احد محمدی

احد محمدی

مدرک تحصیلی: دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تهران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۱ مورد از کل ۱۱ مورد.
۱.

بررسی و تبیین اندیشه های سیاسی هگل و تأثیرات آن در جغر افیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اندیشه سیاسی هگل جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 347 تعداد دانلود : 22
بسیاری از فلاسفه در حوزه سیاست و فضا به ویژه جغرافیا قلم فرسایی کرده اند و براین اساس نظام سیاسی موردنظر خود را چه به صورت واقعی یا چه به صورت ایده آل ترسیم نموده و نظم سیاسی موجود را مورد نقد و یا تأیید قرار داده اند. در این میان هگل ازجمله فیلسوفان و اندیشمندانی است که جامعه سیاسی بعد از خود را به شدت متأثر کرده است. در این پژوهش، اثرات آرای فلسفی - سیاسی هگل (1770-1831) بر اندیشه ها و مسائل جغرافیای سیاسی همچون اشاراتِ صریح و تلویحیِ او به عوامل ثابت و متغیر ژئوپلیتیکی نظیر سرزمین، جمعیت، اقلیم، مرز، نحوه ساختار حکومت و حتی دیدگاهِ سلبیِ او نسبت به جغرافیا و تأثیرات آن بر اجتماع، بخصوص دیدگاه های او در مورد دولت، حاکمیت ملی و حتی جنگ که زمینه ساز اندیشه های رئال پلیتیک، نزد اندیشمندانِ پس از اوست، همچنین حوزه های ژئوپلیتیکی جهانی (حوزه مدیترانه به عنوان قلب تاریخ جهان به زعم هگل) دولتِ ارگانیک و نظم نوین جهانی او، به عنوان نمونه ای از اثرات دیدگاه های سیاسی - فلسفی بر جغرافیای سیاسی که زمینه ساز تحولات بسیاری در تاریخ جهانی شد، به صورت توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. می توان گفت که بسیاری از نظریه های مهم ژئوپلیتیکی به صورت مستقیم (نظریه رئال پولیتیک، نظم نوین جهانی، نظریه دولت ارگانیک) و غیرمستقیم (نظریه هارتلند) وام دار این فیلسوف سیاسی هستند. همچنین باید گفت که هگل به تأثیرات متغیرهای مهم ژئوپلیتیک در قدرت ملی اشاره ای بسیط دارند.
۲.

روش شناسی علمی در جغرافیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علم تجربی روش شناسی علمی رویکردهای تبیینی و تفهّمی روش شناسی فرضی- استنتاجی جغرافیای سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 740 تعداد دانلود : 793
امروزه در جغرافیای سیاسی با نوعی «کثرتگراییِ روش شناختی» که ریشه در دو نگرش کلّیِ «تبیینی» و «تفهّمی» دارند مواجهیم. پیامد این قضیّه، بروز ابهام در جایگاه و هویّتِ علمیِ جغرافیای سیاسی بوده است. در این راستا دو پرسش اساسی مطرح است؛ نخست آنکه روششناسیِ معتبر علمی کدام است؟ دوّم اینکه، چه موضعی در قبال کثرتگراییِ روششناختی در جغرافیای سیاسی میتوان اتّخاذ نمود؟ این مقاله در قالب توصیفی-تحلیلی(منطقی) و معرفت شناختی از موضع عقلانیّت انتقادی نگاشته شده و نتایج آن نشان میدهد، برخلاف تصوّر رایج، روششناسیِ معتبرِ علمی در جغرافیای سیاسی نه منطبق بر روش پوزیتیویستیِ سنّتی است و نه بر اساس روش شناسیهایِ تفهّمی و فراپوزیتیویستی، بلکه روشِ معتبر علمی در این زمینه، روشِ فرضی-استنتاجی به عنوان روشِ نهایی و واحدِ علوم تجربی نظیر جغرافیای سیاسی است. با اینحال، روشهای دیگر بنا بر برخی نکات مثبتِ آنها، صرفاً در مرحله گردآوریِ داده ها مورد استفاده جغرافیای سیاسی قرار میگیرند.
۳.

نقد مبانی معرفتی مکتب پوزیتیویسم با تأکید بر علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پوزیتیویسم خام پوزیتیویسم منطقی تحلیل معرفت شناختی جغرافیا خلط روند و قانون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 107 تعداد دانلود : 859
پوزیتیویسم یکی از مکاتب فلسفی است که در ادبیات جغرافیایی در مکاتبِ محیط گرایی، علم فضایی، جغرافیای رفتاری، و نگرش سیستمی تأثیرگذار بوده است. این رویکرد در پیِ معرفت به فضای جغرافیایی از راه بنیان های تجربی و منطقِ ریاضی است. بر این اساس، جغرافیا دانشی عینی، مشاهده ای، کمّی، و استقرایی است و حاوی مشاهداتِ فارغ از نظریه و قضاوت های ارزشی است. بنابراین، جغرافی دانان؛ در پیِ کشف روابط علّیِ میان پدیده ها و ارائه آن در قالب «قوانینِ عام و فراگیرِ جغرافیایی» هستند. بر این اساس، جغرافی دانانِ پوزیتیویست، ضمن وداع با مباحث متافیزیکی و رو آوردن به «تجربه آزمون پذیر»، تجربه و آزمونِ تجربی را معیارِ معنی داری می دانند. بنابراین،به نفی فرضیه ها، مقولات، و پیش فرض ها می پردازند و شروع علم را با مشاهده می دانند و به نقش مسئله، فرضیه، و نقش فعال و خلاق محقق در روند تحقیق بی توجه اند. سپس، براساس مشاهدات انجام شده بر پایه استدلالِ استقرایی، برای دست یابی به قوانین به تعمیم(تعمیم های ناروا/ مسئله استقرا) می پردازند که موجب خلط «روندوقانون» در جغرافیای تحصل گرا شده است. در این راستا، در مقاله حاضر، گزاره های متعدد جغرافیایی بررسی شد. بنابراین، بکارگیری رویکرد پوزیتیویسم به دلیل اشکالات فوق، به عنوان رهیافتی علمی، با مشکلات جدّی مواجه است. بنابراین، فاقد قابلیت هایِ لازم برای بکارگیری آن در حوزه مطالعات جغرافیایی در مرحله «داوری» به عنوان یک رویکرد و روش «علمی» است. هدف اصلی از مقاله حاضر، که با رویکردی رئالیستی و نگرش عقلانیت انتقادی نوشته شده، بررسی و واکاوی این مطلب از منظر تحلیل های منطقی و معرفت شناختی است.
۴.

نقد معرفت شناختی دیدگاه دانش/ قدرت در جغرافیای سیاسی و ژیوپلیتیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دانش ارزش ایدئولوژی جغرافیای سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 378 تعداد دانلود : 446
نسبت دانش(جغرافیا) با ارزش(قدرت) یکی از بحث های مهمّ فلسه علم می باشد، در این زمینه به عقیده غالب فیلسوفان علوم اجتماعی، از دیدگاه منطقی، هیچ گونه ارتباط تولیدی میان گزاره های مربوط به پدیدارهای عینی و حقیقی(هست ها) با گزاره ها و قضایای ارزشی و اعتباری(بایدها) وجود ندارد و واقعیّت ها دربردارنده عناصر ارزشی نیستند و در ذات خود فارغ از تعلّقات افراد می باشند امّا در عین حال، دانش و عینیّت در محیط بیرونی و در عمل، نسبتی وثیق با ارزش ها و تعلّقات دارند. در مقابل عدّه ای از جمله اصحاب مکاتب انتقادی معتقدند که میان معرفت و ارزش های انسان چنان آمیختگی و وابستگی وجود دارد که اساساً وجود دانشِ عینیِ فارغ از تعلّقات، ناممکن است. در این راستا کسانی همچون ویتفوگل و اُتوا جغرافیا و ژئوپلیتیک را مجموعه ای از «دانش/ قدرت» و ایدئولوژی طبقه بورژوا و بلکه جغرافیا را تولید قدرت می دانند. در این مقاله با آوردن گزاره های متعدّدی از جغرافیای انسانی و طبیعی نشان داده شد که هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی علم جغرافیا فارغ از ارزش ها می باشد امّا در مرحله کاربرد، این علم می تواند در خدمت قدرت ها و ایدئولوژی ها قرار بگیرد. بنابراین، مدّعای اندیشمندان مکاتب انتقادی مبنی بر مسبوقیّت دانش به ارزش ها ناشی از خلط میان «نظر و عمل» یا «معنا و کاربرد» است و ایشان با خلط میان «معنای دانش با کاربرد دانش» این دو امر را یکی انگاشته و از این رو معتقدند که دانش و معرفت در ذات خود با اهداف عملی و کاربردی آمیخته و اساساً دانشِ بی طرف و غیرمسبوق به اهداف و جهت گیری هایِ کاربردی و ارزشی وجود ندارد.
۵.

بررسی و نقد مبانی معرفتی مکتب پدیدارشناسی با تأکید بر علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پدیدارشناسی تحلیل معرفت شناختی تعلیق جغرافیا شهود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 578 تعداد دانلود : 523
پدیدارشناسی یکی از مکاتب مهم فلسفی در حوزه های مختلف علمی به ویژه در علوم انسانی، جغرافیا و خاصه در جغرافیای انسانی است. این رویکرد درپی درک و شهود مستقیم و بدون واسطه اشیا و پدیده هاست و برای این منظور، به نفی فرضیه ها، مقولات و پیش فرض ها می پردازد؛ بنابراین از این منظر، پدیدارشناسی رویکردی واقع گرایانه و بلکه تجربی به واقعیات محسوب می شود و نوعی نگرش پوزیتیویستی، البته با محتوا و روشی متفاوت با پوزیتیویسم سنتی، به حساب می آید. بنابراین، برحسب ظاهر، این سنت فلسفی و علمی را باید در زمره دیدگاه واقع گرایی قرار داد؛ لیکن به دلیل وجود رگه های بارزی از اصالت معنا، به ویژه تعلیق واقعیات جهان خارج و حتی حذف آن به مثابه موجودیتی مستقل از ذهن و تأکید کامل بر ماهیت پدیداری واقعیات و سرانجام به دلیل اتکا بر شیوه تجربه شهودی، به رغم برخی خصیصه های واقع گرایی، این رویکرد را باید در ردیف دیدگاه های ایدئالیستی طبقه بندی کرد. لیکن با وجود جنبه مثبت این رویکرد، یعنی تجربه زنده و بی واسطه اشیا و پدیده ها، این رویکرد دچار برخی نارسایی های معرفت شناختی است که امکان به کارگیری آن را به مثابه رهیافت علمی در حوزه دانش جغرافیا با مشکلات جدی مواجه می کند و از این رو، فاقد قابلیت های لازم برای استفاده در حوزه پژوهش های رشته های علوم اجتماعی و ازجمله جغرافیا به مثابه رویکرد و روشی «علمی» است. هدف اصلی این مقاله که با رویکردی واقع گرایانه با نگرش عقلانیت انتقادی به نگارش درآمده، بررسی و واکاوی این مطلب از منظر تحلیل های منطقی و معرفت شناختی است.
۶.

شناسایی عرصه های مداخله در بافت های تاریخی براساس اصل توسعه میان افزا (مورد شناسی: بافت تاریخی شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بافت تاریخی توسعه میان افزا تجدید حیات شهر یزد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 715 تعداد دانلود : 39
بافت های تاریخی تجلی زندگی نسل های گذشته، هویت و سرمایه شهرها و کشورها می باشند. رشد و توسعه فزاینده شهرها سبب ایجاد مسائل اجتماعی، کارکردی، زیست محیطی و کالبدی در این بافت ها شده است. وجود این مسائل نیازمند تغییر رویکرد مدیریت توسعه شهر و استفاده از رویکردهایی مانند بازآفرینی و توسعه میان افزا به منظور تجدید حیات و دمیدن روحی تازه در بافت های تاریخی است. هدف این پژوهش، شناسایی عرصه های مداخله در بافت تاریخی شهر براساس رویکرد توسعه میان افزاست. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش توصیفی-تحلیلی است. معیارهای استفاده شده در این تحقیق کاربری اراضی، کیفیت بنا، عمر بنا، اسکلت بنا،مالکیت، تعداد طبقات، دانه بندی قطعات به عنوان شاخصکالبدی، معیارهای سواد، اشتغال و تراکم جمعیت به عنوان شاخص اجتماعی و دسترسی به کاربری های فضای سبز، درمانی، تجاری و آموزشی به عنوان شاخص دسترسی می باشند. لایه های مناسب در محیطArcGis با استفاده از توابع عضویت فازی نرمال سازی شده اند. به منظور تعیین وزن معیارها، از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد و با ضرب وزن ها در لایه ها، نقشه نهایی عرصه های مداخله در بافت تاریخی در 5 طبقه به دست آمده است. نتایج نشان می دهد، اولویت اول 10 درصد، اولویتدوم 17 درصد، اولویت سوم 38 درصد، اولویت چهارم 25 درصد و اولویت پنجم 10 درصد از مساحت بافت تاریخی یزد را به خود اختصاص داده اند. باید تدابیری اتخاذ شود تااز عرصه های شناسایی شده با رعایت حریم بناهای ارزشمند به منظور بهبود شرایط کالبدی و اجتماعی بافت و افزایش حضور گردشگران بهره برداری شود.
۷.

جستاری پیرامون مسئله قانون در جغرافیا با تأکید بر جغرافیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل های معرفت شناختی قانون علمی قوانین حقیقی قوانین اعتباری جغرافیای سیاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 766 تعداد دانلود : 690
مسئله قانونمندی در جغرافیا از دیرباز موضوع مجادلات بسیاری بوده و در سطحی گسترده تر در حوزه فلسفه علوم طبیعی و اجتماعی مطرح شده است. در حوزه علوم اجتماعی، همواره دو رویکرد در زمینه قانونمندی این علوم وجود دارد. در برخی مکاتب با اتکا به رویکرد رئالیستی، بر همانندی علوم طبیعی و اجتماعی اصرار شده است، اما مکاتب ایدئالیستی، علوم اجتماعی را متفاوت از علوم طبیعی می دانند و قانونمندی این علوم را انکار می کنند. در علم جغرافیا، مکاتبی مانند محیط گرایی، رفتارگرایی، فضایی و سیستمی، با تکیه بر رویکرد طبیعت گرایی، دانش جغرافیا را دانشی قانونمند می دانند. درحالی که پیروان مکاتبی از جمله امکان گرایی، استثناگرایی و مکاتب رادیکال (انتقادی و پست مدرن) به این قانونمندی اعتقادی ندارند. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی مسئله قانون در جغرافیا از منظری متفاوت با توجه به دو رویکرد فوق است. همچنین قانونمندبودن یا نبودن دانش جغرافیا در این مطالعه تحلیل می شود. از دیدگاه ما، از آنجا که جغرافیا جزء علوم اعتباری است نه حقیقی، قانونمندی مبتنی بر فراوانی مصادیق نیست. برخلاف دیدگاه جغرافی دانان طبیعت گرا، حتی اگر یک گزاره جغرافیایی، گزاره ای شخصی محسوب شود و میان موضوع و محمول آن رابطه علی باشد، آن گزاره در حکم قانون و قاعده ای کلی خواهد بود که قابل تعمیم به همه مکان ها و فضاهاست. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد جغرافیا در زمره علوم قانونمند است که این مسئله با اتکا به رویکرد رئالیستی و به کمک تحلیل های منطقی و معرفت شناختی در مطالعه حاضر مشخص شده است.
۸.

تأمّلی در موضوع علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ذات صفات ذاتی موضوع علم علوم حقیقی علوم اعتباری غایت علم جغرافیا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 285 تعداد دانلود : 442
بر اساس تعریف علمای علم منطق، موضوعِ یک علم عبارت از آن چیزی است که در آن علم از احوال و عوارض ذاتی و بی واسطه آن بحث می شود. عوارض ذاتی به آن دسته از صفات اشیاء و پدیده ها گفته می شود که مستقیماً از ذات پدیده یا شیء برمی خیزند و در موجودیّت خود نیازمند هیچ واسطه ای نمی باشند. به طور مثال، صفاتی چون رشد و تغذیه در زمره صفات ذاتی موجودات جاندار بوده و مستقیماً به ذات آن ها وابسته اند. همچنین صفت نطق(تفکّر) در انسان، صفتی است که به طور مستقیم به ذات انسان وابسته است. در حالی که وقتی به صفت نویسنده در مورد انسان اشاره می شود، این صفت با واسطه صفت تفکّر و نطق به انسان نسبت داده می شود. صفاتی نظیر وحدت و کثرت، حادث و قدیم، مجرّد و مادّی و نظایر این ها، در زمره صفات ذاتی هستی به​شمار می روند امّا صفاتی چون سنگین یا سبک، سرد یا گرم جزو صفات باواسطه هستی محسوب می شوند؛ زیرا هستی ذاتاً سنگین یا سبک، سرد یا گرم و ... نیست و این صفات صرفاً از طریق واسطه ای به نام جسم به هستی نسبت داده می شود. مطابق بیان فوق آن دسته از علوم که به مطالعه پدیده ها و اشیاء حقیقی که واجد ذات هستند، می پردازند؛ در زمره علوم حقیقی قرار می گیرند؛  نظیر فلسفه، ریاضیات و منطق. روشن است این دسته از علوم به دلیل پرداختن به هستی های دارای ذات، واجد موضوع می باشند. امّا آن گروه از علومی که به مطالعه در احوال پدیده های فاقد ذات می پردازند، جزء علوم اعتباری محسوب می شوند؛ نظیر علوم اجتماعی و از جمله علم جغرافیا. در علومی نظیر جامعه شناسی و جغرافیا، پدیده هایی همچون جامعه، کشور، ملّت، دولت، سازمان ها و نهادها، فضاها و نظایر آن ها که پدیده هایی برساخته و اعتباری بوده و فاقد ذات هستند، مورد مطالعه قرار می گیرند. شکّی نیست که پدیده های فاقد ذات، به طریق اولی فاقد صفات ذاتی نیز هستند و از آنجا که در تعریف موضوع یک علم، پرداختن به صفات ذاتی پدیده مورد مطالعه آن علم شرط اصلی است، لذا با فقدان ذات و ایضاً صفات ذاتی، به​خودی خود موضوع نیز منتفی خواهد شد. بر این اساس می توان گفت علم جغرافیا به​دلیل مطالعه پیرامون پدیده های فاقد ذات (اعتباری)، فاقد موضوع می باشد. هدف اصلی این مقاله تحقیق و بررسی پیرامون این مسئله است.
۹.

عینیت و اعتبار در جغرافیا با تأکید بر جغرافیای سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عینیت اعتبار جغرافیا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 88 تعداد دانلود : 79
یکی از ویژگی های هر نوع پژوهش علمی در عرصه علوم اجتماعی منجمله جغرافیا و جغرافیای سیاسی به عنوان یکی از زیرشاخه های آن، توجه به اصل عینیت و واقع گرایی در شناخت پدیده است. در این راستا، اساسی ترین مسأله ای که از نظر روش شناسی در برابر دانشمندان قرار دارد این است که عینیت چیست و چگونه می توان بدان دست یافت؟ آیا اساساً رسیدن به عینیت و حقیقت امکانپذیر است؟ و اگر هست معیارِ شناساییِ «حقایق» از پندارهای نادرست و مخالف با واقع چیست؟ این مسئله(ارزشِ شناخت) که محور اصلی مباحث شناخت شناسی را تشکیل می دهد مسئله اصلی مقاله حاضر می باشد که با روش توصیفی- تحلیلی(منطقی) در قالب توصیف و تحلیل های منطقی و معرفت شناختی با رویکرد عقلانیت انتقادی تدوین شده است. در این مقاله عینیت و اعتبار گزاره ها و قضایای جغرافیایی در مکاتب مختلفِ پوزیتیویسم، هرمنوتیک، پدیدارشناسی، فرانکفورت، پست مدرن و پساساختارگرا مورد بررسی قرار گرفت و نشان داده شد که مکاتب انتقادی در نهایت از آن جا که به «نسبی گرایی» ختم می شوند قایل به عینیت و اعتبارِ گزاره ها و قضایای جغرافیایی نیستند و از این لحاظ با مشکلات عدیده معرفت شناختی مواجه هستند، چرا که واقعیت های جغرافیایی و دریافت و شناخت آن ها و نیز ارزیابی و تعیین درستی یا نادرستی این فرضیات از طریق پژوهش «واقع گرایانه» و دقیق در چارچوب روش «فرضی- قیاسی» و با رویکرد «عقلانی- تجربی» امکان پذیر است و معنای عینیت و اعتبار در مورد گزاره ها و قضایای جغرافیایی عبارت است از: واقعی و عینی بودن پدیده ها و فرآیندهای جغرافیایی و گزاره ها و قضایای راجع به آن ها، عمومیّت و همگانی بودن پژوهش های جغرافیایی، تعیین ارزش و اعتبارِ فرضیّه ها، قضایا و نظریه های جغرافیایی از طریق انطباق آن ها با معیارهای «واقعیت» و «سازگاری منطقی».
۱۰.

کشمکش های سرزمینی در شمال عراق: سرزمین، قومیت و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عراق فدرالیسم کرکوک اقلیم کردستان کشمکش های سرزمینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 910 تعداد دانلود : 953
جمهوری فدرال عراق در جنوب غرب آسیا دارای قومیت ها و مذاهب متعدد، همراه با منابع انرژی فراوان است و ریشه بسیاری از کشمکش ها در آن به کنترل، مالکیت یا نظارت بر «سرزمین»، «منابع» یا «مردم» آن بازمی گردد؛ به گونه ای که رابطه ای پیچیده بین سیاست، قومیت و سرزمین پدید آورده است. عراق یکی از وسیع ترین میادین نفتی جهان را دارد که درآمد سالانه حاصل از فروش نفت آن ها تأثیری چشمگیر بر نقش زیربنایی صنعت نفت در اقتصاد این کشور می گذارد؛ به طوری که در سال 2011، 95 درصد از درآمد دولت از محل صادرات نفت به دست آمده است. نکته مهم دیگر، چگونگی پراکندگی جغرافیایی منابع انرژی به ویژه در شمال این کشور و رقابت حکومت فدرال (حکومت مرکزی) و ایالت فدرالی اقلیم کردستان بر سر کنترل منابع راهبردی به ویژه در «کرکوک»، در شمال عراق، به عنوان دومین منطقه نفت خیز پس از بصره است. این منطقه از نظر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی اهمیت دارد و به طور بالقوه می تواند به مهم ترین بحران عراق تبدیل و حتی زمینه ساز یک بحران در سطح منطقه ای و بین المللی شود. همچنین، وجود اقوام گوناگون در عراق مانند عرب، کرد و ترکمن که هریک ادعاهای سرزمینی ویژه خود را دارند، برانگیزنده احتمال بروز کشمکش های سرزمینی است؛ برای نمونه، کردها در ایالت اقلیم کردستان، «کرکوک» را بخشی از قلمرو فدرالی خود می دانند که حق بهره برداری و کنترل منابع آن را دارند، اما اقوام دیگر مانند عرب ها نیز ادعاهای مشابهی در این زمینه مطرح می کنند و حکومت مرکزی نیز با این امر مخالفت می ورزد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی کشمکش های سرزمینی در شمال عراق را بررسی می کند. نتیجه تحقیق نشان می دهد نه تنها واقعیت های جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه مواد مندرج در قانون اساسی این کشور نیز نقشی مهم در شکل گیری و تعیین سرنوشت این گونه کشمکش ها دارد.
۱۱.

بنیادهای هویت سیاسی کُردهای ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هویت قومی کردها هویت سیاسی ناسیونالیسم قومی منازعات درون و برون قومی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 161 تعداد دانلود : 407
هویت اقوام"" با مباحث مربوط به وحدت و امنیت ملی کشور درهم آمیخته است ؛ زیر ا هویت های قومی از یکسو می توانند نقش مؤثّری در وحدت ملّی کشورها ایفا کنند و از دیگر سو، قادرند به طور همزمان باطرح مطالبات و توقّعات فزاینده ی تاریخی، اید هها ی جدایی طلبی را جایگزین ایده ی وحدت و امنیت ملّی کنند. یکی از هویت های جمعی مورد مطالعه در جغرافیای سیاسی، ""هویت سیاسی"" است. از نظر برخی، مؤلّفه هایی چون تاریخ مشترک، منافع مشترک و سرنوشت سیاسی مشترک، از دسته وجوهی هستند که به هویت سیاسی شکل می دهن د. مطالعه ی هویت سیاسی یا ابعاد سیاسی هویت کُردها، نیازمند بررسی مؤلّفه های هویت سیاسی در میان کُردها است. پرسش اصلی این است که این قوم از چه نوع هویت سیاسی برخوردارند و چه عواملی بر هویت سیاسی آنها تأثیرگذار هستند؟ براساس پی ش فرض اولیه ی نوشتار حاضر، کُردها به دلیل آشنایی با منابع معرفتی جدید و تجرب ه های مکانی مختلف، از هویت سیاسی سیالی برخوردارند. در این مطالعه با روش اسنادی تلاش شده است تا مشخّص شود چگونه مؤلّفه هایی مانند تاریخ مشترک، منافع مشترک و سرنوشت سیاسی مشترک، به هویت سیاسی کُردها شکل می بخشند. مهم ترین عنصر در این باره، بررسی ""ناسیونالیسم قومی "" و""منازعات سیاسی درون و برون قومی"" بوده است. نتایج نشان می دهند دو عنصر بنیادی این جنبش ها، یعنی ""درخواست کمک از خارج یها"" و ""مطالبات داخلی""، با آنکه در تضاد با هویت قومی کُردی قرار دارند؛ ولی از روابط قومی و هویت های قومی متأثّر می شوند. همچنین فعالیت کُردها و احزاب کُردی پس از انقلاب اسلامی تاکنون نیز، بیانگر این نکته است که چگونه این فعالیت ها برهویت سیاسی مردم کُرد ایران تأثیر گذاشته است. به دلیل وجود خلاء مطالعاتی درباره ی هویت سیاسی کُردها در حوزه های مطالعات علوم اجتماعی و مطالعات جغرافیای سیاسی ایران، این پژوهش برای نخستین بار در ایران انجام می گیرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان