شیما هاشمی

شیما هاشمی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

بررسی طراحی معماری روستایی در ارتقاء حس تعلق مکانی ساکنین (نمونه موردی: روستای قصلان شهرستان قروه)

تعداد بازدید : 968 تعداد دانلود : 658
در طراحی معماری روستایی کیفیت زندگی ساکنین از اولویت مهم و اساسی به شمار می آید. به دلیل تأثیر-گذاری معماری روستایی در سایر ابعاد زندگی روستاییان، بررسی و ارزیابی طراحی معماری روستایی از-اهمیت بسیاری برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف اصلی بررسی امکان وجود رابطه ی طراحی معماری روستایی در ارتقاء حس تعلق مکانی ساکنین روستای قصلان،واقع در شهرستان قروه به انجام رسیده است. روش شناسی این پژوهش توصیفی تحلیلی است و داده های آن از طریق روش پیمایشی مبتنی بر استفاده از پرسش نامه بسته و انجام مصاحبه کیفی از 305نفر ازساکنین روستای قصلان جمع آوری شد. نتایج پژوهش نشان می دهداز میان مؤلفه های طراحی معماری روستایی درروستای نمونه، شاخص اقتصادی و مدت سکونت درروستا بر حس تعلق مکانی روستاییان بیشترین تأثیررا داشته است. همچنین نتایج بیان می کنند که شاخص های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی درروستای مطالعه شده تفاوت معناداری بایکدیگر دارند.
۲.

نقش طراحی سازه های چادری در ایجاد حس تعلق به مکان

تعداد بازدید : 497 تعداد دانلود : 436
قدمت سازه های چادری به زمانی باز می گردد که انسان برای محافظت در برابر عوامل جوی به چادرها پناه بردند. قدیمی ترین چادرها شناخته شده در سیبری، ایسلند و آلاسکا می باشد. سازه چادری یکی از انواع سازه های کششی است که بشر از دیرباز برای ساخت محل زندگی خود از آن استفاده کرده است. امروزه به مدد پیشرفت هایی که در زمینه فن آوری صورت گرفته است این سیستم ساختمانی قابلیت به وجود آوردن فرم های آزاد و بسیار متنوعی را داراست. مکان ها معمولاً کلیت های محیطی هستند، همچون کشورها، مناطق، چشم اندازها، سکونتگاه ها و ساختمان ها هستند. مکان به عنوان یک مجموعه دارای پتانسیل و کمک کننده به روندی است که در آن افراد حس مکان، تعلق و هویت را توسعه می دهند و آن ها را حفظ می نمایند. انسان دارای ارتباط تنگاتنگی با محیط است و همان گونه که ظرفیت های محیط تغییر می کند نوع ارتباط نیز تغییر می کند. تعلق به مکان از جمله تجربیات احساسی و قابل درک است و شامل اعتقادات فرهنگی و فعالیت هایی است که انسان را به محیط پیوند می دهد. لذا باید قبل از هر تغییر در محیط تاثیرات آن در کوتاه مدت و بلند مدت در نظر گرفته شود.
۳.

تغییرات بنیادی در آسیب شناسی مبانی ساختارشکنی معماری ایران

تعداد بازدید : 240 تعداد دانلود : 214
دیکانستراکشن رویکردی فلسفی به معماری است، که ریشه های تولد آن در ساختارگرایی و پساساختارگرایی می باشد. در حدود بیست سال پس از انتشار نخستین کتاب های فلسفی ژاک دریدا و اندیشه های وی، توسط معماران و منتقدان معماری مورد توجه قرار گرفت و در دنیای معماری دنبال شد. نوشتارهای اندکی درباره معماری دیکانستراکشن ایران وجود دارد که این کمبود در آن ها محسوس است، هیچ کدام از آن ها توضیح نمی دهند بر اساس چه قراینی سبک بنایی را دیکانستراکشن می خوانند. به این منظور با ارائه بعضی از تعاریف مربوطه، مسائل اصلی دیکانستراکشن از طریق ارجاع به دریدا و مفسران درجه اول آن مورد معرفی و بررسی قرار گرفته است. این امر که لازمه درک مناسب تر و کاربردی دیکانستراکشن در معماری است، در ادامه با ملاحظه اختصاصی آن، ریشه ها و پشتوانه های معماری دیکانستراکتیویسم با ارائه نمونه های مرتبط دنبال می شود و در نهایت تحلیل اثر این شیوه در معماری معاصر ایران بررسی و برخی نمونه های نزدیک به این شیوه معرفی و بررسی می شوند. لذا این جستار در نظر دارد با مطالعه ویژگی های معماری دیکانستراکشن از طریق جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و تطبیق ویژگی ها با نمونه های موجود در ایران از طریق توصیف، مقایسه و تحلیل محتوای اطلاعات به دست آمده، تأثیر این سبک را در نمونه های ایرانی مورد بررسی قرار دهد. شیوه دیکانستراکشن در معماری معاصر ایران در تقابل با معماری گذشته قرار نمی گیرد و می تواند راهگشای روشی اصولی برای طراحی معماری باشد.
۴.

مدل یابی اختلال هراس اجتماعی بر پایه مولفه های هیجانی، شناختی و جنسیت: کاربرد تحلیل مسیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هراس اجتماعی طرحواره های ناسازگار اولیه ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران خودارزیابی منفی توجه متمرکز بر خود بازداری رفتار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 815 تعداد دانلود : 424
این پژوهش با هدف پیش بینی هراس اجتماعی به وسیلة متغیرهای جنسیّت، ابراز خشم، ادراک ارزیابی منفی توسط دیگران، خود ارزیابی منفی، توجه متمرکز برخود، بازداری رفتاری و طرحواره های ناسازگار اولیه میان دانشجویان دانشگاه پیام نور بهارستان انجام شد. تعداد نمونه شامل 310 نفر بود که براساس نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان پرسشنامة اضطراب اجتماعی کانور و همکاران، پرسشنامة کانون توجهوودی، گلس و چمبلس، پرسشنامة صفت- حالت بیان خشم اسپیلبرگر،مقیاس بازداری رفتاری بزرگسالان گلدستون و پاکر، پرسشنامة رویدادهای منفی اجتماعی ویلسون و راپی و فرم کوتاه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگرا تکمیل کردند. در این پژوهش داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و با روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد با اینکه مؤلّفه های جنسیّت و ابراز خشم نتوانستند به طور معناداری هراس اجتماعی را پیش بینی کنند (05/0<p)، اما مؤلّفه های ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری به عنوان متغیرهای میانجی، اثر مستقیم بر هراس اجتماعی دارند (05/0>p) درحالی که مؤلّفه های طرحواره های ناسازگار اولیه و توجه متمرکز بر خود، اثر غیر مستقیم بر هراس اجتماعی داشتند (05/0>P). همچنین مدل حاضر توانست 72/0% از واریانس هراس اجتماعی را تبیین کند. براساس این مطالعه می توان گفت که طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان یک متغیر شناختی عمیق تر، از طریق متغیرهای شناختی- رفتاری سطحی (ادراک ارزیابی منفی خود توسط دیگران، خودارزیابی منفی و بازداری رفتاری) بر هراس اجتماعی اثر می گذارند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان