایی بحث می شود. این مقاله هنوز مدعی استخراج معماری موسوم به اشراق نیست بلکه در مبانی فرضیة چنین معماری غور و تحقیق می کند که می تواند موردعلاقه اندیشمندان معمار ملی و اسلامی این سرزمین باشد.نتیجه گیری: فضاهای نوری در معماری یعنی آن فضاها که به صورت مستقیم و غیرمستقیم از شعاع نور بهره مندند بر فضاهای غیرنوری نه تنها در ظهور غلبه دارند بلکه معنی و مفهوم و حتی مفاهیم بنیادی فضاهای غیرنوری جهان منوط به معنی و مفهوم فضاهای نوری است. این فضاهای نوری در حکم آینه هایی هستند که فضاهای واقعی و جهان واقع ما را احاطه کرده اند و از آنها گریزی به خارج نداریم. اما ما جهان واقعی و فضای واقعی را پذیرفته ایم زیرا ما به فضاهای نوری که متمایز کننده اند واقف هستیم. از سوی دیگر می توان گفت در کنار فضاهای نوری فضاهای کور و تاریکی وجود دارند و ازاین رو که آنها را تنها در فضاهای روشن و نوری می توان به جای آورد تابع فضاهای روشن یافته می شوند. فضاهای روشن آینه اند و فضاهای گم شده را در آنها می توان به جای آورد و بازشناخت. برخلاف عقیده تیموتی میشل که می گوید جهان و امر واقعی کاملاً بیرون از تجلی و ظهور ظاهر می شود و قلمروی ناب واقعی است که مقدم بر همه ظهور است به نظر ما فضای نوری در شناخت مقدم بر فضای واقعی، تاریک و موهوم است و فضای موهوم و هیولایی بدون نور قابل شناخت نیست. معماری اشراقی یک معماری ضد راز و ضد استعاره ای است. همه چیز را باید آن چنان که شرقی است، تعریف کرد و ساخت. در زبان این معماری روشنی جای استعاره را می گیرد و همه چیز برای دیدن و دیده شدن به کار می آید.
۲۲.

آینده ما و فرهنگ ما(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: فرهنگ تمدن زمان آینده فرهنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۱ تعداد دانلود : ۲۲۵
توجه به آینده فرهنگ ضمن آنکه از مقوله های چالش برانگیز محسوب می شود، پرداختن به آن را نیز ضروری می کند، چنانکه سرنوشت فرهنگ با سرنوشت انسان گره خورده است و بر اهمیت آینده بشری تأکید می کند. زیرا نزاع انسان با خود و تباهی و دورشدن از اصل انسانی خود آینده او و فرهنگ را تباه می کند. در این نوشتار مراد از فرهنگ، فرهنگ بالذات است و نه تجربه مادی آن که به تمدن تعبیر می شود. تفحص در واژگان به ویژه تناظر واژگانی ادبیات زبان فارسی با سایر زبان ها روشن می کند که «Kulture» به عنوان واژه متناظر با واژه فرهنگ در ادبیات فارسی مفهومی است که نمی تواند مسئله آینده و سرنوشت فرهنگ را در بر گیرد. این تفاوت واژگانی می تواند نشان از جهان بینی های متفاوت فرهنگ های مختلف چون فرهنگ شیعی-ایرانی یا فرهنگ مسیحی-اروپایی داشته باشد که نه تنها هرکدام بنا به مقتضیات خود برای انسان آینده ای دیگر رقم می زنند که می توانند بر آینده فرهنگ خود نیز تأثیرگذار باشند.
۲۳.

مقایسه تطبیقی الگوی پیشرفت تاریخی هگل با ضرورت ظهور پدیده «تاریخ نوین هنر» در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خودآگاهی تاریخی تقدیر تاریخی هنر دیالکتیک تاریخی پیشرفت تاریخی هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۲ تعداد دانلود : ۱۳۱
«تاریخ نوین هنر» مبحثی بنیادی- انتقادی- اجتماعی، میان رشته ای و دانشگاهی است که در آن به «رهیافت های مبتنی بر زمینه»های تاریخی، اجتماعی، سیاسی و تغییرات نهادی اشاره می شود که در تقابل با تبعیت از نظریه «هنر برای هنر» به وجود آمد و فرمالیسم قرن بیستم (1875-1968) را شکل داد. فرمالیسمی که خود در تقابل با رومانتیسم حیات یافت و پرداختن به محتوا را نفی می کرد. این مسئله سرانجام به انقلاب زیبایی شناختی دیگری ختم شد که نتیجه رهایی از استبداد هنری بود. «تاریخ نوین هنر» در سال 1968 از درون تفکر «هنر برای جامعه»، که در ابتدای قرن بیستم به وسیله متفکرانی همچون آرنولد هاوزر و دیگران به گونه ای ناقص و اتمام نیافته مطرح شده و مورد بی اعتنایی قرار گرفته بود، برخاست و آن مسیر و مقوله را ادامه داد و تکمیل کرد؛ زیرا حس بازگشت ضروریِ هنر به قلمروهای اجتماعی و سیاسی در قالب نظریات پسافرهنگی همانند پست مارکسیستی، پست فمینیستی، پسااستعماری، روان شناسی تحلیلی از اقتضائات «روح حاکم بر زمانه» بود. نوع تحقیق از نظر ماهیت و روش و مدل نظری: تحلیل، تفسیر و سنجش مجموعه ای از نظریات، رهیافت ها و روش ها با عنوانی واحد و برداشت و نگاه تطبیقی و تحلیلی جدیدی مبتنی بر منطق، قاعده و قانون دیالکتیکی هگل و قیاس دو دوره مهم تاریخی در قالب جدال برنهاد (تز) یا صورت گرایی قرن بیستم با برابرنهاد (آنتی تز) یا محتواگرایی قرن بیست ویکم و ایجاد هم نهادِ (سنتز) جدید یا تلفیق و تفسیر تازه ای از صورت و محتوا در دوره معاصر است بی آن که از دید تاریخ گرایانه به آن پرداخته شود. از اهداف تحقیق: اثبات تحققِ خودآگاهیِ تاریخیِ اهل هنر (فیلسوف، مورخ، هنرمند، منتقد) و این که ورود به حوزه تاریخ (از منظر تطبیقی که در اینجا توجه به جنبه های اجتماعی هنر است)، نتیجه آگاهی یافتن در مقام خِرَد و اراده ای خردمندانه است که طی فرایندی تاریخی با گذشتن از شاهراه تجربه تأملی (مبتنی بر اندیشه و نه حس و فرمِ صرف) میسر شده و تقدیری تاریخی منجر به تغییری تاریخی در هنر شده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان